حساسیت فوق العاده امریکا به نفوذ ایران در امریکای لاتین
واشنگتن اعزام نفتکش های ایرانی به ونزوئلا را تا کجا تاب می آورد؟
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی
دیپلماسی ایرانی – بنا بر گفته رسانه ها تا ساعاتی دیگر نفتکش کلاول به عنوان آخرین این شناور ایران از زنجیره پنج نفتکش عازم ونزوئلا وارد آبهای سرزمینی این کشور (ونزوئلا) خواهد شد. با ورود این نفتکش پرونده جنجالی صادرات یک و نیم میلیون بشکه بنزین ایران به ونزوئلا پایان خواهد یافت. اما برخی معتقدند به واسطه انفعال ایالات متحده آمریکا در خصوص حضور این پنج نفتکش احتمالاً تهران در آینده به اقدامات مشابه برای حضور مجدد این نفتکش ها و صادرات بنزین به ونزوئلا اقدام خواهد کرد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این موضوع گفتوگویی را با هادی اعلمی فریمان، کارشناس و پژوهشگر ارشد مسائل آمریکای لاتین و استاد روابط بین الملل پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
به نقل از اخبار واصله بعد از پهلوگیری و تخلیه چهار نفتکش ایرانی (Fortune. Forest . Petunia .Faxon) در ونزوئلا قرار است که امروز یکشنبه و تا ساعاتی دیگر پنجمین و آخرین نفتکش ایرانی به نام «Clavel» وارد آب های انحصاری اقتصادی این کشور (ونزوئلا) شود. بدین ترتیب پرودنده پر حاشیه اعزام ناوگان ۵ فروندی نفت کش های ایرانی حامل فرآورده های نفتی به مقصد ونزوئلا بسته خواهد شد. اما نکته قابل تامل اینجا است که ارزش ۱.۵ میلیون بشکه بنزین و ماده شیمیایی «الکیل» برای افزایش درجه اکتان و بهسوزی بنزین که ایران به وسیله این پنج نفتکش مذکور راهی ونزوئلا کرده به مراتب کمتر از ۹ تن طلا با عیار بالای ۱۰ است که به ادعای برخی رسانه ها و مقامات دیگر کشورها به عنوان هزینه خرید این محموله از سوی کاراکاس به تهران پرداخت شده است. چرا که با یک محاسبه سرانگشتی کل ارزش این محمولهها در بازارهای منطقهای آمریکا حدود ۴۵ تا ۵۰ میلیون دلار است، در حالی که ارزش ۹ تن طلای ادعایی حدود ۵۰۰ میلیون دلار است. این مسئله نشان از این دارد که احتمالاً ونزوئلا برنامه جدی برای تداوم خرید بنزین و مواد شیمیایی از ایران دارد و پول آن را هم از قبل پرداخت کرده است. از این رو احتمالاً باید در آیندهای نزدیک شاهد اعزام مجدد نفتکشهای ایرانی به سمت ونزوئلا باشیم. فارغ از اینکه واشنگتن به چه دلیل یا دلایلی در خصوص حضور این پنج نفتکش ایرانی در ونزوئلا انفعال از خود نشان می دهد، آیا ایالات متحده در آینده اجازه تکرار و تداوم حضور نفتکشهای ایرانی در آمریکای لاتین را خواهد داد؟
در این خصوص باید چند نکته را در کنار هم مورد ارزیابی قرار داد؛ اول این که باید پذیرفت طی سال های اخیر و به ویژه بعد از شیوع کرونا مناسبات جهانی تغییر پیدا کرده است. از این رو ذیل این تغییرات، هم تهران و هم واشنگتن با اشراف بر اقتضائات جدید دوران پساکرونا سعی کردند به نوعی همدیگر را مورد محک و آزمایش قرار دهند. از این رو هم جمهوری اسلامی ایران با اعزام این پنج نفتکش به سمت ونزوئلا میزان تاب آوری آمریکاییها را مورد آزمایش