ایران نیازمند الگوسازی برای طبقه متوسط منطقه است
رسالت تاریخی شیعیان در خاورمیانه
نویسنده: نعمت اله مظفرپور، پژوهشگر حوزه نظریه و دیپلماسی
دیپلماسی ایرانی: ماندگاری و توسعه تشیع در خاورمیانه با عنایت به آموزه های قدیم و نیز وضعیت جدید بشری و منطقه، منوط به اتخاذ گفتمان و رویکرد عملیاتی جامع حاوی عناصری مانند جهاد، آزادی و پارلمانتارسیم، عقل گرایی و فلسفه، ظرافت متدلوژیک و کارآمدی اقتصادی است. درس های تاریخی به ما می گویند پایداری شیعیان از طریق توسعه یافتگی و هوشمندی متدلوژیک و نه صرفا آموزه های ایدئولوژیک تحقق یافته است. درخت تناور متدلوژی در کنار نظام معانی محتوایی، یکی از مولفه هایی است که مانع سیر شیعیان در مسیر افراط شده است. در طول تاریخ، غنای متدلوژی، فضای عمل دینامیک در حوزه تدوین راهبرد و برنامه عمل در اختیار شیعیان گذاشته است. البته بدیهی است اعتقاد به کثرت روش به معنی لاقید بودن و سکولار بودن روش نیست.
متاسفانه بسیاری از کارگزاران این حوزه ها حتی در ایران، نگاه خطی و تک فاکتوری (افراط) به این موضوع دارند که آفت بزرگی است. برای ان ها اساسا روش و اهمیت آن، موضوع تامل و تفکر نیست. در حالیکه ایدئوژی بدون متدلوژی و یا بدون رویکرد متدلوژیک، بنیادگرایی و افراط گرایی است و توان زایش ندارد. آن ها نیازمند نیل به بینش تکامل گرایانه (تدریج) از یک سوی و جامع نگرانه از سوی دیگر هستند که این دو کلیت اعتدال گرایی (اعتدال گرایی به مثابه دینداری و نه امری تکنوکراتیک) را پی ریزی می نمایند.
***
واقعیت این است که با انقلاب اسلامی ایران و نیز سقوط صدام شاهد خیزش و بازسازی فکری- سیاسی شیعیان در منطقه بوده ایم. امری که دکتر ولی نصر از آن به احیای تشیع تعبیر می کند. گرچه غربی ها و سعودی ها کوشیدند این حرکت طبیعی و جوششی را مذهب گرایی و فرقه گرایی بنامند و موانع زیادی ایجاد کردند اما نمی توان حرکت های جوششی اجتماعی- مدنی را با اجرای پروژه های سیاسی- امنیتی به راحتی کور کرد. همچنین حمایت ج. ا. ایران از شیعیان جهت تحقق مشارکت سیاسی ان ها و بهره مندی آن ها از حقوق بشر و مقابله با افراط گرایی و تروریسم نیز مذهب گرایی نامیده شد. در حالیکه ایران به مدت ۴ دهه پشتیبان برادران سنی خود از فلسطین گرفته تا بالکان و افغانستان بوده است و شیعیان نیز مستثنی از حمایت نیستند. در عین حال همگان می دانند خیزش فکر و فرهنگ شیعی مدیون جایگاه و نقش ج. ا. ایران است. شیعیان نیز حق دارند به مانند همه انسان ها و به مانند اهل سنت از حقوق بشر بهره مند شده و سرنوشت خود را خود تعیین نمایند و ایران افتخار دارد که در این مسیر آن ها را حمایت نماید. البته بدیهی است سیاست خارجی ایران مذهب گرایانه و منحصر در تشیع نیست ولی سطح تحلیل این نوشته مقوله خاص تشیع است که بخشی از پویش های ما معطوف بدان است.
