پاریس چگونه به توانایی هسته ای رسید
سلاح اتمی فرانسه، ابزار تداوم سلطه و استعمار
"سلاح اتمی فرانسه :ابزار تداوم سلطه و استعمار:"
دیپلماسی ایرانی: در شرایطی که اعضا دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد ، به عنوان اعضا باشگاه دارندگان سلاح اتمی، با تفاسیر و استدلالات خودخواهانه، سایر کشورهای جهان را در چارچوب هایی تحمیلی، از هر گونه حقی برای سلاح هسته ای و شاید هم صنعت صلح آمیز هسته ای محروم و برای خود مصونیتی آهنین در داشتن این سلاح کشتار جمعی بوجود آورده و ایالات متحده نیز با بکارگیری این سلاح مخرب و ویرانگر فاجعه انسانی عظیم هیرو شیما و ناکا زاکی را در سابقه تلخ تاریخی و بی صلاحیتی خود در داشتن سلاح اتمی بجا گذاشته است، اسناد و رویدادهای متعاقب جنگ جهانی دوم حکایت از چگونگی روند تحقق رویاهای "فاتحان" آن رخداد فاجعه بار برای جامعه بشری برای ادامه سلطه گری های خود در جهان پس از جنگ با دستیابی به سلاح اتمی به منظور تداوم نفوذ خود در نقاط مختلف دنیا دارد.
اگر چه ایالات متحه امریکا به عنوان یکی از اولین دارندگان سلاح هسته ای که همواره در مظان اتهامات فراوان در فقدان صلاحیت داشتن بمب اتمی قرار داشته، لیکن در چارچوب جنگ قدرت و منافع نامشروع خویش تلاش کرده سایر همراهان جنگ چهانی دوم را به لطایف الحیل در فاصله ای مناسب در دستیابی به فن آوری ها جدید قرار دهد و خود قدرت بلامنازع تلقی شود.ا
در این راستا برنامه هستهای نظامی فرانسه یکی از موضوعات مهم مورد مناقشه دو سوی آتلانتیک، پس از پایان جنگ بوده است. در نوزدهم نوامبر سال ۱۹۵۹ سازمان مرکزی اطلاعات امریکا CIA"" گزارشی علمی اطلاعاتی تحت عنوان "برنامه سلاح هستهای فرانسه" منتشر کرده که در آن جاه طلبی ها برنامه هستهای نظامی فرانسه را مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار داده است.
در این گزارش که دارای طبقه بندی محرمانه بوده و مدتها نیز از دسترسی همگانی بدور بوده است، ضمن بررسی چگونگی پیشرفت
پروژه تولید پلوتونیوم واستخراج آن،
مشکلات جداسازی ایزوتوپ ها،
و توسعه اولین سلاح اتمی فرانسه ،
خاطرنشان شده است که انجام اولین آزمایش هستهای فرانسه در منطقه REGGANE"" واقع در منطقه صحرای شمال افریقا (الجزایر فرانسه) رخ داده است . پاریس مطالعات بهکارگیری صنعت هستهای نظامی را در سال ۱۹۵۴ شروع و در نظر داشته است که اولین آزمایش هستهای خود را در ماه نوامبر سال ۱۹۵۹ انجام دهد. این کشور در ابتدا دارای ۱۵ تا ۲۵ کیلوگرم پلوتونیوم بوده که امکان بهره برداری هستهای نظامی را از ماه ژوئیه سال ۱۹۵۹ برایش فراهم می کند.این ظرفیت سازی فرانسه می تواند تا سال ۱۹۶۰ سالانه یکصد کیلوگرم افزایش یابد و در سال ۱۹۶۵ به ۵۵۰ کیلو گرم برسد.
بر اساس گزارش اطلاعاتی امریکا، فرانسه در آن مقطع درصدد انجام اولین آزمایش هستهای خود از یک برج به ارتفاع سیصد پا با قدرت انفجاری ۲۰ کیلو تن بوده است. اولین سلاح فرانسه علیرغم فقدان ماده (U235) به مقدار کافی، بالاخره منفجر می شود. در آن دوران ژنرال دوگل مایل بوده است تا با انجام این اولین آزمایش هستهای کشورش با امکانات پیشرفته کامل، ظرفیت های خود را به دنیا و بخصوص امریکا نشان دهد و از این منظر امکان مذاکره با آمریکا برای تبادل اطلاعات پیرامون این نوع تکنولوژی را فراهم کند.
برخلاف انتظار و پیش بینی سازمان "سیا" آزمایش هستهای فرانسه با تاخیر بسیار و در ۱۳ فوریه ۱۹۶۰ انجام و انفجار اتمی آن نیز در صحرای REGGANE"" صورت گرفت و عنوان پرقدرتترین آزمایش بمب اتمی (A) در جهان را به خود اختصاص داد.
در این اثنا ظاهرا فرانسوی ها توانسته بودنداز برنامه هسته ای امریکا جاسوسی نموده و به برخی از مدارک چارچوب برنامه اتمی برای صلح دسترسی یابند.
