بازى شطرنج ايران و غرب

۰۸ خرداد ۱۳۸۷ | ۱۶:۱۳ کد : ۲۰۰۲ اخبار اصلی
گفت و گوى روزنامه اعتماد با دنيس کوسينيچ عضو دموکرات مجلس نمايندگان امريکا
بازى شطرنج ايران و غرب
دنيس کوسينيچ عضو دموکرات مجلس نمايندگان امريکا صدايى متفاوت از ديگر دولتمردان و تصميم گيران امريکا از واشنگتن پژواک مى دهد.
 
او که 61 سال دارد دو بار در رقابت هاى مقدماتى حزب دموکرات براى نامزدى اين حزب در انتخابات رياست جمهورى شرکت کرده است.
 
دنيس کوسينيچ در حالى که جمهوريخواهان دو آتشه بر طبل جنگ مى کوبند و دموکرات هايى مانند هيلارى کلينتون سخنان تندى مى گويند، مشتاق سفر به ايران است.
 
او شعار « يکى از ميان همه » که محور همگرايى و اتحاد امريکاست را محدود به پنجاه و چهار ايالت نمى داند و آن را به تمام کره زمين تسرى مى دهد.
 
اين گفت و گو بى مدد و همراهى صميمانه دکتر هوشنگ امير احمدى انجام نمى گرفت. متن کامل گفت وگوى اختصاصى اعتماد با اين عضو دموکرات نمايندگان کنگره امريکا را با هم مى خوانيم.
 
لطفاً به هر سوال که مايليد جواب کوتاه يا بلند بدهيد؟
خواهش مى کنم.
 
شما نماينده عالى دموکرات ها در اين انتخابات هستيد. آيا تصميم گرفته ايد که از چه کسى در اين انتخابات حمايت کنيد؟
نه، هنوز تصميمى نگرفته ام.
 
بنابراين مى روم سراغ رابطه ايران و امريکا. همان طور که مى دانيد طى 30 سال گذشته روابط ايران و امريکا خصمانه بوده است. فکر نمى کنيد زمان عادى سازى روابط فرا رسيده است؟
بله، با شما موافقم. به نظرم روابط بين ايران و امريکا بايد عادى شود. مايه تاسف است که ايالات متحده تاکنون ابتکار عمل ديپلماتيکى براى بهبود روابط از خود نشان نداده و ابتکارات ايران را هم ناديده گرفته است.
 
مردم ايران از ديرباز احترام خاصى نسبت به ملت امريکا داشته اند و آنها توانسته اند مداخلات غيرقانونى امريکا و امور داخلى کشورشان را مانند زمانى که « سيا » به براندازى دولت مصدق کمک کرد ببخشند، بنابراين به رغم اينکه مردم ايران آن حوادث را فراموش نخواهند کرد ظرفيت بخشش را هم دارند.
 
فراموش نکنيم که دو ملت ايران و امريکا مشترکات بسيارى دارند. همان طور که مردم ما در آرزوى آزادى و پيشرفت اقتصادى هستند يا به دنبال امنيت و برقرارى روابط صلح آميز با همسايگانشان هستند، مردم ايران هم دوست دارند در جريان ايجاد صلحى جديد در خاورميانه شريک باشند. اين دو مى توانند شرکاى مهمى براى همديگر در تامين اين اصل اساسى باشند.
 
با وجود اين علايق مشترک چرا تاکنون عادى سازى روابط محقق نشده است. آيا اينکه گروه ها و احزاب سياسى در درون ايالات متحده مخالف اين امر هستند واقعيت دارد؟
براى پاسخ به اين پرسش بايد برگرديم به گذشته، مساله تضعيف اقتدار ايران، نخستين بار 55 سال قبل توسط شرکت هاى نفتى امريکايى آغاز شد.
 
من معتقدم بسيارى از تصميمات سياسى ما امروز تحت تاثير نياز به نفت است. من فکر مى کنم نقابى چهره واقعى اهداف و انگيزه هاى سياسى ما را پوشانده اما در اين ميان نفت نقش عمده يى ايفا مى کند، عامل مهم ديگر هزينه هاى جنگ و از سوى ديگر درآمد فروش سلاح است.
 