حال پرسش این است که شیعیان جهت بقا و اشاعه معنوی و مادی خود و کمک بیشتر به دنیای اسلام و خاورمیانه چه رویکردی را باید اتخاذ نمایند؟ پاسخ به این پرسش خیلی در وسع نویسنده نیست. اما با رعایت احتیاط؛ توضیح برخی محور ها جهت دامن زدن به تامل، مفید به نظر می رسد:
۱- سنت پیامبر اسلام: گفته می شود در طول تاریخ دو تمدن رشد سریع داشتند. یکی تمدن پیامبر اسلام (صلی الله علیه) و دیگری تمدن امریکا. به نظرم این سرعت مدیون متدلوژی پیشرفته است که مبتنی بر فلسفه تاریخ بوده است. چون رهیافت فلسفه تاریخی موجد «تدریج» و حرکت های گام به گام (تکامل گرایی) و سنجیدن دقیق «زمینه» های رشد و توجه به «هست ها» و سپس تعریف محتاطانه «باید ها و نباید ها» بر حسب هست ها است. نگرش فلسفه تاریخ هوشمندی و صبری را رقم می زند که بر خلاف رویکرد پارتیزانی، مانع هدر رفتن انرژی می گردد. یافته های راقم این سطور نشان می دهد بنیانگذاران آمریکا از روش شناسی (شکلی) پیامبر عظیم الشان اسلام بهره وافر برده اند.
۲-سنت ائمه اطهار: توسعه و پیچیدگی روش شناسانه در سنت ائمه اطهار (س) و نیز تنوع و انعطاف روشی به قدری روشن است که نیازمند توضیح نیست. جهت نشان دادن اهمیت مساله روش، یک مثال قابل توجه است: زیدیه بر خلاف سنت ائمه اطهار معتقد بودند «امام» بدون «قیام» امام نیست. این گروه به نوعی مروج فرهنگ افراط و خلاصه کردن تشیع در روش قیام بودند. در حالیکه قیام فقط یکی از رویکردهای روشی امامان شیعه است. متاسفانه این فرهنگ بسیط اندیش، خطی نگر و بی توجه به تدریج و اجتهاد (افراط و تندوروی در مقابل اعتدال ائمه)، اکنون نه فقط شیعیان خاورمیانه بلکه رگه هایی از کارگزاران ایرانی را نیز آزار می دهد.
۳-سنت عالمان و فقیهان (نمونه تاریخی): در این خصوص توجه خوانندگان را به یک نقطه عطف تاریخی منطقه و در حقیقت موج نخست افراط گرایی در خاورمیانه یعنی عصر مغول جلب می کنم. قبل از مغول، نزاع های سیاسی و ژئوپلتیک بویژه رقابت سلجوقیان با فاطمیون مصر یکی از علل حمله غزالی به مثابه حامی فکری سلجوقیان به فلسفه بود زیرا شیعیان و معتزله و فاطمیون مصر بر عقل گرایی فلسفی تکیه می کردند و سلجوقیان برای بالانس رقبا، تکیه گاه های فکری آن ها را هدف گرفته بودند. این تحول بنیادین و ضد عقل که توسط غزالی تئوریزه شد، زمینه را برای بحران هویت، خلا معنوی و در نتیجه ظهور فکر سلفی و شریعت گرایی بدون عقل ابن تیمیه از یک سوی و حمله مغولان از سوی دیگر فراهم نمود.
اما نهایتا در میان خرابه های معنوی و مادی خاورمیانه، شخصیت های روش اندیش مانند علامه حلی و خواجه نصیر طوسی ظهور کردند که تاریخ منطقه و تشیع را به گونه ای دیگر رقم زدند. علامه حلی اولا اجتهاد را برجسته و رسما به مثابه یک گفتمان ترویج کرد. دوم اینکه معتقد بود اجتهاد خطاپذیر است. سوم اینکه اجتهاد خطاپذیر؛ قابل نقد است. در مقام تفسیر، دو نکته قابل ذکر است: نخست اینکه تفکر آزاداندیش علامه سرنوشت منطقه را تحت تاثیر قرار داده و تشیع را از فرش به عرش آورد. یعنی تشیع را به مثابه معدن عقل گرایی، فلسفه و اجتهاد معرفی نموده و به تدریج مرجعیت بخشید. به تعبیر دیگر، تشیع به مثابه پادزهر افراط گرایی و سلفی گری و فرهنگ جنگجویی مغول مطرح شد. در نتیجه پایه های حکومت صفوی و رونق تشیع در سده های آتی گذاشته شد. دوم اینکه علامه حلی و خواجه نصیر لزوما حکم قیام ندادند بلکه روشی مدنی در پیش گرفتند.
