۷ سال سفر براى يک زندگى امن‌تر

۲۸ آبان ۱۳۸۷ | ۱۹:۵۲ کد : ۳۲۲۱ اخبار اصلی
طى سال 2001 در کمتر از 45 روز ما افغان ها از گزند تروريسم و طالبان رهايى يافتيم. مردم افغانستان پس از اين واقعه به اميد دستيابى به آينده‌اى روشن به کشورشان بازگشتند. مقاله‌اى از حامد کرزاى، رئيس جمهور افغانستان در مورد اوضاع ناامن افغانستان 7 سال پس از سرنگونى رژيم طالبان
۷ سال سفر براى يک زندگى امن‌تر

ما 7 سال پيش با جنگى که منجر به برکنارى طالبان از قدرت شد، سفرى را به افغانستان آغاز کرديم. در اين راه اقدامات زيادى براى افغانستان و دنيا صورت پذيرفت.

طى سال 2001 در کمتر از 45 روز ما افغان ها از گزند تروريسم و طالبان رهايى يافتيم. مردم افغانستان پس از اين واقعه به اميد دستيابى به آينده اى روشن به کشورشان بازگشتند. برخى از اين اميدها تحقق يافت. کودکان ما به مدرسه بازگشتند. حدود 85 درصد از افغان ها اکنون به خدمات درمانى دست يافته اند. اين رقم 9 درصد بيشتر از سال گذشته است.

مرگ و مير کودکان 25 درصد کاهش يافته است. دموکراسى، مطبوعات آزاد، دستاوردها اقتصادى و معاش بهتر همگى در افغانستان محقق شده اند. با اين حال متاسفانه ما هنوز در حال مبارزه با طالبان و القاعده هستيم. چه کارى بوده که بايد انجام مى داديم و نداديم که اين چنين موجب نا امنى ما و جهان شده است؟

 
پس از آزادسازى افغانستان در سال 2001 جامعه جهانى براى مبارزه با تروريسم تمام تلاش هاى خود را در افغانستان متمرکز ساخت، اين در حالى بود که ما مى گفتيم افغانستان کشورى نيست که بايد عليه تروريسم در آن جنگيد. اين جنگ نبايد در روستاهاى افغانستان ادامه داشته باشد. بايد يک رويکرد منطقه اى به مورد اجرا گذاشته شود. اين جنگ بايد بر تحريم کسانى متمرکز شود که تروريست ها را آموزش داده، آنها را تجهيز و تحريک شان کرده و براى آزار ما به اين کشور گسيل مى کنند.

اما صداى ما شنيده نشد. صرف نظر از اين که آيا اين موضوع منبعث از عدم آگاهى يا عدم تمايل است، رويدادها ثابت کردند که ما درست مى گفتيم. متاسفانه طى دو سال گذشته پاکستان به اندازه و حتى بيشتر از افغانستان متضرر شده است. تقريبا کمربند قبيله اى حائل مرز افغانستان و پاکستان از اين وضعيت دچار آسيب شد.

  همان طور که مدرسه های افغانستان از سال 2004 به این سو آتش می گرفتند و می سوختند، از یک سال پیش تاکنون مدرسه های پاکستان نیز – به ویژه مدرسه های دختران – شاهد آتش سوزی بودند و 80 هزار دانش آموز از امکانات تحصیلی محروم شدند. پل های بسیار تخریب شدند و سربازان و پلیس به قتل رسیدند. بمب های بسیاری از کراچی تا لاهور و اسلام آباد منفجر شده اند. خشونت به هند نیز سرایت کرده است و شهرهای گجرات، بنگلادش و دهلی با انفجار بمب های متعدد به لرزه درآمدند.

  بدین ترتیب باید گفت که این مشکل منطقه ای است و در برگیرنده حمایتی نهادینه از تندروهایی است که به تروریسم دامن می زنند. تا زمانی که از طریق ممانعت از آن نوع حمایت ها و همچنین پشتیبانی های مالی از رادیکالیسم در تمام اشکال، ریشه های این مشکل مورد خطاب قرار ندهیم، نمی توانیم تروریسم را شکست دهیم. 

