لزوم بازنگری قاره سبز در سیاست های فعلی
اروپایی ها برای مهار تروریسم دنبال همکاری با تهران هستند
عبدالرحمن فتح الهی– هنوز جوامع و حکومت های اتحادیه اروپا در شوک حادثه تروریستی بارسلون به سر می برند. هرچند اعضای این اتحادیه در بستر حوادث تروریستی خواستار همکاری بیشتری در مبارزه با تروریسم و پیشگیری حوادث مشابه در آینده نزدیک شده اند اما تا کنون این عزم به بروز عملی نرسیده است. در این میان آلمان، ایتالیا و فرانسه که نسبت به دیگر اعضای اتحادیه اروپا حساس تر به نظر می رسند، ضمن ابراز نگرانی از بروز تهدیدهای تروریستی در آینده از ایجاد راهکاری در راه مبارزه جهانی با تروریسم حمایت کرده و خواهان همکاری بین المللی بیشتر در این زمینه شدند. سازمان پلیس اروپایی (یوروپل) که مسئولیت مبارزه با جرایم سازمان یافته بین المللی را دارد درحالی که فرانتکس (دیگر نهاد امنیتی اروپایی) در همکاری های بین مرزهای ملی و مرزهای خارجی اتحادیه اروپا ایفای نقش می کند. یوروجاست (eurojust) نیز در تحقیقات و تعقیبات قضایی دست دارد و مسئول پیگیری جرایم فرا ملی اتحادیه اروپاست. این سازمان ها با در نظر گرفتن حجم فعالیت و وظایف نهاد های اتحادیه اروپا، از پشتیبانی کم و امکانات انسانی و مالی محدودی برخوردارند. محدودیت هایی که اتحادیه اروپا نیز در اجرای شبکه امنیتی گسترده از آن تأثیر می پذیرد. اولویت های متفاوت 29 کشور عضو اتحادیه و ناکارآمدی تخصصی در مبارزه با جرایم بین المللی و تروریسم نیز بر این محدودیت ها می افزاید. شاید کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه و انگلیس از تجارب کافی در مبارزه با تروریسم بهره مند و از منابع انسانی کافی برای تأسیس نهادهایی با ویژگی مبارزه هوشمندانه و تخصصی با تروریسم برخوردار باشند، اما کشورهای کوچکتر اروپا که با کسری بودجه و کمبود امکانات مالی ناشی از بحران های اقتصادی گذشته رنج می برند، نمی توانند در هنگامه تأمین امنیت، به تنهایی بار این تهدید ها را تحمل کنند. نمونه این ضعف را می توان در حملات بروکسل مشاهده کرد. این حملات آشکارا نتیجه نقصان و ضعف سیستم امنیتی در بلژیک بود و نشان می داد بروکسل توان کنترل و رصد فعالیت های تروریست های بازگشته از سوریه را ندارد. از همین رو با وجود محدودتر شدن منابع مالی اعضای اتحادیه اروپا، امروز بیش از هر زمانی صرف هزینه برای مقابله با تهدید های تروریستی ولو هزینه کردن از اموال عمومی، ضروری به نظر می رسد.د ر همین راستا بود که دولت آلمان 23 ماه مارس طرحی برای افزایش بودجه امنیتی به 2/1 میلیارد یورو تا سال 2020 ارائه داد. اما معاون رئیس پلیس آلمان این بودجه را نیز که کلان هم به نظر می رسد، برای مبارزه با تهدید های امنیتی ناکافی می داند. از سوی دیگر بحث افزایش موج نژادپرستی و تداوم سیاست اسلام هراسی افق تاری را برای آینده امنیت اروپا رقم زده است. "وقایع اتفاقیه" برای تحلیل دقیق تر شرایط اروپا در بستر حوادث تروریستی و تاثیرات این حوادث بر وضعیت این قاره را در گفت وگویی با دکتر پیروز ایزدی، عضو مرکز تحقیقات استراتژیک و کارشناس مسائل اروپا ترتیب داده که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
