نگاهی به کارنامه سیاست خارجی حسین امیرعبداللهیان
بمب اتمی می تواند پشتوانه سیاست خارجی باشد
دیپلماسی ایرانی: با وجود آنکه کانون توجه رسانهای و سیاسی پس از شهادت سیدابراهیم رئیسی و هیئت همراه به شخص رئیسجمهور بازمیگردد، اما در این بین فقدان حسین امیرعبداللهیان هم میتواند آثار و تبعاتی را برای عرصه سیاست خارجی به دنبال داشته باشد، به ویژه آنکه وزارت امور خارجه در دوران حضور او و در مقام قیاس با دیگر وزارتخانههای کابینه سیزدهم، موفقتر ظاهر شد. اما در این بین نکته مهمی که نباید نادیده گرفته شود وضعیت حساس منطقه خاورمیانه در سایه جنگ حماس و اسرائیل و همچنین آینده مذاکرات هستهای در فقدان سکاندار سیاست خارجی کشور است. لذا این سؤال مطرح است که نبود حسین امیرعبداللهیان میتواند به خلأ جدی در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران منجر شود؟ هرچند که به دنبال شهادت او و با تصویب هیئت دولت، علی باقریکنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه به عنوان سرپرست این وزارتخانه و کمیته بینالملل انتخاب شد، ولی قدرت عمل دولت موقت و سرپرست وزارت امور خارجه نیز ملاک تحلیل خواهد بود. لذا برای بررسی این نکات به گپ و گفتی با احمد بخشایشاردستانی، نماینده مجلس شورای اسلامی در ادوار نهم و دوازدهم نشستهایم. در ادامه گفتوگو با این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم، سعی شده که کارنامه سیاست خارجی مرحوم حسین امیرعبداللهیان هم به بوته تحلیلی اجمالی گذاشته شود که ماحصلش را از نظر میگذرانید.
در دو سال و نیمی که حسین امیرعبداللهیان، سکاندار سیاست خارجی ایران بود، چه ریلی برای دیپلماسی ایران تعریف شد؟
به نظر میرسد که باید روند را برعکس ببینیم.
چطور؟
چون سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره وزارت مرحوم حسین امیرعبداللهیان با نقاط عطف مختلفی مواجه بود که این شرایط بود که ریلگذار سیاست خارجی ما شد.
مشخصا چه مسائلی؟
احیای روابط ایران و عربستان سعودی یا مهمتر از آن، اتفاقی که طی هشت ماه گذشته سیاست خارجی ایران، منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار داده و آن هم جنایت و کشتار رژیم صهیونیستی در نوار غزه است. به هر حال طی این مدت منطقه یک نقطه عطف را تجربه کرد که بر روی سیاست خارجی ما هم اثرگذار بود. بهخصوص آنجا که رژیم صهیونیستی نیروهای مستشاری ما را هم به شهادت میرساند که باعث رویارویی مستقیم ما با صهیونیستها برای اولین بار شد. البته باید یادآور شد که پاسخ محکم، قاطع، سریع و در عین حال هوشمندانه ایران به صهیونیستها قدری به بهبود مسیر دیپلماسی ایران هم کمک کرد. چون باید بپذیریم که سیاست خارجی ما در سطح منطقه در تعارض با رژیم صهیونیستی قرار دارد و در سطح فرامنطقه با آمریکاییها و به همین دلیل این پاسخ قاطع ما سبب شد که قدرت چانهزنی ایران افزایش پیدا کند تا جایی که آمریکاییها طی روزها و هفتههای اخیر وارد مذاکرات با ما در عمان شدند تا تنش در این نقطه باقی بماند و بحران بیش از این تصاعد پیدا نکند. در این بین مرحوم حسین امیرعبداللهیان هم بهجد تلاش داشت که ریلگذاری سیاست خارجی در مسیر تنشزدایی قرار بگیرد. نباید فراموش کنیم که طی هشت ماه گذشته بعد از عملیات طوفانالاقصی در ۷ اکتبر، مرحوم امیرعبداللهیان سفرهای منطقهای و فرامنطقهای متعددی را در دستور کار قرار داده بود که جنگ فراگیر در منطقه روی ندهد؛ هرچند ترجیعبند آن مرحوم (امیرعبداللهیان) این بود که وضعیت منطقه و جهان به سمت بحران فراگیر پیش میرود، اما مرتبا با سفرهای منطقهای و فرامنطقهای سعی داشت به سهم خود تنش فراگیری در منطقه روی ندهد. لذا به نظر من اتفاقاتی مانند جنگ و جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، تقریبا هشت ماه پایانی سیاست خارجی ایران و محور تحرکات مرحوم امیرعبداللهیان را به خود اختصاص داده بود.
