علیرغم توافق میان طالبان و آمریکا نمی توان آینده روشنی را برای افغانستان تصور کرد
توافق آمریکا با طالبان، تلاش ترامپ برای رسیدن به برگ برنده در انتخابات ۲۰۲۰
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – نهمین دور مذاکرات ایالات متحده با طالبان در دوحه از ۲۲ اگوست آغاز شد؛ مذاکراتی که به نظر می رسد به توافق طرفین در خصوص برخی مسائل رسیده است. اما در ان سوی ماجرا همزمان با این خروجی از دوحه، محل برگزاری گفت وگوها شاهد اعلام نظر صریح و قاطع ترامپ در خصوص حضور 8600 نفری از نیروهای نظامی آمریکایی با وجود این توافق هستیم، این در حالی است طالبان انتظار دارند تا در این دور مذاکرات، هیات آمریکایی تقسیم زمان خروج کل نیروهایش از خاک افغانستان را ارایه کند. قبل از این اکبر آغا، فرمانده پیشین طالبان گفته بود که متن توافقنامه امریکا و طالبان آماده شده است و در روزهای آینده این توافقنامه به امضا خواهد رسید. حال باید دید که این توافقنامه چه تاثیری بر تحولات افغانستان به خصوص در حوزه امنیتی و سیاسی خواهد گذاشت. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با دکتر عبدالمحمد طاهری، کاردار و اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا و تحلیلگر ویژه حوزه افغانستان و پاکستان انجام داده است که در ادامه می خوانید:
با توجه به اینکه طی چند سال اخیر از نظر تحولات میدانی دست برتر در اختیار طالبان بود، چرا این گروه وارد پروسه مذاکره با آمریکا شد؟
اتفاقا چون تحولات میدانی باعث شده بود که دست برتر در اختیار نیروهای طالبان قرار گیرد، سبب شد تا این گروه وارد فاز سیاسی و مذاکرات دیپلماتیک شود. چون با افزایش توان نظامی روز به روز تهدید و خطر آن برای دولت مرکزی افغانستان و به خصوص ایالات متحده آمریکا پررنگتر می شد و چون طالبان در سال ۲۰۰۱ خاطره و تجربه تلخی از سقوط حکومتش توسط آمریکا دارد، برای جلوگیری از تکرار آن سعی کرد با حفظ همین موقعیت و وزن بالای خود در تحولات میدانی، خطر و تهدید امنیتی را برای نیروهای آمریکایی، ناتو و آیساف در سایه پروسه دیپلماتیک تبیین کند تا از یک سو این شرایط و وزن بالای آنها در تحولات افغانستان حفظ شود و از آن سو مانع از برخی تحولات در خصوص انجام اقدام علیه طالبان شود.
نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد این است که هم نیروهای آمریکایی، هم ناتو و هم نیروهای آیساف و به خصوص پلیس و اردوی ملی افغانستان در طول چند سال مبارزه با طالبان به شدت دچار فرسایش، خستگی و در نهایت ناتوانی در کنترل اوضاع این کشور شدهاند. اگر شما به شرایط کنونی افغانستان بنگرید به وضوح در می یابید که بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد این کشور اکنون از حوزه اقتدار مرکزی دولت افغانستان خارج شده است و در اختیار طالبان قرار دارد. پس تمام این شرایط دست به دست هم داده تا از آن سو این نیروها و به ویژه کاخ سفید هم از هر طریق ممکن گزینه گفت وگو و مذاکره را جلو راه طالبان قرار دهند.
همین مسئله هم تا اندازهای سبب شد که نرمش و تعدیلی در مواضع سران طالبان برای مذاکره و دیپلماسی شکل بگیرد. اما نکته مهم اینجاست که چون قدرت و توان بالای طالبان اکنون به اثبات رسیده است آنها به دنبال مذاکرات دقیق، شفاف و مهم، نا با دولت افغانستان که با نیروهای اصلی بازیگر در منطقه، یعنی آمریکا بودند تا بتوانند یک بار برای همیشه تکلیف خود را در منطقه روشن کنند. این نشان میدهد که اکنون طالبان، هم از نظر سیاسی و دیپلماتیک و هم از نظر نظامی و امنیتی در یک هوشمندی بالا قرار دارد و سعی می کند شرایط را به نفع خود با استفاده از دست برتر در تحولات میدانی تغییر دهد. چون به صراحت بارها دونالد ترامپ و برخی از مقامات کاخ سفید از هرگونه تلاش و ابتکار عمل برای رسیدن به مذاکره با طالبان استقبال کرده اند. چرا که در این صورت میزان هزینه کرد نظامی، سیاسی، امنیتی و انسانی برای آمریکاییها در جنگ با طالبان دیگر توجیه پذیر نیست. این علاه بر آن است که ترامپ ذیل مواضع تبلیغات انتخاباتی به دنبال کاهش نیروهای نظامی در افغانستان است و چه فرصتی بهتر از این توافق با طالبان.
