عدم امکان اعمال تحریم در قالب قطعنامه شورای امنیت
اروپا برای بقای برجام آماده پرداخت هزینه است
عبدالرحمن فتح الهی – در فاصله 24 ساعت مانده به اعلام برنامه و موضع ترامپ نسبت به برجام و در میان تحلیل های ریز و درشت، سناریویی به نام "برجام منهای آمریکا" مطرح شده که همان طور که از نامش پیداست به برجامی اطلاق می شود که در بستر و فضای عدم حضور و پایبندی ایالات متحده به برجام شکل می گیرد. با تمام این تفاسیر و در نظر داشتن تلاش های ترامپ از همان زمان روی کار آمدنش تا کنون برای خروج برجام باز در نگاهی واقع بینانه و به دور از هر شعارزدگی که برخی به آن دل بسته اند، باید پذیرفت که 1+5 را اساسا نه می توان 1-5 و نه می توان 1+4 در نظر گرفت. پس باید گفت که بدون آمریکا هر چند به نظر می رسد در هر صورت وضعیت ایران بدتر از قبل از تحقق برجام نخواهد شد و تبادلات اقتصادی البته در کوتاه مدت بهتر می شود، اما احتمال این که همکاری شرکت ها و بانک های بزرگ تر اروپایی بدون آمریکا با ایران کم شود، وجود دارد. مضافا این که در ادوار مختلف اروپا ثابت کرده که در همراهی با تهران چندان ثابت قدم نبوده و آن چه تعیین کننده حمایت از ایران است منافع اتحادیه اروپاست پس اگرچه این روزها دوران نزدیکی اتحادیه اروپا با ایالات متحده همانند دوران اوباما نیست و اروپائیان مانند سابق از آمریکا حساب نمی برند و گسل بین دو قاره سبز و ایالات متحده به بیشترین حد خود رسیده، اما شواهد حکایت از آن دارد که ممکن است این جدایی ها آن قدری نباشد که برجام به سادگی پیش برود. برای تحلیل دقیق سناریوی برجام منهای آمریکا و شرایط و اقتضائات آن گفت و گویی را با سید علی خرم، سفیر و نماینده دائم اسبق جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد در ژنو، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در جمهوری خلق چین و لیبی و نماینده ویژه اسبق رئیس جمهور نزد رؤسای جمهور سنگال، گینه و گامبیا در کمیته صلح سازمان کنفرانس اسلامی جویا شدیم که در ادامه می خوانید:
نقطه مشترک تمام تحلیل های اخیر در خصوص برنامه و موضع ترامپ نسبت به برجام در 15 اکتبر بر سه سناریو قرار گرفته است؛ تعهد کامل، خروج ار برجام و سوم که به نوعی آلترناتیو سناریوی خروج هم به شمار می آید، "برجام منهای آمریکا" نام گرفته است. از دید شما این سناریو دارای چه اقتضائاتی است و تا چه اندازه توان اجرایی شدن را خواهد داشت؟
در پاسخ سوال شما باید گفت که باید دو سوی ماجرا را دید. اول انتظارات ترامپ و دیگری هم واقعیت های میدانی در عرصه بین الملل؛ ترامپ که از همان آغاز به کار، برجام را بدترین معاهده آمریکا می دانست در مراحل مختلف و ادوار گوناگون برنامه های متفاوتی را برای از میان برداشتن برجام داشت. ابتدا به ساکن، او از پاره کردن برجام سخن گفت که با روی کار آمدن و درک واقعیت ها، فهمید توان انجام آن را ندارد. اما در مرحله بعد ترامپ سعی کرد با تحریک تهران برای نقض برجام از جانب ایران گام برداشته تا در جامعه جهانی، غیر از آمریکا را ناقض برجام معرفی کند که از زیر بار تعهدات حقوقی و سیاسی آن شانه خالی کند تا در سایه آن بتواند تمام تحریم های لازمه را علیه تهران تصویب کند، ولی در این خصوص تا کنون ناموفق بوده و به اهداف مورد نظر خود دست نیافته است. همین امر هم سبب شده که تا کنون ترامپ در دو مقطع، تعهد کامل ایران را به مفاد برجام اعلام کند. لذا ترامپ از طریق متن برجام توان رسیدن به اهداف خود را نداشته و در ادامه هم نخواهد داشت. اما در راستای رسیدن به اهداف خود، ترامپ می تواند با دستاویز قرار دان مسئله ای به نام عدم پایبندی به روح برجام پیشنهاد تحریم