در بحث هستهای چطور؟! کارنامه مرحوم امیرعبداللهیان در دو سال و نیم گذشته برای مذاکرات هستهای را چگونه میبینید؟
در بحث مذاکرات هستهای، انصافا ایشان تلاشهای خود را داشتند، هرچند این وظیفه مشخصا بر عهده علی باقریکنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه و مذاکرهکننده ارشد و مسئول گفتوگوهای هستهای بود که اکنون سرپرست وزارت امور خارجه شده است. با این حال مرحوم امیرعبداللهیان هم بشخصه و به سهم خود سعی میکردند از ظرفیت در اختیار برای بهبود مسیر و پیشرفتن مذاکرات استفاده کند، کما اینکه به مذاکرات اخیر در عمان اشاره کردم. البته جا دارد اینجا این را هم اشاره کنم که اساسا ریلگذاری مذاکرات هستهای در دست وزیر امور خارجه و وزارت امور خارجه نبوده و نیست، بلکه مرجع بالاتر درخصوص آن تصمیمگیری میکنند و در این میان مرحوم امیرعبداللهیان، آقای باقریکنی و وزارت امور خارجه تنها مجریان تصمیمهای مراجع بالادستی هستند.
با این حال گفته میشد که حسین امیرعبداللهیان هرچه از دوره وزارتشان میگذشت به شکل پررنگتری قائل به مذاکرات و حلوفصل بحران پرونده هستهای از طریق گفتوگو و دیپلماسی بود، کما اینکه مشابه قرائت را برای علی باقریکنی هم متصورند؛ آیا آن مرحوم در این دو سال و نیم از وزارت خود به تغییر نگاه در امر دیپلماسی و مذاکره رسیده بود؟
طبیعتا هر فردی با تجربیات بیشتر به یک نگاه پختهتر میرسد. در ضمن حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه بود و اصلا راه دیگری برای وزیر امور خارجه و وزارت امور خارجه جز مذاکره و دیپلماسی وجود نداشته و ندارد. پس نباید اینگونه برداشت کنیم که حسین امیرعبداللهیان ضد مذاکره، ضد برجام یا ضد گفتوگو بود. همین مرحوم امیرعبداللهیان، معاون ظریف در دولت حسن روحانی بود و باید دستورات او را اجرا میکرد. هرچند که اختلافنظرها باعث شد ایشان از وزارت امور خارجه به مجلس شورای اسلامی نقل مکان کند. اما زمانی که به عنوان وزیر امور خارجه دولت مرحوم رئیسی هم انتخاب شد، علیرغم تمام اختلافات با دولت روحانی و آقای ظریف مرتبا جلسات مشترکی را با شخص ظریف و همچنین دیگر وزرای امور خارجه در مسائل گوناگون داشت و از آنها مشورت و نظر میخواست؛ جلسات متعددی را هم با کارشناسان، اساتید دانشگاه و دیپلماتها داشت. با اهالی رسانه و روزنامهنگارها هم تعامل میکرد. پس نباید برداشت ما برداشت غلطی باشد؛ بله امکان دارد آقای امیرعبداللهیان یا آقای باقریکنی بعد از آنکه در سمتهای اجرائی وزارت امور خارجه قرار گرفتند و مسئول مستقیم مذاکرات شدند، نگاه متفاوتی از قبل پیدا کردند و سعی داشتند از پتانسیل و ظرفیت خود برای به نتیجه رسیدن پرونده هستهای و مذاکرات استفاده کنند که کاملا طبیعی است؛ اتفاقا اگر غیر از این بود باید شک میکردیم. اما باز هم تأکید میکنم مرحوم امیرعبداللهیان یا قبلتر از آن آقای ظریف و هر شخص دیگری باید سیاستهای مراجع بالادستی را اجرا کنند. یعنی آن چیزی که نهایتا در شورای عالی امنیت ملی برای مذاکرات هستهای ترسیم میشود باید توسط سکاندار سیاست خارجی پیش گرفته شود، کما اینکه در دوره مرحوم امیرعبداللهیان هم چنین بود. البته من هم منکر گفته شما نیستم که شاید ایشان هر چه تجربیات بیشتر در سمت وزارت امور خارجه پیدا میکرد، تمایل و اشتیاق بیشتری برای مذاکرات با طرف آمریکایی و اروپایی داشت که هرچه زودتر این مناقشات حلوفصل شود. البته هدف امیرعبداللهیان هدف خیری بود. چون میخواست تحریمهای ظالمانه غربیها که به ناحق سفره و معیشت مردم را درگیر کرده است، هرچه زودتر برداشته شود و اتفاقا اینجاست که جا دارد جمهوری اسلامی ایران هرچه زودتر به توان هستهای نظامی دست پیدا کند... .