۴-شیعیان و منطقه معاصر: اکنون و در موج جدید افراط گرایی و بحران هویت در خاورمیانه، تشیع دارای قابلیت زایندگی و اشاعه است. خوشبختانه شیعیان نه تنها سهمی در افراط گرایی ندارند بلکه به نیروی مقابله با افراط و داعشی گری تبدیل شده اند. اما جهاد مسلحانه یکی از مولفه های رویکرد سازنده است. عقل گرایی، فلسفه، آزاداندیشی و بردباری مذهبی، مردمسالاری، پارلمانتاریسم و قانون و نیز رفاه و اقتصاد، در کنار جهاد می تواند گشایشی عظیم برای تشیع فراهم آورده و به خروج امت اسلامی از این مخمصه کمک نماید. حوزه های علمیه شیعی می توانند حداقل در سطح تفکر و ترویج گفتمان، اثرگذاری تاریخی داشته باشند زیرا یکی از خلا های کنونی منطقه، عقل گرایی، آزادی و مردمسالاری، بردباری و مصالحه گرایی اجتماعی است. ارتقای مصالحه قومی و مذهبی نه امری ایدئولوژیک بلکه بیشتر شگرد و هنری متدلوژیک است. اقتصاد نیز فاکتور دیگری است. خاورمیانه آینده متعلق به گفتمان ها و رویکردهای عملیی است که حاوی عنصر جهاد، آزادی و کارآمدی اقتصادی باشد. گفتمان هایی موفق خواهند شد که دغدغه های طبقات فقیر، طبقات نیازمند جهاد در مبارزه با افراط و تروریسم و اقشار آزادیخواه و روشنفکر را پاسخ داده و مرهمی برای زخم های مزبور باشند. به تعبیر دیگر گفتمان هایی موفق خواهند شد که محل مراجعه و رفع نیاز «دال» های سرگشته جهاد خواه، اقتصاد خواه و آزادی خواه باشند.
۵-ج. ا. ایران: ایران نیز در صورت گسترش توفیقات خود در حوزه جهاد، عقل گرایی، قانون و اقتصاد، به مثابه یک «پروسه» اشاعه و گسترش خواهد یافت. فراموش نکنیم انقلاب اسلامی ایران بیشتر یک پروسه است تا پروژه. ایران در کنار الگوسازی برای طبقه فقیر و جهادی، نیازمند الگوسازی برای طبقه متوسط و روشنفکر خاورمیانه نیز هست. جبهه مقاومت، بدون آزادی و اقتصاد؛ پایداری لازم را ندارد. پارلمان ایران به مثابه یک سمبل موقعی قابلیت الگوسازی برای روشنفکران و سیاسیون منطقه دارد که گفتمان و رویکرد طبیعی و غیرمصنوعی و ادبیات بکر ساطع نماید. منطقه نیازمند پارلمانتاریسم است. سیاست رئال، بدون روحیه و فرهنگ پارلمانی، قادر به ایجاد ثبات و صلح در خاورمیانه نیست.
***
منابع:
۱-درباره روش شناسی امریکایی ر. ک: رویارویی آرمانشهرگرایان، نعمت اله مظفرپور
۲-درباره علامه حلی رک: دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام، داود فیرحی
۳-واژه ایدئولوژی و متدلوژی در این نوشته، مقداری با تسامح به کار رفته است!
نظر شما :