موازی کاری آفت سیاست خارجی کشور
تعیین خطوط قرمز در دیپلماسی معنا ندارد
عبدالرحمن فتح الهی – سیاست داخلی اگر چه که می تواند شرایط را برای تعیین آینده کشور فراهم آورد؛ اما سایه سنگین آن بر تمامی حیطه ها به خصوص در امر دیپلماسی می تواند بستر را برای ایجاد سیاست خارجی فشل نیز فراهم کند. جامعه سیاست زده امروز کشور به قدری با این مسائل دست و پنجه نرم کرده است که به نظر می رسد راه سختی پیش روی سیاست خارجی کشور است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی دقیق تر این مساله گفت وگویی را با سید علی خرم، سفیر و نماینده دائم اسبق جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد در ژنو، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در جمهوری خلق چین و لیبی و نماینده ویژه اسبق رئیس جمهور نزد رؤسای جمهور سنگال، گینه و گامبیا در کمیته صلح سازمان کنفرانس اسلامی داشته است که در ادامه می خوانید:
با توجه به این که سیاست داخلی کشور درچار نوعی تشتت است آیا می توان در سایه این مساله به یک دیپلماسی فعال و پویا در شرایط حساس اتی دست یافت؟
خیر. یقینا سیاست خارجی بر پایه ثبات داخلی و رضایت عمومی می تواند پیش رود. لذا در صورت وجود این شرایط دیپلماسی آن کارآیی لازمه خود را نخواهد داشت. خوب در این وضعیت حساس مساله تداخل و ارتباط سیاست داخلی با مساله دیپلماسی به خصوص در جامعه ما را نمی توان انکار کرد. متاسفانه در دیپلماسی ما به همین دلیل مساله تشتت در سیاست داخلی هنوز تعریف درستی از دیپلماسی ارائه نشده است. موازی کاری در امر سیاست خارجی یکی از عواقب این نکته است که می تواند وضعیت دیپلماسی ایرانی را قدری پیچیده تر کند.
در سایه این وضعیت، آن هم در آستانه بازگشت دور اول تحریم ها تا کجا می توان مواضع دوگانه خود را در ارتباط با اروپایی ها در خصوص حفظ برجام و عدم مذاکره در دیگر موارد حساسی مانند توان دفاعی و یا مساله دیپلماسی منطقه ای ایران پیش برد؟
مطمئنا این شرایط مطلوب دیپلماسی نیست. خطوط قرمز نشان از آن ارتباط ناقص و سایه سنگین سیاست داخلی بر امر دیپلماسی دارد. این وضعیت نمی تواند در آینده پاسخگوی شرایط دیپلماتیک کشور باشد. ما در آینده باید در امر سیاست خارجی جدیت بیشتری را در عین فراغ بال به منظور دستیابی به منافع بیشتر برای کشور داشته باشیم. تعیین مسیر از پیش و یا تعیین خطوط قرمز نمی تواند وضعیت را به سود کشور ترسیم کند. از آن سو نه اروپا که جامعه جهانی هم یقینا با این دست رفتارها در سیاست خارجی نمی تواند به نوعی فهم مشترک سیاسی و دیپلماتیک دست پیدا کند. حال اگر مذاکره بر سر توان موشکی باشد یا دیپلماسی منطقه ای و یا هر مساله دیگری. اگر این ریل گذاری از پیش وجود نداشته باشد، ایران می تواند با اروپایی ها در مورد این مسائل به گفت و گو و مذاکره نشسته تا به یک درک متقابل برسند. به نظر من توان دفاعی، دیپلماسی منطقه ای و یا حقوق بشر نمی تواند به اندازه پرونده هسته ای ایران پیچیده باشد. اما نهایتا در دل دو سال مذاکره توانستیم هم حق داشتن فناوری صلح آمیز هسته ای را داشته باشیم و هم حساسیت های جامعه جهانی را در خصوص فعالیت ها خود رفع کنیم. پس اگر سایه مسائلی که در حطیه سیاست داخلی وجود دارد بر امر سیاست خارجی کوتاه شود، می توان افق های روشنی را در سیاست خارجی برای کشور ترسیم کرد.
در حوزه پرونده هسته ای سیاست داخلی با نرمش قهرمانانه اجازه حضور دیپلماسی را پای میز مذاکره داد. آیا خطوط قرمز در توان دفاعی و دیپلماسی منطقه ای می تواند شرایط مشابهی را برای گشودن باب گفت و گوهای دیگر فراهم کند؟
نکته مهمی که در این میان وجود دارد این است که برخی بر این باورند که اگر ما بر سر توان دفاعی و یا دیپلماسی منطقه ای وارد پروسه مذاکره شویم باید همه امتیازات خود را به طرف مقابل بدهیم؛ نه اساسا این تعریف تعریف درستی از دیپملاسی نیست. دیپلماسی یعنی کسب بیشترین امتیاز در عین صرف کمترین هزینه. مگر ما در برجام همه توان هسته ای خود را از دست دادیم؟ خیر؛ پس چرا برخی فکر می کنند که مذاکره در دیگر مسائل خیانت و فروختن آرمان های کشور است. من معتقدم تا زمانی که ای خطوط قرمز باب گفت و گو را ببندد نمی توان به دیپلماسی اندیشید.
