نگاهی به کتاب "سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در قبال تحولات خاورمیانه ۲۰۰۰ – ۲۰۱۶"
آسیب به آینده منافع و امنیت تهران در سایه تداوم حضور مسکو در خاورمیانه
عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی - متن پیش رو نگاهی دارد به کتاب "سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در قبال تحولات خاورمیانه ۲۰۰۰ – ۲۰۱۶"، نوشته دکتر الهام کشاورز مقدم.
درباره کتاب
هم چنان که از نام اثر پیداست این کتاب از منظر مطالعات تطبیقی سعی دارد نحوه تعامل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه را در بازه ۱۶ ساله منتهی به سال ۲۰۱۶ در قبال تحولات خاورمیانه در ۵ فصل مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. فصل اول کتاب با عنوان رئالیسم تدافعی و تهاجمی در چهار بخش، مقدمتا به بررسی قابلیت و ظرفیت نظریه رئالیسم در توضیح پدیده های سیاسی و روندهای متأخر در نظام بین الملل می پردازد، تا از این منظرگاه وارد بحث همکاری سیاست خارجی تهران و مسکو در خصوص تحولات خاورمیانه شود. در این راستا نویسنده معتقد است رئالیسم بر دو شاخه رئالیسم کلاسیک و رئالیسم ساختاری (تدافعی و تهاجمی) تقسیم بندی می شود. واقع گرایی کلاسیک بر توضیح ویژگی های فردی و ملی استوار است. هابز، ماکیاول، نیبور و مورگنتا از نظریه پردازان این مکتب هستند. آنان معتقدند جنگ و نزاع برآمده از ذات و سرشت بد انسانهاست، بنابراین برای شناخت روابط بین الملل باید اشخاص، رهبران و ویژگی های ملی هر کشور را مطمح نظر قرار داد. اما واقع گرایی ساختاری یا رئالیسم نوین با اندیشههای کنت والتز انسجام یافت. در چارچوب این واقع گرایی نوین، سعی بر آن است که به موضوعات فراتر از سرشت انسان و ویژگیهای ملی پرداخته شود؛ از این رو این رئالیسم ساختاری در تبیین سیاست بین الملل به ویژگیهای نظام بین الملل توجه می کند و نه افراد و واحدها؛ با این نگاه از نظر والتز ساختارهای سیاسی در نظام بین الملل بر حسب سه عامل تعریف می شود؛ اصل نظم دهنده (آنارشی)، تمایز کارکردها و توزیع توانمندی ها (کشاورزمقدم الهام، 1396: 19- 24). کتاب نیز در ادامه به اختصار در خصوص هر یک از این عوامل توضیحاتی را ارائه کرده است. با چنین ره آوردی اثر با بررسی ساختار نظام بین الملل، آن را ناشی از تعامل دولت ها می داند و بر این اساس، ساختار نظام بین الملل کشور ها را از انجام اقدامات معینی باز می دارد و در عین حال آنها را به انجام اقدامات معین دیگری وا می دارد. از دل این بررسی آکادمیک نظریات حوزه نظام بین الملل، الهام کشاورز مقدم در فصل دوم الگوهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را مورد بررسی قرار داده است. در این فصل میخوانیم: "بررسی محیط استراتژیک و ماهیت معادلات امنیتی در تعیین اهداف ملی هر کشوری در اولویت قرار دارد، لذا محیط امنیتی خاورمیانه همواره منافع ملی و تهدیدات امنیتی ایران را تعریف میکند و جایگاه مهمی در سیاست خارجی و دیپلماسی ایران دارد. با توجه به گفتمان انقلابی شیعی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی ایران و تقابل این گفتمان با دولتهای اهل سنت و سلفی گری در منطقه از یک سو و از سوی دیگر مداخله قدرت های فرامنطقه ای امنیت ملی ایران همواره با چالشهای متعددی مواجه بوده است، بنابراین درک محیط امنیتی خاورمیانه موجب فهم سیاست خارجی ایران می گردد. لذا نظم امنیتی غرب آسیا و خاورمیانه همواره متاثر از چینش رقابت، تعامل بازیگران سطح منطقه و مداخلات قدرت های فرامنطقه ای بوده است، پس منطقه خاورمیانه در برگیرنده دستور کارهای مجزا و قدرتمند بینااسلامی و بیناعربی است"(همان:51).