تحلیل گزارش سازمان سیا در قبال برنامه هستهای فرانسه، مشخص می کند که سرویس اطلاعاتی امریکا از طریق گزارش برنامه سلاح هستهای فرانسه به اطلاعاتی در جزئیات این برنامه دست یافته و اثرات آن بر ثبات اروپا و در یک چارچوب بین المللی بررسی کرده است.
"اهداف فرانسه دوران دوگل برای توسعه برنامه هستهای نظامی : "
به دنبال پایان جنگ جهانی دوم، توانایی های نظامی فرانسه تضعیف شد و کارخانجات صنعتی نظامی این کشور که سال ها تحت کنترل و اشغال آلمان نازی قرار گرفته بودند نیاز به مدرن سازی داشتند. در یک چنین وضعیتی بود که تعدادی از سرزمین های تحت قیمومیت (استعمار فرانسه ) به خصوص در افریقا و خاورمیانه بدنبال خودمختاری و بعضاً استقلال بودند.
کشتار ستیف و کولما Setif – Guelma ) ) در الجزایر (که در آن دوران تحت قیمومیت فرانسه قرار داشت و الجزایر فرانسه نامیده میشد) که در پی شورش هشتم مه سال ۱۹۴۵، به وقوع پیوست از جمله تحولات مورد اشاره بوده است.
در جهان پسا جنگ جهانی دوم که تقریبا دو قطبی و هستهای شده بود فرانسه دوگل و بر مبنای جاه طلبی ایشان، در پی انجام مذاکرات "برابر" D'egale A'egale با دو ابر قدرت آن دوران یعنی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ایالات متحده امریکا بود. علاوه بر این، موضوع برنامه هستهای بریتانیای کبیر نیز دیگر چالش و دلمشغولی پاریس بود که از نظر تکنولوژی در فاصله زیادی از آن قرار داشت. لندن اولین آزمایش هستهای خود را در سوم ماه اکتبر سال ۱۹۵۲ انجام و از این منظر تفاوت ها و فاصله ای با فرانسه برای خود ایجاد کرده بود. لذا دولت فرانسه هم در چارچوب برتری طلبی خویش ، در سال ۱۹۵۲ تصمیم می گیرد برنامه پنج ساله ای برای توسعه انرژی هستهای به هدف توسعه روش های لازم برای تولید پلوتونیوم را به مرحله اجرا گذارد. در چارچوب این برنامه و در همین مسیر تا سال ۱۹۵۸ طول می کشد تا ایده داشتن برنامه هستهای نظامی فرانسه بعنوان یک اولویت ملی مطرح شود، و این تحول در شرایطی صورت می گیرد که بحران ماه می سال ۱۹۵۶، کودتای نظامی در الجزایر و بازگشت مجدد ژنرال دوگل به قدرت نیز به موازات آن به وقوع پیوست.
فرانسوی ها از سال ۱۹۵۴ ساخت یک نیروگاه اتمی را در در منطقه MARCOULE "" واقع در حوالی استان AVIGNON "" آغاز کردند و در سال ۱۹۵۸ آن را به اتمام رساندند. این امر نشان دهنده آن بود که حتی قبل از بازگشت دوگل به فرانسه، تمایل به دستیابی به سلاح هستهای در این کشور وجود داشته است. شواهد سرویس های اطلاعاتی حکایت از آن داشت که تا اواسط سال ۱۹۵۹ بین ۱۵ تا ۲۵ کیلو گرم پلوتونیوم از نیروگاه "MARCOULE" به دست آمده بود که در ادامه راه و در سال ۱۹۶۰ به یک صد کیلوگرم و سپس در سال ۱۹۶۵ به ۵۵۰ کیلوگرم بالغ شد.
توانایی های فرانسه در ساخت سلاح اتمی تنها محدود به استفاده از پلوتونیوم بعنوان منشاء تولید نشد و از اواسط سال ۱۹۵۷ ساخت دومین مرکز هستهای این کشور در منطقه "PIERRELATTE" آغاز شد که هدف از آن غنی سازی "۲۳۵ U -" با درجه خلوص ۳ درصد بود.
از مشخصه های بارز صنعت هسته ای فرانسه، برخلاف برنامه هستهای بریتانیا که از حمایت همه جانبه واشنگتن بهره مند بود، متکی بودن آن به تلاش های ملی و بدون هر گونه حمایت امریکا، بدست آمده بود. امری که از نظر یالات متحده نیز دور نمانده بود.
گزارش سازمان سیا، اطلاعات چندانی از برنامه تحقیق و توسعه سلاح هستهای فرانسه به دست نمی داد و اصلی ترین دانشمندان درگیر در این حوزه هرگز شناسایی نشده اند. البته این باور وجود دارد که بخش تکنولوژی های جدید موسوم به DTN "" در کمیساریای انرژی اتمی فرانسهCEA " " مسئولیت امر توسعه سلاح های هستهای فرانسه را عهده دار بوده است.