اما شرکت هاى نفتى بايد علاقه مند به برقرارى روابط با ايران باشند. چون از برقرارى رابطه بيشتر منتفع مى شوند. اين طور نيست؟
خير، شما موقعيت عراق، کشورى که امريکا غيرقانونى به آن حمله کرده است را ببينيد. اکنون امريکا به دنبال اعمال فشار براى خصوصى سازى نفت عراق به نفع مصالح خودش است.
 
به قيمت بالاى نفت در ايالات متحده دقت کنيد، مردم امريکا براى هر بشکه گازوئيل بيش از چهارده دلار مى پردازند و مى دانيد که اين براى اقتصاد ما ويران کننده است.
 
بدون اعمال کنترل و نفوذى که اکنون شرکت هاى نفتى امريکايى در اختيار دارند، اين اقدام ايالات متحده در عراق امکان پذير نبود.
 
من مى خواهم مردم عراق کنترل نفت خود را به دست بگيرند و معتقدم در صورت محقق شدن اين امر قضيه به سود همه کشورهاى منطقه تمام خواهد شد.
 
ايالات متحده و ايران نسبت به يکديگر شکايات متعددى دارند. از جانب امريکا به ايران فشار وارد مى شود که از فعاليت هاى هسته يى اش دست بردارد، آيا فکر مى کنيد چنين فشارهايى قانونى است؟
اجازه بدهيد از طرف خودم صحبت کنم. درباره بحث سلاح اتمى من موضوع را از زاويه ديگرى نگاه مى کنم.
 
من طرفدار براندازى سلاح هاى هسته يى در خاورميانه و در کل جهان هستم اما خاورميانه مانند شبه قاره هند نقطه انفجار محسوب مى شود.
 
همه ما بايد در جهتى حرکت کنيم که نهايتاً بتوانيم به اين اطمينان دست پيدا کنيم که همه کشورهاى منطقه فناورى توليد سلاح هاى هسته يى را کنار گذاشته اند. همين جا از فرصت استفاده مى کنم و متواضعانه به دوستانم در ايران پيشنهاد مى کنم به مساله بهره بردارى اقتصادى از انرژى هسته يى کمى دقيق تر نگاه کنند.
 
به کار بستن چنين سرمايه يى در زمينه انرژى هاى بادى و خورشيدى ايران را تا سطح رتبه اول در جهان بالا خواهد برد.
 
البته ايران در زمينه توسعه انرژى هسته يى حق انتخاب دارد و در صورت تمايل مى تواند به اين روند ادامه دهد. البته چنانچه گزارش بازرسان هسته يى اظهارات ايران را تاييد کرده ايران در حال توسعه سلاح هاى اتمى نيست، بنابراين در مورد ايران بايد بگويم در عين حال که توسعه انرژى هسته يى حق شماست اما اين تصميم از نظر اقتصادى به صلاح و مقرون به صرفه نيست.
 
چنانچه مسووليت مشاوره در دولت بوش بر عهده شما گذاشته شود چه مساله يى را پيشنهاد مى کنيد؟
اينکه فقط به دنبال روش هاى ديپلماتيک باشد.
 
يعنى معتقديد دولت بوش غير از اين فکر مى کند؟
اين مساله يى است که بسيار در موردش صحبت مى شود. براى ايالات متحده هيچ دليل قابل قبول و مشروعى براى اقدام عليه ايران وجود ندارد اما دولت بوش همه تلاش خود را در جهت توجيه اقدامات غيرديپلماتيک به کار مى برد.
 
به نظر من اين اقدام يک اشتباه فاحش خواهد بود. من طرفدار صلح هستم و در اين رابطه با افراد زيادى از گوشه و کنار جهان ملاقات کرده ام. دغدغه يى که اکنون بسيارى از اذهان را به خود مشغول کرده اين است که درگيرى جديد در منطقه باعث بى ثباتى منطقه مى شود.
 
فکر مى کنيد بوش توان چنين کارى را دارد؟
اين يک پرسش سياسى است. من اميدوارم چنين نشود، ايرانيان مردمانى شجاع و با اعتماد به نفس هستند که با ترس زندگى نمى کنند و اصل هم همين است که نبايد با ترس زندگى کنند.
 
به نظرم دولت بوش درک ناقصى از پيچيدگى روابط بين المللى از خود نشان داده است. او همچنين در زمينه مذاکره و فنون آن ناتوان بوده و درک درستى از اين واقعيت که شرايط براى طرفين يکسان نيست، نداشته است.
 
