همه چیز تقصیر ترامپ نیست، دولت هم مقصر است
بحران سازی صوری اقتصادی با هدف فشار برای مذاکره با امریکا؟!
دیپلماسی ایرانی - دیروز شنبه در یک رکورد زنی جدید دلار از ۲۹ هزار و ۲۰۰ تومان گذشت تا شاهد عمیق تر شدن فاجعه ای به نام سقوط ارزش ریال باشیم؛ فاجعه ای که می تواند با تاثیر مستقیم بر افزایش تورم، رکود و به تبعش کاهش شدید قدرت خرید مردم، «بحران معیشت» را به مراتب پررنگتر از گذشته کند. اما تداوم بحران معیشت در کشور بدون تبعات امنیتی نخواهد بود. خصوصا که چشم انداز روشنی برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور، حداقل طی ماه های پیش رو تا پایان سال وجود ندارد. لذا باید شاهد تشدید و تعمیق بحران معیشت و در امتدادش وقوع چالشهای امنیتی در کشور باشیم. پیرو این نکته دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر بحران معیشت و احتمال شکل گیری چالش های امنیتی در کشور، گفت و گویی را با محمد صادق کوشکی، کارشناس مسائل سیاسی ترتیب داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
با رکورد شکنی های پی در پی سقوط ارزش ریال و اوج گیری دیگر ارزها به خصوص دلار که دیروز شنبه با ورود به کانال ۲۹ هزار تومان از ۲۹ هزار و ۲۰۰ تومان گذشت، افزایش تورم، رکود و به تبعش کاهش شدید قدرت خرید مردم جلوه بیشتری پیدا کرده است. البته که کماکان باید انتظار وضعیت وخیم تری را هم داسته باشیم. چرا که به نظر می رسد که دلار آمریکا با این رکورد جدید دیروز (شنبه)، خود را آماده حضور در کانال ۳۰ هزار تومان و بالاتر از آن می بیند. در کنار آن قیمت های نجومی در بازار سکه، طلا، خودرو، زمین، مسکن، اجارهبها و همچنین ریزش مداوم شاخص بورس حکایت از آن دارد که اکنون گزاره «بحران معیشت» بهترین وصف حال شرایط کشور از نظر اقتصادی است. اگرچه شما در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی عنوان کردید که وضعیت کنونی در بازار ارز و اوجگیری نرخ دلار در این برهه ارتباطی با کم کاری دولت ندارد، اما جامعه برای شکل گیری بحران های معیشتی همواره دولت و مسئولین را مقصر می داند. پیرو این نکته فارغ از اینکه مسئول وضعیت شکل گرفته در بازار ارز و دیگر بازارها و به وجود آمدن برخی کمبودها در تعدادی از کالاهی مصرفی نظیر کره و تخم مرغ و غیره، چه قوه، نهاد، ارگان و مسئولی است تا چه اندازه ذیل تشدید و تعمیق بحران معیشت، بستر را برای شکل گیری چالش های امنیتی در کشور طی ماه های پیش رو فراهم می بینید؟
در پاسخ به این سوال مهم شما چند نکته بسیار مهم وجود دارد که باید به طور جداگانه به آن پرداخته شود؛ اول اینکه اگرچه از اواخر سال گذشته و اسفندماه با آغاز شیوع بیماری کرونا شاهد افت شدید میزان مراودات تجاری و کاهش صادرات خارجی بودیم و این چالش تا نزدیک خرداد ماه ادامه پیدا کرد و سبب شد که یک شوک اقتصادی به کشور وارد شود، هرچند که این شوک اقتصادی تنها مختص به ایران نبود و این شوک به اقتصاد کل کشورهای جهان، به خصوص کشورهای درگیر با بیماری کرونا وارد شد. اما بعد از آن زمان یعنی از اواخر خرداد ماه باید دولت را مقصر شرایط کنونی دانست. پیرو این نکته من در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی عنوان کردم که در آن بازه مدنظر از اسفندماه سال گذشته تا خرداد ماه سال جاری به دلیل بسته شدن مرزهای کشور و کاهش شدید میزان صادرات و سکون و توقف در اقتصاد کشور، دولت نتوانست به منابع ارزی مدنظر خود برای کنترل و مدیریت بازار ارز دست پیدا کند. لذا در این برهه مذکور زمانی شکل گیری برخی چالش های اقتصادی و