ترامپ نمیتواند به جهان زور بگوید
قلدرها در دیپلماسی برنده نخواهند شد
دیپلماسی ایرانی : سیاست خارجی موفق، نیاز به ترکیب ابزارهای مختلف قدرت ملی برای تولید یک نتیجه مطلوب مثبت دارد. از آنجایی که هر کشور، هم سو با کشورهایی دیگر حرکت می کند، در عمل، این بدان معنی است که، باید از آن ابزار ها به گونه ای استفاده شود تا هم متحدان و هم دشمنان را متقاعد سازد که به شیوه ای عمل کنند که منافع کشور تقویت شود. بنابراین یک سیاست خارجی موثر، به درک درست از ترجیحات کشورهای دیگر و نحوه واکنش آنها به ابتکارات خود بستگی دارد.
دیدگاه دیپلمات آمریکایی، جورج کنن، درباره فلسفه ی مهار کردن، یک نمونه مناسب است. مهار کردن، به درستی اهداف حیاتی را شناسایی کرده بود - قدرت صنعتی اروپای غربی و ژاپن را از دستان شوروی خارج کرد - و کنن متوجه شد که ناسیونالیسم نیروی قویتری نسبت به مارکسیسم بود و دولت هایی که قدرت شوروی آن ها را تهدید می کرد، مایل بودند که با آمریکا به تعادل قدرت برسند. کنن همچنین به درستی پیش بینی کرده بود که اگر فرصت های توسعه، از اتحاد جماهیر شوروی گرفته شود، به تدریج "رام" خواهد شد. و این اتفاق هم افتاد.
در مقابل، تصمیم محکوم به شکست دولت جورج دبلیو بوش برای حمله به عراق در سال 2003 براساس درک اشتباه از موقعیت و پاسخ محتمل سایر بازیگران اصلی این ماجرا، بود. نکته این است که موفقیت یا شکست در سیاست خارجی به این مسئله بستگی دارد که آیا انتخاب های استراتژیک، براساس شناخت دقیق از دنیا و بازیگران اصلی آن، صورت گرفته است یا نه. اگر مقامات دولتی به اشتیاه متوجه خواسته های سایر کشور ها شوند و یا نیروهایی که مشخص می کنند سایر کشور ها چگونه به اقداماتشان واکنش نشان دهند، را نشناسند، سیاست های آنها با شکست روبرو می شود.
که طبیعتا این ماجرا من را به سمت دولت ترامپ می برد. دو موضوع اصلی در رویکرد ترامپ در قبال دنیا وجود دارد.
موضوع اول، تمایل به داشتن روابط با کشور های دیگر به طور کاملا دو جانبه و بر اساس معاملات، است و موفقیت و شکست آمریکا فقط به این مسئله بستگی دارد که آیا طرف بهتر ماجرا نصیب آمریکا شده است یا خیر. از نظر ترامپ یک سیاست خارجی موفق، آن است که هر رابطه ی دو جانبه بیشتر به نفع آمریکا باشد تا طرف مقابل. اگر منافع هر دو طرف برابر باشد، آنگاه این یک توافق بد است. ترامپ همیشه می خواهد بدون دادن هیچ بهایی، همه چیز را به دست بیاورد و به مردم آمریکا بگوید که خارجی ها را متقاعد کرده است که امتیازات زیادی را به او بدهند و در عوض به آنها هیچ چیز ندهد.
موضوع دوم، تمایل ترامپ به قلدری است. شیوه ی خاص دیپلماتیک ترامپ، بر اساس این تفکر است که آمریکا این توانایی نامحدود در تحمیل خواسته هایش بر کشور های دیگر، از طریق اعمال تهدید، را دارد. حالا می خواهد تهدید به پاره کردن توافق کند یا آتش بر سر دشمن فرو ریزد و یا تحریم های یکسانی را بر دوست و دشمن اعمال کند.
بیطرفانه که به این ماجرا نگاه کنیم، متوجه می شویم که چرا ترامپ اینگونه فکر می کند. بالاخره، آمریکا هنوز بسیار قدرتمند است و بزرگترین و مهمترین اقتصاد جهان است. دلار ارز رایج دنیا است که قدرت نفود عجیبی به واشینگتن در معاملات مالی دنیا می دهد. هیچ قدرت بزرگی نمی خواهد از اقتصاد آمریکا کنار گذاشته شود و هیچ بانکی نمی خواهد دسترسی اش را به سیستم مالی آمریکا از دست بدهد. ایالات متحده همچنین در موقعیت جغرافیایی بسیار مطلوب و امنی قرار دارد و هیچ دشمن جدی در نزدیکی اش وجود ندارد، به این معنی است که متحدانش بیشتر نیازمندش هستند تا اینکه آمریکا به آن ها نیاز داشته باشد.
اما دو دلیل واضح وجود دارد که نشان می دهد دیدگاه های ترامپ اشتباه است. اول اینکه، تنها به دنبال روابط دو جانبه و معامله ای بودن، امکان ایجاد ائتلاف بر سر اهداف مشترک را بسیار دشوار می کند. اگر موفقیت به معنای ایجاد توافقات دوجانبه که بیشتر به سود آمریکا است، باشد، نتیجه اش برخورد با متحدان بالقوه به مثابه دشمن خواهد بود.
دلیل دوم اینکه، ترامپ و همراهانش، بیش از حد روی قدرت نفوذشان حساب کرده اند و این مسئله را نادیده گرفته اند که دوست و دشمن شان می توانند با استراتژی های مختلف، قدرت آمریکا را رام خود کنند. درست است که آمریکا امتیازات زیادی دارد اما سایر کشورها تسلیم خواسته های دمدمی مزاجانه و مستبدانه ی آمریکا نمی شوند.
در کوتاه مدت، نتایج اشتباهات ترامپ ممکن است آنقدر ها هم جدی نباشد. تا زمانی که هیچ کار احمقانه ای – مثل شروع جنگ با ایران – نکند و فکر کند که قلدری هایش موجب ایجاد یک جنگ تجاری نخواهد شد، آمریکا با همین شرایط درهم و برهم پیش خواهد رفت. ترامپ هیچ کاری برای "بازگرداندن آمریکا به عظمت سابق" نخواهد کرد.
منبع : فارین پالیسی/ ترجمه دیپلماسی ایرانی/ 33
نظر شما :