چگونگى کنترل تورم از دید نوبليست اقتصاد
یکی از راههای رایج برای حل مشکل تورم در جهان بهره گیری از نظر اقتصاددانانی است که در این زمینه فعالیت می کنند.میلتون فریدمن برنده جایزه نوبل اقتصاد درباره حل مشکل تورم نظراتی دارد که در چند بخش منتشر می شود.
قسمت اول
بزرگترین مشکل اقتصادی امروز جهان مساله تورم است. هم اکنون این مشکل در کشورهای در حال توسعه خاورمیانه بیشتر از دیگر کشورها وجود دارد و ایران نیز از این حالت مستثنی نیست. در شرایط کنونی رشد قیمتها در ایران سبب شده تا فشار زیادی به زندگی مردم وارد شود و از طرف دیگر طرح نقدی کردن یارانه ها مطرح شد که به زعم بسیاری از تحلیل گران اقتصادی می تواند زمینه رشد قیمتها شود. اما برای حل مشکل تورم چه باید کرد؟
یکی از راههای بسیار رایج برای حل مشکل تورم در جهان بهره گیری از تجربیات کشورهای دیگر و نظر اقتصاددانانی است که در این زمنیه فعالیت می کنند. در زیر سخنرانی میلتون فریدمن اقتصاددان مطرح جهان و برنده جایزه نوبل اقتصاد را می بیند که برای حل مشکل تورم راهکارهایی ارائه داده است. این سخنرانی در چندین بخش منتشر می شود.
سخنرانی فریدمن:
تورم بالا و رو به افزایش میتواند سیاستگذاران را به سمت اتخاذ " راه حل های " شتابزده، همچون کنترل دستمزدها و قیمتها وسوسه کند. اما همان طور که میلتون فریدمن در سخنرانیاش در شعبه دیترویت انجمن دانشآموختگان دانشگاه شیکاگو در فوریه 1966 بحث میکند، چنان کنترلهایی اثری بر عامل بنیادی منشأ تورم - یعنی بسط بیش از اندازهی حجم پول- ندارند، و در نتیجه مشکل را وخیمتر میکنند.
از آنجا که فیالواقع حتی این کنترلها اغلب به کسری تولیدات منجر میشوند، وقتی این کنترلها برداشته شوند، فشارهای تورمیای که به شکل مصنوعی سرکوب شده بودند، ممکن است انفجارگونه آزاد شوند.
تنها پنج سال پس از ایراد این سخنرانی توسط فریدمن، پرزیدنت نیکسون برنامهای را برای کنترل دستمزدها و قیمتها به اجرا درآورد. قرار بود این برنامه تنها 90 روز به طول انجامد، ولی بعد معلوم شد این سیستم ماندنیتر از این حرفهاست، صورت اصلاحشده این برنامه نزدیک به سه سال پا برجا بود و پیامدها قابل پیشبینی بودند.
در ابتدا این لایحه قانونی با اشتیاق مورد استقبال قرار گرفت، ولی به سرعت مشکلات آن نمایان شد. در اواسط دهه1970 میلادی، نرخ تورم دو رقمی شد. فریدمن در خاطرات خود می نویسد تصمیم نیکسون به اعمال این کنترلها بیش از هر اقدام دیگر او کشور را دستخوش آسیب نمود.
فريدمن: اجازه دهید به عنوان سخنرانی امشبام باز گردم، " چگونه میشود تورم را متوقف نکرد. " همان طور که شما میدانید، واژه " تورم " معانی بسیار مختلفی دارد و مردم مفاهیم مختلفی را به آن نسبت میدهند. آن معنایی که اکثر ما از این واژه در ذهن داریم، و همچنین معنی آن نزد من، افزایش عمومی قیمتها ست. کم و بیش در یک سال اخیر، زمینهای برای افزایش گستردهی قیمتها وجود داشته است. به نظر میآید که این زمینه همه نشانههای تشدید و وخامت را دارد، بنابراین با مساله واقعی تورم روبه رو هستیم.
اگر تورم به معنی افزایش قیمتها است - یعنی افزایش قیمت گوشت، دستمزد و هر چیز دیگر- آنگاه بدیهی به نظر میآید که راه متوقف کردن تورم جلوگیری از افزایش قیمتها ست. اگر شما میخواهید تا جلوی تورم را بگیرید، بیایید قانونی را به تصویب برسانید که بگوید هیچ قیمتی نباید افزایش یابد. این کار جلوی تورم را خواهد گرفت.
موضوع اصلی سخن امشب من این است که این روش وسوسهکننده جلوگیری از تورم روشی برای متوقف نکردن آن است. حقیقتا این روش تورم را علاج نخواهد کرد، اما حتی اگر چنان میکرد، درمانی بود که بدتر از خود بیماری است. این رویکرد مثل این است که اگر این اتاق خیلی گرم شود، بگوییم که راه حل این مشکل شکستن دماسنج است.
این تمثیلی گویا است اما چندان نتیجه بخش نیست. اگر شما دماسنج را بشکنید، این کار نه اتاق را گرمتر میکند، نه موجب زیان دیگری میشود. تنها به سادگی نشانه افزایش دما را از نظر غایب میسازد. قیمتها تا حدودی فشارها را اندازه میگیرند، اما همچنین بر سیر وقایع نیز اثر میگذارند. شاید یک تمثیل بهتر این باشد: هر وقت این اتاق خیلی گرم شد، همه دهانههای اجاق را ببندید و بگذارید همچنان مشتعل باشد تا منفجر شود. این تمثیلی گویاتر برای پایین نگاه داشتن قیمتها و دستمزدها برای متوقف ساختن تورم است.