قرار داد و هم از آن سو ایالات متحده در قبال این اعزام نهایتا نوعی خویشتن داری و انفعال از خود نشان داد. اگر چه در ابتدا مسئله اعزام ناوهای جنگی و احتمال توقیف نفتکش های ایرانی مطرح شده بود. منتهی همان گونه که به درستی اشاره داشتید این سکوت واشنگتن لزوما به آن معنا نیست که آمریکایی ها بخواهند و یا بتوانند در قبال تداوم و تکرار اعزام نفتکشهای ایرانی به ونزوئلا همین سیاست انفعال و مماشات را پی بگیرند. خصوصا که طیف تندور از هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه ایالات متحده آمریکا در همین مدت زمانی که از ابتدای حرکت این نفتکش ها ایرانی به سمت ونزوئلا تا ورود آخرین شناور ایرانی به آب های سرزمینی وئزوئلا می گذرد حساسیت های خود را به اشکال مختلف بروز داده اند و در آینده هم بروز خواهند داد که در صدر آن جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید قرار دارد که مرتبا به دنبال تحریک کاخ سفید برای نشان دادن پاسخ قاطع واشنگتن در برابر اعزام نفتکش های ایرانی به آمریکای لاتین است. از این رو با این دست تحریکات احتمالاً نگرانی بسیار جدی در میان مقامات کاخ سفید شکل خواهد گرفت که با تکرار و تداوم حضور نفتکشهای ایرانی در ونزوئلا، نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه آمریکای لاتین افزایش پیدا کند. نکته دیگر به اختلاف نظر در درون هیات حاکمه آمریکا و تصمیم سازان سیاست خارجی ایالات متحده در خصوص تردد نفتکش های ایرانی در آب های آمریکای لاتین باز می گردد. در این راستا و در قبال اعزام همین ۵ نفتکش بخشی از ساختار حاکمه آمریکا معتقد بود که این مسئله ارزش واکنش نظامی و توقف نفتکش های ایرانی را به مقصد ونزوئلا ندارد، چرا که این مسئله در صورت تحقق می تواند تبعات گسترده سیاسی، دیپلماتیک و حقوقی برای واشنگتن داشته باشد. اما در مقابل همانگونه که اشاره کردم بخشی از تندروهای جمهوریخواه و دموکرات معتقدند تداوم این اقدامات از سوی جمهوری اسلامی ایران قطعاً به پرستیژ و نفوذ ایالات متحده آمریکا در جهان و خصوصا در آمریکای لاتین لطمه جدی وارد خواهد کرد و حتی امکان دارد که دیگر کشورها نیز اقدامات مشابه تهران را تکرار کنند. اما در مجموع چنان که تا به اکنون شاهد بودیم فعلاً ایالات متحده آمریکا سیاست صبر را در پیش گرفته است تا ببیند سیر و روند تحولات به چه سمت و سویی کشیده خواهد شد تا بر مبنای آن تصمیم گیری کند.
بگذارید مسئله را بیشتر و بر مبنای نگاهی واقع بینایه، بدون در نظر گرفتن شعارهای چند روز اخیر کالبدشکافی کنیم. آیا ایالات متحده آمریکا که مشخصا در رابطه با اعزام این پنج نفتکش سیاست سکوت و مماشات را پی گرفت، با تکرار و تدوام حضور نفت کش های ایرانی در ونزوئلا همین انفعال را در دستور کار قرار خواهد داد، خصوصاً که با توجه به اختلاف بیش از ده برابری ارزش ۹ تن طلای ادعایی به عنوان هزینه این محموله بنزین که از سوی کاراکاس به تهران داده شده با ارزش محموله صادراتی بنزین که توسطه این پنج نفتکش به ونزوئلا صادر شد ظن ادامه اعزام نفتکش های ایرانی به سمت ونزوئلا را تقویت می کند، اما