معیشتی در کشور امری اجتناب ناپذیر بود. اما بعد از خرداد ماه تا به اکنون که به تدریج شاهد بازگشایی مرزها و افزایش میزان روابط تجاری بودیم و به دنبالش، چالش ها و مشکلات تا اندازه ای تعدیل پیدا کرد دیگر مقصر دولت است. بنابراین وقوع برخی اتفاقات مانند آنچه در بازار ارز، سکه و یا بورس طی دو سه ماه گذشته روی داده اساساً ارتباطی به مسئله بیماری کرونا ندارد، بلکه مسئول مستقیم آن شخص حسن روحانی و دولت وی است. لذا من اکنون دولت را به شدت در شکل گیری وضعیت نامطلوب اقتصادی و معیشتی طی سه ماه اخیر مقصر می دانم. وقتی ما شاهد بی تدبیری رئیسجمهور هستیم که وزارتخانه کلیدی مانند صنعت، معدن و تجارت را بدون وزیر گذاشته است باید اسم آن را چه گذاشت؟! اکنون چند ماه متوالی است که این وزارتخانه بدون وزیر اداره می شود. اینکه حسن روحانی به خاطر یک ناراحتی و دلخوری شخصی فرمان برکناری وزیر صنعت، معدن و تجارت را، آن هم در حساس ترین برهه زمانی کشور از نظر اقتصادی و معیشتی و در اوج تحریم ها و سیاست فشار حداکثری آمریکا صادر کند؛ وزارتخانه ای که عملاً مسئول مستقیم نظارت بر کنترل قیمتها، رونق صنایع، رشد تولید و بازرگانی کشور است، دیگر اسمش قصور، بی تدبیری و اشتباه در مدیریت کلان کشوری نیست. به دلیل همان فرمان عزل روحانی از آن زمان تا به حال وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت بدون وزیر اداره می شود؛ نتیجه آن هم رسوب کالاهای اساسی و کلیدی به میزان چهار میلیون تن در گمرکات کشور است که اکنون به شدت در بازار مورد نیاز است تا بتوان ثبات قیمت ایجاد کرد. از طرف دیگر ما شاهد سقوط شاخص بورس تقریباً از اوایل مرداد تا به اکنون هستیم که دیگر ربطی به مسئله شیوع بیماری کرونا ندارد و مسئول مستقیم آن عدم مدیریت دولتی بود. کما این که در بازار خودرو نیز اوج گیری قیمت ها در یکی دو ماه اخیر روی داده است. پس تمام چالشهای کنونی مستقیما به دولت مربوط است.
شما بر عمدی بودن قصور دولت تاکید داردید. دلیل یا دلیلتان برای اصرار بر عمدی بودن دولت در به وجود آوردن شرایط تلخ کنونی و بحران معیشت چیست؟
بله من برای چندمین تار تاکید دارم که حسن روحانی و دولتش به عمد در حال خیانت به کشور هستند. برای مثال کارخانه نیشکر هفت تپه قبل از واگذاری دولت به آقای اسدبیگی حدود ۵۶ هزار تن شکر تولید میکرد، اما بعد از واگذاری این کارخانه، آن هم به قیمت تقریباً رایگان به این فرد که تنها سابقه فعالیت سیاسیش حضورش در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بود، بدون آنکه سابقه قابل قبولی در حوزه صنعت، اقتصاد و تولید داشته باشد، عملاً تولید این کارخانه سال گذشته به ۱۴ هزار تن کاهش پیدا کرد و به دنبال آن شاهد اخراج بخشی از کارگران این کارخانه و ورشکستگی آن بودیم. با این وجود هنوز هم دولت حاضر نیست سلب مالکیت این شرکت و اشتباه خود در واگذاری آن به اسدبیگی را بپذیرد. این یکی از همان صدها مواردی است که دولت عملاً کمر به قتل تولید در کشور بسته است. اگر ما با واگذاریهای درستی در کارخانه نیشکر هفت تپه مواجه بودیم، اکنون شاهد افزایش رشد تولید قند و شکر در کشور بودیم. با این اتفاق میمون و مبارک، هم قیمت این کالای اساسی در کشور رشد پیدا نمی کند و واردات آن به کشور و خروج ارز روی نمی داد و هم از آن سو با چالش بیکاری بخشی از کارگران و متاسفانه وقوع برخی چالش های امنیتی از سوی کارگران این کارخانه رو به رو نبودیم. پس مجموعه تحولات اقتصادی که تقریباً شتاب آن از اوایل تابستان سال جاری شروع شد با قصور تعمدی دولت روی داد.