در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی شما مساله موازی کاری در امر دیپلماسی را آفتی خطرناک برای سیاست خارجی کشور عنوان کردید. آیا در شرایط حساس پیش رو این آفت تا چه اندازه ای می تواند پرونده ایران را ملتهب تر کند؟
قطعا تمرکز و تقسیم وظایف می تواند به سیاست خارجی کشور سامان دهد. چند بعدی، چندصدایی و یا موازی کاری در امر سیاست خارجی نه تنها به سود دستگاه سیاست خارجی نیست، بلکه قدرت عمل و استقلال این وزارتخانه را در جامعه جهانی زیر سوال می برد. این مساله می تواند تاثیرات سوء جدی خود را در آینده داشته باشد. به عبارت دیگر زمانی که طرف های ما در مذاکرات در سایه همین موازی کاری به این یقین برسند که دستگاه سیاست خارجی نمی تواند قدرت مانور داشته باشد، طبیعی است که مذاکره کننده به دنبال طرف شدن با کسی است که حرف اول و آخر را می زند.
برخی معتقدند که اکنون به همین دلیل سایه سنگین سیاست داخلی بر امر دیپلماسی که موجب شده تا ایران هم به دنبال حفظ برجام باشد و هم به دنبال حفظ خطوط قرمزش، شرایطی را فراهم آورده تا طرف های اروپایی هم در مقابل نوعی تاکتیک مذاکره برای مذاکره را به منظور فرسایش قدرت ایران در پیش گیرند؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
اصولا در سیاست خارجی و دیپلماسی با هیچ مساله ای روبه رو نیستیم که گفت وگو در خصوص آن ممنوع باشد و یا جزء خطوط قرمز قرار گیرد. اگر دستگاه سیاست خارجی قدری از نگاه های ایدئولوژیک فاصله می گرفت و به دنبال دیپلماسی به معنای واقعی کلمه می رفت، شاید اروپایی ها دست بازتری در همراهی با ایران از خود نشان می دادند. اما هر زمان که طرف های ما به سراغ برخی مسائل دیگر می روند نگاه و برخورد چکشی ما به ایجاد گسل و دافعه بیشتر می انجامد. اگر امروز اروپا از کاخ سفید هم در مساله توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای کشور مواضع تندتری دارد به دلیل همین گسلی است که به واسطه برخورد چکشی ما ایجاد شده است. لذا نمی توان با قاطعیت مساله فرسایش قدرت را در سایه مذاکره برای مذاکره مطرح کرد. اما می توان گفت که اروپا هم به دنبال کشیدن ایران پای میز مذاکره در دیگر مسائل است.
در راستای این مساله آیا اکنون تقسیم وظایفی بین اروپا و آمریکا در قالب پلیس خوب و پلیس بد در حال انجام است؟
نه این گونه نیست. اساسا پلیس خوب و بدی وجود ندارد. اگر امروز در برخی مسائل مانند توان موشکی و یا نقش ایران در سوریه و یمن فصل مشترکی میان آمریکا و اروپا شکل گرفته است به معنای هماهنگی و یا تقسیم وظایف نیست. اروپا به واقع به دنبال حفظ برجام است. نه به خاطر ایران، بلکه به دلیل حفظ منافع بلند مدت آن برای خود اروپا. چرا که برجام علاوه بر منافع اقتصادی، امنیت اروپا را هم حفظ کرده بود. مضافا شرایط امروز میان اروپا و آمریکا اکنون اجازه این هماهنگی را نمی دهد. اگر به وضعیت کنونی در روابط آلمان، فرانسه، انگلستان و اتحادیه اروپا با ترامپ نگاهی بنیدازید، می بینید که نه تنها هماهنگی برای حل پرونده ایران در قالب تقسیم وظایف وجود ندارد، حتی هماهنگی برای پیش برد امور و مناسبات میان طرفین هم وجود ندارد. البته این مساله به سود ایران است. هرچه این روابط دچار بحران بیشتری شود می تواند مصونیت بیشتری را هم برای تهران فراهم کند.
با توجه به این مساله آیا اروپا توان دادن آن تضمین های لازم را در حفظ برجام به ایران تا آبان ماه و زمان بازگشت تحریم های ثانویه که خواسته ظریف هم بوده را خواهد داشت؟
اگر ایران راه مذاکره را در پیش بگیرد می توان چنین تضمین هایی را از اروپا انتظار داشت.
مگر ایران در این 6 سال راه دیگری جز مذاکره در پیش گرفته است؟
ما در چند سوال پیشتر به این مساله اشاره داشتیم. زمانی که برخی از حوزه ها منطقه قرمز عنوان می شوند و به تبعش در هر زمینه ای تهران باب گفت وگو را باز نمی کند، یقینا اروپا هم حتی اگر فشار و تحریم های ثانویه آمریکا هم در میان نباشد، حاضر به دادن تضمین نیست. من گفتم یکی از دلایل حفظ برجام برای اروپا همین برقرار امنیت و ثبات در خاورمیانه است که در بلند مدت می تواند امنیت مرزهای اروپا را هم تضمین کند. اگر توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای از دید اروپایی ها می تواند امنیت آنها را دچار خطر کند، یقینا برجام هم قربانی این مسائل خواهد شد؛ کما این که قربانی هم شد. لذا چون آن میزان از جدیت در مذاکره در ایران وجود ندارد و تهران نوعی تردید و چندگانگی را در مواضعش دارد، سبب شده تا شرایط به اینجا کشیده شود.
نظر شما :