در بستر حوادث تروریستی اروپا اکنون شرایط این قاره به جایی رسیده است که واشنگتن پست در مقاله ای نوشت که اروپاییان باید دیگر تروریسم را نه به عنوان "استثنا" بلکه "بخش لاینفک زندگی واقعی" خود بپذیرند. با توجه به این نکته شما، شرایط امروز اروپا را در دل حوادث تروریستی در یک نگاه کلی چگونه می بینید؟
در راستای نکته شما و در نگاه کلی، امروز تروریسم در اروپا اگر نگوییم به بزرگترین معظل اروپا بدل شده حداقل یکی از مهمترین آنان است چرا که تمام جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... را تحت تاثیر خود قرار داده است. از نظر سیاسی بسیاری از جناح های راست افراطی در ساختار قدرت ظهور یافته اند که نتیجه مستقیم شرایط امنیتی ناشی از حملات تروریستی در چند سال اخیر بوده است، چراکه این احزاب برای گسترش نفوذ خود و پیروزی در انتخابات از همین مواضع برای مبارزه با تروریسم و رشد مهاجرت بویژه از منطقه خاورمیانه استفاده می کند و در برخی از موارد هم این احزاب توانسته اند در رقابت های جدی انتخاباتی در برخی از کشورها حضور یابند، مانند انتخابات ریاست جمهوری فرانسه. در ادامه هم شرایط اقتصادی این قاره بویژه اتحادیه اروپا تحت تاثیر سوء مسئله تروریسم قرار گرفته است، از بحث توریسم و اقتصادی توریستی گرفته تا اقتصاد صادرات محور. در امتداد این موارد، بحث تحلیل وضعیت اروپا درحوزه فرهنگی – اجتماعی را از نظر نباید دور داشت و به نظر می آید این حوزه ملتهب تر از سایر حوزه ها است، چون که از یک سو تروریسم موجب پررنگ شدن بحث اسلام هراسی در اروپا و متعاقب آن فشار بیشتر بر مسلمانان اروپا شده و از سوی دیگر هم حوادث تروریستی سبب شده که جوامع مدنی بواسطه رشد اندیشه های نژادپرستانه با چالش جدی دست وپنجه نرم کند، خصوصا که نفرت جناح های راست رادیکال هم بحث اسلام هراسی را به شدت برجسته کرده اند. در طرف مقابل جریانات مخالف در تضاد با این جبهه (نژاد پرستی) نوعی تشتت فرهنگی – اجتماعی را در اروپا پدید آورده است، به صورتی که مردم اکنون در حالتی از جامعه "قطبی شده" قرار دارند و در سایه همین مسئله (جامعه دوقطبی) در برخی از شهرهای اروپا بخصوص فرانسه و هلند یک طرف جامعه به مقدسات اسلامی توهین می شود و در طرف دیگر هم جامعه مدنی و اقلیت مسلمان اروپایی علیه جریانات نژادپرستی دست به اقدام متقابل می زنند که ممکن است کار حتی به درگیری های خیابانی هم بکشد، که چندین ماه شاهد چنین درگیری هایی در اروپا بوده ایم. در بعد بین الملل هم چون که گروه های تروریستی بیشتر با ماهیت کشورهای خاورمیانه و مشخصا عربستان سعودی برای گسترش تفکرات رادیکال دینی شکل گرفته اند، باید انتظار می رفت که هجمه کشورهای اتحادیه اروپا بعد از حوادث تروریستی به این سمت (حمله علیه کشورهای عربی) گرایش یابد، اما چون که اتحادیه اروپا روابط گسترده و در عین حال عمیق سیاسی – اقتصادی را با دول عربی منطقه خلیج فارش به ویژه ریاض دارد، این روابط مانع از موضع گیری قاطع اروپا علیه عربستان شده است و در نهایت هم چون که اروپا در مبارزه با تروریسم تا به این لحظه شکست خورده است، تبعات داخلی فراوانی را برای اتحادیه اروپا در پی داشته است. لذا مجموعه این جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود، وضعیت امروز اروپا را به نوعی بی ثبات کرده است.