به سوال آغازین مصاحبه بازگردیم. تا چه اندازه ذیل تشدید و تعمیق بحران معیشت، بستر را برای شکل گیری چالش های امنیتی در کشور طی ماه های پیش رو فراهم می بینید؟
لزوماً چالش های امنیتی ناشی از تعمیق و تشدید بحران معیشت در کشور به معنای شکل گیری اعتراضات نظیر اعتراضات آبان ماه سال گذشته نیست. در این راستا حتی احتمال دارد ما طی شش ماه دوم سال جاری شاهد وقوع اعتراضی در جامعه نباشیم. اما این مسئله هم در عین حال لزوما به معنای آن نیست که اکنون در کشور چالش امنیتی وجود ندارد. چون همین حالا هم شما با چالش مختل شدن امنیت روانی مردم روبه رو هستید. در واقع امنیت روانی در حوزه اقتصاد و معیشت از کل جامعه ۸۰ میلیونی ایران سلب شده است. زمانی که تولید کننده و فروشنده کالای خود را نمی فروشد به امید آن که با احتکار آن کالا و افزایش قیمتها سود بیشتری به دست آورد و از آن طرف ما شاهد نگرانی های بیشتر جامعه به دلیل کمبود همان کالاها و همچنین افزایش قیمت ها هستیم، خود به خود چالش مختل شدن امنیت روانی طی ماه های گذشته از آغاز تابستان در میان جامعه شکل گرفته است. پس تکرار می کنم ناامنی لزوما به معنی وقوع اعتراض نیست. به واقع مختل شدن امنیت روانی مردم به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی بدترین چالش های امنیتی در کشور است. چون زمانی که یک شهر و یا یک استان با معضل شورش و اعتراض مواجه باشد، میتوانیم عنوان کنیم که یک خیابان یا جاده و یا منطقه درگیر این مسئله است و در باقی مناطق زندگی به طور عادی در جریان است. اما زمانی که مسئله مختل شدن امنیت روانی مردم به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی طی ۴ ماه گذشته شکل گرفته است، دیگر این چالش یک چالش که محدود به یک خیابان، کوچه، محله، شهر و یا استان باشد، نیست. بلکه یک چالش امنیتی مربوط به کل کشور، کل جامعه و همه اقشار است. به عبارت کوتاه تر و صریح تر اکنون ۸۰ میلیون نفر جامعه ایرانی احساس ناامنی می کند.