با رصد این نکات در ادامه کتاب مبنای استخراج الگوهای سیاست خارجی ایران را در چند پارامتر خلاصه میکند؛ اول، رویکرد نوین واقع گرایی تدافعی که کتاب آن را بستر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میداند. به عبارتی نویسنده معتقد است: "پس از انقلاب اسلامی تلاش قدرت های بزرگ جهانی به خصوص ایالات متحده جهت براندازی نظام سیاسی و تسلط بر سرزمین ایران از یک سو و دست اندازی کشورهای همسایه بر خاک این کشور از سوی دیگر، حفظ بقا و افزایش امنیت را برای ایران در اولویت نخست قرارداد است. پس جنگ تحمیلی ۸ ساله، نحوه موضع گیری کشورهای عربی منطقه و دشمنی آشکار رژیم صهیونیستی، محیط فضای عمل ایران در خاورمیانه را به شدت امنیتی کرده است. از این رو دیدگاه رئالیسم تدافعی در نظام بین الملل به عنوان بستر و ریشه الگوی دیپلماسی ایرانی قرارگرفت"(همان:53). در این خصوص پارامتر دوم که ذیل گفتمان اصلی نورئالیسم تدافعی به عنوان ستون سیاست خارجی ایران به خرده گفتمان ها اختصاص دارد. از این رو کتاب خرده گفتمان های سیاست خارجی ایران را در فاصله زمانی سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ مورد بررسی قرارداده است. در این راستا نوسینده بیان می دارد: "در تمامی گفتمان های ایران چه آرمان گرایی و چه اسلام گرایی رویکرد کشور به نظام بین الملل، نحوه موضع گیری و ارتباط با ایالات متحده در صدر گفتمانها بوده است که در پهنه عمر گفتمان اسلام گرایی در سال ۱۳۵۸ تا کنون تداوم یافته است. اما در این میان خرده گفتمان های متعددی شکل گرفته که همگی با اذعان به این امر که ماهیت نظام بین المللی استکباری است و بر مبنای منافع قدرت قدرتهای بزرگ شده است. ولی هر کدام از این خرده گفتمان ها نگاه خود را به تحولات داشته اند. بدین معنا که جمهوری اسلامی ایران همواره اهداف انقلاب اسلامی و منافع ملی خود را در چارچوب واقعیات، مقتضیات و شرایط زمان بین المللی و منطقه با روی کار آمدن دولت هایش در داخل شکل داده است. از این منظر تهران هیچ گاه بی تفاوت به مسائل پیرامون خود نبوده است. بنابراین رویکرد واقع گرایی تدافعی خود را با چهارچوب واقع نگری توأمان نموده است. در نتیجه گفتمانهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۰۰ تا 2016عبارتند از: توسعه گرایی سیاست محور، اصول گرایی عدالت محور و اعتدالگرایی تعادل محور" (همان: 54).
در این رابطه کتاب خورده گفتمان توسعه گرایی سیاست محور را که در سال ۲۰۰۰ مقارن با دور دوم ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی می داند به عنوان اصل تبیین کننده دیپلماسی تهران قلمداد کرده است که نزدیک ترین و مشابه ترین گفتمان به گفتمان روابط بین الملل با توجه به شرایط بین المللی آن زمان بوده است. کتاب اذعان دارد: "این خرده گفتمان قرائتی بازسازانه از اسلام گرایی بر پایه الزامات دولت ملی و واقعیات نظام بین الملل است که با دقایقی از نظریه آرمان گرایی در روابط بین الملل در می آمیزد. در گفتمان دولت اصلاحات مباحث سیاسی و فرهنگی از محوریت بیشتری برخوردار است و نحوه بیان و شیوه رفتار و برخورد با دیگران تغییر پیدا کرده است. در نتیجه روابط خارجی، پذیرش تکثرگرایی (پلورالیسم) جهانی به معنای نفی نظام تک قطبی و پذیرش تساوی فرهنگ ها به عنوان محور اصلی سیاست خارجی بدل شد. اما اصول گرایی عدالت محور با روی کار آمدن احمدی نژاد به عنوان ریاست جمهوری به عنوان دستورکار سیاست داخلی و نیز سیاست خارجی، ایران را وارد حوزه ها و سرزمین های جدیدی کرد. در واقع مقتضیات بین المللی و نوع رفتار ایالات متحده در