لزوم نقد خود قبل از نقد دیگران

آقای خوئینی ها، وضعیت بد امروز ماحصل چیزی است که شما به آن افتخار می کنید!

۱۸ تیر ۱۳۹۹ | ۱۲:۰۰ کد : ۱۹۹۳۰۰۱ اخبار اصلی خاورمیانه
مهدی تدینی در یادداشتی می نویسد: انقلاب جهانی لوازمی دارد و طبیعی است هر کس رهبر ایران باشد اگر می‌خواهد پرچم «انقلاب دائم» را افراشته نگاه دارد، باید سیاست داخلی و خارجی را «انقلابی» نگاه دارد و اتفاقاً عنوان «رهبر انقلاب» تعبیر کاملاً درستی است که بسیار بجا و بامسما استفاده می‌شود.
آقای خوئینی ها، وضعیت بد امروز ماحصل چیزی است که شما به آن افتخار می کنید!

نویسنده: مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر

دیپلماسی ایرانی: جناب موسوی خوئینی‌ها در خاطراتشان از اشغال سفارت آمریکا تعریف می‌کند وقتی دانشجویان قصد داشتند سفارت را اشغال کنند، نزدشان آمدند و با توجه به نزدیکی ایشان به امام از او خواستند نظر امام را درباره این اقدام بپرسد. اما جناب خوئینی‌ها آنها را متقاعد می‌کند نیازی به پرسیدن نظر امام نیست، زیرا اگر امام موافق هم باشد به آنها نمی‌گوید. بنابراین بهتر است خودشان اقدام کنند و امام اگر مخالف باشند، بعداً می‌توانند اعلام کنند. آقای خوئینی‌ها به دانشجویان می‌گوید: «مگر شما می‌خواهید چه بکنید که نمی‌شود جبرانش کرد؟ شما که نمی‌خواهید کسی را بکشید یا جایی را خراب کنید، می‌خواهید وارد سفارت آمریکا شوید، خب اولین لحظه‌ای که این کار را کردید، امام مطلع می‌شود؛ اگر نظرشان این بود که کار غلطی است بلافاصله اطلاع می‌دهند که بیایید بیرون و کار درستی نیست.»

حال باید موضع جناب خوئینی‌ها را چند دهه بعد درباره اشغال سفارت بدانیم: اول اینکه ایشان اشغال سفارت را همچنان کاملاً درست می‌داند و درباره رابطه با آمریکا نیز آخرین نظری که از ایشان شنیدم این است که چند سال پیش فرمودند: «درباره رابطه با آمریکا تا دولت آمریکا به شکلی قابل قبول برای مردم ایران، ستم‌های گذشته را جبران نکند، بنده هیچ نظر مثبتی ندارم و همچنان آمریکا را ظالم می دانم. او کاری به کار ما نداشته باشد. ما به خواست خدا، خودمان مشکلاتمان را حل خواهیم کرد. شاید بفرمایید خوب دیگران هم ظالمند! بله، اما رابطه و سابقه ستم آمریکا بر ما... خیلی با ظلم آنها متفاوت است. آمریکا امروز هم بنای رابطه معقول و انسانی با ما ندارد.»

در پی نامه‌ای که جناب خوئینی‌ها به تازگی نوشتند و از وضع موجود انتقاد کردند، واکنش‌های موافق و مخالفی سر زد، از جمله بنده مطلبی در انتقاد از ایشان در روزنامه سازندگی همراه با نوشته آقای عبدی (که در دفاع از نامه آقای خوئینی‌ها بود) درج شد. آقای محسن آرمین و همفکرانشان از جمله دیگر کسانی بودند که به منتقدان آقای خوئینی‌ها به شدت تاختند و البته انواع اتهام‌های اخلاقی را به منتقدان آقای خوئینی‌ها زدند. به اتهامات کاری ندارم و فقط منطق خود را در نقد آقای خوئینی‌ها شرح می‌دهم.

سخن این است که وضع موجود، هر چه هست، خوب یا بد، اسفناک یا قهرمانانه، نتیجه منطقی آن ایدئولوژی آمریکاستیزانه/ضداستکباری است که جناب خوئینی‌ها از بنیانگذارانش بودند و نمی‌توانند بدون نقد خود از وضع موجود انتقاد کنند. شاید بگویید جناب خوئینی‌ها منتقد وضع سیاسی داخلی است و اصلاً مسائل سیاست داخلی و منازعات داخلی ما چه ربطی به آمریکا دارد. اما می‌توانم اثبات کنم سیاست ایران، داخلی و خارجی، معلول و محصول ایدئولوژی آمریکاستیزانه است؛ تأکید می‌کنم: از جمله سیاست داخلی، از مسئله بزرگی چون نظارت استصوابی تا مسائل جزئی مانند خبرنویسی و سریال‌های تلویزیونی! 

