سیاست های بی رحمانه تل آویو در حذف مخالفان
ترور فخریزاده و منازعهای که به اوج میرسد!
نویسنده: احمد زید آبادی، روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: ترور حزنانگیز و تأسفبار محسن فخریزادۀ مهابادی، رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع ایران، بازتاب بسیار وسیعی در سطح رسانههای جهان پیدا کرده است. این بازتاب وسیع تا اندازهای به نقش مرحوم فخریزاده در پروژههای اتمی و موشکی جمهوری اسلامی مربوط میشود، اما علت مهمتر آن، نگرانی از پیامدهای منطقهای ترور اوست.
گرچه تاکنون دولت یا گروه و سازمانی مسئولیت ترور فخریزاده را به عهده نگرفته است، اما انگشت اتهام به طور طبیعی به سمت سازمان امنیتی اسرائیل یعنی موساد نشانه میرود. موساد در ترور چهرههای ضداسرائیلی سابقهای طولانی دارد. معمولاً هرگاه سران یک تشکیلات یا سازمان به عنوان تهدیدی حیاتی علیه موجودیت اسرائیل تعریف شوند، موساد برای حذف فیزیکی آنان با خونسردی و بیرحمی وارد عمل میشود و بدون به عهده گرفتن مسئولیت عملیات، رد پای مشخصی هم از خود به جا نمیگذارد. این رفتاری است که گویی از سوی بسیاری از کشورها و مجامع بینالمللی پذیرفته شده است و عموماً عقوبتی هم به دنبال ندارد.
در طول چند دهۀ گذشته، موساد بسیاری از رهبران ساف و الفتح را در لبنان و تونس ترور کرده و پس از آن برخی چهرههای اصلی حماس و بعضاً جهاد اسلامی فلسطین و حزبالله لبنان را نیز تحت عنوان "قتل هدفمند" مورد سوءقصد قرار داده است.
این در حالی است که از چند سال قبل، دولت اسرائیل برنامۀ اتمی و موشکی جمهوری اسلامی را نیز به عنوان "تهدیدی حیاتی" علیه موجودیت خود تعریف کرده و دست موساد را برای هر نوع اقدام علیه تأسیسات و نیروهای مؤثر در آن باز گذاشته است.
این ماجرا البته منحصر به ایران نیست. اسرائیلیها اصولاً هر نوع پروژۀ اتمی مخفی یا معطوف به غنی سازی اورانیوم در کشورهای خاورمیانه را تهدیدی حیاتی علیه خود به حساب میآورند و برای نابودی و ترور دانشمندان دخیل در آنها درنگ نمیکنند. حمله به تأسیسات هستهای عراق و سوریه نمونهای از اقدامات آنها در این زمینه است.
با این حساب، عموم یا اکثر عملیات خرابکاری در تأسیسات هستهای ایران و ترور دانشمندان و مدیران دخیل در این پروژهها را میتوان با درجۀ بالایی از اطمینان به اسرائیل و سازمان امنیتی و جاسوسی آن نسبت داد. این به واقع جنگی غیررسمی است که از مدتها پیش آغاز شده و با ترور مرحوم فخریزاده به اوج خود نزدیک میشود.
اکنون بحث بر سر این است که دو طرف میخواهند این منازعه را تا کجا و به چه بهایی ادامه دهند؟ در این میان آنچه مشخص است اسرائیلیها چیزی تحت عنوان غنیسازی صنعتیِ غیرنظامی و مسالمتآمیز را بخصوص برای ایران که موجودیت آنها را رسماً نفی میکند، به رسمیت نمیشناسند و با هر فرمولی که چنین حقی را حتی تحت شدیدترین نظارتهای بینالمللی به رسمیت شناسد، مخالفت میکنند. مخالفت شدید و بیوقفۀ آنها با برجام در واقع ریشه در همین نگرش دارد.
در مقابل، جمهوری اسلامی نیز حق غنیسازی را غیر قابل چشمپوشی میداند و تاکنون به معاملۀ آن با هیچ امتیاز دیگری رضایت نداده است.
بدین ترتیب، دو طرف تمام نیرو و قوای خود را به کار گرفتهاند تا طرف دیگر را به عقب برانند و گویی مصالحهای در این میان قابل تصور نیست. یکی از اقدامات هر یک از طرفین یارگیریهای منطقهای برای محاصره و یا نزدیک شدن هر چه بیشتر به دیگری است. ایران از سالها پیش در لبنان و نوار غزه برای خود متحدانی داشته و در سالهای اخیر در سوریه نیز پایگاههای گستردهای به دست آورده است. اسرائیل نیز از سالهای گذشته به طور مخفی با برخی همسایگان ایران رابطۀ مخفی امنیتی برقرار کرده و در ماههای اخیر این روابط را رسمی و علنی کرده است. این خود نشان از تشدید رویارویی به قصد ورود به مرحلۀ نهایی تخاصم دارد.
مسلماً بحث در مورد هزینههای این تخاصم و میزان اجتنابپذیری یا اجتنابناپذیری آن و سرانجام نهاییاش، به صورتی بیطرفانه در کشور ما ممکن نیست بخصوص اینکه هر گونه تشکیک در اموری از این قبیل به مذاق عدهای چنان تلخ میآید که نهایتاً کار را بر گوینده سخت و دشوار میکند.
از این رو فقط میتوان گفت که مسئولان کشور اگر میخواهند تا خطِ آخر این مناقشه پیش روند باید مسئله را بسیار بیش از این جدی بگیرند. اسرائیلیها با توجه به تجربههای تاریخی و خاستگاه تمدنی و نفوذ جهانی و نوع فهمشان از امنیت و موجودیت خود، دشمنی بیخطر و احمق و احساساتی نیستند.
نظر شما :