از ابتدای شروع برنامه مطالعات هستهای فرانسه در سال ۱۹۴۸ تا سال ۱۹۵۴، دولت و مردم این کشور ظاهرا با برنامه هستهای نظامی مخالفت می کردند و تنها در سال ۱۹۵۲ و با شروع برنامه پنج ساله انرژی هستهای این کشور بوده است که تحقیق و توسعه و از سال ۱۹۵۴ برخی نظامیان این کشور ضورت داشتن سلاح هستهای به منظور تامین دفاع ملی کشور را علنا مطرح میکردند. تغییر ذهنیت در فرانسه در شرایطی بروز کرد که پروژه "جامعه اروپایی دفاع - " CED ، در چارچوب تقویت نقش سازمان پیمان اتلانتیک شمالی NATO " " در اروپا به تدریج در حال شکل گرفتن بود.
با وجود شرایط یاد شده، در گزارش برنامه هستهای فرانسه هیچگونه اشارهای به CED " " نشده و حوادث سال ۱۹۵۶ تنها شامل،
بحران کانال سوئز
دخالت فرانسه و انگلیس در آن برجسته شده بود
زمانی که ژنرال دوگل در سال ۱۹۵۸ به قدرت رسید تصمیم گرفت که موقعیت و استقلال فرانسه در ناتو را افزایش دهد . وی همچنین "احساس نیاز و ضرورت دارا بودن توان هسته ای برای دفاع از منافع حیاتی فرانسه "را در بین نظامیان و مسئولین دولتی بالا برد . دوگل بر این نظر بود که دفاع از منافع حیاتی فرانسه ، به احتمال فراوان کشور را به سمت ساخت و آزمایش سلاح هستهای ، فارغ از هر نوع ممنوعیتی که در توافق بین قدرت های دارای سلاح هستهای وجود دارد، سوق می دهد.
با در نظر گرفتن عوامل فوق الذکر، امر واقع حکایت از تمایل فرانسه برای توسعه برنامه هسته ای خود داشت .وشواهد روشنی هم این تمایل را تایید می کرد:
از یک طرف نفوذ این کشور بعد از جنگ جهانی در خاورمیانه کاهش یافته بود و از سوی دیگر پاریس در نظر داشت که در جمع اعضای ناتو از وضعیتی متفاوت نسبت به سایر اعضا و از استقلال بیشتر برخوردار باشد . لذا انتخاب مسیری که الزامات و ملاجظات فوق را هدف گیری کرده باشد، امر واقعی بود.
البته توجه به پاره ای رخدادها و تحولات متعاقب هسته ای شدن فرانسه و بهایی که پاریس از حساب مردم سرزمین های مستعمراتی خود پرداخت نموده است ، کلید واژه ای است که دهه ها پس از این تحول استراتژیک در راهبرد ها ، همواره مشغله ذهنی مسولین فرانسوی را فراهم داشته است.
چهاردهم فوریه سال ۲۰۲۰ مصادف با شصتمین سالگرد اولین انفجار هستهای فرانسه که در صحرای الجزایر صورت گرفت بوده است. از نظر الجزایری ها مجموعه تحولات مربوط به این پرونده که خسارات بسیاری بر مردم الجزایر تحمیل کرده است همچنان در حالت تعلیق بوده و باید حل و فصل شود تا روابط عادی بین فرانسه و الجزایر برقرار گردد و این امر مطالبه رسمی دولت و مردم الجزایر است.
" RIGGANE "واقع در جنوب الجزایر و محلی که آزمایش موشکی فرانسه در آن صورت گرفته است، شاهدی از یک جنایت ویرانگر انسانی علیه مردم بی گناه اینکشور بوده و به باور الاجزایری ها ، این فاجعه در سوابق جنایی فرانسه استعمارگر که مملو از جنایات و کشتار علیه مردم الجزایر می باشد ثبت و ضبط شده است.
پرونده انفجارات هستهای فرانسه در منطقه " RIGGANE " و نشر رادیواکتیو هایی که قربانیان بسیاری گرفته از جمله چهار پرونده ملی و مطالباتی دولت الجزایر علیه فرانسه است که نا کنون بین دو کشور مورد نزاع بوده است.
"نقشه راه" ملی که یک برنامه سیاسی عمومی و اجرایی در سطح ریاست جمهوری الجزایر است ، توسط نمایندگان پارلمان اینکشور تصویب گردیده و به یک اجماع همگانی علیه مستعمرات چی سابق الجزایر تبدیل شده است.
در سیزدهم فوریه سال ۱۹۶۰ فرانسه در منطقه " RIGGANE " در سرزمین الجزایر تحت استعمار و قیمومیت پاریس ، اولین آزمایش هستهای خود را به نام GERBOISE BLEUE" " (موش صحرایی آبی ) با یک بمب پلوتونیوم به قدرت انفجاری ۷۰ کیلو تن که سه الی چهار برابر قدرت بمب اتمی منفجر شده در هیروشیما بوده است ، انجام داد . تشعشعات رادیواکتیو این انفجار در سرتاسر آفریقای غربی و جنوب اروپا انتشار یافته است.