آقای روحانی طی ۷ سال گذشته مسئله مسکن مهر را از دستور کار خارج کرد، اما به ناگاه شاهد افزایش چند برابری قیمت مسکن، زمین، اجارهبها و مصالح ساختمانی هستیم که سود آن فقط و فقط به جیب دو درصد از جامعه مرفه ایران می رود که بدون شک طبقه حامی دولت حسن روحانی است و رئیس جمهور هم صرفا برای رفاه این طبقه تلاش می کند. کما اینکه حسن روحانی با شعار رونق تحول اقتصادی، رونق بورس را در دستور کار قرار داد تا سرمایههای خُرد طبقه متوسط را وارد بازار سهام کند، اما با سقوط شاخص کل این سرمایه ها عملا از دست صاحبان اصلی آن خارج شد و به جیب همان دو درصد قشر مرفه جامعه رفت که غول های بورسی بودند. متاسفانه مجال باز کردن همه آنها نیست تا مردم بدانند این دولت با ایران چه ها کرده و می کند؛ بدانند اقتصاد، معیشت و تولید کشور با تصمیمات دولت عملاً در حال نابودی است، ولی سود آن مستقیما به جیب همان طبقه مرفه جامعه می رود. بنابراین به جز این دو سه درصد طیف مرفه مد نظر دولت روحانی تمام جامعه و ملت ایران احساس ناامنی می کنند. از طرف دیگر این ناامنی اقتصادی و ناامنی روانی مردم به مراتب بدتر از ناامنی هایی است که به واسطه شورش شکل می گیرد. البته من امیدوارم که شاهد هیچ گونه شورش و اعتراضی طی ماه های آینده در کشور نباشیم. اما اکنون وضعیت امنیتی روانی مردم در کشور به دلیل تداوم و تشدید بحران معیشت چندان قابل دفاع نیست؛ ناامنی که از یک طرف باعث شده است تولید کننده و فروشنده به سمت احتکار و انبار کالاها و اقلام اساسی مدنظر جامعه برود تا در آینده سود بیشتری به دست آورد و یا از آن طرف بسیاری از تجار و بازرگانان سرمایه در گردش خود را به جای تولید به مسئله خرید سکه و دلار اختصاص داده ند تا بتواند سود بیشتری ببرند، به خصوص با چالش ها و دست اندازهای دولت در حوزه تولید. مضافا بر اینکه جامعه هر روز با التهاب و نگرانی از این مسئله مواجه است که چه کالایی در حال افزایش قیمت است و چه کالایی در بازار یافت نمی شود؛ یعنی همین ناامنی، اقتصاد کشور و معیشت را به بن بست و انسداد کامل رسانده است. باز هم تاکید می کنم من دولت و شخص حسن روحانی را، هم مقصر اصلی بحران معیشت و هم مقصر اصلی شکلگیری ناامنی در جامعه می دانم.
در مصاحبه ای که با دیپلماسی ایرانی در سال ۹۷ و پیرامون مسائل بازار ارز و ارتباط آن با پارامترهای سیاسی و دیپلماتیک داشتید، شما صراحتاً عنوان کردید که ورود دلار به کانال ۲۰ هزار تومان در آن سال (سال ۹۷) تنها یک پروژه بحران سازی صوری اقتصادی و معیشتی از جانب دولت به منظور تحریک ملت و قرار دادن جامعه در برابر حاکمیت و نظام درجهت فشار برای مذاکره با آمریکا است. آیا وضعیت امروز بازار ارز، البته بعد از خرداد ماه و ثبت رکوردهای بی سابقه برای دلار و نابسامانی های کنونی این بازار که به مراتب جدیتر از سال ۹۷ است را تکرار همان سناریوی دولت می دانید، چون به نظر می رسد که دیگر دولت در پایان ماه های حیات سیاسی خود نیازی به مذاکره با آمریکا ندارد؟
اتفاقا به نظر من اکنون مسئله مذاکره به طور جدی تری از طرف شخصیت ها و افراد جریان اصلاح طلب در دستور کار قرار گرفته است و از آن طرف بیخود نیست که دونالد ترامپ هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مدام بر طبل مذاکره با ایران می زند. چرا که با رصد وضعیت سیاسی داخلی ایران میداند که مسئله مذاکره با آمریکا از سوی جریان اصلاح طلب هنوز خریدار دارد.
