طوفانی به نام چین

۰۵ شهریور ۱۳۸۷ | ۰۰:۱۵ کد : ۲۵۱۵ اخبار اصلی
نویسنده خبر: جواد ماه‌زاده
درخشش و یکه تازی چین در المپیک ۲۰۰۸ خاستگاهی چندان دیرین ندارد. ارتباط وثیق توسعه یافتگی و رشد صنعتی این کشور با صدرنشینی در این رقابت ورزشی مسئله ای است که شاید از حد زنگ خطری برای بزرگان اقتصادی و سیاسی دنیا هم گذشته باشد.
طوفانی به نام چین
112 سال از شروع رقابت های جهانگیر المپیک باید می گذشت تا چین بالاتر از قهرمان های همیشگی این رهاورد بین المللی بر صدر بنشیند. چین دیگر آسیایی نیست و جایگاهش تنها روی نقشه جغرافیایی تعیین نمی شود. المپیک خیلی پیش از دسته بندی های نظام بین الملل صاحب بلوک ها و قطب بندی دوگانه شد. هنوز جهان گرفتار نخستین جنگ بزرگ قرن نشده بود که آمریکا سه بار و انگلیس و فرانسه یک بار خود را به عنوان قهرمان معرفی کردند. جنگی خانمان سوز به المپیک 1916 برلین ترجیح داده شد و بعد از آن به جز دو دوره در سال های 1940 و 1944 همزمان با دومین جنگ جهانی دیگر همه، استعمارگران را فراموش کردند و این آمریکا بود که سربلند و سلامت از منازعات جهانی یک به یک رقبا را پشت سر گذاشت و به چشم انداز و افق دیگران بدل گشت. آمریکا دیگر به دونده پرسرعتی می مانست که یک دور کامل از دوندگان جلو افتاده بود.
این کشور در 29 دوره المپیک 15 بار قهرمان و سه بار میزبان بود. آنها از هر جهت دست نیافتنی شدند. قطب دیگر این همایش بزرگ جهانی یعنی همان سویه پشت غرب "شوروی بزرگ" هشت بار فاتح این میدان بین المللی بوده است. المپیک همگام با رشد جامعه بشری، افزایش کشورها و تقسیمات هر دم افزاینده نظام بین الملل در هر دوره گامی به جلو برداشته و تصویری جدید از وضعیت ملت ها عیان کرده است. المپیک آینه جهان است و سنجه جهانیان. هر چهار سال با دعوت عمومی به صلح و همگرایی همه فرصت عرض اندام می یابند و به سان جلوه گران مدهای روز در انظار همگان قدم برمی دارند و ناظران یکی شده با هم به نوآوری ها و نوشدگی های او نمره می دهند. المپیک نه اینکه مجالی سیاسی و محلی برای تداوم گفتمان های دولت ها باشد – و نه اینکه نباشد – ولی بی شک محملی یگانه برای اقامه شکلی از دیپلماسی، گفتگو و نیز چانه زنی و ابراز قدرت است. این کارکردها و ده ها هدف و فرصت دیگر، خالی از هر گونه تصنع و جعل و خشونت هر بیننده را به درک پیشرفت ها و پسرفت ها، لمس توسعه یافتگی ها و عقب ماندگی ها و شناخت جلو افتاده ها و جامانده ها می نشاند. المپیک با فاصله چهار سال یک بار این مجال را به ملت ها می دهد تا در فرصتی مناسب به تقویت خود و داشته هایشان برسند و از یکدیگر بیاموزند و دست هم را بگیرند و رنگ و کینه و حسد را به فراموشی بسپارند و با دستان پر، لباس های آراسته و روی های خندان بیایند.