کسانی مانند جناب خوئینی‌ها ایده‌ای را پس از انقلاب وارد سیاست کردند که می‌توان آن را «انقلاب دائم» نامید ــ مشابه ایده «انقلاب دائم» (permanent revolution) که تروتسکی پس از انقلاب روسیه منادی‌اش بود. اهداف انقلاب ۵۷ محقق شده بود و در اینجا چرخش نگاه انقلاب ایران از داخل (سلطنت‌ستیزی) به خارج (استکبارستیزی) امکان «انقلاب دائم» را فراهم کرد و در واقع ایران به پرچمدار انقلابی جهانی ــ و طبعاً دائمی ــ بدل شد. اکنون ایران منادی نوعی «نظم نوین جهانی» بود که در سلب «نظم آمریکایی» (پَکس اَمریکانا) بود و گام نخست آن هم «انقلاب منطقه‌ای» (در خاورمیانه) بود. اگر حمله فرانسوی‌ها به دژ باستیل آغاز انقلاب فرانسه بود، اشغال سفارت آمریکا نیز (که جناب خوئینی‌ها همچنان از آن با عنوان «لانه» یاد می‌کند) سرآغاز انقلاب جهانی ایران بود.

برای این انقلاب جهانی لازم بود در داخل کشور سیاست در دست «عناصر انقلابی» باشد: بنابراین صحنه سیاسی ایران به پشت‌ جبهه انقلاب ضداستکباری بدل شد و طبعاً این پشت‌جبهه باید «انقلابی» باشد. نتیجه اینکه منطق حکم می‌کند عناصر غیرانقلابی راهی به آن نداشته باشند. انقلاب جهانی لوازمی دارد و طبیعی است هر کس رهبر ایران باشد اگر می‌خواهد پرچم «انقلاب دائم» را افراشته نگاه دارد، باید سیاست داخلی و خارجی را «انقلابی» نگاه دارد و اتفاقاً عنوان «رهبر انقلاب» تعبیر کاملاً درستی است که بسیار بجا و بامسما استفاده می‌شود.

آنچه امروز در سیاست داخلی و خارجی ایران وجود دارد، درست در امتداد سنتی است که جناب خوئینی‌ها ترسیم کردند و نقد وضع امروز نقد راهی است که حضرت ایشان افتخار ما ایرانیان می‌دانستند. ایراد بنده به ایشان هم این است که بدون نقد گذشته خود نمی‌تواند وضع موجود را نقد کند. مسئله فقط «اخلاقی» نیست؛ اساساً منطق در مورد ایشان اجازه نمی‌دهد نقد امروز را از دیروز جدا کنند.

کلید واژه ها: موسوی خوئینی ها اشغال سفارت آمریکا تسخیر لانه جاسوسی


( ۱۱ )

نظر شما :

