متیس و تیلرسون راه تعامل دیپلماتیک در پیش گیرند
چرا ایران احساس تهدید میکند؟
دیپلماسی ایرانی: برداشت غالب در حلقه های سیاسی آمریکا و متحدینش این است که ایران به دنبال سلطه بر خاورمیانه است. اسرائیل و سایر کشورهای منطقه مکرر ادعا کرده اند که ایران می خواهد «امپراتوری پارسی» را احیاء کند. با وجودی که مقام های ایرانی بار ها این ادعا را مضحک خوانده و آن را رد کرده اند، لیکن واقعیت این است که این موضوع مرکز ثقل اختلافات فعلی آمریکا و متحدانش با ایران است.
بر خلاف ادعاهای مذکور، ایرانی ها همواره خود را قربانی تجاوزات قدرت های متخاصم خارجی در تاریخ معاصرشان می بینند و در تلاشند تا امنیت خود را حفظ کنند. از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، سلسله ای از رویداد ها و عوامل سبب شدند تا تهران به این باور برسد که واشینگتن و متحدانش در منطقه، به دنبال تغییر رژیم و تجزیهٔ کشور هستند. واقعیت این برداشت با سخنانی از نوع آنچه جیم متیس، وزیر خارجهٔ آمریکا در اوایل هفتهٔ قبل ابراز کرد، بهتر درک می شود. متیس گفت: «قبل از آنکه ایران و آمریکا بتوانند به روابط مثبت و ماندگاری دست یابند، تغییر رژیم در ایران ضروری است.»
در مجموع، شش عامل از زمان انقلاب ۱۳۵۷ این استنباط را در میان ایرانیان به وجود آورد که در معرض تهدید قرار دارند:
نخست: چالش های دههٔ ۱۳۶۰، به ویژه جنگ ایران و عراق و شورش تجزیه طلبان در استان های کردستان و خوزستان که جان صد ها هزار تن را گرفت و صد ها میلیارد دلار خسارت به جا گذاشت. آمریکا و متحدانش در حاشیهٔ خلیج فارس، نقشی مهم در ایجاد بحران ایفا کردند. آنان به تجزیه طلبان کمک رساندند و هرگونه حمایت ممکن را به صدام حسین ارائه دادند. از جملهٔ این کمک ها می توان به موشک های بالستیک و سلاح های شیمیایی اشاره کرد که برای کشتار استفاده شد. در زمان های منتهی به پایان جنگ، ایالات متحده مستقیماً سکوهای نفتی ایران را هدف قرار داد و حتی یک هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد.
دوم: نظامی شدن روزافزون منطقه که ایران از زمان انقلاب تا کنون در سراسر مرز هایش مشاهده می کند. نه تنها ایران در حلقهٔ پایگاه های نظامی آمریکا قرار دارد، بلکه سیل سلاح های آمریکایی نیز مستمرا به منطقه، به خصوص خلیج فارس، سرازیر است. باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، به سعودی ها بیش از ۱۱۵ میلیارد دلار اسلحه فروخت که رکورد این فروش را نسبت به دولت های پیش از خود شکست. درعین حال دونالد ترامپ دست اوباما را نیز از پشت بست. امروز ایران به رغم آنکه دو برابر عربستان سعودی جمعیت دارد، یک پنجم این کشور بودجهٔ نظامی صرف می کند. حتی امارات متحده عربی با جمعیت بومی یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفری خود، دو برابر ایران بودجهٔ نظامی هزینه می کند.
سوم: تحریم های بی نظیری که ایران از سال ۱۳۵۷ تا به حال در معرض آن ها قرار دارد. حتی با وجود آن که ایران به دقت مفاد توافق اتمی تیرماه ۱۳۹۴ را رعایت می کند، کنگرهٔ آمریکا به دنبال وضع دور جدیدی از تحریم هاست. چنین تحریم هایی مدت هاست که از سوی اسرائیل و عربستان سعودی با هدف زمینگیر کردن اقتصاد ایران، تشویق می شوند.
چهارم: جنگ های پنهان آمریکا و متحدینش در شکل حملات سایبری، ترور و حمایت از گروه های تروریستی همچون سازمان بدنام مجاهدین خلق. اخیرا نیز آمریکا به قصد تقویت این تاکتیک ها، یک واحد ویژهٔ ایران در سازمان سیا تحت هدایت فردی با خصوصیات شدیداً تندرو به نام مایکل دی آندریا، تاسیس کرده است. در واقع، تمامی دولت های آمریکا از سال ۱۳۵۷، سیاست «تمام گزینه ها روی میز است» را دنبال کرده اند.