همزمان با این اخبار در خصوص توافق احتمالی میان نمایندگان طالبان و آمریکا شاهد هستیم که دونالد ترامپ صراحتا عنوان داشت که ۸ هزار و ۶۰۰ نفر از نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا حتی بعد از حصول توافق در در افغانستان باقی خواهند ماند. این در حالی است که طالبان انتظار دارند در سایه این دور از مذاکرات کاخ سفید یک برنامه برای خروج کامل نیروهای نظامی این کشور از خاک افغانستان را ارائه کند. آیا این دست مسائل و اختلاف نظرها این توافق نامه را در همان آغاز حیات خود از بین خواهد برد؟
اگر چه اکنون اخباری در خصوص برخی توافقات احتمالی در خصوص یک یا دو مسئله افغانستان میان نمایندگان طالبان و آمریکا در دوحه مطرح شده است. اما اساسا مسئله صلح و حصول توافق میان دو طرف بسیار پیچیده است و هنوز هیچ چیزی روشن نیست. لذا هنوز هیچ کارشناسی به طور قاطع نمی تواند اعلام کند که آینده افغانستان در گروه چه اتفاقی است؛ آیا این اتفاق با یک پیمان صلح میان طالبان و دولت مرکزی کابل اجرا خواهد شد؟ آیا توافقی بین طالبان با نمایندگان آمریکا، ناتو و آیساف برای خروج کامل نیروهای نظامی خارجی انجام خواهد شد؟ آیا این توافقات دال بر حضور دموکراتیک طالبان بدنه و ساختار قدرت افغانستان است؟ و چندین سوال اساسی دیگر.
پس هنوز هیچ کس نمی تواند به صورت قاطع بگوید آینده افغانستان در گرو چه توافقی و با حضور چه بازیگرانی است. اما نکته بسیار مهمتر این است که زلمای خلیلزاد به عنوان نماینده آمریکا در مذاکره با طالبان همه طیف ها و جریان های سیاسی افغانستان را شامل می شود. این در حالی است که برخی از نیروهای سیاسی و امنیتی نظامی جدا شده از طالبان و حتی گروه های جدیدی مانند داعش و نظایر آن در افغانستان هم به شدت فعالند. لذا تمام این مسائل میتواند بر همدیگر اثرگذار باشد و شرایط صلح در افغانستان ار از این هم یچیده تر کند. به خصوص که خود مسئله انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در افغانستان و رقابت های جریان های داخلی افغانی هم مسئله جدایی است که آن هم بی شک، هم بر این تحولات اثر میگذارد و هم از آن اثر میپذیرد. خصوصا آن که طالبان یکی از شروط اصلی خود را در خصوص مذاکره با آمریکا عدم برگزای انتخابات و پروسه های دموکراتیک می دانند. پس هنوز آینده بسیار مبهم و پیچیده ای برای افغانستان وجود دارد. چون هنوز هیچ چیزی روشن نیست. حتی خود انتخابات ریاست جهموری پیش رو در افغانستان هم در هاله ای از ابهام قرار دارد.
به علاوه آنکه اگرچه دونالدترامپ در سایه نگاه های اقتصادی خود خواستار کاهش هزینههای نظامی و اقتصادی خود در افغانستان است. اما این دلایل سبب می شود که همه نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کند. به ویژه آنکه خود او در استراتژی جدیدش برای افغانستان به دنبال افزایش تعداد نیروهای نظامی آمریکایی بوده است. از آن گذاشته یقیناً طیف تندرو در ساختار سیاسی آمریکا اجازه نخواهند داد تا دونالد نیروهای نظامی آمریکا را از افغانستان خارج کند. لذا با وجود آن که در این پروسه مذاکرات با طالبان همواره طرف آمریکایی به دنبال گرفتن این تضمین بوده است که از خاک افغانستان هیچ گونه عملیاتی علیه امنیت ملی آمریکا توسط نیوراهی طالبان انجام نشود، اما یقیناً واشنگتن هیچ گاه تضمین قانع کننده ای برای این مسئله از طالبان دریافت نخواهد کرد. بنابراین در سایه مجموعه این دلایل ترامپ و از آن مهمتر ساختار سیاسی آمریکا هیچ گاه نیروهای نظامی خود را از آمریکا خارج از افغانستان خارج نمی کند. حتی اگر این مسئله به قیمت از بین رفتن توافقات اخیر با طالبان تمام شود.
نکته بسیار مهم تر به عدم حضور دولت کنونی کابل در این مذاکرات باز میگردد. این مسئله تا چه اندازه میتواند شرایط را پیچیده کند؟
اتفاقاً این نکته شما یکی از مهمترین دلایل چیدگی و ابهام در نتیجه مذاکرات است. اکنون آقای خلیلزاد مامور رساندن نتایج توافقات به دولت مرکزی کابل است که آیا این دولت هم پذیرای آن باشد یا خیر؟ چون خود دولت مرکزی در این پروسه مذاکرات اساسا هیچ نقشی نداشته است و مذاکرات تنها بین نیروهای طالبان با آمریکاییها بوده است. پس خروجی آن نمی تواند چندان تطابقی با وضعیت کنونی افغانستان داشته باشد و برای صلح در این کشور کاری صورت دهد. چون عملا نقش دولت نادیده انگاشته شده است.