به گفته الجزایری ها انفجارات هستهای فرانسه نمونه ای از جنایات چندش آور علیه حقوق بشر و محیط زیست صحراست که اثرات رادیو اکتیو آن همچنان باقی است.
مقامات فرانسوی سه روز بعد از انفجار اعلام داشتند که سطح رادیواکتیو پخش شده بسیار پایین تر از استانداردهای امنیتی پذیرفته شده می باشد . لیکن مدارک خارج شده از سیستم طبقه بندی اینکشور در سال ۲۰۱۳ روشن می سازد که تشعشعات یادشده بسیار مهمتر از مواردی بوده که در زمان انفجار ابراز گردیده است و در سراسر غرب افریقا و جنوب اروپا نیز انتشار یافته است.
فرانسه تحت حکومت ژنرال دوگل، به قیمت کشتار و جنایت در الجزایر با انجام آزمایشات هسته ای خود در صحرای الجزایر به بمب اتمی دست یافت و تاوانی هم بابت این جنایات خود نداد.
البته همین اتفاقات و انجام آزمایشات اتمی فرانسه ، در وضعیتی متفاوت در جزایر مرجانی پلی نزی واقع در اقیانوس آرام صورت گرفت و پاریس بدلیل فضای ایجاد شده در افکار عمومی ، مجبور به پرداخت غرامت به مردم سرزمین ماورای بحار شد.
فرانسوی های استعمارگر معتقد هستند که نفت را در الجزایر کشف کرده و برای این مردم این کشور به جای گذاشته اند . همچنین مدعی هستند که بعد از توافق با الجزایر و موافقت نامه EVIAN اعمال خشونت بار بسیاری توسط جبهه آزادیبخش ملی الجزایر علیه فرانسوی های مقیم الجزایر صورت گرفته است.
"موضوع پلوتونیوم و اورانیوم:"
در خصوص تولید ، استخراج و جداسازی ایزوتوپ ها در فرانسه ، گزارش سازمان سیا تاکید مینماید که تحقیق و توسعه در فرانسه ، به دلیل مشکلات فنی و عدم دسترسی به برخی از تجهیزات ، دچار تاخیر و عقب افتادگی شده بود. فرانسوی ها در ژوئیه سال ۱۹۵۸ به موضوع جداسازی شیمیایی دست یافته بودند، لیکن تا ژانویه ۱۹۵۸ ، تولید کافی تامین نشده و پلوتونیوم نیز تنها در تابستان سال ۱۹۵۹ تامین و در اختیار صنعت هسته ای قرار می گیرد.
پس از آنکه فرانسه به تولید ملی اورانیوم نائل آمد و از واردات این عنصر مهم خلاص شد، ذخیره سازی آن را در مناطق "FORES – GRARY و "VANDE'E – GROUSILLE و احتمالا در حوالی منطقه VICHY انجام داده بود. همچنین فرانسوی ها به منظور افزایش هرچه بیشتر اورانیوم خود، جستجو برای منابع بیشتر را در دستور کار قرار داده و در همین رابطه سرزمین های تحت سلطه افریقای غربی ، الجزایر و ماداگاسکار مد نظرقرار گرفته بودند. در این مرحله حدسیات در خصوص میزان ذخایر فرانسه حکایت از تقریباً ۱۰ هزار تن داشت که ظرفیت رسیدن به ۵۰ هزار تن و شاید هم یکصد هزار تن را برای خود فراهم کرده بود.
"تولید پلوتونیوم:"
ساخت اولین رآکتور هستهای فرانسه به نام ZOE' " " در سال ۱۹۴۸ ، اهادف نظامی و غیرنظامی را بدنبال خود داشت . لیکن تا سال ۱۹۵۲ طول کشید که سرانجام فرانسه تصمیم بگیرد که پلوتونیوم در مقادیر کافی به هدف تضمین جاهطلبیهای برنامه نظامی خود را تهیه کند.
گزارش سازمان اطلاعات مرکزی امریکا ، "سیا " به جزئیات تولید و مکانهایی در MACOULE" " که دارای مجموعه های طبیعی اورانیوم ، گازهای سرد کننده راکتورها و برنامه جداسازی شیمیایی بوده است اشاره می کند.
اولین رآکتور " G1"فرانسه از هفتم ژانویه سال ۱۹۵۶ و با قدرت ۴۰ مگاوات ترمال و مشابه راکتور امریکایی BROOKHAVEN " " فعالیت خود را آغاز کرد . لیکن به دلیل مشکلات فنی تنها به ظرفیت ۳۵ مگاوات ترمان، چرخش خود رسید وفعالیت خود را انجام داد . بر اساس استانداردهای موجود تولید سالانه پلوتونیوم توسط راکتور نوع " G1" حدود ۱۵ کیلوگرم بوده ، لیکن به دلیل کارکرد این راکتور با کاهش سطح قدرت ، تولید مورد انتظار به دست نمی آمد .