پنجم: موضع تقابلی عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی که امروزه گفته می شود ریاض را به سوی برقراری روابط استراتژیک با اسرائیل سوق داده است. ایران و عربستان سعودی در چارچوب سیاست حسن نیت اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری فقید ایران، طی مذاکرات نگارنده با عبدالله بن عبدالعزیز، ولیعهد آن زمان سعودی، به تنش زدایی دیپلماتیک رسیدند و از سال ۱۹۹۶ میلادی روابط خوبی را تجربه کردند. حدوداً در همان زمان، حسن روحانی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، با وزیر کشور وقت سعودی، محمد بن نایف، به توافق امنیتی دست یافت. با این حال، در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد (بین سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲) که جوّ بین المللی برای فشار و تحریک جنگ علیه ایران، مساعد شده بود، عربستان این توافق را زیر پاگذاشت. رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق آمریکا، در سال ۲۰۱۰ گفت که چگونه سعودی ها همواره می خواهند که «تا آخرین [سرباز] آمریکایی با ایران بجنگند.» جان کری، وزیر خارجهٔ پیشین این کشور نیز اظهار کرد که کشورهای منطقه از اوباما خواسته اند تا «این ها را بمباران کند.»
ششم: ایران با تهدیدهای جدی در مرز هایش مواجه است. این تهدید ها از جانب گروه های تروریستی، کشورهایی با دولت های ناتوان مانند عراق، سوریه و افغانستان یا کشوری با بمب هسته ای مانند پاکستان، وجود دارند. آن گونه که یک مقام نظامی ایران گفته است، در قریب به ۶۰ درصد از مرزهای ایران «هیچ کنترلی از جانب دولت های کشور همسایه اعمال نمی شود.» این حقایق ایران را واداشته اند که حضوری فعال و پیشگیرانه در منطقه داشته باشد تا مرز هایش، حاکمیت ملی و یکپارچگی اش را حفظ کند. برای رسیدن به این مهم، اهداف سیاست خارجی ایران بر مقابله با تهدید، ایجاد ثبات منطقه ای و بهبود خودکفایی در ایجاد سلاح های بازدارندهٔ نظامی، از جمله قابلیت تولید موشک های بالستیک، متمرکز شده است.
راه پیش رو
ریشهٔ دلایل کج فهمی ها در مورد نیات منطقه ای ایران، در فقدان گفت وگو میان قدرت های منطقه ای نهفته است. با توجه به شرایط کنونی، هیچ مجمع مشترکی وجود ندارد که قدرت های منطقه ای در آن به طرح نگرانی ها و گلایه های خود با یکدیگر بپردازند. به جای آن، هر کدام از طرفین دعوا با هدف جلب افکار عمومی، روایت خود را از ماجرا ابراز می کنند.
ثبات منطقه و ریشه کنی تروریسم تنها با مفاهمه و همکاری همه جانبهٔ قدرت های منطقه ای و جهانی ممکن است. در مورد جنگ علیه تروریسم، بر خلاف تصویرسازی از تلاش یک ایران به اصطلاح «شرور» برای سلطه بر منطقه، ایران نقشی کلیدی در زدودن داعش از فلوجه، موصل، حلب و نواحی مهم دیگر در سوریه و عراق، ایفا کرده است.
مقام های عراقی تاکید کرده اند که اگر همکاری ایران نبود، بغداد به دست داعش می افتاد. همچنین مسعود بارزانی، رئیس دولت اقلیم کردستان عراق، گفته است زمانی که اربیل در آستانهٔ سقوط قرار داشت، «ایران نخستین کشوری بود که به ما سلاح و مهمات رساند.»
علی رغم آن که سیاست دولت ترامپ در منطقه بر مداخلهٔ نظامی استوار است، هیچ بحرانی در منطقه بدون دیپلماسی دقیق و حساب شده، راه حلی ماندگار ندارد. در این راستا، گفتنی است که مذاکرات منتج به توافق هسته ای، مدلی مفید برای حل بحران از طریق دیپلماسی چندجانبه ایجاد کرده که این مدل می تواند برای تسهیل توافق و رفع بحران های جاری در منطقه مورد بهره برداری قرار گیرد.
دولت ترامپ باید به سخنان گروهی از ژنرال ها و آدمیرال های بازنشستهٔ آمریکایی گوش فرا دهد که در نامهٔ سرگشادهٔ اخیرشان تاکید کردند: «بدون دیپلماسی، درگیری های کوچک می توانند به راحتی از کنترل خارج شوند.» در واقع، متیس و تیلرسون، وزرای دفاع و خارجه آمریکا، به جای تدارک برای مداخلات نظامی، تخریب وجههٔ ایران یا تخریب توافق هسته ای، باید راه تعامل دیپلماتیک را با تمامی طرف های درگیر، دنبال کنند و مهم تر از آن، به ایجاد یک سیستم برای همکاری های جمعی در منطقه، کمک کنند.
منبع: المانیتور
نظر شما :