اما جناب کوشکی، حسن روحانی دیگه چیزی برای از دست دادن ندارد. او سعی می کند این چند ماه پایانی دولت را هم مدیریت کند، چون مذاکره دیگر به درد وی و دولتش نمی خورد؟
اشتباه نکنید. اتفاقا همین دوستان اصلاح طلب حامی آقای روحانی اکنون با استفاده از رسانه های همسو سعی می کنند مسئله مذاکره را جدی تر پیش ببرند. زمانی که در روزنامه های اصلاح طلب پیروزی بایدن را مساوی احیای امید برای مذاکره میان ایران و آمریکا تلقی می کنند و این دوستان معتقدند که به دنبال آن مسئله چالشهای معیشتی، اقتصادی و بحران های کنونی حل و فصل میشود، ارزش پول ملی حفظ خواهد شد و روابط ما با دیگر کشورها بهبود پیدا خواهد کرد، همه ناظر بر این واقعیت است که همین جریان اصلاح طلب برای پیروزی بایدن لحظه شماری می کند. چون به اعتقاد آقایان حضور وی در کاخ سفید یعنی بهبود وضعیت در داخل ایران. بنابراین اصلاحطلبان همسو با دولت و حتی بخشی از خود وزارء و دولت منتظرند تا با حضور بایدن در کاخ سفید بتوانند مسئله مذاکره را احیا کنند و حتی به دنبال آن برجام ۲ و ۳ را هم شکل دهند. اتفاقاً این افراد و جریان همسو معتقدند در این صورت بستر برای پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ فراهم خواهد شد. چون به باور این حضرات مذاکره با آمریکا می تواند برگ برنده انتخابات را در اختیار اصلاحطلبان قرار دهد تا بتوانند در انتخابات ۱۴۰۰ پیروز شوند. پس مسئله تعمیق عمدی بحران معیشت از سوی دولت همان پروژه بحران سازی صوری اقتصادی و معیشتی از جانب دولت به منظور تحریک ملت و قرار دادن جامعه در برابر حاکمیت و نظام در جهت فشار برای مذاکره با آمریکا است.
شما به گزاره احتمال مذاکره در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا اشاره کردید. اما به نظر میرسد که با پیروزی مجدد دونالد ترامپ در انتخابات شدت نیاز ایران به مذاکره با آمریکا بیش از گذشته و پررنگ تر از پیروزی بایدن خواهد بود. چون با روی کار آمدن دونالد ترامپ و تداوم و حتی تشدید سیاست فشار حداکثری کاخ سفید آیا دیگر به نظر میرسد اقتصاد و معیشت یارای تقابل با تحریمهای آمریکا را داشته باشد؟
مسئله اینجاست که چالشهای اقتصادی و معیشتی کنونی به خصوص بعد از خرداد ماه به واسطه تصمیمات و قصور عمدی دولت شکل گرفته است نه تحریمهای ایالات متحده آمریکا و یا سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ.
یعنی شما از اساس منکر تاثیر تحریمهای ایالات متحده آمریکا و پیگیری سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ در شکلگیری بحران کنونی در معیشت کشور هستید؟
به هیچ وجه این گونه نیست. اتفاقا ما بدترین تحریم های اقتصادی ضد ملت ایران و تولید داخلی را از سوی دولت حسن روحانی شاهد هستیم، نه دولت دونالد ترامپ. آیا افت تولید کارخانه نیشکر هفت تپه از ۵۶ هزار تن به ۱۴ هزار تن بعد از واگذاری غلط دولت به آقای اسد بیگی، شکلگیری چالشهای جدی برای معیشت کارگران این شرکت و دیگر مسائل به ترامپ ربط دارد؟ آیا افزایش نجومی قیمت مسکن، اجاره بها، زمین به دلیل سیاستهای غلط دولت در هفت سال گذشته ارتباط دارد یا به سیاست فشار حداکثری کاخسفید؟ همانگونه که مسئله بازار خودرو، ریزش شاخص ها در بورس و نظایر آن تنها به تصمیمات اشتباه دولت باز می گردد. اینکه به اقرار خود دولت نزدیک به چهار ماه، چهار میلیون تن کالای اساسی در گمرکات کشور رسوب کرده است و به دلیل همین رسوب کالا در گمرک شاهد تزریق کالا به بازار نیستیم، یقینا افزایش قیمت و کمبود کالا در بازار داخلی شکل ی می گیرد. آیا این مسئله هم به تحریمهای آمریکا باز می گردد؟ پس همین حامیان مذاکره با آمریکا هستند که کمر جامعه را در حوزه اقتصادی و معیشتی خم کرده اند. واقعیت آن است که دولت به اعتبار اصلاحطلبان در جامعه پای خود را روی شانه طبقه متوسط جامعه گذاشت و با رای همین طبقه وارد حاکمیت شد، اما همین طبقه متوسط در دوره آقای روحانی عملا نابود شد.
