تشخیص عینی منافع ملی در روابط بین الملل

نقد واقع بینی (بخش دوم)

۱۹ بهمن ۱۳۹۷ | ۰۹:۰۰ کد : ۱۹۸۱۵۷۴ اخبار اصلی اروپا
واقع بینی روش و نگرشی نظری نسبت به روابط بین المللی و دارای اهمیت محوری است، و ممکن نیست انتقادهایی به آن وارد نباشد. می توان پنج رشته انتقاد عمومی به آن برشمرد، هر چند این فهرست جامع و مانع نیست. 
نقد واقع بینی (بخش دوم)

نویسنده: دیوید لیک، استاد علوم سیاسی و رئیس «موسسه تعارض و همکاری جهانی» در دانشگاه کالیفرنیا

دیپلماسی ایرانی: واقع بینی روش و نگرشی نظری نسبت به روابط بین المللی و دارای اهمیت محوری است، و ممکن نیست انتقادهایی به آن وارد نباشد. می توان پنج رشته انتقاد عمومی به آن برشمرد، هر چند این فهرست جامع و مانع نیست. 

نخست اینکه شالوده قدرت پیش بینی واقع بینان به عنوان اصحاب یکی از نظریه های مبتنی بر واقعیات در روابط بین المللی، تشخیص عینی منافع ملی است، اعم از اینکه منافع ملی به قدرت تعبیر شود یا به امنیت. تا منافع ملی روشن و خالی از ابهام نباشد، نظریه پرداز نمی تواند مشخص کند که آیا کشوری واقعا سیاستهای شایسته اتخاذ کرده است یا نه. منتها، به نوشته آرنولد وولفرز، «مشکل اینجاست سیاستهای بسیار مغایر با یکدیگر همه ممکن است به سیاستهای امنیتی تعبیر شوند.» در نتیجه، قدرت پیش بینی و لذا قدرت تبیینی واقع بینی سست می گردد. 

دوم، بسیاری از واقع بینان، و به ویژه واقع بینان جدید، که سیاستگذاریهای داخلی را به صراحت از نظریه های خویش حذف کرده اند، دولت را عاملی یگانه و یکپارچه دانسته اند. ایراد منتقدان این بوده که این نظر حتی اگر در ادوار گذشته در وصف روابط بین المللی مصداق داشته، امروزه دیگر نامربوط است. با رشد ارتباطات و سازمان های فرامرزی، و نضج وابستگیهای متقابل اقتصادی، دولت دیگر آنچنان سخت و صلب و یکپارچه نیست. رابرت کیوهین و جوزف نای معتقدند مناسبات میان بعضی کشورها، و روابط در زمینه پاره ای از مسائل، بهتر است امروز «وابستگی متقابل متکثر» دانسته شوند – به عبارت دیگر، جایی که مجراهای متعدد، جوامع را به یکدیگر وصل می کنند، و هیچ سلسله مراتب روشنی بین سیاستهای «عالیه» امنیت نظامی و سیاستهای «سطح پایین» اقتصادی وجود نداشته باشد، نیروی نظامی کمتر به کار می آید. 

سوم، واقع بینان جدید اخیرا هدف این انتقاد قرار گرفته اند که به «دولت سالاری» (statism) معتقدند، یعنی فرض را بر این می گذارند که عاملان عمده و اصلی در عرصه سیاست جهانی دولتها هستند، اما توضیح نمی دهند که دولتها چگونه به صورت تشکلهای سیاسی فائق پدید آمدند و سیر تحولی آنها احتمالا در آینده چگونه خواهد بود.

چهارم – و در ارتباط نزدیک با ملاحظات پیشین – از واقع بینان جدید انتقاد شده است که نظریه ای پویا به منظور تبیین سر تحولی نظام بین المللی در طول زمان، نپرورانده اند. به طور مشخص، منتقدانی که در جریان مناظرات مربوط به «ساختارهای مبتنی بر عاملیت» بوده اند، بحث کرده اند که واقع بینان جدید باید توضیح دهند اعمال «عاملان» یا تصمیم گیرانی که تحت قید و بندهای هر نظام کار می کنند، چگونه به نوبه خود در ساختار نظام تاثیر می گذارد. والتس در «تاملاتی درباره نظریه سیاست بین المللی: پاسخ به منتقدان»، هر دو مشکل را تصدیق کرده و پذیرفته است که وجود آنها محدودیت هایی اجتناب ناپذیر برای نظریه «چاره جویانه» مربوط ایجاد می کند.