جناب اردستانی این مصاحبه جای دعوای قدیمی من و شما درباره بمب اتم نیست؛ محور بحث حسین امیرعبداللهیان است.
اتفاقا نکته همینجاست وقتی به واسطه مصاحبههای متعدد با شما و یا به قولتان دعواهایی که با هم بر سر توان هستهای نظامی یا بمب اتم داشتیم، مرتبا با من تماس میگرفتند و گلایه میکردند که چرا شما روی این مسئله آنقدر پافشاری و اصرار دارید و این میزان از حاشیه را برای پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران ایجاد میکنید، در صورتی که من معتقدم اگر پیشتر به نقطه هستهای نظامی رسیده بودیم، در این دو سال و نیم مرحوم امیرعبداللهیان دچار این میزان از چالش در عرصه سیاست خارجی نبود. بنابراین با توجه به تجربیات دوره ظریف و مرحوم امیرعبداللهیان جا دارد هرچه زودتر به بمب اتم برسیم تا به عنوان یک پشتوانه بسیار محکم در عرصه دیپلماسی به وزرای امور خارجه بعدی کمک کند.
زبان گفتوگو، مذاکره و دیپلماسی غربیها و بهویژه آمریکاییها با یک کشور هستهای کاملا متفاوت است، کمااینکه از مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا در دوره دونالد ترامپ، پرسیده بودند چرا با وجود آنکه کره شمالی پروندههای متعددی دارد، اما سیاست فشار حداکثری در قبال ایران اجرا میشود و او گفته بود که چون کره شمالی یک قدرت هستهای است و نمیتوان وارد بحران با این کشور شد. دوباره به بحث برگردیم. مرحوم حسین امیرعبداللهیان سعی داشت در نهایت تلاش و کوشش همه تصمیمها و ریلگذاری مراجع ذیربط و بالادستی را در حوزه هستهای، منطقهای و دیگر پروندههای سیاست خارجی به نتیجه برساند.
منظور شما کدام پروندههاست؟
در وزارت امور خارجه پرونده زیاد است، اما من مشخصا به دو دستاورد اخیر آن مرحوم (امیرعبداللهیان) اشاره کنم که یکی از آن دستاوردها به همین سفر امیرعبداللهیان و مرحوم رئیسی به آذربایجان غربی و شرقی برای افتتاح سد مشترک با جمهوری آذربایجان و با حضور الهام علیاف منجر شد. باید در نظر داشت که با ابتکار عملی که در دولت رئیسی انجام شد و قرار شد از ظرفیتهای ژئوپلیتیکی و سرزمینی ایران استفاده شود تا جمهوری آذربایجان به نخجوان وصل شود و به همین واسطه بود که آن طرح کذایی دالان زنگزور عملا از دستور کار خارج شد. در سایه همین ابتکارات بود که این سد مشترک با جمهوری آذربایجان افتتاح شد. دستاورد اخیر دیگر تلاشهای مرحوم امیرعبداللهیان در حوزه بندر چابهار بود که ایشان سعی میکردند دوباره ظرفیت این بندر ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران مجددا به محور مذاکرات تهران و دهلی نو بازگردد و نهایتا این تلاشها جواب داد و قرارداد ۱۰سالهای با طرف هندوستانی دوشنبه هفته گذشته به امضا رسید.