حل اين معضل تنها از طريق روش هاى ديپلماتيک ممکن است و راه حل نظامى ندارد. بنابراين به نظر من بايد راه هاى ديپلماتيک گشوده شوند، زيرا ما نياز به تبادلات فرهنگى بين دو کشور داريم، نياز داريم يکديگر را به عنوان هم پيمانان بالقوه ملاقات کنيم، ما براى ايجاد صلح در منطقه به حمايت ايران نياز داريم.
 
يعنى اگر به ايران دعوت شويد، مى پذيريد؟
مطمئن باشيد بدون هيچ معطلى مى پذيرم. معتقدم بايد براى صلح جويى آماده شويم. اين جهان به محل خطرناکى تبديل شده است و ابتکار عمل افرادى که مبلغ صلح در جهان هستند مى تواند به بازگرداندن امنيت به جهان کمک کند. ما با خلق اين تصاوير کارتونى و کاريکاتورى که از يکديگر در اذهان مان ذخيره کرده ايم در حق خودمان ظلم مى کنيم. به نظر من انسان ها نيازمند محبت به يکديگرند. بايد روبه روى هم بنشينيم و به همديگر به جاى دو شخصيت کليشه يى به عنوان دو همتا بنگريم.
 
شما گفتيد دولت بوش اهدافى را در سر مى پروراند. در همين حال دولت بوش ايران را وارد صحنه مذاکرات امنيتى عراق مى کند و از سوى ديگر ايران را متهم مى کند که روند مذاکرات را با جديت دنبال نکرده و بيشتر در پى مشکل سازى است تا حل مسائل. آيا اين يک بازى است؟
اين يک نمونه از رفتارهاى دولت بوش است و در واقع الگوى رفتارى بوش را به درستى نشان مى دهد. من فکر مى کنم روابط ديپلماتيک با ايران بايد آغاز شود و امريکا هم بايد يک سرى اقدامات جهت اعتمادسازى در پيش بگيرد، مثلاً ايالات متحده بايد به ايران اطمينان بدهد که به دنبال حمله نظامى به آن کشور نيست، متقابلاً ايران نيز ايالات متحده را مطمئن سازد که قصد حمله به اسرائيل يا ساير کشورهاى منطقه را ندارد. بنابراين مجال بحث و گفت وگو بسيار گسترده است اما متاسفانه بايد بگويم شواهد مستدلى دال بر اهداف باطنى و پنهانى نزد مقامات دولت بوش وجود دارد. البته اينکه اين نقشه ها عملى مى شوند يا نه، موضوع ديگرى است. من فکر مى کنم در اين برهه از زمان که امنيت جامعه جهانى در خطر افتاده است ايالات متحده مى تواند چنانچه بخواهد از حاميان اصلى صلح و امنيت باشد اما بايد بگويم تا اين لحظه که با هم گفت وگو مى کنيم رفتارى که اين تمايل را نشان بدهد از دولت بوش مشاهده نشده است.
 
فکر مى کنيد علت اصلى اين مساله چيست؟
من آن را اين گونه بيان مى کنم. به نظر من دولت بوش از نظر فلسفى بيشتر مستعد اغتشاش است تا صلح. اين اغتشاش در درازمدت آنها را در کام خود فرو خواهد برد، در حالى که خاورميانه و کشورهاى اطراف به دنبال هرج و مرج و ناآرامى نيستند بلکه در پى ثبات اند. حصول اين ثبات نيازمند همکارى همه کشورها از جمله ايالات متحده است. امريکا بايد در فراهم آوردن شرايط مناسب براى کاهش تنش ها و تعقيب ديپلماسى صحيح نقش عمده يى ايفا کند. همه بر قدرت نظامى امريکا واقفند، بديهى است که توان نظامى چالش ناپذيرى داريم اما در دنياى پيچيده امروز اين توان حرف آخر را نمى زند.
 