هر میدان جهانی و در راس آن المپیک نمایشگر ثمره سال ها برنامه ریزی، زیرسازی و سازندگی انسانی در اقلیم های متفاوت است. حتی فردی ترین ورزش ها و هنرها از دل سعی جمعی و نگرش صنعتی بشر مدرن برای نیل به قهرمانی، بهترین بودن و پیشی گرفتن پا می گیرد. مایکل فلپس شناگر 23 ساله آمریکایی که رکورد کسب مدال طلای المپیک را شکست محصول اراده ای معطوف به برتری است. شاید لباسی که از سوی طراحان ناسا برای آب های پکن بر تن او نشست درصد اندکی از موفقیت وی را موجب شده باشد اما همین الگو که چه پوششی در چه ابعاد، از چه جنس، چه وزن و... آب را بر او هموارتر می کند از کدام خواست و تصمیم ریشه می گیرد؟ اینجاست که باید پرسید چه چیزی را باید خواست؟ رکوردزنی فلپس در اذهان باقی خواهد ماند ولی شاید آنچه به چشم نیاید زنجیره قهرمانی ها و فلپس های آمریکایی است که یک قرن طلاآور بوده اند و مسیر توسعه را تداوم بخشیده اند.
در اینکه المپیک هماوردی ورزشی و با شعارهایی بشری صلح جویانه است تردیدی وارد نیست اما آیا کسی هم هست که تاثیر و تاثرهای سیاسی و قطب بندی های حاکم بر آن را کتمان کند؟ رهبر تبتی های چین المپیک را بهترین فرصت برای زیر سوال بردن مشروعیت میزبان و فریاد اعاده حقوق دانست. در عوض چین از تمام امکانات و فناوری های روز بهره گرفت و در روز نخست چشم دنیا را خیره نور و رنگ و تصاویری کرد که بر همه ضعف ها و نقصان های سیاسی داخلی اش پرده می کشید. مگر ادوارد آلبی نمایشنامه نویس شهیر آمریکایی نبود که در فاصله چند روز مانده به المپیک به نویسندگان و روشنفکران دربند چین ادای احترام کرد و انجمن قلم در تبعید پکن در این باره بیانیه صادر کرد؟
همزمان با المپیک بیست و نهم و پیش از رویارویی ورزشکاران روسی و گرجی، جنگ در اوستیای جنوبی آغاز شد و رهبران جهان را که در پکن حاضر بودند متحیر ساخت. گویا جادوی چینیان اثر کرده بود که آمریکا و ناتو تا چند روز واکنش مورد انتظار همپیمان درگیر جنگ را از خود نشان ندادند. در هیاهوی برپا شده در اوستیا و در کشاکش جنگ سرد جدید روسیه و ایالات متحده، چین بر فراز آشیانه پرنده اوج گرفت و با فاصله تحقیرکننده با فاتحان سابق صدر نشین المپیکی شد که با بیشترین تعداد کشورها (214 کشور) و ورزشکاران (11028 نفر) در طول تاریخ رقابت ها برگزار شد.
چین در ادوار گذشته نیز خوش می درخشید. گام به گام بالا آمد و درست در سالی بر قله ایستاد که اروپا و آمریکا گرفتار طوفان شده بودند؛ طوفانی به نام چین.
المپیک 2008 زنگ خطر را برای ینگه نشینان به صدا درآورد تا بیش از پیش سرخپوشان چینی و اوج گیری شان را باور کنند. اگر قهرمانی در المپیک به تنهایی نتواند، توسعه یافتگی و نقش آفرینی اقتصادی چین به راحتی می تواند – و توانسته – شکاف های سیاسی و خلاهای ناشی از فقدان دموکراسی و حقوق بشر را از چشم رقبای بهانه گیر پنهان سازد. رشد شاخصه های توسعه یافتگی در چین که در سال های گذشته به حوزه های سیاسی نیز نفوذ مختصری پیدا کرده، در آینده ای نه چندان دور تاثیرات گسترده ای در نظام بین الملل خواهد گذاشت. این توسعه یافتگی ناگزیر خود چین را نیز به سمت تغییرهایی اجتناب ناپذیر سوق خواهد داد.
جواد  ماه‌زاده

نویسنده خبر


نظر شما :