اولین صفحات سوخت بین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۷ در راکتور " G1" نصب شدند و در دسامبر سال ۱۹۵۷ از راکتور خارج گردیدند . اولین ژنراتور آزمایشی نیز در راکتور " G1" توسط شرکت برق فرانسه موسوم به "الکتریک دو فرانس " نصب شد که هدف آن تولید برق بود راکتورهای نوع G2" " در سال ۱۹۵۸ و G3 " " در سال ۱۹۵۹ مدلهای مشاوره بودند که به کار گرفته شده و از طریق دی اکسید دو کربن تعدیل کننده فشار هوا، خنک سازی میشدند. بدین ترتیب تولید فرانسه به مرز یکصد و پنجاه مگاوات ترمال رسید که در نتیجه آن ، تولید سالانه پلوتونیوم را به رقم ۴۰ کیلوگرم رسانده و هم زمان ۲۵ الی ۳۰ مگاوات برق نیز تولید می کرد.
همانگونه که تشریح شد فرانسویها از ابتداء شروع فعالیت های خود ، جاه طلبی های خود در زمینه تمایل داشتن به توسعه برنامه نظامی و نیز افزایش تولید انرژی الکتریسیته برای صنایع دوران بعد از جنگ خود را دنبال کردند . کلنگ اولین نیروگاه هستهای فرانسه در منطقه AVOINE " " واقع در شمال " TCHINON" به زمین زده شد و پیشبینی شده بود که در سال ۱۹۶۰ به تولید برق هستهای دست یابند . نام راکتور نصب شده در این منطقه، " EDF – 1"و ۶۰ مگاوات تولید نهایی داشت. همچنین ساخت راکتور هایی با ظرفیت ۸۵۰ مگاوات نیز از سال ۱۹۶۵ شروع شد.
لازم به توجه است که:
آزمایشات هستهای فرانسه در جزایر مرجانی MURUOA" " و FANGATAUFA" " در پلی نزی فرانسه واقع در اقیانوس آرام از سال ۱۹۶۶ تا سال ۱۹۹۶ با لغ بر یکصد و نود و سه آزمایش هستهای بوده که عوارضی را بر سلامتی مردم و محیط زیستی منطقه به جای گذاشته است.
مقامات فرانسوی از جمله وزیر اقتصاد دولت ماکرون ، آقای " BRUNO LEMAIRE "به افکار عمومی کشورش اطمینان می دهد که تردیدی نداشته باشید که انرژی هسته ای به منظور تامین نیازهای کشور، رقابتپذیری فرانسه و استقلال در موضوع انرژی مردم فرانسه ، در دراز مدت ضروری و اساسی خواهد بود. اعلام این موضوع در حالی است که در جامعه فرانسه منازعات و مشاجرات بسیاری بر سر انتخاب انرژیهستهای یا بهره برداری از انرژی های تجدید پذیر وجود دارد.
در همین حال فرانسه اعلام کرده است که در کوتاه مدت، درصدد است از تولید ۷۰ درصد نیازهای انرژی در بخش هستهای به رقم ۵۰ درصد برای تولید برق برسد و برای آن سال ۲۰۲۸ را هدف گذاری کرده است.
پس از ۱۳ فوریه ۱۹۶۰ که آزمایش هستهای فرانسه با موفقیت انجام شد، تحقق هدف "صنعت هستهای مستقل فرانسه از امریکا " صورت واقع بخود گرفت . این امر در حالی بود که کلید تاسیسات هستهای بریتانیا در اختیار واشنگتن قرار داشت.
ژنرال دوگل در پیامی خطاب به PIERRE MESMER" " وزیر دفاع فرانسه اعلام کرده بود گه ، "آفرین (HOURRA) بر فرانسه. از امروز صبح، فرانسه به مراتب قوی تر، به مراتب با غرورتر و متکبرتر شده است. البته ۵ سال طول کشید (تا سال ۱۹۶۵ ) تا اینکه بمب اتمی فرانسه بر روی جنگنده های میراژ فرانسه سوار گردید . در آن دوران بمب افکن ها ، بمب های خود را در حال اوج گرفتن رها میکردند ، در حالیکه میراژهای ۴ فرانسوی با توقف و بی حرکتی در ارتفاع چند صد متری زمین ، میتوانستند بمب های خود را رها و منفجر کنند تا اثر ویرانگری حداکثری داشته باشند . این روش با یک بمب واقعی در منطقه پلینزی فرانسه در اقیانوس آرام آزمایش شد.
از این مرحله به بعد ژنراال دوگل خواستار آن شد که سلاح بامنشاء هستهای فرانسه موسوم به" A" به سلاح با منشا هیدروژن، موسوم به " H"ارتقا یابد که به مراتب قدرت ویران گری شدیدتری داشت.