به بُعد اول تاثیر تحولات و حوادث تروریستی اتحادیه اروپا که ناظر بر مسائل سیاسی داخلی اروپا است بپردازیم. در مقاله ای از واشنگتن پست بیان شد که نوع تروریسمی که در اروپا در حال شکل گیری است به شدت متفاوت از عملکرد داعش در منطقه خاورمیانه است، چرا که در این کشورها عملیات داعش با سلاح های سنگین و نیمه سنگین در قالب گروه های جنگجو و با حمایت توپخانه ای و خمپاره ای صورت می گیرد، اما در اروپا داعش رسما اعلام کرده که بدون تماس رسمی و بصورت مستقل، هواداران می توانند با هر سلاح و ابزاری عملیات خود را طراحی و اجرا کنند. در بستر این شرایط که رهگیری حوادث تروریستی داعش در اروپا را بسیار مشکل می کند و مضافا هر لحظه امکان روی دادن یک حادثه تروریستی وجود دارد، وضعیت امنیتی اروپا را در آینده چگونه بررسی می کنید؟
اقلیت مسلمانی که در کشورهای اروپایی زندگی می کند از آنجایی که به نوعی به حاشیه رانده شده اند و همچنین به دلیل نوعی سرخوردگی شدید، از نظر روحی و روانی آمادگی جذب در گروه های رادیکال جهادی اسلامی دارند و امروز هم حضور شبکه های اجتماعی این امر را بسیار تسهیل کرده است و با الهام گرفتن از اندیشه های رادیکال این جریان از طریق فضای مجازی آن را دریافت می کند، دست به حملات تروریستی به قول شما "مستقل" می زند و اکنون بدون استفاده از سلاح های مدرن و پیشرفته و پشتیبانی لجستیکی و تنها با استفاده از ابزارهایی مانند موتور، ماشین، چاقو و ... با هزینه بسیار پایینی حوادث تروریستی را سازماندهی کرده و آن را عملیاتی می کنند. به این واسطه، هم میزان و هم سطح حوادث این چنینی علاوه بر سختی جریان رهگیری آن را با مسئله افزایش تعداد حملات هم توام می کند. از همین رو تروریسمی که اکنون در اروپا در حال رشد و گسترس است به دلیل آن که به ارتباط سازمانی و تعریف شده ای با خود داعش برای هماهنگی نیاز ندارد یقینا چالش های به مراتب جدی تر از امروز را برای اروپا فراهم خواهد آورد، بنابراین امنیت اروپا آبستن جولان این دست از تکتیتک های داعش می تواند باشد .
میشل پریوت در یورونیوز بیان داشت که از 2150 حمله و تهدید در اروپا از سال 2006 تنها 5 درصد آن به مسلمانان مربوط می شود، در حالی که بیش از 50 درصد امکانات مراکز امنیتی اروپا صرف تعقیب و بازرسی مسلمانان می شود. از دید شما آیا کشورهای اروپایی از این نسبت معنادار برای تحت فشار قرار دادن اقلیت های مسلمان در راستای اهداف خود در منطقه و جهان استفاده نمی کنند؟
بله استفاده ابزاری از مسئله مسلمانان همواره وجود داشته و در همین راستا هم بحث دامن زدن به اسلام هراسی در اروپا مسئله جدی است، چرا که بسیاری از گروه ها و جناح های سیاسی در این قاره سبز آن را پیگیری می کنند و با استفاده از ابزارهای خود از اقلیت مسلمان در اروپا محملی برای رسیدن به مقاصد خود ایجاد کردند. لذا این نکته سبب شده که مقامات اروپایی و دستگاه های امنیتی بسیاری از مسائل و مشکلات امروز اروپا را متوجه اقلیت مسلمان بدانند. از طرف دیگر مقامات اروپا سعی دارند که اسلام را دینی خشونت پرور معرفی کند و در ادامه تصویری تیره و تار از اسلام بروز دهند و از این طریق به افزایش نفوذ خود در توده مردم همت می گمارند، از همین رو شرایط موجود سبب می شود که اقلیت مسلمان در اروپا از این رفتار به یک نوع سرخوردگی اجتماعی برسد و در نتیجه برای کاهش و از میان بردن این وضعیت دست به اقدامات تلافی جویانه می زند، که در آینده می تواند برای جوامع اروپایی بسیار خطرناک باشد و ثبات قاره سبز را با مشکلات جدی تری روبه رو کند.
