مردمانی که با وجود شرایط سخت اقتصادی شاد هستند
ما، شادی و آمریکای لاتین!
دیپلماسی ایرانی: در سه سال گذشته برای عده ای همواره این سوال مطرح بوده است: چرا اهالی امریکای لاتین با وجود نابرابری زیاد و حتی فقر بالا همیشه در پژوهش های جهانی در ردیف شادترین کشورها قرار می گیرند؟
این تجربه از خانم طاهری دانشجوی سیاست گذاری عمومی دانشگاه هاروارد که به نظر جالب است که عینا در این جا نقل می شود:
یکی از تجربه های گرانقدر اینجا، تجربه همزیستی با اهالی کشورهای آمریکای لاتین بوده است برایمان.
دوستان اهل آمریکایی لاتین ما "شادند"! شاد شاد شاد. و این شادی، نه از سر بی غمی، بلکه از سر ایمان به گذرا بودن زندگی و قدرشناسی است نسبت به آن چه در لحظه دارند.
بذارید مثالی بزنم:
ارزش پول دوستان آرژانتینی مان طی یک سال منتهی به آمدنشان به آمریکا نصف شده و بسیاری اینجا با مشکلات مالی مواجه شده اند. از دوستم پرسیدم که چرا این اتفاق افتاد؟ با خنده و چشمانی درخشان از شوق زندگی جواب داد، دولتمان در طول سال ها تصمیمات اشتباه زیادی گرفته و این نتیجه اش است. پرسیدم این چه اثری بر زندگی ات داشته است؟ با افسوسی در حد کسری از ثانیه و سپس با لبخندی به پهنای صورت پاسخ داد: ارزش تمام پس اندازی که خانواده ام برای تحصیلم کرده بودند، نصف شد و برای اومدن به اینجا (برای تحصیل) مشکل داشتم. این را گفت و دوباره خندید و دوباره چشمانش از شوق زندگی برق زد. و من، متحیر شدم.
یا از دوستان اهل پرو بگویم که در حال تجربه دادگاه های رسیدگی به فساد سران دولت های قبل هستند. و اگر خودکشی رئیس جمهورشان نبود، این نکته هرگز از روحیه و رفتار این دوستان مشخص نبود.
بعد از خودکشی رییس جمهور سابق پرو، برای گفتن تسلیت به دوستی، سراغش رفتم.
می خندید. گفتم متاسفم برای فوت رئیس جمهورتان. لبخندش کم رنگ شد و پاسخ داد که ممنون این همدردی است.
بعد ادامه داد که مدتی است در پرو دادگاه هایی برای محاکمه سران دولت های قبلی به جرم فساد در جریان است و رئیس جمهور اسبق فوت شده، تحت فشار روانی ناشی از آن، از دست رفته است.
و بعد ادامه داد که جرم فساد سیاسی و مالی، از آدم بودن آدم ها کم نمی کند و متاسفه برای این که رفتن به دادگاه چنان رعب آور بوده که منجر به چنین تصمیمی شده است. این را گفت و دوباره لبخند به چهره اش برگشت.
حتی دوستان اهل ونزوئلای مان که دوران سخت شان از هیچ کس پنهان نیست هم شادند. این دوستان با حفظ روحیه نگرانی برای مملکت شان، خنده و زندگی رو از دست نداده اند.
الآن که فرصت نگاه به خودم و خودمان از دور فراهم شده، می بینم که جای شادی بی دلیل "منطقی"، عجیب در ایران خالی است.
چرا این شادی را دارند و ما نداریم؟ نه جامعه شناس هستم و نه روان شناس. ولی آن چه مشاهده می کنم، این است که گویا قراردادی نانوشته برای "مدیریت" مکالمه و وقت بین این دوستان جاری است:
هرگز در مهمانی ها صحبت از سیاست از حد 5 دقیقه فراتر نمی رود و افراد به صورت ارادی در مورد جنبه های دیگر زندگی حرف می زنند. همین آدم ها که پیش از آمدن اکثرا در بانک مرکزی یا دولت کشورشان شاغل بوده اند، موقع بحث تخصصی درمورد سیاست یا اقتصاد کشورشان در کلاس یا در جمع های دیگر، حرف بسیار برای گفتند دارند و تازه در آن مواقع است که نگاهشان کمی سنگین می شود و غم فرصت دیده شدن پیدا می کنند./اکونومیست فارسی
نظر شما :