در همین مدت به موازات انفعال آمریکایی ها در قبال حضور پنج نفتکش ایرانی اخباری هم در رابطه با توقف حرکت دو نفتکش غیر ایرانی با مالکیت یونانی و پرچم لیبریا برای انتقال محموله فرآورده نفتی ایران به ونزوئلا پس از تهدید ایالات متحده مطرح شد و در کنار آن کاخ سفید نیز صراحتاً عنوان کرده است که هر کشور و یا بندری که بخواهد به نفتکشهای ایرانی و غیر ایرانی که محموله های سوخت ایران به سمت ونزوئلا منتقل می کند، سرویس و خدماتی ارائه کند با تحریم مواجه خواهد شد. این دست اتفاقات در کنار سکوت کاخ سفید پیرامون حضور پنج نفت کش ایرانی در ونزوئلا نشان از این دارد که در آینده دیگر خبری از سکوت و مماشات واشنگتن پیرامون حضور مجدد شناورهای ایرانی در ونزوئلا نیست. به ویژه که سایه تقریبا دویست ساله دکترین مونرو اجازه نفوذ به هیچ کشوری در خاک آمریکای لاتین را نمی دهد؟
همانگونه که پیشتر اشاره کردم چند مسئله اکنون مناسبات سیاسی دیپلماتیک کشورها را به شدت پیچیده کرده است. بگذارید مسئله عمیق تر بررسی کنیم. در این رابطه به نظر من برخی مسائل مانند شیوع ویروس کرونا به شدت مناسبات جهانی را تحت تاثیر قرار داده است و یک ادراک جدید را وارد حوزه سیاسی و دیپلماتیک کرد. این مسئله سبب شده است که ما شاهد رخدادهای جدیدی در مقوله روابط بین الملل باشیم. چرا که بعد از شیوع ویروس کرونا اکنون جامعه پزشکی و ایمنی شناسان به تدریج توانسته اند سایه سنگینی بر مواضع و عملکردهای سیاستمداران و سران کشورها بگذارند. یعنی اکنون تاثیر گذاری جامعه پزشکی هم ردیف با جامعه سیاستمداران قرار دارد و ذیل همین واقعیت است که نگاه و نظر پزشکان طی ماه های اخیر تا اندازه بسیار جدی کم و کیف روابط دیپلماتیک و سطح تعاملات سیاسی کشورها را تعیین می کند. البته در این میان دو نکته تقریبا پارادوکسیکال و متناقض نما وجود دارد. از یک سو ما شاهد تاثیر نگاه جامعه پزشکان بر گسترش اختیار دولت ها و کشورها بعد از شروع کرونا هستیم که به دنبال محدود کردن مرزهای خود با دیگر کشورها، محدودیت ترددها، قرنطینه افراد و کاهش تعاملات اجتماعی است، ولی در عین حال از طرف دیگر ما شاهد بازسازی تفکر ایده آلیست ها و یا انترناسیولیست های کهن هستیم که به دنبال توسعه همکاری های جهانی و شکل گیری انسجام بین المللی برای مقابله با برخی بلایای طبیعی است که شامل گروه های محیط زیست گرایان و نظایر آن می شود. چون شیوع ویروس کرونا نشان داد که تحولات جاری در یک کشور از هند و چین گرفته تا ایالات متحده آمریکا، آفریقا، آمریکای لاتین و دیگر نقاط جهان نمیتواند بی ارتباط با روند سلامتی و بهداشت در دیگر کشورها باشد. از این رو همبستگی برای مقابله با یک پدیده مشترک به صورت جدی در دستور کار قرار گرفته است. همین مسئله به نوعی سیاستمداران را در تفکرات سنتی دیپلماتیک عقب زد. بنابراین ما شاهد نوعی تناقض هستیم. از یک سو سیاستمداران به دنبال اعمال همان رفتارهای سابق خود هستند و در طرف دیگر ما شاهد بروز رفتار جدید ملت هاییم که بعد از شیوع ویروس کرونا به شدت متحول شده اند و به دنبال همبستگی و اتحاد جهانی هستند.