اما اتحادیه اروپا از روزهای آغازین جنگ سوریه و بحران تروریسم مواضع قاطعی را در برابر این تحولات نگرفت و سبب شد که در ادامه همان تروریسمی که روزی از حامیان آن بودند امروز دامن آنها را هم بگیرد. از همین رو اتحادیه اروپا در بستر خطر داعش در نشست 25 می سران ناتو خواستار انجام برخی اقدامات عملیاتی علیه گروه های تروریستی در خاورمیانه وافغانستان شده اند. با توجه به تاثیرات حملات تروریستی شرایط، وضعیت و واکنش اروپا در قبال سوریه و سایر کشورهای اسلامی غیراروپایی چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ روابط اروپا با خاورمیانه بعد از این حوادث چگونه تعریف خواهد شد؟ آیا باید منتظر تغییرات معناداری در مناسبات دیپلماتیکی اروپا با کشورهای خاورمیانه بود؟
در بحث بحران سوریه کشورهای اروپایی از جمله فرانسه با تعدیل مواضع قبلی خود به این نتیجه رسیدند که حضور دولت مرکزی قدرتمند در سوریه تنها ضامن ثبات در منطقه و جهان خواهد بود و در همین راستا کشورهای دیگر اروپایی بدنبال همکاری با قدرت هایی مانند تهران برای ساماندهی وضعیت تروریسم و پایان دادن به بحران جنگ داخلی سوریه هستند، اما باید گفت که این مواضع در طی این سال ها به مرحله جدی از عملیاتی شدن نرسیده است و هنوز هم موانعی برای پیاده کردن این همکاری ها وجود دارد. از جمله روابط اروپا با کشورهای عربی یا مناسبات استراتژیک دیپلماتیک اروپا با اسرائیل. لذا باید تمام کشورها با در نظر گرفتن منافع بلندمدت بدنبال ثبات پایدار در منطقه و جهان باشند. اما این که شرایط دیپلماتیکی اروپا با کشورهای خاورمیانه تحت تاثیر حوادث تروریستی تغییر معناداری پیدا کند بسیار بعید است. امروزه همین کشورها مقصر صادرات بسیاری از کالاها و محصولات اروپایی هستند و قطعا اروپا تمایلی برای قطع یا حتی محدود کردن روابط ندارد اما احتمال دارد که اروپا در واکنش های خود گزینه نظامی را در قالب ناتو داشته باشد.