به محور راهبردیتری در بررسی کارنامه وزارتی امیرعبداللهیان بپردازیم. برخی معتقدند که در دوره وزارت امور خارجه آن مرحوم «تلاقی» میدان و دیپلماسی به «همپوشانی» میدان و دیپلماسی منجر شد. ارزیابی شما دراینباره چیست؟
به هر حال باید بپذیریم که آقای حسین امیرعبداللهیان نماد محور مقاومت در جبهه دیپلماسی بود؛ بنابراین آن مرحوم سعی میکرد آنچه را در صحنه میدان روی میدهد، در عرصه دیپلماتیک به یک برگ برنده و اهرم فشار تبدیل کند تا محور مقاومت موفقتر باشد. نقطه عطف این تلاشها هم همین تحولات و تحرکات هشتماهه پس از عملیات طوفانالاقصی بود که ایشان مرتبا در سفر به کشورهای منطقهای و فرامنطقهای بودند و با پشتوانه برتری نظامی محور مقاومت سعی میکرد دستاوردهایی در عرصه سیاست خارجی داشته باشد.
و چقدر موفق بودند؟
حالا اینکه آن مرحوم چقدر موفق بودند یا نبودند بحث دیگری است! ببینید بحران منطقهای و جهانی ناشی از کشتار و جنایت رژیم صهیونیستی در نوار غزه آنقدر پیچیده، بغرنج و عمیق است که حتی کشورهایی مانند آمریکا هم تاکنون در مذاکرات و میانجیگریهای خود موفق نبودهاند. پس مسئله این نیست که ما بخواهیم میزان موفقیت مرحوم حسین امیرعبداللهیان را در این مذاکرات بسنجیم، چون فعلا هیچکس موفق نبوده است. باید اذعان کرد که منطقه و جهان در هشت ماه گذشته یک دوره جدید و بیسابقهای را تجربه میکند که هیچ کسی و هیچ کشوری قادر به مدیریت و کنترل آن نبوده است. از طرف دیگر در دوره مرحوم حسین امیرعبداللهیان نهادهای نظامی داخلی و کشورهای محور مقاومت هم حمایت قاطعی از ایشان داشتند و به قول شما آن دوگانه میدان-دیپلماسی کنار رفته بود و نوعی همپوشانی، همکاری، همسویی و همراهی متقابل بین دو سوی سیاست خارجی و میدان روی داده بود که به یک سینرژی و همافزایی رسیده بود و شرایط به جایی رسید که دیگر میدان و دیپلماسی یکی شد، تا آنجا که موضعگیریهای مرحوم حسین امیرعبداللهیان بهمثابه موضعگیری محور مقاومت در منطقه و جهان بود؛ بنابراین به باور من در دوره مرحوم حسین امیرعبداللهیان در دوسالو نیم گذشته چون دوگانه میدان و دیپلماسی کنار رفته بود، ایشان به شکل بهتری توانسته بودند از برتریهای میدانی برای پرکردن دست دیپلماسی استفاده کند.
با توجه به آنچه گفته شد، در سؤال و جوابها به پروندههای متعدد سیاست خارجی ورود کردیم، اما نکته اینجاست که با توجه به شرایط حساس منطقه پس از جنگ حماس و اسرائیل و همچنین موضوع مذاکرات در عمان و دیگر پروندههای باز در عرصه سیاست خارجی، فقدان امیرعبداللهیان میتواند خللی در عرصه دیپلماسی ایجاد کند؟
بههیچعنوان... .
چرا؟
چون پیرو آنچه قبلا گفتم، تمام عملکرد وزیر امور خارجه و وزارت امور خارجه از طرف نهادهای بالادستی مانند شورایعالی امنیت ملی تعیین و ترسیم میشود.
با این حال وزن یک وزیر امور خارجه هم ملاک است و دراینبین باید اذعان کرد که در بین وزرای امور خارجه دولت سیزدهم انصافا امیرعبداللهیان یک سر و گردن بالاتر بود و توانسته بود در مقام قیاس با دیگر اعضای این کابینه، قدری موفقتر ظاهر شود.