برای تهران را از کنگره داشته باشد. در این صورت اگر ترامپ خروج از برجام را در پنج شنبه در دستور کار داشته باشد می تواند مسئله تحریم را برای کنگره به صورتی جدی مطرح کند. اما در ادامه این برنامه دو حالت را می توان متصور بود؛ اگر خروج از برجام توسط ترامپ تنها به عدم پایبندی آمریکا ختم شود و در ادامه هم هیچ اقدام سوئی را علیه تهران سامان ندهد، برجام کماکان می تواند در قالب و شکل جدید خود به نام برجام منهای آمریکا به حیات خود ادامه دهد. در حالت دوم اگر در ادامه خروج از برجام، ایالات متحده و شخص ترامپ برای ناکارآمدی بیشتر برجام تحریم های دو جانبه خود را اعمال کنند، که بسیار هم محتمل به نظر می رسد، در آن صورت ادامه برجام به میزان حمایت روسیه، چین و سه کشور اروپایی عضو 1+5 بستگی خواهد گشت که یقینا در کنار کمک های نهادهایی مانند شورای امنیت، سازمان ملل متحد و سازمان بین المللی انرژی اتمی می توان به تحقق بخشدن برجام منهای آمریکا امیدوار بود. اما در صورت خروج آمریکا از برجام به بهانه عمل نکردن به روح آن و احاله تصمیات لازم به گنگره می توان سه حالت مختلف را در نظر داشت. اول اینکه پس از 60 روز کنگره هیچ تحریمی را علیه تهران نداشته باشد. در حالت بعدی کنگره یک یا چند تحریم را به صورتی سمبلیک و نمادین تصویب کند که به واسطه کم اثر بودن آن، می توان به ادامه برجام هم امیدوار بود. حالت سوم که بدترین حالت ممکن خواهد بود این است که کنگره تمام تحریم های گذشته البته دو جانبه را به صورت کامل احیا کند. در این صورت تبعات آن در دو بعد خود را نشان خواهد داد. اول در بعد مسائل مالی و اقتصادی و مناسبات تجاری کشورهای اروپایی، روسیه و چین با آمریکا و حتی ایران و دوم هم به مسئله حفظ صلح جهانی. در خصوص مسئل تجاری باید پذیرفت که آمریکا در این خصوص دست برتر را دارد و به این خاطر که از لحاظ اقتصادی، ایالات متحده دارای بیشترین قدرت و نفوذ ممکن است، شرکت ها و بانک های اروپایی حتی در بستر حمایت بین المللی و دولتی هم باز تمایلی به همراهی و حفظ مناسبات خود در سایه برجام نخواهند داشت، چرا که این شرکت ها و بانک ها مناسبات و مراوداتی به مراتب بیشتر را نسبت به ایران با آمریکا دارند. لذا این بنگاه ها هم برای حفظ منافع خود در آینده مناسبات خود را با تهران کاهش خواهند داد یا حداقل آنها را تنظیم و تعدیل خواهند کرد. اما در حوزه حفظ صلح جهانی هم کشورهای عضو گروه 1+5 به غیر از آمریکا با توجه به بحران کنونی کره شمالی که جهان را با خطر و تهدیدی جدی روبه رو کرده است، به دنبال تنش و تقابل جدیدی نیستند که این مسئله می تواند بر حوزه اول هم اثرگذار باشد از همین رو این کشورها حاضر به صرف هزینه برای حفظ صلح جهانی هستند، به گونه ای که این دولت ها اعلام کرده اند می توانند حمایت های خود را به صورت سوبسیدی از این نهادهای خصوصی تجاری داشته باشند که این موضوع هفته پیش هم توسط خانم هلگا اشمیت مطرح شد. این دست از تلاش ها و کمک های کشورهای اروپایی با محوریت آلمان، انگلیس و فرانسه در کنار حمایت های جدی روسیه و چین برای حفظ صلح و ادامه برجام در دوران زمامداری ترامپ که نزدیک به سه سال از آن باقی مانده است، سبب شده که مسئولیت حفظ و نظارت بر برجام را به گونه ای خود این کشورها در بستر و فضای عدم حضور آمریکا بر عهده بگیرند. اما در مقابل هم ایران باید در مقابل تحریکات آمریکا از هر گونه اقدام احساسی و آنی که به دور از عقلانیت است، دوری کرده که البته نباید در این میان عزت نفس کشور هم نادیده گرفته شود. لذا این نوع از رفتارها نیازمند یک دیپلماسی هوشمند و منعطف است که باید به صورت جدی در دستور کار قرار بگیرد.
