دیپلماسی فعال و ضرورت بین المللی شدن
بین المللی شدن و ماندن، مؤلفه ها و ضرورت هایی دارد. اولینِ این ضرورتها، تغییر ذهنیت است.
امیررضا حجتی، کارشناس مسائل بین المللی
دیپلماسی ایرانی: دیپلماسی فعال جمهوری اسلامی ایران در دولت یازدهم در هفته گذشته شاهد دیدارها و رایزنی های وزیر امور خارجه کشورمان با مسئولان بلندپایه سه کشور اروپایی آلمان، ایتالیا و فرانسه بود. در این دیدارها که در ارتباط با مسائل و موضوعات اقتصادی و مالی و بانکی، برجام و مسائل مبتلابه دیگر صورت گرفت، دکتر محمدجواد ظریف از ضرورت مجمع امنیتی منطقه ای در خلیج فارس گفت و بیان کرد که امنیت کالایی نیست که به قیمت ناامنی دیگران به دست آید. در این سخنان این واقعیت نهفته است که دستگاه دیپلماسی کشور به خوبی روند تحولات بین المللی را درک کرده است و تغییر و تحول گفتمانی و پارادیمی نظام بین المللی را سرلوحه جهت گیری و سیاست اعلامی خویش قرار داده است. گزاره معروفی بیان می کند که «سیاست، هنر امکان است»، امکان افزایش و بهره گیری از فرصتها و کاستن از محدودیتها. اگر نیم نگاهی به روند سیاست خارجی هشت ساله در دولتهای نهم و دهم داشته باشیم، تفاوت هنرورزی سیاستگذاران و سیاستمداران خارجی دولت یازدهم را با هشت سال دولت های نهم و دهم به خوبی در می یابیم. هرچه دولت قبل از درِ تقابل درآمد، دولت کنونی از درِ تعامل درآمده است، هرچه دولت قبل تهدیدزایی کرد، دولت کنونی تهدیدزدایی کرده است، هرچه آن فرصت سوزی کرد، این، فرصت سازی کرده است، هرچه آن یکی شعارهایی ایده آلیستی سر می داد، این یکی عملگرایانه تر رفتار می کند، منابع قدرت خود را در حضور و با اتکای به مردم اولویت بخشیده است و خط پایانی کشید بر نهضت شعاردهی در عرصه سیاست خارجی. در واقع دولتهای نهم و دهم رویکردی تقابلی با نظام بین المللی داشت و از این رو بر محور محدودیت ها حرکت می کرد اما رویکرد دولت یازدهم در سیاست خارجی مبتنی بر تعامل بود و از رهگذر تعامل به مطلوبیت محوری سیر کرده است. البته نباید این نکته مهم را از نظر دور داشت که در عرضِ این اساسی ترین منبع قدرت، دیپلماتهایی بوده اند که به خوبی با ادبیات بین المللی و جهانی آشنایی دارند و به نیکی توانسته اند وزن این منابع قدرت ملی را در نظام بین المللی به نمایش بگذارند.
تعامل با جهان در نظام جهانی شده کنونی می تواند هم پیامدهای مثبت داشته باشد و هم منفی. اما باید پذیرفت که در واقع در نظام امروزی نمی توان جدا بود و نمی توان خود را ایزوله کرد. ترس از آسیب پذیری جهت تعامل با جهان همان قدر پیامدهای منفی دارد که توهم آسیب ناپذیری می تواند با خود به همراه داشته باشد. امروزه کشورها در نظام بین المللی محکوم به پیمودن راه تعامل هستند زیرا که جهان در هم تنیده شده است. از این حیث ضروری است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی مبتنی بر تاریخ، فرهنگ و تمدنی کهن و برآمده از رأی مردم و با پشتوانه حضور میلیونی آنها یک کشور بین المللی باشد و این بین المللی بودن پایه ای است برای آینده روشن ایران زمین.
بین المللی شدن و ماندن، مؤلفه ها و ضرورت هایی دارد. اولینِ این ضرورتها، تغییر ذهنیت است. در این راستا گذار از صورت های ذهنی واقع گرایانه مبتنی بر تعارضِ صرف و بازی با حاصل جمع صفر (بازی برد- باخت) و همچنین صورت های ذهنی ایده آلیستی مخرب که بدون توجه به عناصر تشکیل دهنده قدرت و وزن کشورها در نظام بین المللی باید مد نظر قرار گیرد، ضروری است. برجام، نماد گذار از این صورت های مخرب به سمت همکاری است، همکاری که می تواند نهایتاً به همگرایی بینجامد. البته همه بر این امر واقف هستند که نمی توان یک روزه یا یک ماهه و یا یک ساله از برجام و برجام ها انتظاراتی داشت که در درازمدت باید حاصل آیند. پیشبرد اهداف نیازمند مرحله به مرحله حرکت کردن است و برجام، قدم اول در این حرکت است که ایران را در نظام جهانی وارد کرده است. دومین ضرورت بین المللی شدن، شناخت فرصت ها و تهدیدات بین المللی شدن است چرا که این امر ذوالجنبتین است. در این راستا، مسئولان سیاست خارجی باید به تمامِ معنا از قوه عاقله بهره مند باشند و با تحولات و ماهیت نظام بین المللی آشنایی کامل داشته باشند زیراکه سیاست خارجی عرصه جولان احساسات و سر دادن شعار نیست. سومین ضرورت بین الملی شدن، پرهیز از «سیاستگذاری تریبونی» است. در این راستا نباید در سیاست خارجی صداهای مختلفی در بیرون از ما شنیده شود. سیاست خارجی عرصه ای تخصصی است که منافع یک ملت در گرو آن است و باید در اتاق های فکر و با حضور متخصصین و منتقدین طرح و تدوین شود و در نهایت همه یک صدا آن را مبتنی بر یک هویت ملی مستحکم فریاد کنیم.
نظر شما :