در بیست و چهارم اوت سال ۱۹۶۸ و در چارچوب طرح " CANOPUS "یک بمب H "" با قدرت ۲.۶ میلیون تن بر فراز جزیره مرجانی " FANTAGOTA "در پولینزی و در حضور روبرت گالی وزیر دفاع فرانسه منفجر و آزمایش گردید. از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۶که آخرین آزمایش بمب های فرانسوی انجام شد ظاهراً فرانسه نزدیک به ۲۱۰ آزمایش سلاح هسته ای در پلینزی انجام داده است.
فرانسه در سال ۱۹۶۶ از شاخه نظامی ناتو خارج شد. هدف از این سیاست حفظ آزادی انتخاب در تصمیم برای شلیک سلاح هستهای اعلام شده بود. در واقع فرانسه مدعی بود که برای حفظ امنیت اروپا لازم است که قدرت هستهای مستقل و آزاد خود را داشته باشد زیرا به زعم پاریس در صورت بروز جنگ، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و پیمان ورشو در اروپا هماوردی در مقابل خود (امریکا و بریتانیا) مشاهده نمی کردند ، لذا فرانسه بر این اعتقاد بود که مطمئن نیست که دولت های آمریکا و بریتانیا قبول نمایند که در صورت تهاجم نیروهای پیمان ورشو ، مردم خود را فدای دفاع از اروپا کنند.
فرانسه در خصوص رویارویی احتمالی با پیمان ورشو ، خط قرمزی برای خود مشخص کرده بود که تاکید بر داوطلبانه بودن داشت و از این رهگذر فرماندهان نظامی و استراتژیستهای شوروی را دچار تردید می نمود . وضعیت فرانسه تداعی این سوال و جواب را به ذهن متبادر را میکرد که :
از چه زمان و لحظه ای رئیس جمهور فرانسه تخمین خواهد زد که منافع حیاتی کشور در شرایطی قرار گرفته که حمله هستهای توجیه پذیر است ؟پاسخ به این سوال در زمان ژنرال دوگل حاکی از آن بود که هیچکس شک و تردید به خود راه ندهد که اگر شرایط ناامیدکننده قلمداد شود دکمه هستهای را خواهد فشرد.
"جداسازی ایزوتوپ ها:"
اولین تلاشها و مطالعات روی موضوع جداسازی ایزوتوپ ها در فرانسه در سال ۱۹۵۵ و در منطقهSACLAY"" آغاز و دو مرکز مطاالعاتی برای این موضوع در سال ۱۹۵۷ احداث شد. اولین طرح مورد مطالعه در منطقه SACLAY " " شامل تست مراحل دوازده گانه آزمایش انتشار گازهای مزاحم بود که هم به صورت لوله ای و هم به صورت" FLAT "و مستقیم در بوته آزمایش قرار گرفت.
طرح مطالعاتی دوم در " SACLAY " دربرگیرنده شانزده مرحله پروتکلی سلولهای نوع طراحی شده برای اولین " Full – Scale Plans" بوده است . در سال ۱۹۵۷ مشخص گردید که کمیساریای انرژی اتمی و انرژی های جایگزین در فرانسه " CEA "بودجه ای بالغ بر ۲۵ میلیارد فرانک فرانسه (حدود ۷۱ میلیارد دلار) برای پروژه ای جهت ایجاد مرکز دیگری به منظور جداسازی ایزوتوپ ها در اختیار داشته است . فرانسه در این پروژه قصد داشته به عنوان شریک با مجموعه " EUROATOM " و اروپا انجام برساند ، در حالیکه ایتالیایی ها پیش از آن با مبلغی حدود ۲۰ میلیون دلار تمایل خود را برای مشارکت و حضور در پروژه یاد شده ابراز داشته بودند.
بنابراین فرانسه در سال ۱۹۵۸ تصمیم گرفت به تنهایی و در منطقه PIERRELATTE " " واقع در فاصله در دو نیروگاه برقی آبی نزدیک منطقه " RHONE" ، پروژه مربوط به جداسازی ایزوتوپ های خود را به اجرا در آورد ودر مجموع ۵۵ میلیارد فرانک فرانسه معادل تقریبی ۱۵۰ میلیون دلار هزینه این پروژه نمود.
"پیش بینی ها در خصوص زمان اولین آزمایش هستهای فرانسه : "بر اساس تمامی داده های قابل دسترسی ، فرانسه تصمیم داشته است که طی ۴ تا ۵ سال به سلاح هستهای دست یابد و به منظور تحقق این هدف کمیساریای انرژی اتمی در هماهنگی با وزارت دفاع ملی این کشور و تعیین آقایLOURAN" " که مرکز مطالعات BRUYERE – le – CHATTEL" " در نزدیکی منطقه " ARPAJON"را اداره می کرد ، ایشان را مأموراجرای پروژه کند.
بر اساس گزارشات موثق مرکز مطالعات فوقالذکر ، از نظر تئوری و اجرا ، مطالعات مربوط به انفجارات هستهای و آماده سازی نوع سلاح هستهای را به عهده داشته است . بر پایه تقسیم کار به عمل آمده بخش مربوط به "پودر ها " و مدیریت مطالعات و ساخت بمب DEFA"" ، واقع در منطقه " "FORT d'ISSY مسئولیت مطالعه مربوط به "چاشنی های انفجاری" و بخش مربوط به مطالعات "شیمی" در منطقه" ST -CLOUD " واقع شده بودند .
