چگونه لحظات دلپذیر ژئوپلیتیکی برای ساکن کرملین رقم خورد؟
چالش های پیش روی پوتین خوشحال
دیپلماسی ایرانی: روز سوم ژوئیه 2020 برای ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه آغازگر دورانی از رهبریت سیاسی است که می تواند تا سال 2036 ادامه داشته باشد. آرای 77.92 درصد از مشارکت 97.67 درصدی رای دهندگان روسی در آخرین روز همه پرسی برای تغییر قانون اساسی محدوده دوره ریاست جمهوری پوتین را در سال ۲۰۲۴ به صفر باز گرداند و به او این امکان را داد تا بتواند قدرتش را برای دو دوره شش ساله دیگر هم به عنوان رییس جمهوری حفظ کند.
پوتین در ژانویه ۲۰۲۰ طرح برگزاری همهپرسی را به منظور ایجاد تغییر در قانون اساسی و گرفتن مجوز برای نامزدی مجدد وی برای دو دوره ۶ ساله دیگر را پیشنهاد داده بود. روزهای ۲۵ ژوئن تا اول ژوئیه 2020 روزهای همهپرسی ملی روسیه در مورد اصلاحات اساسی در قانون اساسی بود که توانست برای پوتین لحظات ژئوپلیتیک دلپذیری را رقم زند که در آن محدودیت بر قدرتش برداشته شد. در اختیار گرفتن قدرتی که الکسی ناوالنی از چهره های اپوزیسیون روسیه و منتقد پوتین آن را "کودتای مشروطه" نامیده است.
روز رستاخیز پوتین که اینک دیگر دغدغه چگونه در قدرت ماندن ندارد، آغازی برای بازساخت چشم انداز داخلی و خارجی است که از ابتدای قرن بیست و یکم تاکنون زمان کافی برای ترسیم آنها نداشته است. شاید برای پوتین این نگرانی وجود داشته که با اتمام دوره ریاست جمهوریش، روسیه از مسیری که وی کشورش را در آن قرار داده خارج خواهد شد.
می توان به انگیزه اقدامات پوتین از 1999 تاکنون در دو هسته اصلی "سیاست های داخلی" برای بازگرداندن ثبات به کشور و پایان دادن به انقلاب ها و در "سیاست خارجی" برای بازگرداندن روسیه به جایگاه نفوذ جهانی و تسلط نظامی قبلی آن در امور جهانی پرداخت:
اول سیاست های داخلی پوتین پس از رسیدن به ریاست جمهوری در سال 2000 متعهد شد که نظم دوباره ای را در روسیه پس از سال ها آشوب و فقر در دهه 1990 احیا کند. در طی دو دهه بعد روس ها به طور پیوسته از دور شدن از حقوق آزادی بیان و اجتماعات، کثرت گرایی سیاسی، عدالت قضایی و اقتصاد آزاد برای ثبات یک کشور قوی و چشم انداز رفاه طبقه متوسط گله مند بودند.
روسیه بین سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ شاهد اعتراضات مردمی در مسکو و دیگر نقاط بود که خواهان اصلاحات دموکراتیک و برگزاری انتخابات سالم بودند. پوتین که این اعتراضات را ابزاری برای ورود دولتهای غربی به حیاط خلوت روسیه تلقی می کرد، تنها برای مدتی کوتاه به ایجاد تغییرات ظاهری و دست زدن به نمایشهای لیبرالی مانند ابراز علاقه به تمرکززدایی سیاسی و وعده اختیارات اقتصادی بیشتر به استانها اکتفا کرد. اما به محض فروکش کردن اعتراضات و تهدیدات ناشی از آن استراتژی وی نیز تغییر یافت. انتخابات شهرداریها در روسیه در تابستان 2019 که با تظاهرات و اعتراضات گستردهای همراه بوده، بازتابی وسیع در رسانههای بینالمللی به جا گذاشت. منتقدان در اعتراض به حذف کاندیداهای اپوزیسیون برای اثبات عدم جعلی بودن برخی از امضاهای موردنیاز نامزدها، 50 هزار نفر را به خیابان ها کشانده بودند. اعتراض مردم ریشه در ناخرسندی عمومی از عملکرد دولت پوتین داشته که با تصویب قانون جدید بازنشستگی و در نتیجه افزایش دوران خدمت شاغلین به نارضایتیها از وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی و کاهش رفاه عمومی دامن زده بود. در حالیکه مبارزه با فقر هنوز از اهداف دولت خارج نشده، بر اساس گفته خدمات آمار دولتی فدرال Rosstat از سپتامبر 2019 تاکنون 19.2 میلیون روسی در فقر زندگی می کنند.