يعنى مى خواهيد بگوييد مساله عراق اين واقعيت را اثبات کرده است؟
دقيقاً، امريکا بايد به قدرت بالاترى متوسل شود؛ قدرتى که از قلب افراد نشأت مى گيرد همان توانايى بشر براى ديدن همنوع و درک اين حقيقت که همگى به يک اندازه نيازمند و مستحق صلح، حيات و امنيت هستيم. در صورت تحقق اين آرزو هيچ مشکلى لاينحل باقى نمى ماند اما تا زمانى که از سلاح نظامى براى حل مشکلات خود استفاده مى کنيم، کوچک ترين جرقه مى تواند جنگ افروز باشد. بنابراين و به اعتقاد من ما همگى شديداً نياز داريم که به دنيا از منظر جديدى نگاه کنيم و آن را مکانى عارى از ترس و محلى براى حل اختلاف بدانيم. اين ايده که جهان واحد است و اجراى آن به هم پيوسته و به هم وابسته هستند، ايده سودمندى است. اولين شعار ايالات متحده «يکى از ميان همه» نه تنها به اتحاد ايالات در امريکا بلکه به اتحاد بشر اشاره مى کند. معتقدم که در اين دوره از تاريخ بشر بايد همه تلاش خود را در جهت اتحاد افراد بشر به کار بگيريم و اين وظيفه يى است که نه تنها در قبال خود بلکه در قبال نسل هاى آينده برعهده داريم. بايد جست وجو کنيم تا مواردى که مى توان بر سر آن اتفاق نظر داشت را بيابيم. تخريب متقابل بايد جاى خود را به احترام متقابل و پيشرفت بدهد. به همين دليل تبادلات فرهنگى و پارلمانى و ملاقات رهبران دو طرف اهميت پيدا مى کنند.
 
نتيجه يى که مى توانم از صحبت هاى شما درباره دکترين اغتشاش بوش بگيرم اين است که وارد کردن ايران به صحنه مذاکرات امر جدى نيست و اين يک بازى سياسى است ؟
اجازه بدهيد توضيح دهم چرا؟ به دنبال روشن شدن اين مساله هستم. اخيراً در وزارت امور خارجه گفته شد ايران روند مذاکرات را با جديت دنبال نمى کند، تهران هم مى گويد که امريکايى ها مذاکرات عراق را جدى نمى گيرند. اکنون شما مى گوييد از نظر فلسفى از آنجا که دولت بوش مستعد ناآرامى است پس عملاً نمى تواند در مذاکرات امنيتى جدى باشد و همين نظر مقامات ايرانى را تاييد مى کند؟ البته، بوش جديت دارد اما تنها در زمينه جنگ افروزى، اگر به مساله عراق دقت کنيد مى بينيد بوش تا چه اندازه بر جنگ مصرانه پاى مى فشارد. اين مساله بايد با جديت بررسى شود و به نظر مى رسد استعداد چندانى در مسائل ديپلماتيک و صلح ندارد و اين يک تراژدى است.
 
آيا دولت بوش مى تواند از مساله عراق به عنوان يک بهانه عليه ايران استفاده کند؟
امروز پس از گزارش بازرسان ديگر چندان درباره مساله هسته يى ايران بحث نمى شود و ديگر هيچ دليل قانع کننده يى براى آنکه برنامه هسته يى ايران را چنان خطرى بدانيم که رفع آن نيازمند اقدام نظامى باشد وجود ندارد. در عوض تلاش بسيار زيادى انجام مى شود تا ايران را متهم کنند که از گروه هاى شورشى در عراق حمايت مى کند يا حزب الله لبنان و مقاومت را در نوار غزه تقويت مى کند يا در ديگر نقاط جهان که ايالات متحده در آنجا با مشکلاتى روبه رو است، ايران را متهم به دخالت مى کنند مانند افغانستان. مثل اين مى ماند که اگر من در زد و خوردى که در حياط همسايه ام در جريان است دخالت کنم، مسلماً همسايه ام از من خواهد پرسيد در حياط او به دنبال چه هستم. بنابراين تنها راه حل مساله عراق پايان اشغالگرى امريکا است زيرا اشغال خود محرک همه شورش ها است. ما وارد عراق شده ايم، عراق در کشور ما وارد نشده است. عراق در حادثه 11 سپتامبر نقشى نداشت. اين کشور توانايى يا قصد حمله به ايالات متحده را نداشت و داراى سلاح هاى کشتار جمعى نيز نبود. ايران نيز قصد حمله به ايالات متحده را ندارد و در جريان حادثه 11 سپتامبر نقشى نداشته است. شعارهاى امريکا عليه ايران و عراق با يکديگر هماهنگى دارند، هنگامى که سخنان افراد و اظهارنظرهايشان را کنار هم قرار مى دهيم با هم همخوانى کامل دارند و يکديگر را تکميل مى کنند. به نظر من اين مساله کاملاً جدى و حساس است. قوانين بين المللى تهديد عليه کشورها را منع کرده است اما به وضوح مى بينيم عده يى از دولتمردان ما ايران را تهديد مى کنند. من اين مساله را بارها و به خصوص در جريان استيضاح معاون رئيس جمهور ديک چنى مطرح کردم. به نظرم ما بايد در جهتى گام برداريم که ايران اطمينان حاصل کند قصد حمله نظامى به آن کشور را نداريم. بايد از انرژى موجود در جهت برپايى مذاکرات و طرح سياست هاى جديد استفاده کنيم. من برخلاف کسانى که معتقدند ايران در مساله سلاح ها و مهماتى که وارد عراق مى کند، يا اينکه گروه هاى مخالف ايالات متحده در آن کشور را به کار مى گيرد، بر اين باورم که اينها دليل محکمى براى متهم کردن ايران نيست. علاوه بر اين بايد براى حضور خود در عراق و لبنان هم به دنبال دلايل قانع کننده باشيم. ما اکنون در حال جنگ در حياط همسايه هستيم و همسايه بى پرده از ما مى پرسد؛ اينجا به دنبال چه هستيد؟
 