مسئله مهم دیگر اکنون به نیروهای اپوزیسیون دولت اشرف غنی احمد زی و عبدالله عبدالله بازمیگردد. چون جایگاه و وزن نیروهای اپوزیسیون سیاسی دولت کنونی هم در این مذاکرات اساسا دیده نشده است. پس یعنی دو بازوی اصلی جریان ها و طیف های سیاسی کنونی در افغانستان در این پروسه صلح حضور ندارند. به خصوص که در انتخابات اخیر نیروهای اپوزیسیون و طیفهای جوان و تکنوکرات در افغانستان توانستند ساختار سیاسی را به نفع خود تغییر دهند و وزن سیاسی خود را افزایش دهند. پس اگر این نیروها در این پروسه مذاکراتی دیده نشوند، عملاً توافقی وجود ندارد. این نشان از این دارد که اکنون میان دولت مرکزی کابل و آمریکا بر سر منافع شان یک اختلاف نظر جدی وجود دارد. چون آمریکا با این مذاکرات با طالبان به دنبال آن است که شرایط خود را برای بقا در افغانستان شکل دهد. از آن سو دولت اشرف غنی و عبدالله عبدالله هم بارها به صراحت عنوان کرده اند که علیرغم حمایت همه جانبه از پروسه صلح و مذاکره با طالبان، تمام تلاش های کنونی آمریکا فقط برای تحمیل کردن نظرات آنان و از بین رفتن دموکراسی در افغانستان است.
با این تفاسیر میتوان اینگونه برداشت کرد که تمام این تلاشهای کاخ سفید و فشارهای دونالد ترامپ برای مذاکره با طالبان یک نمایش سیاسی برای به دست آوردن برگ برنده ای در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا باشد و احتمالا بعد از پیروزی خود تمام این نتایج و دستاوردها را مانند برجام و بسیاری از توافقات دیگر از جانی ترامپ نادیده گرفته شود؟
یقینا چنین است. ترامپ اکنون به دنبال آن است که در حوزه سیاسی و دیپلماتیک از هر مسئله کوچکی یک توافق و یک موفقیت بزرگ برای خود حاصل کند و در قالب پروپاگاندا و موج سازی رسانهای آن را یک دستاورد بیبدیل در تاریخ آمریکا مطرح نشان دهد، چه در خصوص توافق با کره شمالی، چه در خصوص افغانستان، چه در خصوص برجام و ایران، چه در خصوص ونزوئلا و دیگر مسائل. از طرف دیگر حتی اگر این توافقات انجام شود و خروجی هم داشته باشد و بعد از پیروزی ترامپ در دور دوم انتخابات یقیناً مفاد آن مانند دیگر توافقنامه ها از جانبه کاخ سفید نادیده گرفته خواهد شد. اما چون اکنون ترامپ به دنبال یک برگ برنده در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی، حوزه ای که در آن هیچ گونه موفقیت و دستاورد چشمگیری نداشته و اکنون به پاشنه آشیلش در آستانه انتخابات بدل شده است، خود را به آب و آتش می زند تا از این پروسه مذاکره با طالبان یک موفقیت برای خود رقم بزند.
با پررنگ شدن احتمال توافق و نهایی شدن مفاد آن میان طالبان و آمریکا روسیه از اعلام آمادگی خود برای تضمین و عملیاتی شدن خروجی آن سخن گفته است. با این تفاسیر می توان گفت حضور یک بازیگر ثالث مانند مسکو می تواند احتمال به نتیجه رسیدن و عملیاتی شدن مفاد این توافق را در افغانستان بیشتر کند؟
نکته بسیار مهم اینجاست که اکنون شرایط برای عملیاتی نشدن توافقات و نتایج آن در در سایه عمق اختلافات وشکاف های افغانستان بیشتر از بسترها در خصوص انجام شدن آن است. لذا حضور و دخالت بازیگر ثالث، آن هم روسیه که در سابقه و حافظه تاریخی افغانستان هیچ گونه مقبولیتی ندارند، نمی تواند به عنوان یک اهرم در خصوص تضمین مفاد توافق طالبان و آمریکا عمل کند.
به وپژه آن که ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان در کلان شهرها تغییر کرده است. چون به هرحال با حضور و تجاوز ۱۸ ساله آمریکا به افغانستان برخی از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی آن در حوزه دموکراسی و حضور زنان، حداقل در شهرهای بزرگ تغییر پیدا کرده است. اکنون باورها و نگرش های تکنوکرات، تکاپوی پررنگ جوانان و نیز حضور جدی رسانه های اجتماعی و اینترنت افغانستان را به یک مرحله جدید و بی بازگشت از سال 2000 میلادی وقبل از آن رسانده است. پس دیالکتیک طالبان این جامعه ساده نخواهد بود.
از این رو من معتقدم که در کلان نگاه کاخ سفید اکنون مسئله مذاکره و صلح با طالبان وجود ندارد، بلکه آن چیزی که اکنون در حال پیگیری است درگیر کردن نیروهای طالبان با خود افغان ها است تا در این میان مسئله کاهش هزینهها آمریکا محقق شود.
نظر شما :