اما با توجه به ریشه و ذات گشایش اقتصادی در بستر برجام و در عین حال قدرت و نفوذ غیر قابل انکار ایالات متحده که شما هم به آن اشاره داشتید، برجام منهای آمریکا چه سرنوشتی را مثلا برای سوئیفت رقم خواهد زد؟ آیا در سایه "اوفک" تمام قراردادهای اروپایی مهم مانند توتال یا حتی قراردادهای آمریکایی مانند قرار داد خرید بوئینگ منحل خواهد شد یا به قاعده عطف به ما سبق می توان این قراردادها را حفظ کرد؟
ببینید اروپا می تواند از دو طریق عمده مخالفت و تقابل خود را با آمریکا داشته باشد. اول از طرق WTO (سازمان تجارت جهانی) به اقدامات سوء واشنگتن اعتراض کند. این راهکار با ملزم کردن ایالات متحده خواهان اصلاح و تعدیل رفتارهای سوء او خواهد شد. دوم هم می توان در قالب شورای امنیت و در ذیل قطعنامه 2231 از ایالات متحده خواست که تحریم جدیدی را علیه ایران اتخاذ و اعمال نکند. لذا اگر اروپا جدیت لازم را در برخورد با آمریکا داشته باشد، قطعا دستش هم در برابر واشنگتن چندان خالی هم نیست. در همین راستا هم حتی اگر شرکت ها و بانک هایی که تمایلی به مراوده مالی در بستر برجام منهای آمریکا با ایران ندارند هم در سایه این جدیت می توانند به این اطمینان برسند که مراوده و حفظ مناسبات اقتصادی با تهران اقتصادی مشمول جریمه و ضرری از سوی آمریکا نخواهد شد. پس قطعا سوئیفت های ارزی می تواند ادامه داشته باشد و در مراودات از آن استفاده کرد. چرا که قطعا هدف این شرکت ها و بنگاه ها سود و منافع بیشتر است و همین سود و منفعت برای شرکت های بزرگی مانند ایرباس و توتال ایجاب می کند که قرارداداها و مناسبات خود را با تهران ادامه و حتی گسترش دهند. لذا در کوتاه مدت بسیار بعید به نظر می رسد که شرکت ها و بانک های اروپایی نگرانی جدی را در این خصوص داشته باشند، زیرا که فعلا در اظهار نظرات وسیاست کلامی، مقامات اروپایی مصم به حمایت جدی از آنان هستند.
اما آیا به واسطه قدرت امریکا که شما هم به آن اشاره داشتید، ایالات متحده می تواند بر همین عدم تاثیرگذاری در کوتاه مدت هم تاثیرات سوء خود را داشته باشد؟
ببینید خوشبختانه اکنون ایران مانند دولت های نهم و به ویژه دهم در شرایط اجماع و ائتلاف علیه خود به سر نمی برد. شما شاهد بودید که در سال های ابتدایی دهه 90 شمسی همه اعضای شورای امنیت بر تحریم علیه ایران اجماع و توافق نظر داشتند. در نتیجه، تحریم ها نه به صورت دو جانبه که به صورت چند جانبه و آن هم در شرایط و قالب قطعنامه شورای امنیت که برای همه کشورهای عضور سازمان ملل الزام آور است، از سوی تقریبا همه کشورهای جهان وضع شد. در حالی که اکنون دیگر اعمال تحریم ها از طریق قطعنامه شورای امنیت برای آمریکا امکان پذیر نیست. لذا با مخالفت 4 عضو از 5 عضو دائم شورای امنیت، نمی توان برای آمریکا تبدیل تحریم های دوجانبه را به تحریم بین المللی در قالب قطعنامه متصور بود. از همین جهت هم ما تاثیرات سوئی را در کوتاه مدت شاهد نخواهیم بود. در سایه این نکته قطعا عدم تاثیرگذاری تحریم های آمریکا را حداقل در همان کوتاه مدت شاهد خواهیم بود. پس اگر تاثیرگذاری قرار است که شکل گیرد در یک فاصله زمانی که برای هماهنگی میان آمریکا با جامعه جهانی و نهادها و سازمان های بین المللی به طول خواهد انجامید، نخواهد بود. البته ناگفته هم نماند ایران از سال 1357 و بعد از پیروزی انقلاب تا سال 1385 به صورت دو جانبه از جانب آمریکا در تحریم به سر برده است. اما در همین زمان کشورهای اروپایی و آسیایی به صورت کم و زیاد با ایران روابط اقتصادی خود را داشته اند. چرا که در آن زمان ائتلاف و اجماع جهانی وجود نداشت. پس شکل گیری اجماع فرصت زمانی طولانی را می طلبد که حتی بوش هم در دوره زمامداری خود برای بنا کردن این اجماع بازه زمانی بیش از 6 سال را برای این کار گذاشت که حتی بخشی از آن پروسه به دوره اوباما هم کشیده شد.
در سفر اخیر اردوغان به تهران طی تصمیماتی بنا شد که مراودات مالی در قالب واحد پولی دو کشور (لیر ترکیه و ریال ایران) انجام شود. البته این برنامه برای چند کشور دیگر هم در نظر گرفته شده است. حتی اگر در سایر مناسبات هم ایران از این پاردایم پیروی کند، در نهایت تهران باید برای تغییر واحد پولی هم باید به سمت دلار برای انجام سایر مبادلات کالایی و ارزی اقدام کند که قطعا با تحریم و جدایی ایالات متحده در سایه برجام منهای امریکا این مسئله می تواند مشکلات جدی را برای ایران داشته باشد. آیا این چالش می تواند در آینده برجام را کم اثر یا حتی بی اثر کند؟
خلاصه می گویم، نمی توان از این نکته که قطعا مراوده پولی باید به دلار باز گردد فرار کرد و همین مسئله هم می تواند تا حدودی و البته به صورت نسبی کارآمدی برجام را کم رنگ کند.
انتشار اولیه: چهارشنبه 19 مهر 1396 / انتشار مجدد: دوشنبه 24 مهر 1396
نظر شما :