در طراحی پروژه و برنامه هستهای فرانسه پروفسور " PAUL – CHANSON " عنصر کلیدی بوده است. با تمام این اوصاف بزرگترین مرکز مطالعات برنامه هستهای فرانسه همچنان در منطقه SACLAY" " قرار داشته ، ضمن آنکه مرکز VAUJOURS" " واقع در غرب پاریس که توسط مهندس " BARGUILLEL" اداره می شود نیز جایگاه خود را دارا بوده است.
بر پایه اطلاعات سازمان سیا ، عواقب سیاست های بین المللی ژنرال دوگل، وی را به سمت انتخاب سلاح هستهای سوق داد. لیکن این گزینه با مشکلات گوناگونی از جمله جداسازی پلوتونیم های کثیف و آلوده از یکدیگر روبرو بود . دو گل پس از آنکه در سال ۱۹۵۸ به قدرت رسید ، دلمشغولی های خود را برای اینکه فرانسه هرچه زودتر هستهای شود ابراز نموده بود . لیکن مشکل دستیابی به U- 235که احتمالا می باید امریکا و یا بریتانیا در اختیار فرانسه قرار می دادند ، این ذهنیت را به وجود آورده بود که اولین سلاح چگونه آماده انفجار خواهد بود.
موقعیت دیپلماتیک فرانسه در آن دوران که به مثابه قرار گرفتن یک کشور بین دو بلوک قدرت جهانی بود ، انطباقی با قرار گرفتن در کنار موضع ایالات متحده نداشت و در مغایرت با مواضع اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قرار داشت و لذا در سال ۱۹۵۹ سیاست فرانسه بر این سیاق قرار گرفت که بین سازمان آتلانتیک شمالی و بلوک شرق قرار گیرد.
همانگونه که گفته شد اولین آزمایش هسته ای فرانسه در سال ۱۹۵۹ در منطقه صحرا در شمال افریقا انجام شد . مسولیت مرکز هستهای فرانسه در " SAHARA" به عهده یک سرهنگ نیروی هوایی ارتش فرانسه که تحت فرماندهی ژنرال " CHARLES – AILLERET " خدمت میکرد ، قرار داشت. انتخاب منطقه SAHARA"" هم به این دلیل بود که در نزدیکی آن فرودگاهی در منطقه "AOULEF " واقع شده بود که می توانست در تامین و رساندن ملزومات و پرسنل نظامی نقش اساسی داشته باشد.
"شرایط ژئوپلیتیک فرانسه در ماه های منتهی به اولین آزمایش هستهای این کشور: "
در ۱۳ فوریه سال ۱۹۶۰ و در ساعت هفت و بیست و چهار دقیقه به وقت پاریس با حضور ژنرال دوگل اولین آزمایش هسته ای فرانسه در چارچوب طرح "GERBOIS BLEUE" انجام شد و بدین ترتیب فرانسه به باشگاه قدرتهای هستهای پیوست که شامل اعضای دیگری همچون ایالات متحده ، بریتانیای کبیر و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی می شد. به دلیل اشراف واحاطه ای که امریکا و شوروی طی سال های متمادی در تکنولوژی هستهای بدست آورده و آن را در انحصار خود قرار داده بودند فرانسه با تأخیر به این جمع پیوست.
برنامه هسته ای فرانسه که جاهطلبیهای دوگل در دور شدن از سازمان پیمان آتلانتیک شمالی "ناتو" را تایید میکرد ، تاثیر فابل ملاحظهای در ژئوپولیتیک اروپا و جهان داشت ، لیکن این ظرفیت هستهای چیزی نبود که بتواند جایگزین ناتو گردد و ناتو همچنان برای بسیاری از کشورها بهترین روش و ابزار برای مقابله با یک حمله احتمالی پیمان ورشو محسوب میشد.
بر پایه نظریات کارشناسان اطلاعاتی، اگر چه برنامه هستهای فرانسه استقلال استراتژیک این کشور در مقابل امریکا را تقویت می کرد و به طرز چشمگیری تشعشعات علمی پاریس در جهان را افزایش می داد لیکن فرانسه از این رهگذر موفق نگردید که قدرت سخت افزاری خود را نزد مستعمرات خویش افزایش دهد.
توجه به گزارش رادیو قاهره در خصوص آزمایش هستهای فرانسه که آن را با کمک به اسرائیل برای اتمی شدن معادل آن رژیم ، ساخته بود و تهدیدات سخنگوی اتحادیه عرب در خصوص اقدامات سیاسی و اقتصادی در روابط با فرانسه ، از جمله برخی از بازتابهای افکار عمومی در قبال اولین آزمایش اصلی فرانسه را نشان داد. از طرفی بیشتر کشورهای آفریقای جنوبی نیز با این تحرک فرانسه مخالفت کردند. در جریان برگزاری اجلاس سران افریقا در مراکش در ژانویه سال ۱۹۵۹ مخالفت ها و محکومیت های سیاست فرانسه به گوش رسید. قوام نکرومه رئیس جمهور تانزانیا با تشکیل کابینه دولت خویش در سی ام دسامبر همان سال در صدد اتخاذ اقدامات جدید علیه فرانسه برآمد.