من از این بحث فوق می خواهم به این جمعبندی برسم که اکنون همین تناقض در ساختار هیات حاکمه ایالات متحده آمریکا وجود دارد. چون بخشی از طیف منطقی سیاستمداران آمریکایی به دنبال پیروی از نگاه و مواضع پزشکان و ایمنی شناسان برای مقابله با ویروس کرونا، حداقل تا پایان عمر این بیماری هستند و از طرف دیگر ما شاهد جولان طیف تندرو و رادیکال ساختار سیاسی هیات حاکمه و نظامیان آمریکایی هستیم که به دنبال پیگیری همان شیوه سابق سیاسی و امنیتی برای تحقق منافع ملی ایالات متحده آمریکا هستند بدون آن که اقتضائات جدید دیپلماتیک دوران کرونا را در نظر بگیرند. از این رو این طیف رادیکال پیرامون مسئله احتمال حضور مجدد نفتکشهای ایرانی، ذیل سایه سنگین دکترین مونرو نمیتواند با تکرار این دست رفتارهای ایران به سادگی کنار آید. اما در این میان نکته حائز اهمیت ناظر بر حساسیت آمریکا در خصوص نفوذ ایران است؛ نفوذی که از خاورمیانه تا آسیای جنوب شرقی، آفریقا و آمریکای لاتین را شامل شود. چرا که نفوذ جمهوری اسلامی نوعی نفوذ امنیتی و ایدئولوژیک است که به شدت آمریکایی ها روی آن حساسیت دارند. آن هم در شرایطی که ما شاهدیم کشورهایی مانند عربستان سعودی سالهاست حضور جدی در صادرات انرژی به آمریکای لاتین دارد، اما این نفوذ ریاض در آمریکای لاتین با حساسیتی از طرف آمریکا همراه نبوده است. حتی کشوری مانند چین که به عنوان رقیب اول ایالات متحده آمریکا در تجارت محسوب می شود سال هاست که به شدت به دنبال پیگیری مناسبات بازرگانی و اقتصادی با کشورهای آمریکای لاتین است. کما این که مشابه همین رفتار در خصوص روسیه نیز وجود دارد، اما هیچ گونه حساسیتی در خصوص تلاش مسکو و پکن برای گسترش مناسبات با کشورهای آمریکا لاتین از سوی واشنگتن وجود ندارد. مگر زمانی که روس ها تلاش داشتند در حوزه نظامی و امنیتی مناسبات خود در آمریکای لاتین را پیگیری کنند. پس حساسیت آمریکا فقط روی ایران است. بنابراین من معتقدم اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند رویکرد تقابلی ایدئولوژیک کنونی خود با ایالات متحده آمریکا را در کوتاه مدت و یا در میان مدت تعدیل کند قطعاً نفوذ و حضور ایران در آمریکای لاتین با این میزان از حساسیتهای پررنگ آمریکا مواجه نخواهد شد.
حضرتعالی که به عنوان کارشناس و پژوهشگر تحولات آمریکای لاتین که از نزدیک اقتضائات سیاسی، اجتماعی، امنیتی و دیپلماتیک ونزوئلا را پیگیری می کنید، این کشور با شرایط کنونی ناشی از حضور دولت موازی گوایدو تا تورم عجیب وغریب و چالش های اقتصادی که میراث سیاست هوگو چاوز و نیکولاس مادورو است تا کجا می تواند این وضعیت را ادامه دهد؟ آیا اقدام تهران در اعزام این پنج نفتکش خود برای انتقال یک و نیم میلیون بشکه بنزین می تواند نقش مهمی در تغییر وضعیت کنونی این کشور داشته بشد؟
چالشی که اکنون دولت مادورو با آن به شکل جدی دست به گریبان است این است که ایالات متحده آمریکا با تحریم های خود روز به روز در حال بستن شریان های اقتصادی کاراکاس است و به موازات آن درآمدهای بیرونی اقتصاد ونزوئلا را در اختیار دولت خوان گوایدو قرار داده است که مورد تایید رسمی کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکاست. از این رو واشنگتن به دنبال آن است که یک پروسه فرسایشی سیاسی را با عمیق تر کردن چالش و معضلات اقتصادی و معیشتی برای کاهش محبوبیت و نفوذ دولت مادورو در ونزوئلا پی بگیرد. یعنی واشنگتن خواهان آن است که به واسطه تعمیق و گسترش چالش ها و مسائل اقتصادی به خصوص تورم به شدت افزایش یافته و از هم گسیخته و پررنگ کردن اعتراضات و شورش های داخلی دست به ساقط کردن دولت مادورو بزند. البته در این مدت آمریکاییها به دنبال حضور و مشارکت سوسیالیست ها بدون نقش آفرینی مادورو در دولت آینده ونزوئلا هستند. در این راستا و با پیگیری این تلاش ها، آمریکا به دنبال آن بود بخشی از ساختار نظامی و ارتش ونزوئلا را به حمایت از دولت خوان گوایدو بکشاند. اتفاقا پیرو این تلاش ها اکنون بخشی از ارتش ونزوئلا و نظامیان این کشور دچار واگرایی با دولت مادورو شده اند. لذا من بعید می دانم با توجه به شرایط فعلی و اوضاع نا به سامان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و معیشتی ونزوئلا دولت مادرو بتواند در طولانی مدت به حیات سیاسی خود ادامه دهد. خصوصا که اکنون آمریکا تلاش دارد از طریق یک پروسه حقوقی پالایشگاه های ونزوئلا در خاک ایالات متحده آمریکا را به نفع یک شرکت نفتی کانادایی بلوکه کند. لذا اعزام ۵ نفتکش ایرانی برای انتقال محموله های سوختی به ونزوئلا و حتی احتمال حضو مجدد نفتکش های ایرانی در آینده، البته بدون در نظر گرفتن واکنش آمریکا نمیتواند تحول چندان جدی در بهبود وضعیت این کشور و دولت مادورو داشته باشد. به هرحال ونزوئلا با کاهش شدید درآمدهای نفتی به واسطه تحریمهای ایالات متحده آمریکا مواجه است و از آن سو کاهش شدید بهای نفت در بازارهای جهانی به دلیل شیوع ویروس کرونا نیز عامل بسیار موثری در افزایش چالشهای اقتصادی دولت مادورو است. ضمن اینکه ما با مشکلات ساختاری در حوزه اقتصادی ونزوئلا به واسطه حضور دولت های چپ گرایی مانند هوگو چاوز و نیکولاس مادورو و فسادهای گسترده و کلان این دولت های طی سال های اخیر مواجهیم.