آخرین انتقاد اینکه واقع بینان نتوانسته اند به نحو کافی و وافی نشان دهند که سیاستهایی که برای تامین قدرت یا امنیت ملی تعقیب می شود (صرف نظر از تعریف یا قدرت یا امنیت ملی) از منافع و انگیزه های فردی کسانی سرچشمه می گیرد که تصمیم در سیاست خارجی با آنهاست. هنگامی که واقع بینی کلاسیک به صورت نظریه پرورانده شد، هنوز بسیاری پیشرفتها در علوم سیاسی امروزی به دست نیامده بود. اکنون واقع بینان جدید می کوشند نظریه های صرفا سیستمی در باب سیاست بین المللی به وجود آورند. اقتصاددانان نوکلاسیک به فردگرایی در روش شناسی معتقدند. قائلان به انتخاب اجتماعی یا عقلانی آن نظریه را می پذیرند، ولی از دیدگاه ایشان هیچ دلیلی نیست که منافع خودپسندانه سیاستمداران با منافع ملی منطبق باشد. با توجه به دشواریهای تبدیل ترجیحات اجتماعی به سیاستهای دولتی، اغلب دیده می شود که شکافی پهناور میان منافع عمومی مردم و سیاستهای واقعی وجود دارد. هر قدر که این گونه دشواریها بیشتر باشد، قدرت تبیینی واقع بینی سست تر می شود.   

اما به رغم همه این محدودیتها، واقع بینی همچنان نظریه ای قوی و ساده و زیبا در باب سیاست بین المللی است که به جای محوریت دادن به ایدئولوژیها و نوع رژیمهای کشورها و مراحل توسعه اقتصادی و سایر عوامل خاص و مقید به زمان، شالوده تبیین را عمومی ترین و پایدارترین ویژگیهای سیاست بین المللی – یعنی پیکار دولتهای خودپسند به منظور دست یافتن به قدرت و امنیت در نظام بین المللی توام با آنارشی – قرار می دهد، و با این کار، هم تعارض در عرصه بین المللی را به طور مقنع تبیین می کند و هم رهنمودی به دست می دهد که این گونه منازعات را باید چگونه اداره کرد. 

نقد ارزشی

اغلب از واقع بینی انتقاد می شود که چون منافع ملی را بالاتر از اصول اخلاقی قرار می دهد، اخلاق نشناس (amoral) یا حتی اخلاق ستیز (immoral) است. واقع بینی، آن گونه که تعریف شد، نظریه ای مبتنی بر واقعیات در سیاست بین المللی است که، از این حیث، انگیزه اصلی آن دغدغه های ارزشی نیست. واقع بینان خواه در عرصه سیاستگذاری مشارکت مستقیم داشته باشند و خواه در مقام کارشناس بیرون از آن بایستند، انتقاد مذکور یکسره بی وجه نیست.

واقع بینان معیارهای کردار در سطح بین المللی را متفاوت با ملاکهای حاکم بر رفتار در درون کشورها می دانند، و تصدیق دارند که در جهانی سرشار از آنارشی، رهبران کشورها گاه باید دست به کارهایی بزنند که در مناسبات افراد با یکدیگر قانونا یا اخلاقا زشت و زننده است، و معتقدند که تعریف اخلاق نیز باید به نسبت دگرگونیهای محیطی تغییر کند. به نوشته جورج کِنان در مقاله ای زیر عنوان «اخلاق و امور خارجه»: «مهمترین و بزرگترین تکلیفی که ]هر حکومت[ بر عهده دارد در قبال منافع جامعه کشور خویش است، نه سائقه های اخلاقی که افراد آن جامعه ممکن است به تنهایی احساس کنند.»

واقع بینان همواره بر اهمیت بررسی جهان آن گونه که به واقع هست تاکید گذاشته اند، نه آن طور که آرزو می کنیم باشد. التزام به «واقع بینی» به ارزیابی سیاستگذاریها نیز سرایت می کند. مورنگتاو در نوشته ای به نام «یک مناظره بزرگ دیگر: منافع ملی ایالات متحده»، چنین نتیجه می گیرد: «معارضه بین ناکجاآبادگرایی و واقع بینی به معنای معارضه بین اصول و مصلحت اندیشی، یا اخلاق و اخلاق ستیزی، نیست... معارضه میان یک نوع اخلاق سیاسی و نوع دیگر اخلاق سیاسی است، که یکی اصول اخلاقی کلی و مجرد را ملاک قرار می دهد و دیگری آن اصول را در ترازوی مقتضیات عمل سیاسی مشخص و ملموس می سنجد. محسنات نسبی این دو باید به وسیله ارزیابی عاقبت اندیشانه پیامدهای سیاسی احتمالی هر یک تعیین شود.»

ترجمه عزت الله فولادوند؛ برگرفته از کتاب «فلسفه و جامعه و سیاست»

تحریریه دیپلماسی ایرانی/11 

کلید واژه ها: روابط بین الملل عزت الله فولادوند


نظر شما :

ذوالفقار صادقی ۱۹ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۳:۴۷
سلام و تشکر از دست اندرکاران سایت، امید که حاکمیت در کشور ایران نیز از این نظر بهره ببرد و منافع ملی را به واقع بینی و نه اتکای صرف به ذهنیاتی که از توان ملی کشور خارج است مد نظر قرار دهند.