اقتصاد روسیه وابسته به نفت بوده و جنگ قیمت نفت در ماه مارس گذشته با عربستان و همزمان شدن با شیوع ویروس کرونا موجب تشدید آشفتگی اقتصادی کشور شده است. چنانچه صندوق بین المللی پول 5.5٪ انقباض برای اقتصاد روسیه و 6.6٪ کاهش در تولید ناخالص داخلی را برای این کشور پیش بینی کرده است. رکود جهانی نیز فشار نزولی بر تقاضا و قیمت های صادرات استراتژیک روسیه یعنی نفت، گاز و فولاد داشته است. همه گیری ویروس کرونا ضربه ای به چشم انداز اقتصادی روسیه وارد کرده که الکسی کودرین Alexei Kudrin” “رئیس دیوان محاسبات روسیه هشدار داده است که احتمالا تا پایان سال جاری تعداد افراد بیکار تا سه برابر یعنی از 2.5 به 8 میلیون نفر افزایش یابد.
چشم انداز 2036 پوتین نیز با ناخشنودی تصورات ناظران و مخالفان، فعالیت جامعه مدنی روسیه و نخبگان شهری همراه شده که مشروعیت رهبری وی و تنظیم قانون اساسی را زیرسوال برده اند. فشار بی امان پوتین برای برگزاری رفراندوم در بحبوحه شیوع ویروس کرونا نشان از آسیب پذیری های احتمالی افق های رهبری روسیه داشته است. اتهامات وارد شده بر وی مبنی بر سرکوب مخالفان، نادیده گرفتن حقوق بشر و زیرپا گذاشتن موازین دمکراسی علی رغم تعداد آرای حمایتی به دست آمده، همواره می تواند مشروعیت رهبری روسیه و تنظیم قانون اساسی را در داخل و در سطح بین المللی مورد سؤال قرار دهد.
دوم سیاست خارجی سیاست های پوتین در خارج از کشور بر مبنای سه اولویت اصلی تجدید هژمونی روسیه در کشورهای همسایه، بازسازی ارتش و بازیابی مجدد نفوذ در جدول تصمیم گیری جهانی شکل گرفته بود. پوتین در دوران حکومت خود سیاستهای توسعهطلبانه روسیه را در الحاق اراضی روسی دنبال کرده است. نفوذ روسیه در "خارج نزدیک" و در کشورهایی که در پی فروپاشی شوروی مستقل شدند، همچنان به عنوان منطقه طبیعی نفوذ روسیه تلقی می شود. از این نگاه درک اهمیت الحاق کریمه برای جبران خلاء قدرت راحت تر خواهد بود.
پوتین برای حفظ محیط های پیرامونی سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه را با شروع عملیات نظامی در سوریه در سال 2015 آغاز کرد و آگاهی های جغرافیای سیاسی از منطقه همراه با توانایی های نظامی خود را به نمایش درآورد. روسیه از جنگ داخلی در سوریه به عنوان فرصتی برای آزمایش تاکتیک های نظامی، نمایش فناوری های جدید و پیشرفته و ارتقای موقعیت ژئوپلیتیکی خود در کمرنگ شدن حضور ایالات متحده استفاده کرد تا نشانه هایی از بازگشت روسیه به عرصه جهانی و تبدیل شدن به یک بازیگر جهانی باشد.
در کنار این بازیگری نظامی فعالیت های دیپلماتیک مسکو با صادرات منابع انرژی، تسلیحات و فناوری هسته ای توانست اروپا، آسیا، خاورمیانه و حتی آفریقا و آمریکای لاتین را نیز پوشش دهد. همکاری های تجاری با احداث خطوط لوله نورد استریم، ترک استریم و قدرت سیبری برای انتقال گاز روسیه به اروپا و چین در کنار همکاری های دفاعی در فروش سامانه های دفاع موشکی و جنگنده های روسی خصوصا به کشورهای خاورمیانه مانند ترکیه و عربستان حاکی از گسترش سرمایه گذاری های اقتصادی این کشور بوده است.
در حقیقت پوتین در جستجوی یک نقطه تعادل در محیط جهانی به سرعت در حال تغییر برای تأیید خود به عنوان یک قدرت مستقل بزرگ در شمال قاره اوراسیا بوده که به طور مستقیم با شرق، آسیای مرکزی، اروپا، خاورمیانه و آمریکای شمالی هم مرز است و به جای تمرکز بر یک یا چند همسایه با همه آنها براساس منافع ملی کشورش تعامل دارد.
پوتین همواره این حس را به مردم روس القا کرده که روسیه با بهره مندی از قدرت نظامی رقیب بلندمدت ژئوپلیتیک امریکا بوده و هیچ مانعی سد راه اقتدار وی نخواهد بود. اعلام ساخت موشک هایی با برد زیاد که هیچ سیستم ضدموشکی قادر به ردیابی آنها نیست و ساخت زیر دریایی هایی که قادر به حمل کلاهک های هسته ای بوده و می توانند به سرعت به اعماق آب بروند، دلایلی برای این مدعا است. اما به نظر می رسد که پوتین علیرغم قدرتنمایی در سیاست های خارجی و موفقیت های نظامی نتوانسته است بر احساس بی عدالتی و نارضایتی درون جامعه غلبه کند که این امر می تواند "دموکراسی مدیریت شده" از سوی وی را برای کسب مشروعیت انتخابات اخیر با چالش هایی همراه کند.
نظر شما :