در ادامه گفت وگو با شما به یک سوال اساسی تر بپردازیم در سالهای حضور در دولت نهم و دهم شاهد بودیم که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران راهبرد «نگاه به شرق» بود. ذیل این راهبرد، ایران علاوه بر گسترش و تعمیق مناسبات تهران با پکن و مسکو برنامه جدی برای افزایش نفوذش در دیگر مناطق از آفریقا تا آمریکای لاتین از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۲ را در دستور کار قرار داد. پیرو این نکته و در آن سال ها شاهد حضور محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری سابق ایران در برخی از کشورهای آمریکای لاتین مانند ونزوئلا، کوبا و بولیوی بودیم. اما اکنون شرایط سیاسی آمریکای لاتین به شدت متفاوت از دوران احمدینژاد است، چون دیگر هوگو چاوزی در ونزوئلا وجود ندارد و دولت مادورو نیز که پیرو همان سیاست چاوز است با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است. از طرف دیگر کوبا نیز بعد از مرگ فیدل کاسترو با یک دگرگونی در حوزه داخلی مواجه است. مضافاً اینکه در بولیوی نیز با کنار گذاشته شدن ایوو موارلس بعد از نتایج انتخابات شاهد یک دگرگونی سیاسی در این کشور هستیم. اینها علاوه بر آن است که با روی کار آمدن ژائیر بولسونارو در برزیل که بسیاری وی را دونالد ترامپ آمریکای لاتین می نامند، شاهدیم که این منطقه از قاره آمریکا از نگرش چپ به تدریج به دنبال پیگیری سیاستهای راست رادیکال است. با توجه به این شرایط آیا اساسا جمهوری اسلامی ایران می تواند سیاست افزایش نفوذ در آمریکای لاتین را مشابه با دوران احمدی نژاد پی بگیرد. خصوصا که حسن روحانی چندان رغبتی به پیگری سیاست نگاه به شرق ندارد؟
بگذارید صریحا پاسخ این سوال مهم شما را بدهم. تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران با این نگاه ایدئولوژیک به دنبال تعریف مناسبات دیپلماتیک خود با دیگر کشورها از منطقه خاورمیانه تا آسیای جنوب شرقی، آفریقا و آمریکای لاتین و دیگر مناطق جهان باشد نمی توانیم شاهد دستاورد چندان جدی از این مناسبات باشیم. لذا ضرورت تغییر راهبردهای سیاست خارجی اکنون بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. ما باید از نگاه ایدئولوژیک به سمت نگاه هایی مانند تقویت صلح، مدارا و از همه مهمتر تجارت و اقتصاد پیش رویم. دیپلماسی ما نباید ایدئولوژیک محور باشد، بلکه باید تجارت محور باشد. اگر این تغییر بنیادین در چارچوب دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد قطعاً آن حساسیتی که در پاسخ به سوال قبلی شما به آن اشاره کردم دیگر از جانب ایالات متحده آمریکا برای حضور ایران در آمریکای لاتین مطرح نخواهد بود. در این راستا طی چند هفته گذشته با اعزام این ۵ نفتکش ایرانی به سمت ونزوئلا شاهد برخی عناوین عجیب و غریب در برخی از روزنامهها، خبرگزاری ها و سایت های خبری داخلی هستیم، حالا صدا وسیما که بماند که مدام عنوان می کند ایران توانسته است پرچم خود را در آمریکای لاتین به اهتزاز درآورد. این نگاه یک نگاه بسیار سطحی و ساده انگارانه به تحولات جهانی است. در دوران احمدینژاد نیز همین سیاست های شعارزده سبب شد که هیچ گونه دستاوردی برای ایران