خاورمیانه و آغاز دو جنگ تقریبا هم زمان (عراق و افغانستان) در همسایگی ایران سبب شد تا دولت احمدینژاد الگوی بازدارندگی را در سیاست خارجی خود به شدت پیگیری کند. بر مبنای گفتمان اصول گرایی عدالت محور، دولت محمود احمدینژاد با اتخاذ سیاست تهاجمی و با این عقیده که سیاست مبتنی بر کنش های هدفمندی است که در عرصه واکنش گرفتار نمی شود، تنها راه حفظ غرور و منافع ملی را مقاومت در برابر تهدیدات داخلی و خارجی تعریف کرد. اما نهایتاً گفتمان اعتدال گرایی تعادل محور با روی کار آمدن دولت یازدهم در سال ۱۳۹۲ در چارچوب کلان گفتمان اسلام گرایی در سیاست خارجی ایران ظهور یافت. مهمترین ویژگی گفتمان اعتدال گرایی دکتر حسن روحانی در سیاست خارجی کشور، ایجاد توازن و تعادل بین آرمان و واقعیت از تلفیق آرمان گرایی واقع گرایی در دیپلماسی است. لذا در سیاست خارجی جمهوری اسلامی از سال 1392 ایران به دنبال برقراری و توسعه روابط برابر با همه کشورهای مشروع بود(همان: 50 - 58). کتاب در این فصل پارامتر سوم را سه سند برنامه توسعه سوم، چهارم، پنجم و نهایتاً سند چشم انداز سال ۱۴۰۴سند در فاصله زمانی سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ می داند. اما عامل چهارم و نهایی به سیر تحولات خاورمیانه در بازه زمانی ۱۶ ساله منتهی به سال ۲۰۱۶ باز می گردد که کتاب به تفسیر تحولات غرب آسیا و سمت سوی وقایع به خصوص اتفاقات بهار عربی در سال 2011 به بعد را کانون بررسی قرار می دهد.
در ادامه کتاب فصل سوم را با رویکرد مشابه فصل دوم به بررسی الگوهای سیاست خارجی فدراسیون روسیه اختصاص داده است. در این رابطه مبنای استخراج الگوهای سیاست خارجی فدراسیون روسیه از منظر نویسنده در پارامترهایی نظیر رویکرد این نوواقع گرایی تهاجمی، گفتمان عملگرایی واقع گرا به عنوان منبع سیاست خارجی روسیه از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ خلاصه شده است که کتاب ذیل آن اسناد سیاسی-امنیتی فدراسیون روسیه را از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ و نیز سخنان روسای جمهور و مقامات روسیه را در این بازه زمانی بررسی می کند. با این نگاه کتاب در همین فصل سوم با عنوان تاثیر تحولات خاورمیانه بر الگوی مداخله روسیه به بررسی حضور مسکو در تحولات خاورمیانه در بازه ۱۶ ساله منتهی به سال ۲۰۱۶ می پردازد و در این رابطه بیان می دارد: "همان طور که واشنگتن با بهره گیری از فرصت پیش آمده پس از ۱۱ سپتامبر تلاش کرد تا حتی الامکان به کم رنگ سازی مبانی نفوذ روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز اقدام نماید، مسکو نیز با مشارکت فعال و مداخله گری در تحولات بحرانهای خاورمیانه در تلاش بوده است تا به موازنه نفوذ در این رابطه دست پیدا کند. به بیان دیگر همان گونه که واشنگتن بدون رعایت منافع روسیه وارد مناطق پیرامونی و حیاط خلوت آن کشور شده است و به تقویت و حمایت از رژیم های ضد روسی مانند گرجستان و اوکراین میپردازد، روسیه نیز تلاش دارد تا با تحکیم روابط خود با دولتهای نظیر ایران، سوریه و دولت جدید فلسطینی به رهبری حماس و یا نزدیک شدن به متحدان سنتی آمریکا در خاورمیانه هم چون عربستان، قطر، امارات متحده عربی، اردن و مصر بتواند آمریکا را در وضعیت مذاکره پذیری قرار دهد. برای مثال در بحران کنونی سوریه مداخله نظامی روسیه با همکاری ایران در این کشور امکان اقدام نظامی آمریکا در سوریه، ایده ایجاد منطقه پرواز ممنوع در طول سال های بحران را پیچیده و ناممکن کرد، لذا حضور روسها در سوریه گزینه های پیشروی ایالات متحده آمریکا را به شدت کاهش داد"(همان:170و 171).