اما علاوه بر سایر مسائل سیاسی – امنیتی یکی دیگر از ضربات وارد شده بر پیکر اروپا در بستر حوادث تروریستی به حوزه اقتصادی باز می گردد. با گذشت تنها چند روز از حادثه تروریستی بارسلون که بدترین حادثه از سال 2004 تا کنون بوده، شاخص های اقتصادی توریستی افتی نسبی را تجربه کرده به گونه ای که شاخص های خطوط هوایی در بازار اروپا، شامل ایر فرانس، بریتیش ایرویز، ایزی جت و رایان ایر بیش از ۳ درصد افت داشته و شاخص لوفتانزا نیز ۲.۵ درصد کاهش پیدا کرده است. مضافا در بازار آمریکا نیز شاخص های خطوط هوایی و هتل های بارسلون نیز افت داشته است مثلا شاخص دلتا ایر و جت بلو بیش از ۵ درصد افت پیدا کردند. چنانی که فرانسه هم به عنوان یک کشور توریستی پس از حوادث تروریستی نیس، مارسی، شانزلیزه این کشور هم با مشکلات عدیده اقتصادی در بخش توریسم مواجه شده است که تا به امروز هم با آن دست به گریبان است. با توجه به اینکه بخشی از اقتصاد اروپا را اقتصاد توریسم تشکیل می دهد، تداوم حملات تروریستی و متعاقب آن اعمال شرایط امنیتی تا چه اندازه می تواند بر آینده اقتصادی اروپا تاثیرات سوء خود را داشته باشد؟
اینکه وضعیت امنیتی امروز اروپا تاثیرات سوء و منفی خود را بر مسئله توریسم گذاشته است شکی نیست. اما نکته اینجاست که چون توریسم با سایر بخش های اقتصادی در اروپا در ارتباط است می تواند علاوه بر ضربه به اقتصاد و صنعت توریسم، برای سایر بخش های اقتصادی هم آثار منفی خود را داشته باشد و در این صورت مشکلات تاثیرات سوء ناشی از تروریسم بر توریسم تشدید پیدا خواهد کرد. لذا اگر اروپا تصمیم جدی برای حل مشکل امنیت و تروریسم نداشته باشد باید شاهد بدتر شدن وضعیت اقتصادی در این قاره بود. در نتیجه انتظار می رود که در این مقطع حساس اروپا منافع بلندمدت خود را در بستر شرایط واقعی میدانی باز تعریف کند و با کنار زدن برخی ملاحظات و پی گرفتن استراتژی درست و صحیح دست به اقدامات مناسب در جهت کاهش وضعیت امنیتی با محدود کردن حوادث تروریستی داشته باشد. چراکه با وقوع هر باره حوادث تروریستی تا چند روز و چند هفته شما شاهد تلاطم در بازار بورس اروپا و افت ارزش پول واحد اتحادیه هستید و از این منظر اروپا تا رسیدن به شرایط ثبات باید ضررهای آن را بپردازد. اما اگر حوادث تروریستی به رویه ای در اروپا بدل شود، یقینا اقتصاد قاره سبز به خصوص توریسم و بازار سرمایه باید خود را برای جنگ بر سر ماندن یا نماندن آماده کند و دلیل آن هم روشن است همان طور که گفتم توریسم با سایر بخش های اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعی و فرهنگی ارتباط دارد. در اقتصاد تولیدی فرد در کارخانه یا کارگاهی محصوالات خود را تولید می کند اما بحث توریسم از شرایط امنیتی تا وضعیت سیاسی کشورها، وجود زیرساخت های خدماتی، حمل ونقل و ... را شامل می شود .
اما تداوم شرایط امروز تا چه اندازه می تواند بر اقتصاد کلان اروپا تاثیر بگذارد؟ آیا اروپا خود را در مواجهه با یک چالش اساسی اقتصادی در حد یک بحران خواهد دید؟
شرایط امنیتی اروپا در بستر حوادث تروریستی اخیر علیرغم وجود تشتت و ناامنی نسبی به حدی از بحران نرسیده است که بتواند اقتصاد کشورهای اروپایی را با چالش اساسی و جدی روبه رو کند و در نهایت اروپا را با بحران مواجهه کند. البته باز تاکید دارم شرایط امنیتی امروز اروپا. باز هم تکرار می کنم که صنعت توریسم با سطح امنیت کشورها ارتباط مستقیم دارد، لذا اگر این حوادث تروریستی تداوم یابد قطعا می تواند چالشی جدی را در حد بحران برای اقتصاد اروپا را ایجاد کند.