تنها هفت ماه از دوران رياست جمهورى بوش باقى مانده است. به نظر شما عملى شدن نقشه هاى احتمالى بوش در اين زمان کوتاه امکان پذير است؟
ما بايد هوشيار باشيم که نقشه هايى در اين باره وجود دارد. امروز مردم ايالات متحده به شدت منتظر شنيدن اين خبر هستند که درگيرى جديدى رخ نخواهد داد. هر روز در اين کشور عده يى شغل خود را از دست مى دهند، عده يى نيز مسکن، مقررى يا بيمه درمانى خود را از دست مى دهند. استانداردهاى زندگى در بسيارى از مناطق در امريکا به شدت افت کرده است. هر روز به تعداد کسانى که با کوپن غذا (نوعى خدمات دولتى براى فقرا) زندگى مى کنند، افزوده مى شود. زندگى بسيارى از امريکايى ها روز به روز سخت تر مى شود و اين در حالى است که دولت ما براى جنگ با عراق از چين پول قرض مى گيرد و به زودى 183 ميليارد دلار ديگر به جنگ عراق اختصاص داده مى شود، بنابراين امريکايى ها توانايى پذيرش يک جنگ ديگر را ندارند. به خاطر هم پيمانان، به خاطر قوانين بين المللى، به دلايل سياسى و اقتصادى و به دليل احترام به آينده کشورمان، ديگر توانايى پذيرش يک درگيرى جديد را نداريم. به دليل همه اين موارد، همواره تلاش کرده ام ايران را به نوعى در جريان حل و فصل مسائل عراق وارد کنم و از آن کشور بخواهم بازسازى پل هاى تبادلات فرهنگى را آغاز کند.
 
مى دانم ممکن است اين پرسش کمى سخت باشد. زمانى که از نقشه هاى بوش سخن مى گوييد آيا اظهارات شما بر پايه اطلاعاتى است که هم اکنون در محافل عمومى در دسترس است يا اطلاعاتى که به زودى وارد محافل عمومى خواهد شد؟
سخنان من بر پايه اطلاعاتى است که در محافل عمومى در دسترس است.
 
اخيراً چه اقدامات جديدى در رابطه با ايران در کنگره صورت گرفته است. آيا قوانين جديدى عليه ايران وضع شده است؟
خير، چند لايحه براى منزوى کردن ايران مطرح شد که من به آنها راى مخالف دادم. به نظر من منزوى کردن ايران اقدامى غيرهوشمندانه است. بايد از ايران بخواهيم فعالانه و صلح طلبانه در امور دخالت کند. وقتى با تک تک اعضاى کنگره جداگانه صحبت مى کنم به حرف هايم دقت مى کنند اما در جمع بى قاعده نمايندگان نمى توان اين مسائل را مطرح کرد زيرا نتيجه مثبتى به دنبال نخواهد داشت. دقيقاً به همين دليل معتقدم بايد تبادلات پارلمانى صورت گيرد، بايد يکديگر را بشناسيم. گاهى لازم است براى ديدن برادران مان 10 هزار مايل سفر کنيم.
 