با این برداشت کتاب اذعان دارد: "پوتین در ابتدای قرن بیست و یکم با در نظر داشتن ضعفهای روسیه، هدف مهم کشور را در دوره گذار، اجتناب از به چالش کشیدن نظم تک قطبی و حتی تلاش برای حفظ ثبات آن میدانست، اما در دور دوم ریاست جمهوری خود، پوتین با توجه به روی کار آمدن اوباما و منعطف شدن ساختار نظام بین الملل گرایش به تکثرگرایی در این سیستم را تشویق نمود. لذا این رقابت اکنون در خاورمیانه در جریان است. پازل درگیری قدرتهای منطقه خاورمیانه با ورود روسیه به این جریان شکل دیگری به خود گرفت و عملاً موازنه سازی در برابر آمریکا شکل به وجو آمد. روسیه از زمان جنگ سرد تاکنون این چنین آشکارا در برابر ایالات متحده موضع گیری نکرده بود. مسکو تاکنون سیاست دنبالهروی و همراهی آمریکا پیروی نموده است، اما حال با پیروزی در بحران اوکراین و مستقل بازی نمودن در سوریه عَلَم موازنه سازی در برابر آمریکا را برافراشته است. لذا علیرغم وجو مشکلات اقتصادی روسیه، این کشور هم چنان خود را یک ابر قدرت هسته ای و نظامی در سطح جهان و حتی برابر با آمریکا می داند که قدرت تاثیر گذاری بر مناطق پیرامونی خود را دارد و دارای قابلیتهایی برای ایفای نقش های جهان است. لذا پوتین در تلاش است نشان دهد آن چنان که تصور می شود روسیه ضعیف نشده و توان احیای قدرت بزرگ خود را در خاورمیانه دارد. از این رو مسکو هر زمان که احساس کند که برای قدرت نمایی در عرصه جهانی نیاز به قدرت عریان است به نمایندگی از دولت سوریه وارد جنگ مستقیم با داعش میشود تا قدرت تاثیرگذاری خود را بر تحولات نشان داده و بدین ترتیب این جایگاه را مداوم بازتولید کند. احیای مذاکرات ژنو، آتشبس در سوریه و دیگر اقدامات در کنار به کارگیری نیروی نظامی از جمله برنامه ها و تاکتیک های روسیه در این رابطه است"(همان: 176- 180).
دو فصل پایانی کتاب با عناوین "تشابهات و تفاوت های سیاست خارجی ایران و روسیه در تحولات خاورمیانه" و "الگوی سیاست خارجی ایران و روسیه در معادلات آتی خاورمیانه" به بررسی الگوهای همکاری مسکو و تهران در تحولات غرب آسیا پرداخته است. به عبارت دیگر میتوان این گونه گفت که فصل های اول تا سوم کتاب بررسی مجزای سیاست خارجی دو کشور مورد تحلیل قرار داده و با بستر سازی در ذهن مخاطب دو فصل پایانی را به نحوه تعامل دو کشور در قبال تحولات خاورمیانه اختصاص داده است. از این منظر در فصل چهارم تشابهات سیاست خارجی ایران و روسیه در چند پارامتر خلاصه شده است؛ اول، تشابه الگوی منطقه گرایی ایران با الگوی مقابل گرایی روسیه در برابر آمریکا. دوم، الگوی بازدارندگی ایران و الگوی بازدارندگی روسیه در مبارزه با گسترش گفتمان افراط گرایی. سوم، تشابه الگوی توازن تهدید/ قوا ایران با الگوی موازنه سازی و روسیه در خاورمیانه. اما در بخش دوم این فصل با عنوان "تفاوت های سیاست خارجی ایران و روسیه در خاورمیانه"، کتاب تفاوت اول را در رویکرد سیاست خارجی ایران و روسیه در تفاوت نوع نگاه نوواقعگرایی تدافعی/ تهاجمی می داند. بعد از آن تفاوت الگوی سیاست خارجی تهران با مسکو در مقوله مداخله گرایی را نیز به عنوان عامل مهم دوم مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.
اما در فصل پایانی کتاب در قالب "الگوهای همکاری سیاست خارجی ایران و روسیه در معادلات آتی خاورمیانه" سعی شده است در سه بخش مبانی همکاری تهران و مسکو در آینده تحولات غرب آسیا مورد بررسی قرار گیرد؛ بخش اول به وجود دشمن مشترک (ایالات متحده) و مقابله با آن در خاورمیانه در چارچوب الگوی منطقه گرایی ایران و الگوی مقابله با یک جانبه گرایی روسیه تاکید دارد. در این خصوص نویسنده اعتقاد دارد: "وجود دشمن مشترک در صحنه خاورمیانه و به خصوص در پرونده سوریه سبب شد تا سیاست خارجی ایران و روسیه در چارچوب الگوی منطقه گرایی جمهوری اسلامی ایران و الگوی سیاست خارجی روسیه ذیل مقابله با یک جانبه گرایی آمریکا به یکدیگر نزدیک شده و گمان شکلگیری اتحاد استراتژیک جدی تری بین طرفین در آینده را ایجاد کرده است، در صورتی که این اتحاد به چند دلیل تداوم نخواهد داشت: نوع متفاوت ماهیت اختلاف دو کشور ایران روسیه با ایالات متحده، اعتقاد رهبران دو کشور به عدم تداوم اختلاف با ایالات متحده، اختلاف تغییر مواضع روسیه در صورت امکان پیروزی محور سازش در پرونده سوریه و نهایتا تغییر مواضع آمریکا در آسیای مرکزی، قفقاز و اروپای شرقی"(همان: 222- 225).