سال 2017 سال انتخابات برای اکثر کشورهای اروپایی بود، اما در جریان این انتخابات احزاب و اندیشه های راست رادیکال، پوپولیسم، باورهای نئوفاشیسمی، فالانژیستی و نئونازیستی کنار زده شدند، اما در بستر حوادث تروریستی باز شاهد اوج گیری این جریانات در بطن جوامع اروپایی هستیم. آیا این تداوم شرایط امنیتی باعث تغییر وضعیت اروپا به سمت پوپولیسم، جریانات راست رادیکال و اندیشه های نژادپرستانه در آینده خواهد شد؟
بحث پوپولیسم با دو مسئله "اقتصاد" و "امنیت" گره خورده است. اگر اقتصاد کشورهای اروپایی رونق یابد، جریانات پوپولیستی با افول روبه رو خواهد شد، چنانی که در بستر افزایش امنیت هم جریانات راست محلی برای جولان پیدا نخواهند کرد. چرا که این احزاب دستمایه ای برای حضور و جذب آرای انتخاباتی خود نخواهد داشت. در مقابل هم اگر شرایط امنیتی و اقتصادی به سمت افول پیش رود نتیجه مستقیم آن رشد جریانات راست رادیکال و نژادپرستی است. لذا برای این که بدانیم آیا اروپا به سمت و سوی حریانات راست و پوپولیسم باز خواهد گشت؟ باید هم وضعیت امنیتی و هم وضعیت اقتصادی، شرایط مهاجران و واکنش های جامعه مدنی اروپا را در آینده مد نظر قرار دهیم.
اما با حضور ترامپ به عنوان نماد پوپولیسم در آمریکا در جایگاه رئیس جمهوری ایالات متحده، او به عنوان کاتالیزور حضور و اوج گیری قدرت جریانات راست مطرح شده است. با توجه به این مسئله آیا اساسا ارتباطی میان جریانات نژادپرستانه آمریکا و اروپا قائل هستید؟
شاید بتوان عوامل مشترکی را برای جریانات نژادپرستانه اروپا و آمریکا پیدا کرد وحتی شاید بتوان گفت پس از روی کار آمدن ترامپ جریان راست رادیکال در اروپا و آمریکا جان گرفت. اما مسئله مهم این است که علی رغم ترامپ به عنوان نماد پوپولیسم و عامل تقویت جریانات راست، با در پیش گرفتن سیاست هایی علاوه بر آمریکا در اروپا نیز باعث افول در جریانات راست رادیکال شد. چرا که با اقدامات چالشی و به دور از تفکر ترامپ، بسیاری از هواداران جریان راست از این تفکر جدا شده و بیش از پیش به دنبال ایجاد فاصله با این تفکرات هستند. با توجه به همین نکته شما شاهد بودید که ارتباط خوب لوپن با ترامپ نتواست آرای مردم فرانسه را به سمت او (لوپن) و پوپولیست های فرانسه بچرخاند.