برنامه هستهای فرانسه بسیار پر هزینه از آب درآمده بود و در اثر آن عوارض سنگین محیط زیستی به جای ماند . بر پایه گزارش کمیساریای عالی انرژی اتمی فرانسه در سال ۱۹۶۰ و در اثر آزمایش هستهای این کشور، منطقه ای به عمق یکصد و پنجاه کیلومتر آلوده تشعشعات هستهای شده بود. ارتش ایالات متحده برنامه هسته ای فرانسه را به باد انتقاد گرفت ، زیرا معتقد بود که فرانسه با این سیاست خود باعث می شود که سایر کشورها نیز به تبعیت از این کشور اقدام کنند. سرگرد " WARNER – FARR " درگزارش خود به مرکز مبارزه علیه تکثیر سلاح هستهای USAF"" در ارتش امریکا خاطر نشان کرده بود که :
"توسعه علوم و فناوری های هستهای در فرانسه و اسرائیل طی دهه پنجاه میلادی شدیداً به هم نزدیک و مرتبط بوده است و کارشناسان بسیاری از اسرائیل در جریان آزمایشات هستهای فرانسه حضور داشته و اسرائیلی ها بدون هیچ گونه مشکل و ممانعتی به اطلاعات انفجارات هستهای فرانسه دسترسی داشتند."
پنج ماه پس از اولین آزمایش هستهای فرانسه ، اتحاد جماهیر شوروی سابق، ارتباطات خود را در زمینه مطالعات فضایی با فرانسه قطع کرد و بدین صورت نسبت به آزمایش و برنامه هستهای فرانسه عکس العمل نشان داد. موضوع مطالعات و رصد مطالعات فضایی از پایان سال ۱9۵۸ بین شوروی امریکا و بریتانیا برقرار شده بود. متعاقباً شوروی تلاش های متعددی برای بهبود و بالا بردن سطح آزمایش های بمب های قوی تری که قبلاً آزمایش نکرده بود انجام داد از جمله بمب های موسوم به" TSAR" با قدرت ۵۰ مگاتن معادل ۵۰ هزار کیلو تن را در منطقه " Novaya – Zembya"منفجر شد.
در پی اتحاد جماهیر شوروی سابق ، ایالات متحده نیز برنامه آزمایشات هستهای خود را از سر گرفت و از آوریل ۱۹۶۲ تا نوامبر همان سال حدود ۴۰ انفجار اتمی انجام داد که قدرت دو بمب از نوع H" " آن معادل ۷.۴۵ مگاتون و ۸.۳ مگاتون بوده است.
جمهوری خلق چین نیز در ۱۶ اکتبر سال ۱۹۶۴ برنامه هسته ای خود را با بمب هایی از نوع "۵۹۶ - A" با قدرت انفجاری ۲۲ کیلو تن آغاز و سپس در ۱۷ ژوئن سال ۱۹۶۷ بمبهایی از نوع H6" " با قدرت انفجاری ۳.۳ مگاتون را آزمایش کرد.
در خاتمه می توان به این جمع بندی رسید که فرانسه با انتخاب توسعه سلاح های هسته ای این فرصت را یافت که به خودمختاری وسیعی در مقابل ناتو دست یابد. هرچند این شرایط باعث نشد که جایگزینی برای ناتو که مورد توجه بسیاری از کشورها بوده و آن را بهترین راه حل میدانستند نائل شود. البته برنامه هستهای فرانسه همچنان که گفته شد با هزینه بسیاری تدارک و پر هزینه تر از برنامه اتمی آلات متحده و بریتانیا بود و در اثر آن قاره اروپا و ناتو به سمت نوعی سردر گمی امنیتی – نظامی سوق داده شد.
توان هسته ای فرانسه، در ابتدا جلوه و پرستیژی برای ژنرال دوگل و فرانسه به همراه داشت و ضمن آن موجبات ستیز و چالش با ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را نیز فراهم ساخت. از نظر ژنرال دوگول، فرانسه و ایالات متحده در رقابت برای رهبری اروپا درگیر بودند و بسیاری از سیاست های این دو کشور هنگامی که موضوع رهبری اروپا مطرح می شود در تعارض قرار می گرفتند. بالاخره این که به عقیده تحلیلگران سازمان اطلاعاتی مرکزی امریکا، موفقیت اصلی برنامه نظامی هستهای فرانسه و همزمان با آن، توسعه هسته ای غیرنظامی این کشور باعث شد که اقتصاد فرانسه در بین سی کشور شکوفای جهان قرار گیرد.
نظر شما :