مسعود ۱۸ تیر ۱۳۹۹ | ۱۲:۱۱
ایشان کمونیست شده اند !
ن.ط ۱۸ تیر ۱۳۹۹ | ۱۵:۰۲
بعنوان یک شهروند عرض میکنم که چه آقای خوئینی ها توسط عده ای کوبیده بشه یا حمایت بشه چیزی از اصل موضوع نمی کاهد و مشکلی هم ایجاد یا حل نخواهد شد. همه کسانی که به ایشان تاختند، یک مساله را کاملا برجسته کردند و آن رفتار ایشان در قبال تسخیر سفارت امریکا بوده. خوب منتقدین محترم! امریکاستیزی سیاست رسمی نظام حاکمیت هست!
رضا ۱۸ تیر ۱۳۹۹ | ۱۷:۰۱
موسوی خویینی راست می گفت خودشان ودانشجویان کسی رانکشتند اما باعث شهادت واسارات وجانبازی هزاران ایرانی شدندکه به خاطر تحریک صدام توسط آمریکاوتحریم ایرانیان دچارعذاب شدندامثال عبدی باید هم ازموسوی حمایت کنند بالاخره افتخاربالا رفتن از سفارت را یدک می کشند
خسرو ۱۸ تیر ۱۳۹۹ | ۱۸:۴۲
همه جوانان دهه پنجاه شمسی می دانند که در آن سالها تفکر غالب در کشورهای جهان سوم و بخصوص ایران ، نفرت از امریکا و امپریالیسم بود ، بیاد دارم که بعد از اشغال سفارت امریکا در تهران ، بیش از نود درصد مردم ایران موافق اشغال سفارت امریکا بودند ودر بیشتر کشورهای جهان سوم و مسلمان مردم احساس خوبی داشتند ، تفکر "منطق انقلاب دائم و جهانی "همه مسئولین و مردم را در بر می گرفت ، گذاشتن مسئولیت( اگر آنرا صحیح ندانیم ) آن بر روی دوش یک یا چند نفر ، جبران مافات نمی کند واینکه با طرح مصادیق اشتباه افراد درگذشته ، مانع نظرات امروزشان شویم منصفانه و دموکراتیک نیست
حسین ۱۹ تیر ۱۳۹۹ | ۱۱:۵۰
ایشان از تیره و تبار جناب زیبا کلام هستند و ذهنیت ایشان فقط رابطه با امریکاست و برایشان اهمیتی ندارد که امریکا بدنبال رابطه عقلانی و انصافی میباشد یا رابطه سلطه گری.در ضمن ایشان که خود را پژوهشگر و محقق میداند در این چند سال فعالیت سیاسی که دارند باید به اهداف امریکاییها آشنا باشند و بدانند کشورهای جهان سومی که با امریکا رابطه دارند همیشه باید تحت امر این کشور باشند و اگر ایشان این قضییه را میدانند و باز اسرار به رابطه دارند باید از عوامل آنها باشند و یا متوجه نیستند اهداف آنها نیستند که ایشان سواد سیاسی ندارند.با تشکر از دیپلماسی.
ابراهیم قدیمی ۱۹ تیر ۱۳۹۹ | ۲۱:۰۵
یک گفتگو را باید از اول تااخر با کلیه سئوال ها وجوابها خواند وسپس تحلیل کرد. هرپاسخی هم تایید کننده هر عملی نیست. انها مثلا گفته اند میخواهیم برویم ببینیم داخل سفارت چه خبر است. گفته اند بروید ببینیدچه خبر است. خودتان تصمیم بگیرید و از امام بعنوان رهبر مایه نگذارید.من فکرمیکنم حجت الاسلام خوئنی ها نظرات ملایم تری نسبت به امریکا دارد تا دیگران.مطلبی که جناب خوئینی ها در نامه خود عنوان کردند مطلبی راجع به رابطه ایران وامریکا نیست.راجع به مشکلات وگره هائی است که سعی نمیشود با دست باز شود وهمواره به دندان گرفته میشودوبازه نمیشود وپاره میشود. مشکل ما در صادرات چند ده میلیاردی بدون باز گشت ارز است.یکی پول ز طریق چمدان میبرد یکی از طریق بانک ودیگری خورد وخوراک ومایحتاج مردم را بارمیکند از طریق گمرک میبرد وچیزی هم بر نمی گرداند.ار هر عمل نامناسبی که به شیقیقه کاری ندارد..من یک کامنت عرض کردم وروی صفحه قرار نگرفت. اگر دنبال مسئول حضور دانشجویان در سفارت امریکا وپی امد بعدی ان میگردید مرحوم مهندس بازرگان بعنوان نخست وزیر درعدم محافظت از سفارت امریکا و ایجاد کابینه ای کاملا یکسویه وپیربرخلاف نیازهای انقلاب که جوان گرا بود و عمل ها ودیدارهای غیر قابل تایید است.جناب خوئینی ها یک اشکال دارد. این نامه را درسال ۸۸ باید مینوشت.ده سال در نوشتن این نامه تاخیر کرد وخون جگر خورد وچیزی نگفت. وخیال کرد درست میشود.شخصی که یاد گرفت گره ها را با دندان باز کند دست او دیگر کارائی ندارد.این روش باز کردن گره با دندان روش امریکائی است. گره ها باید با تدبیر وسیاست وتغییر حل گردد.
ابراهیم قدیمی ۲۰ تیر ۱۳۹۹ | ۰۱:۲۷
حجت الاسلام والمسلمین جناب خوئینی ها عنوان کردند نیاز به اجازه امام ندارد وامام را دراین مورد وارد مسئله نکردند وبه دانشجویان گفتند خودتان با نظر خودتان اقدام کنید. هوش وزیرکی جناب خوئینی ها بسیار بالاست.. امام را وارد مسئله نکردند.چرا جناب بازرگان در حفاظت از سفارت واخراج دانشجویان اقدامی نکردند . جناب بازرگان بعنوان نخست وزیر دفاع در حفاظت از سفارت واخراج دانشجویان وظیفه او بود نیاز به اجازه امام نداشت.جناب بازرگان با خود جناب خوئینی ها یا دیگری میتوانست در سفارت حاضر شود و دانشجویان را خارج نموده ومسئله را حل کند.اگر حضرت امام دستوری بنابر درخواست مهندس بازرگان به او داده باشد دیگران نقشی در ان نداشتند.کوتاهی در تمام موارد از مرحوم بازرگان بود.فاتحه ای برای حضرت امام ومهندس بازرگان بخوانید. این حوادث تاریخی است به مشکلات امروز که بیست میلیارد صادرات برگشت نشده است ربطی ندارد.