در بخش دوم با عنوان تشابه الگوی موازنه قوای جمهوری اسلامی ایران با الگوی موازنه سازی ایالات متحده آمریکا کتاب خاطرنشان می کند: "اگرچه ایران و روسیه به افزایش تهدیدات و نیز تغییر در میزان قدرت سایر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه توجه دارند و هر دو الگوی سیاست خارجی ایران و روسیه ذیل این نگاه در قبال تحولات خاورمیانه پیگیری میشود، اما باید به جنبههای متفاوت این موازنه سازی توجه کنیم که در چند پارامتر خلاصه میشود؛ الف، تفاوت در هدف موازنه سازی ایران و روسیه در خاورمیانه. ب، بهرهگیری متفاوت ایران و روسیه از سیاست "use of force"، مداخله گری و بازدارندگی برای مقاوم سازی. ج، سطوح متفاوت مواجهه سازی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در خاورمیانه و عامل نهایی به اسرائیل به عنوان انگیزه جمهوری اسلامی ایران برای اقدامات موازنه ساز در خاورمیانه اشاره دارد" (همان: 226-229).
در بخش سوم با تیتر "تشابه و بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در برابر افراط گرایی و سلفی گری در خاورمیانه"، کتاب در سه صفحه پایانی خود به نکته بسیار مهمی اشاه دارد و در این رابطه خاطرنشان می کند: " گسترش گفتمان سلفی گری و رشد گروه های تکفیری با حمایت همه جانبه عربستان، قطر، ترکیه، ایالات متحده و دیگر کشورهای منطقه ای سبب افزایش تهدیدات امنیتی علیه جمهوری اسلامی ایران شد. از آن سو گرچه فدراسیون روسیه سالهاست که به الگوی بازدارندگی در جنگ سرد دست یافته است و تنها کسی که توان تقابل با قدرت نظامی روسیه را دارد، ایالات متحده است، اما تهدیدات ناشی از سلفی گری و گسترش داعش به خصوص در سوریه و عراق سبب شد تا این کشور نیز به اقدامات بازدارنده در چارچوب الگوی بازدارندگی روی آورد. بنابراین همکاری دو کشور ایران و روسیه در چارچوب یک ائتلاف سیاسی مقطعی برای حل بحران در سوریه و عراق تعریف میشود، نه اتحاد استراتژیک بلند مدت. بنابراین تعاملات همسوی دو کشور بر اساس حل بحران و عبور از مسئله به گونه ای تاکتیکی بوده است و نمیتوان از تعاملات تاکتیکی در راستای اهداف مقطعی، تفسیری گسترده داشت. لذا در تحولات پس از بحران سوریه نسبت به تداوم این ائتلاف نمی توان خوشبین بود، چرا که افزایش قدرت تهاجمی روسیه در آینده نه چندان دور قطعا برای ایران دردسرهای امنیتی را ایجاد ایجاد خواهد کرد. گسترش نفوذ، مداخله گری، بحث توسعه طلبی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز به منافع و امنیت ملی ایران آسیب خواهد زد. در خاورمیانه گسترش مداخله گری این کشور به معنای افزایش همکاری با بازیگران رقیب ایران از یک سو و از سوی دیگر نفوذ در رخدادهای خاورمیانه را افزایش خواهد داد. و علاوه بر ایالات متحده پای یک قدرت بزرگ دیگر به خاورمیانه را باز میکند. این موضوع بر سطح رقابتها، خصومت ها و تنشها در خاورمیانه می افزاید. در نتیجه تصویر مثبتی از ادامه همکاری خاورمیانه ای دو کشور جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در آینده به دست نمی آید و به دلایلی که گفته شد این همکاری تاکتیکی و موقتی به زودی پایان خواهد یافت"(همان 229 -231).
نظر شما :