طى هشت ماه آينده دولت جديدى روى کار خواهد آمد؛ مک کين، کلينتون يا اوباما؟ بله، دولت جديدى آغاز به کار خواهد کرد.
سوال اين است که از ميان اين سه تن تنها اوباما اعلام کرده است مذاکرات مستقيم با ايران خواهد داشت. او گفته است ايران را وارد مسائل خواهد کرد زيرا دخالت ايران از اهميت بالايى برخوردار است. او همچنين اعلام کرده است گفت وگويى مستقيم با رئيس جمهور احمدى نژاد خواهد داشت. اين دقيقاً سياستى است که شما همواره به دنبالش بوديد. چنانچه فرض کنيم آقاى اوباما به عنوان رئيس جمهور ايالات متحده انتخاب شود، آيا مسير تحقق سياست هايش هموار خواهد بود يا متوقف خواهد شد؟
 
اميدوارم رئيس جمهور آينده کشور هرکدام از سناتورها، کلينتون، اوباما يا مک کين که انتخاب مى شوند، علاقه مند به مذاکره با رهبران ايران و اتخاذ تدابيرى جهت اعتمادسازى باشند و در اين جهت که نهايتاً به برقرارى روابط کاملاً ديپلماتيک بين دو کشور مى انجامد، گام بردارند. حمايت و تلاش ايران در حل بسيارى از مناقشات منطقه نبايد ناديده گرفته شود و بايد از اين کشور در راستاى برقرارى امنيت در منطقه درخواست کمک کرد.
 
بنابراين رئيس جمهور بعدى ايالات متحده در مقام و موقعيتى خواهد بود که مذاکرات مستقيم را آغاز کند.
رئيس جمهور آتى بايد در اين زمينه فعال تر عمل کند. او بايد به ايران، سوريه، مصر، لبنان و عراق سفر کند.
 
گفتيد ايران؟
 
بله، ايران.
 
اين سفر بايد ظرف چه مدتى انجام شود؟ سه ماه، شش ماه، يا يک سال پس از شروع کار؟
اين امر بايد هرچه زودتر اتفاق بيفتد. بايد با يکديگر ارتباط برقرار کنيم.
 
مک کين بسيار سرسختانه درباره ايران سخن گفته است. آيا به نظر شما، بايد اين حرف هاى او را جدى تلقى کرد؟
به نظر من حرف هاى ايشان بيشتر يک شوخى بوده، اما قبول مى کنم شوخى جالبى نبود. قصد او تنها مزاح بوده است.
 
آيا مک کين با بوش فرق دارد؟
بله، فکر مى کنم اين طور باشد.
 
عده يى مى گويند دولت بوش و دولت احمدى نژاد مذاکرات محرمانه يى داشته اند. آيا شما اين موضوع را تاييد مى کنيد؟
مذاکرات در چه مورد؟
 
درباره عراق، مسائل هسته يى، حزب الله و ...
اميدوارم چنين مذاکراتى انجام شده باشد. به نظر من مذاکره و گفت وگو از نوع مخفيانه يا علنى، مفيد و مهم است. مخفيانه يا علنى بودن مذاکرات براى من مهم نيست، مهم اين است که گفت وگو کنيم.
 
شما در بسيارى از فعاليت هاى انجمن ايران- امريکا نقش داشته ايد. اين انجمن اکنون تلاش مى کند دو طرف را متقاعد کند که اعضاى پارلمان ها با يکديگر ملاقات کنند. پيشنهاد شما براى انجمن چيست؟
همانند گذشته به تلاش براى رسيدن به درک متقابل ادامه دهيد. در جايى که تاريکى و نفرت غالب است، نور عشق وارد کنيد. براى فهم و انتخاب درست، بايد بيشتر تلاش کنيم.
 
مطمئنيد؟
خب، مک کين جنگ را به خوبى مى شناسد. آشنايى آقاى بوش با جنگ تقريباً محدود است. سناتور مک کين از بهايى که مردم در جنگ مى پردازند مطلع است، بنابراين محتاط تر عمل خواهد کرد.
 
نظرتان در مورد اين جمله سناتور کلينتون که گفته اند اگر ايران به اسرائيل حمله کند، آن را از صحنه روزگار محو خواهد کرد، چيست؟
سخنى ناشايست و غيرقابل قبول بود.
 