به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی در آمریکای لاتین شکل نگیرد. البته حتی در آن زمان مسئله پیروزی بزرگ و به اهتزاز درآمدن پرچم ایران در آمریکای لاتین مطرح نبود، حال چگونه است که با اعزام این پنج نفتکش سخن از پیروزی های بزرگ می گوییم. در صورتی که این مسائل بسیار عادی است. ما نباید به واسطه برخی از شعارها و تحلیل های سطحی خود را اسیر برخی مسائل غیر واقعی و شعاری کنیم که نهایتاً ما را دچار یک بلوک بندی و جنگ سرد می کند که در یک جنگ فراگیر، ایران در یک طرف این جنگ قرار دارد و ایالات متحده آمریکا در طرف دیگر آن. این نوع نگاه هیچ گونه مشکلی از مشکلات داخلی ایران را حل نمیکند؛ نه تنها مشکلات کشور حل نخواهد شد، بلکه میتواند معادلات ما را به هم بریزد. خصوصا که اکنون ما با انبوهی از مشکلات اقتصادی در داخل کشور مواجهیم. از این رو من معتقدم که اولویتهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از این نگاه ایدئولوژیک صرف باید به سمت حل مشکلات اقتصادی برود. یعنی ما باید سیاست خارجی و دیپلماسی را یک ابزار برای حل مشکلات اقتصادی بدانیم.
پیرو نکته شما بسیاری معتقدند با اعزام این پنج نفتکش از سوی جمهوری اسلامی ایران به مقصد ونزوئلا و احتمال تداوم و تکرار حضور نفتکش های ایرانی در آینده تهران درصدد است که تقابل و رویارویی با واشنگتن را از منطقه غرب آسیا، دریای عمان، تنگه هرمز و خلیج فارس به اقیانوس اطلس و دریای کارائیب بکشاند. آیا اساساً جمهوری اسلامی ایران با این دست اقدامات می تواند دست به چنین موازنه قوا و تغییر ژئوپلیتیک تنش با آمریکا بزند؟
پاسخ به این سوال شما نیاز به برآوردهای استراتژیک دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا دارد. قطعاً توان و نیروی نظامی دو کشور نیز مطرح است. از این رو بعید می دانم جمهوری اسلامی ایران توان تقابل و رویارویی با ایالات متحده آمریکا در اقیانوس اطلس و دریای کارائیب را داشته باشد. چون آمریکا با اعزام ناوهای هواپیمابر و زیردریایی های فوق پیشرفته میتواند تنش ها را در مناطق مختلف جهان از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام مدیریت کند در صورتی که هیچ کدام از این جنگ افزارهای سنگین، پیشرفته و راهبردی در اختیار ایران قرار ندارد. بنابراین اعزام این نفتکشها و یا تمایل تهران برای تکرار این حضور نفتکش ها در آینده نمیتواند مصداقی برای تغییر جغرافیای تنش با آمریکا از خاورمیانه به اقیانوس اطلس باشد. ضمن اینکه من بعید میدانم که ایران بخواهد با آمریکا تنشی در این مقطع داشته باشد. لذا من معتقدم که در کل اقدام جمهوری اسلامی ایران برای اعزام این ۵ نفتکش ناظر بر دو دلیل است؛ اول محک زدن تابآوری ایالات متحده آمریکا برای حضور این نفتکشها در آمریکای لاتین و کشوری مانند ونزوئلا و دیگر اینکه واقعاً به واسطه مشکلات انبوه اقتصادی، ایران ناچار شده است در سایه پیگیری سیاست دور زدن تحریم ها به دنبال تقابل با فشارهای اقتصادی آمریکا نیز باشد. از این رو تهران قراردادی مانند قرارداد صادرات بنزین به ونزوئلا را به عنوان یک فرصت مغتنم برای حل برخی از مشکلات داخلی خود میداند.
نظر شما :