با توجه به مجموعه حواشی که برای مجلس یازدهم در همین بازه ۱۲۳ روزه شکل گرفته و همچنین کارنامه این دوره از نمایندگان به نظر می رسد که مجلس یازدهم نیز عملاً مانند دولت تنها به شعار رو آورده است. به خصوص که اعطای وام ۲۰۰ میلیون تومانی ودیعه مسکن، واگذاری خودروی دنا پلاس، واکسن ویروس آنفولانزا و حتی اخیراً وام ۳۰۰ میلیون تومانی به نمایندگان باعث شده است که بخشی از انتقادات جامعه نسبت به جمهوری اسلامی ایران علاوه بر دولت به سمت به مجلس و قوه مقننه کشیده شود. پس با این وصع باز همه قصور بر دوش دولت است؟
همانگونه که دولت حسن روحانی اقتصاد، معیشت و کشور را رها کرده از آن سو مجلس هم دولت را رها کرده است. چون یکی از وظایف مجلس نظارت بر حسن انجام وظایف قوه مجریه است. در یک نظام دموکراتیک مردم با انتخاب رئیسجمهور، قوه مجریه را انتخاب میکنند تا بتوانند کارهای اجرایی را به پیش ببرند و از آن طرف با انتخاب خود، نمایندگان و قوه مقننه روی کار می آورند تا بتوانند با نظارت خود، ترمزی بر عملکرد دولت باشند. اما به دلایل متعدد و مختلف عملاً مجلس یازدهم، دولت را در امر نظارت رها کرده است. دولت با تمام قوا مسئله مذاکره را پیگیری می کند.
اگر شما معتقدید همانگونه که دولت کشور را رها کرده، مجلس هم دولت را در امر نظارت به حال خود گذاشته است، چرا شاهد برخی تحولات معنادار سیاسی مغایر با نگاه شما هستیم. از رفتار، گفتار و مواضع نمایندگان مجلس در حمله به دولت گرفته تا برخی مسائل دیگر مانند سفرهای استانی آقای قالیباف، رئیس مجلس و همچنین آقای رئیسی که عملاً تقابل سیاسی قوه قضاییه و مجلس را در برابر دولت پررنگ تر از گذشته کرده است. خصوصاً که در آستانه انتخابات با احتمال کاندیداتوری روسای مجلس و قوه قضاییه به نظر میرسد این سفرها، سفرهای تبلیغاتی انتخاباتی باشند. در این راستا بسیاری معتقدند سفر قالیباف به خوزستان یک سفر توریستی در فقر برای کازار انتخاباتی بود؟
من کاری به اختلافات، دعواها و رقابت های سیاسی افراد، جناح و جریان های سیاسی در آستانه انتخابات سال آینده ندارم. بحث ما معیشت مردم است. تمام این سفرها و حواشی مادامی که دردی از معیشت مردم دوا نکند به هچ دردی نمی خورد. کاری هم ندارم فلانی یا بهمانی به چه دلیل و با چه نیتی دست به سفر استانی زده و یا می زند. باید مشکل مردم حل شود. مهم این است. شعار دیگر جواب نمی دهد. بحث ما این است که آیا مردم منتظر باشند که دلار به چهل و پنجاه هزار تومان برسد یا نه؟ شما دیدید که در اخبار خط فقر در شهرهای بزرگ ده میلیون تومان اعلام شد. مطمئن باشید با همین فرمان خط فقر دو ماه دیگر می شود بیست میلیون تومان، ما که تعارف نداریم. وقتی من و شما می گوییم بحران معیشت، به واقع مشکل جدی است. بحث ما این است و گونه من کاری به دعوای این جناح و آن جناح ندارم. مشکل مردم باید حل شود. ما حتی در سال های جنگ تحمیلی هم شاهد چنین وضعیتی نبودیم. با این اوضاع احتمال وقوع قحطی ایران در دوران جنگ جهانی دوم وجود دارد.