اما با یک "لازم و ملزوم" در بعد اجتماعی – فرهنگی حوادث تروریستی اروپا مواجهیم (حوادث تروریستی و رشد جریانات نژادپرستی). از یک سو با فشار از سوی جامعه راست رادیکال و جریانات نژادپرستی بستری مناسب برای وقوع حوادث تروریستی ایجاد می شود و از سوی دیگر هم خود حوادث تروریستی موجب تقویت و جولان نژادپرستان در اروپا خواهد شد. شما این رابطه لازم و ملزوم را که در شرایط کنونی اروپا همدیگر را به شدت تقویت می کند، چگونه تحلیل می کنید؟
سیاست های جذب مهاجران مخصوصا مهاجران مسلمان سیاست های موفقی نبوده است. چرا که به هرحال اروپا نتوانسته این اقلیت را به بدنه خود جذب کند و برخوردهای قهری و تهدیدآمیزی را از بحث نوع برخورد در خصوص حجاب تا مسائل مذهبی در مساجد و روابط اجتماعی و فعالیت های مدنی مسلمانان، سبب شده است که تا حدودی جامعه مسلمانان اروپا به مرحله ای از "انفجار روانی" رسیده و دست به انتقام و انتحار بزند. از همین رو زمینه های بروز خشونت و حملات تروریستی با عضویت در گروه های رادیکال جهادی مانند داعش فراهم می آید. هر چند که سیاست جذب اقلیت مسلمان در اروپا در چند وقت اخیر جدی تر پی گرفته شده اما برای اینکه بتواند این لازم و ملزوم را در جایی متوقف کند کافی نبوده است. برای توقف این رابطه (لازم و ملزوم) نیاز به نگاهی جدی تر در خصوص جامعه مهاجرین احساس می شود و در این صورت با افزایش پتانسیل آنها می توان بسیاری از تنش ها را در اروپا کاست. لذا با توجه به این که سیاست های امروز اروپا شکست خورده، زمان آن رسیده تجدید نظری جدی و کلی در این سیاست های اعمالی مقامات اروپایی صورت بگیرد تا زمینه محدود کردن رشد تروریسم داخلی تا حد بسیار زیادی فراهم آید. لذا باید احزاب و جریانات سیاسی اروپا با یک برنامه ریزی دقیق در این مسیر راهگشا باشند.
اما از آن طرف اروپا باید چه رفتاری را در قبال جریانات نژادپرستی داشته باشد؟
اینکه جریانات نژادپرستی نسبت به هواداران ضد فاشیستی و جامعه مهاجرین به مراتب از آزادی عمل بیشتر برخوردارند امری روشن است. از همین رو این جریانات طرفداران بیشتری هم دارد. اما در میان گروه های ضدفاشیستی و ضدنژادپرستی بخصوص جامعه چپ مبارزه با تفکرات راست از محورهای اساسی فعالیت این گروه ها است. بنابراین فعالیت و تکاپوی این جریان می تواند تا حد بسیار زیادی موجب کاهش خشونت رفتاری نژادپرستان شود، به نوعی که در خود اروپا و آمریکا بسیاری از این گروه ها با راهپیمایی بر ضد جریانات نژادپرستی افکار عمومی را نسبت به این تفکرات با چالش مواجهه کرده اند. پس باید این جریانات تقویت شود. البته باید گفت که نژادپرستان تا حد بسیار زیادی با پوپولیسم ارتباط دارند، لذا کاهش محبوبیت جریانات پوپولیستی در بستر انتخابات سال جاری در کشورهای متعدد اروپایی نشان از افول نژادپرستی هم دارد.
در بستر تمام شرایطی که به تحلیل آن نشستیم آینده اروپا چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟
آینده اروپا بستگی به راهکارها و نوع عملکرد مقامات اروپایی در قبال مسئله تروریسم و امنیت دارد. اگر این راهکارها با دیدی واقع بینانه و منطبق با شرایط میدانی اروپا و جهان باشد و به تحلیل ریشه ها و عوامل بنیادین افزایش موج تروریسم بپردازد و نه افزایش سوری تدابیر امنیتی یا سایر راهکارهای با صبغه اسلام هراسی و بیگانه ستیزی، می تواند آینده اروپا را به سمت کاهش ناامنی رهنمون کند. اما اگر همچنان مقامات اروپا به فکر تداوم سیاست های کنونی خود باشند مشخص است که در ادامه وضعیت کنونی باز این وضعیت بدون تغییر جریان خواهد داشت و در ادامه حتی می تواند وضعیت اروپا را به مراتب بدتر از امروز کند.
انتشار اولیه: سه شنبه 31 مرداد 1396 / انتشار مجدد: دوشنبه 6 شهریور 1396
نظر شما :