بله، ولی مسئله باعث نمیشود که در خلأ و فقدان امیرعبداللهیان مسئله سیاست خارجی با مشکل مواجه شود. کشور نظام دارد و نظام هم ولیفقیه دارد. تا زمانی که ایشان هستند، کارها طبق روال پیش میرود. در ضمن در تجربه ۴۵ساله گذشته جمهوری اسلامی ایران ما از این دست بحرانها کم نداشتهایم. الحمدلله نظام کاملا تجربهدیده و کارآزموده است و میداند در بحرانها چه کند. البته این نکات به معنای آن نیست که برای شخص حسین امیرعبداللهیان احترام قائل نباشیم. ایشان هم واقعا در طول وزارت امور خارجه زحمات شایانی را برای سیاست خارجی کشیدند و سعی داشتند منافع و امنیت ملی محقق شود و دراینبین آن مرحوم از هیچ تلاشی دریغ نکرد، اما با تمام احترامی که برای مرحوم حسین امیرعبداللهیان یا مرحوم سیدابراهیم رئیسی داشتیم، قطعا نظام جمهوری اسلامی ایران باید به مسیر خود ادامه دهد و بهراحتی از این گردنه و بحران هم عبور خواهد کرد. افزون بر اینها سیاست ما در قبال کشورهای همسایه، در قبال پرونده هستهای، در قبال مذاکرات با غرب و آمریکا، در قبال تحولات منطقهای، توان دفاعی و نظامی، محور مقاومت و... همه چیز روشن و مسیر تعریفشده است. در این دو ماه، دولت موقت آقای مخبر هم در همین مسیر حرکت میکند. در کنار آن ما افراد نخبه، باسواد و تحصیلکرده در روابط بینالملل و علوم سیاسی هم کم نداریم. انشاءالله که در دولت بعدی هم فرد شایستهای سکاندار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
بهعنوان نماینده مجلس دوازدهم این سؤال را از شما میپرسم که اکنون این گزاره مطرح است که به دلیل خلأ همزمان رئیس دو قوه مقننه و مجریه امکان دارد آغاز به کار مجلس آتی به تأخیر بیفتد که... .
بههیچوجه چنین چیزی مطرح نیست و به صلاح هم نیست که چنین چیزی مطرح باشد... .
به چه دلیل؟
چون کار مجلس در حوزه قانونگذاری و حسن اجرای قوانین و نظارت بر عملکرد دیگر نهادها عملا متفاوت از حوزههای اجرائی و حیطه کار دولت است. اتفاقا در این شرایط ما نمایندگان مجلس دوازدهم باید با قدرت هرچه بیشتر و در موعد مقرر کار خود را آغاز کنیم، اما نکته مهمی که دراینمیان باید به آن اشاره کنم، این است که به دلیل شرایط کنونی واقعا باید این دعواهای سیاسی و اختلافات بر سر تعیین رئیس مجلس و هیئترئیسه هرچه سریعتر کنار گذاشته شود و در کمترین زمان ممکن به یک گزینه برای ریاست مجلس دست پیدا کنیم تا به قول شما نظام با خلأ همزمان رئیس دو قوه همراه نباشد. حتی من تأکید میکنم که باید قبل از آغاز به کار مجلس دوازدهم رایزنیها و تصمیم نهایی برای تعیین رئیس مجلس گرفته شود و دراینبین خواص، نخبگان، احزاب و جریانهای سیاسی کشور هم باید بیشازپیش تلاش کنند و اختلاف نظرها و انتقادات خود را کنار بگذارند و به دولت موقت کمک کنند. همچنین وزنکشی مجلس و دولت هم موقتا کنار گذاشته شود. ما باید دست به دست هم بدهیم تا در این بازه ۵۰روزه به شکل احسن انتخابات پرشور ریاستجمهوری زودهنگام برگزار شود و دولت مستقر شود. واقعا شرایط اقتصادی و معیشتی و همچنین وضعیت حساس منطقه و جهان در عرصه سیاست خارجی اجازه نمیدهد که بخواهیم با بداخلاقیهای سیاسی یا اختلافات حزبی، جریانی و جناحی در این بحران هزینه بیشتری برای نظام ایجاد کنیم./شرق
نظر شما :