پرسش این است که چرا این راه غلطی برای جلوگیری از تورم است؟ این روش چه زیانی به بار میآورد؟ برای پاسخ به این پرسشها، میخواهم درباره دو نکته با شما سخن بگویم. سخن اول بحث در باب منشا اصلی تورم است. تورم همیشه و همه جا یک پدیده پولی است. این نکته اولی است که میخواهم درباره آن صحبت کنم.
نکته دومی که قصد دارم دربارهاش سخن بگویم، این است که هر چند ما به طور معمول بین تورم و ضد تورم ( تورم منفی )، بین قیمتهای صعودی و نزولی تمایز قائل میشویم، تمایز دیگری وجود دارد که به عقیده من اهمیت آن بیشتر است.
این تمایز بین تورم نامقید ( open inflation ) و تورم سرکوبشده ( suppressed inflation ) است، تورمی که در آن قیمتها میتوانند افزایش یابند یا اجازه افزایش دارند، و تورمی که در آن قیمتها پایین نگه داشته میشوند.
هر چند تورم بد است، ولی بهتر است که بدون تقید باشد تا اینکه سرکوبشده. تورم سرکوبشده وضعیتی است که درمانش بدتر از خود بیماری است، همچون ریختن ذغال درون یک کوره، در حالی که همه راههای خروج بخار مسدود شده است، و سرانجاماش انفجار دیگ بخار خواهد بود.
اجازه دهید به نکته اول باز گردم. رویکرد معمول به تورم چنین میپندارد که تورم، یعنی افزایش قیمتها، نتیجه افزایش هزینههاست. تقریبا بدون استثنا، هر بازرگان یا هر فرد عامی اینگونه میپندارد که علت افزایش قیمتها بالا رفتن هزینهها است. برای نامیدن این وضعیت میتوان به مارپبچ هزینه- فشار (cost-push spiral) یا مارپیچ دستمزد- قیمت (wage-price spiral) یا اصطلاحات خیالی دیگر اشاره کرد.
صورت سادهتر این تحلیل این است که هر فردی مجبور است قیمتها را افزایش دهد زیرا هزینههایش بالا رفته است. کاملا طبیعی است هر فردی به تنهایی مساله را این چنین ببیند. ولی واقعیت این است که این امر هیچ گاه منشا اصلی تورم نیست. این امر جلوه بیرونی تورم است، منشا آن نیست.
فیالواقع، این امر اصل بسیار کلیتری را به نمایش میگذارد. به عقیده من، آنچه علم اقتصاد را جذابیت میدهد این است که تقریبا برای هر قضیه مهمی در علم اقتصاد، آنچه که برای فرد صادق است دقیقا خلاف آن چیزی است که برای همه افراد صدق میکند. مردم حقیقتی را از تجربه فردی خود تعمیم میدهند، و نتیجهای میگیرند دقیقا بر خلاف آن چیزی است که برای یک اجتماع به عنوان یک کل صدق می کند.
اجازه دهید این را به شکلی بسیار ساده، که به مساله تورم نیز مرتبط است، برایتان نشان دهم. هر کدام از ما، منفردا فکر میکنیم که قادریم تصمیم بگیریم چه تعداد از این تکه کاغذهای سبز ( اسکناس ) را در جیب خود نگهداری کنیم - البته قطعا متناسب با کل ثروتمان. اگر هر کدام از ما بخواهد 20 دلار بیشتر در جیباش نگه دارد، میتواند چکی را به ارزش 20 دلار نقد کند، یا سند قرضهای را به ارزش 20 دلار بفروشد، یا 20 دلار از درآمدش را مصرف یا سرمایهگذاری نکند و به صورت نقد در جیباش نگه دارد.
بنابراین هر فردی با خود میپندارد که میتواند در مورد میزان پول نگهداریشده در جیباش تصمیم بگیرد، و همه حق دارند چنین بپندارند.
با این حال برای اجتماع، به مثابه یک کل، مقدار پولی که میتوان در جیبها نگهداری کرد، ثابت است. تعداد بسیار زیادی از این تکه کاغذهای سبز وجود دارند که قبلا منتشر شده اند. تنها راه برای این که شما پول بیشتری در جیب خود نگه دارید این است که کس دیگری را متقاعد کنید که پول کمتری را در جیب خود نگهداری کند.
این به بازی صندلیهای آهنگین میماند ( بازیای که هر تعداد بازیگر میتواند داشته باشد، و تعدادی صندلی به شماره یکی کمتر از تعداد بازیگران. آهنگی پخش میشود، و به یک باره قطع میشود. در این زمان، هر کس باید روی یک صندلی بنشیند. ایستاده بازنده است. بازی با حذف بازنده و یک صندلی تکرار میشود.)، که در این بازی تکه کاغذها به دور صندلیها میگردند.
هر چند هر فردی منفردا میتواند تصمیم بگیرد که چه مقدار داشته باشد، کلیت اجتماع در تعیین تعداد کل تکه کاغذها اختیاری ندارد. این تعداد را هیات مدیره فدرال رزرو یا وزارت خزانهداری امریکا یا یک نهاد مرکزی دیگر تعیین میکند. تعداد تکه کاغذها هر چقدر که باشد، از فردی به فرد دیگر دست به دست میچرخد.
نظر شما :