این مشکل به خوبی از سوی غرب درک نشده است. غرب با علائم و نشانه های تروریسم مبارزه کرده و در مواجه با ریشه های اصلی آن ناکام مانده است. خوشبختانه امروز شاهد بروز علائمی از درک این مرض هستیم. تغییرات دموکراتیک در پاکستان خبر خوبی برای افغان ها است. این خبر خوشی برای مردم پاکستان و سایر جهانیان نیز هست.

  آصف علی زرداری، نخست وزیر جدید پاکستان نیز مانند ما از تروریسم آسیب دیده است. بی نظیر بوتو، همسر وی توسط تروریست ها به قتل رسید. من در زمان تحلیف زرداری از پاکستان دیدن کردم و برای اولین بار شاهد روزنه امید در این کشور بودم.


 اگر همه کشورها از جمله افغانستان، پاکستان و هند به همراه سایر هم پیمانان دست به دست هم دهند، این امکان وجود دارد از روزهایی که یک دولت تندرویی را به ابزاری در جهت سیاست های خود تبدیل کند، فاصله خواهیم گرفت. زمانی که تمام دولت های منطقه تندروی را طرد کنند، برای تروریسم و تندروها فرصتی وجود نخواهد داشت که گسترش یابند.

اما این رویه همچنین نیازمند کمک به افرادی است که از روی فقر و بیچارگی خود را در اختیار نیروهای تندرو قرار می دهند. سال گذشته من پسر 14 ساله ای از منطقه قبایلی پاکستان را که برای انجام یک بمب گذاری انتخاری به افغانستان آمده بود، بخشیدم. فقط ناامیدی مفرط است که می تواند یک جوان را به چنین اعمالی بکشاند. ما باید این افراد را با فراهم ساختن آینده ای بهتر نظیر آموزش بیشتر و ایجاد فرصت های جدید برایشان، از این وضعیت نجات دهیم.

  فقر و نومیدی از جمله ابزارهایی است که نیروهای شیطانی برای ایجاد گروه هایی تروریستی مورد بهره- برداری قرار می دهند. اما این فضا تغییر نمی کند مگر این که دولت ها دست به کار شوند و اقدامی از سوی آمریکا و سایر دولت های منطقه به منظور ایجاد مشاغل جدید صورت گیرد.

افزون بر این برای این که حمایت نهادینه از تروریسم ها پایان یابد، باید کمک های نهادینه به افغانستان وجود داشته باشد. ما باید افغان ها را قادر سازیم که از کشورشان دفاع کرده تا آینده ای روشن را برای خود رقم بزنند و نسبت به پرورش کودکانشان امید پیدا کنند.

  اخيرا با مرد افغانى که از نزديکانم است، صحبت مى کردم. او پسرى دارد که در دفتر وزارت خارجه آمريکا مشغول است. اين مرد جوان در آمريکا متولد شده، اما 4 سال پيش به افغانستان آمد. اين پدر از من پرسيد: شما فکر مى کنيد که بايد پسرم را به آمريکا بازگردانم؟

من در جوابش گفتم: اجازه بده اينجا زندگى کند، اجازه بده اينجا کار کند، بگذار يک افغان باشد.

  او گفت: درست، اما آيا مى تواند آينده اى داشته باشد؟

آينده معتبر يعنى امنيت و نداشتن دغذغه نان. ما تلاش کرديم که با آموزش افغان هاى جوان، اميدوارى را ايجاد کنيم. اما تا کنون نتوانستيم که زندگى امنى را برايشان فراهم کنيم. زندگى اى که از خطر بمب گذارى و بمباران هوايى در امان باشد. تنها زمانى که چنين موقعيتى به وجود بيايد، افغانستان در امان خواهد بود. و اگر شرايط ديگرى که پيشتر گفتم – يعنى محو حمايت سياسى از راديکاليم و ايجاد نوميدى در ميان جوانان – نيز مهيا شوند، اما زندگى امن ترى را نه تنها در افغانستان که در پاکستان، هند و ساير نقاط جهان خواهيم داشت.

منبع: Real Clear Plolitics


نظر شما :