در سطح سياست هاى چندجانبه، امريکا از سازمان ملل و اتحاديه اروپا در منزوى کردن ايران استفاده مى کند. در زمينه سياست هاى دوجانبه، تلاش مى کند ايران را وارد مسائل عراق کند. عده يى معتقدند هنگامى که ايالات متحده به دنبال ايجاد مشکل براى کشورى است، چندجانبه عمل مى کند، در حالى که در زمان حل مناقشه يى به سياست هاى دوجانبه روى مى آورد. نظر شما چيست؟
مساله دقيقاً شبيه بازى شطرنج است. در يک زمان دو بازى شطرنج در جريان است، يکى با شش بازيکن در يک طرف و ديگرى تنها با يک بازيکن. ايالات متحده بازى با يک بازيکن را به دليل ساده تر بودن انتخاب مى کند.
 
دليل طرح سوالم اين بود که در سطح چندجانبه به عنوان مثال در سازمان ملل، امريکا براى مذاکره با ايران پيش شرط تعليق غنى سازى اورانيوم را مى گذارد، در حالى که در عراق براى مذاکره بدون پيش شرط آماده است.
من فکر مى کنم زمانى که امريکا از مذاکرات بدون پيش شرط سر باز مى زند، در واقع باعث تقليل قدرت خود مى شود. در دولت بوش، راه فرار از مذاکرات اتخاذ سياست هاى چندجانبه است. در عين حال براى قراردادهاى صلح نياز به دخالت هاى چندجانبه است. همه کشورهاى جهان بايد درگير اين مساله شوند اما براى شروع بايد با افراد همان کشور مذاکره کرد سپس آن را تا سطح جهانى گسترش داد.
 
در سال 2006، انجمن ايران- امريکا پيشنهاد تشکيل گروه 1«6 را مطرح کرد؛ بر اين اساس که گروه 1«5 کافى نيست و اينکه ايران نيز بايد وارد مذاکرات شود به اين معنى که پنج عضو دائمى شوراى امنيت سازمان ملل به همراه ايران و آلمان حضور داشته باشند. آيا شما با اين پيشنهاد موافقيد؟
بله، من با معرفى ايران به عنوان کشورى که پتانسيل ايفاى نقشى مهم در حل مسائل امنيتى و همکارى با جامعه جهانى در رسيدن به صلح را دارد، موافقم. براى معرفى، راه هاى مختلفى وجود دارد و شما به يکى از آنها اشاره کرديد، اما اين تنها راه نيست. همه چيز با آغاز مذاکرات مستقيم ما با ايران شروع مى شود. بدون اين مذاکرات حتى گروه 1«6 نيز راه به جايى نخواهد برد.
 
پس به عنوان حرف آخر تنها مى توان گفت بايد گفت وگو کنيم، سوال آخر؛ آيا مايليد پيامى براى مردم و ايران و انجمن ايران- امريکا بفرستيد.
بسيارى از ما امريکايى ها، به عظمت فرهنگ پارسى و خدماتى که اين فرهنگ در عرصه هنر، زبان، ادبيات، موسيقى، رياضيات و ساير تلاش هاى بشر در سطح جهانى ارائه داده است، واقفيم.
 
براى ما، مطالعه تاريخ غنى و پر تنوع ايران و آشنايى با خصوصياتى که شخصيت ايرانيان را مى سازد، از اهميت بالايى برخوردار است.
 
سپس خواهيم دانست مردانى که درباره شان خوانده ايم نه تنها ترسناک نيستند بلکه شگفت آورند. خطاب به دولت ايران مى گويم؛ ايالات متحده، هم پيمان بالقوه مهمى براى ايران است و اينکه بايد هرچه زودتر به اهميت مشارکت هاى سودمند دوجانبه پى ببرد و شما هم در انجمن ايران - امريکا مانند گذشته، انديشمندانه و سخت کار کنيد تا به زودى به آرزويتان که روابط عادى ايران و امريکا است، برسيد.
 
آقاى کوسينيچ از وقتى که براى گفت وگو در اختيار ما گذاشتيد و از پاسخ هاى صريح و صادقانه شما بسيار متشکرم. اميدوارم به زودى شما را در ايران ملاقات کنم.
من هم از شما متشکرم، بسيار مشتاقم به ايران سفر کنم و اميدوارم بحث ما سودمند واقع شده باشد و به زودى نتيجه دهد.

نظر شما :