با توجه به آمارها و ارقام مربوط به میزان مشارکت ۴۲.۵۷ درصدی مردم در انتخابات دوم اسفند سال گذشته (انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی) و همچنین انتخابات دور دوم یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی که با مشارکت ۱۹ درصدی در ده حوزه انتخابی برگزار شد، نشان از این دارد که یک گسل بسیار جدی بین جامعه و ساختار سیاسی به وجود آمده است که میتواند به شکل بسیار پررنگ تری در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ خودنمایی کند. شما تا چه اندازه این تحلیل را نزدیک به واقعیت می دانید؟
ساختار سیاسی به نام جمهوری اسلامی ایران چیزی جدا از بافتار مردم و ملت ایران نیست. یعنی این نظام یک ظرف تو خالی نیست، بلکه ماهیتش با مردم شکل و انسجام پیدا می کند. پس مردم یعنی جمهوی اسلامی ایران. پس وقتی که عنوان می کنم وضعیت امنیت روانی کنونی ملت به واسطه بحران معیشت به مراتب بدتر از ناامنی ناشی از اعتراضات و اغتشاشات است، یعنی همین. چون انتخابات یکی از راه هایی است که می توان از دل آن به تعدیل مشکلات و بهبود وضعیت زندگی ملت، ذیل حضور خود مردم اندیشید. اما ترس من این است که اگر این وضعیت کنونی تا انتخابات سال آتی ادامه پیدا کند دیگر مردمی در ایران باقی نمانده باشد. منظور مرگ همه مردم کشور نیست، بلکه منظور آن است وقتی به دلیل تشدید ناامنی روانی ناشی از بحران معیشت، مردم به یاس و ناامیدی برسند آن زمان جامعه دیگر هیچ میلی برای مشارکت و انجام تلاشی، حتی برای منافع خود هم ندارد. مردم در جنگ تحمیلی همه توان و توشه خود را تا پای جان داد چون می دید که نظام کم کاری نمی کند. شاید خطاها و قصوری بوده باشد، اما کم کاری، خیانت و تعمدی در بین نبود. اما اکنون من با دولتی روبه رو هستم که با اذن و اجازه رهبر یک میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی برای مقابله با کرونا به نام وزارت بهداشت بر می دارد اما در عمل تنها ۳۰ درصد آن را به وزارت بهداشت می دهد؛ دولتی که حتی سر وزارت بهداشت خود، آن هم در این بحران بهداشت و سلامت کلاه میگذارد، قابل دفاع نیست. حالا دیگر خودتان قضاوت کنید که آیا اکنون جامعه می تواند امیدی به این دولت داشته باشد یا خیر؟ در این فضا زمانی که مسئله انتخابات پیش می آید قطعاً مشارکت نیز تحت الشعاع قرار میگیرد. البته با تمامی این تفاسیر هیچ چیزی قطعی نیست و نمیتوان گفت که میزان مشارکت در انتخابات سال آتی کاهشی است یا افزایش.
شما معتقدید مردم یعنی جمهوی اسلامی ایران. آیا دولت را جزء ساختار جمهوری اسلامی نمی دانید؟
دولتی که مخل آسایش، امنیت، معیشت و رفاه مردم باشد قطعاً یک وصله ناجور در نظام جمهوری اسلامی ایران است. چرا با گذشت بیش از چهل سال مردم هنوز می گویند دولت رجایی؟ چون در همان مدت کوتاه هرچه داشت برای رفاه مردم گذاشت. اگر دولتمردان از هر جریان و طیف سیاسی بتوانند برای اقتصاد و معیشت مردم کاری بکنند قابل دفاعند در غیر این صورت به مردم و نظام خیانت می کنند.
نظر شما :