سرکرده لشکر جهنگوی چه کارنامه خونینی داشت؟
مرگ ملک اسحاق، تداوم راه مقابله با تروریسم افراطی
نویسنده: ماشاالله شاکری، سفیر اسبق ایران در پاکستان
دیپلماسی ایرانی: در روزهای پایانی ماه جولای همراه با گرمای فصلی خبرهای داغی در رسانه های جهان منتشر شدند که توجه بسیاری از مردم را جلب کردند. در لابلای سطرهای خبر هم خواندنی هایی چشمک می زدند که در نگاه اول عادی و آشکار نبودند. درست در بحبوحه مذاکرات دولت افغانستان با گروه طالبان خبر مرگ سرکرده گروه مذکور، فرایند گفتگوهای صلح را با پرسش های گوناگونی مواجه ساخت و زود موضوع پیش بینی جانشینی ملاعمر و مقبولیت وی را در میان طالبان مطرح کرد. در ادامه این که در کجا و چه زمانی و چگونه ملاعمر مرده است؟ خبر مرگ وی را به چه علت و چند سال به تعویق انداخته اند؟ و چراهای دیگری که گذشت زمان به آن ها ضرورتا پاسخ خواهد داد. اما خبرها همه بر پایان زندگی سرکردگان گروه های تفنگ به دستی حکایت دارند که سال ها منطقه ما را جولانگاه شاخ و شانه کشیدن ها و خونریزی های خود کرده بودند. ملا عمر، حقانی، ملک اسحاق، غلام رسول شاه همه کسانی بودند که خبر مرگشان تقریبا در یک زمان از کشور همسایه رسید. همزمان با نگارش این سطور خبر دیگری رسید که پایه گذار القاعده شاخه بلوچستان و جنوب پنجاب پاکستان به نام عمر عبدالطیف معروف به لقمان نیز در درگیری با نیروهای امنیتی پاکستان از پای در آمده است. در مورد سرکرده های طالبان و شبکه حقانی (که تکذیب شد) رسانه های کشورمان بیشتر سخن گفته اند و چیزی که در لابلای خبرها کمتر بدان توجه شده قتل ملک اسحاق و غلام رسول شاه رییس و معاون گروهک لشکر جهنگوی پاکستان است که در ساعت های اولیه هفتم مرداد به همراه 11 نفر از همراهانشان به ضرب گلوله از پای درآمدند.
ماجرا از این قرار است که ملک اسحاق و دو پسرش به نام های عثمان و حق نواز اوایل مرداد توسط دپارتمان ضد تروریسم پلیس پاکستان بازداشت شدند. آنها پس از اعتراف به مخفی کردن مقادیر زیادی از اسلحه و مهمات در نقطه ای در پنجاب پاکستان توسط پلیس به منطقه مزبور انتقال یافتند تا محل اختفا را مشخص کنند. در مسیر بازگشت کاروان پلیس مورد تهاجم طرفداران ملک اسحاق و اعضای لشکر جهنگوی قرار می گیرد که درگیری بین طرفین به مرگ 14 نفر از جنایتکاران از جمله سرکرده و 11 نفر دیگر می انجامد. لشکر جهنگوی از جمله سازمان های جنایتکار پاکستان است که مسبب شهادت صدها نفر از شیعیان پاکستان بوده است. این دسته مخوف در اوایل دهه 90 میلادی در این کشور شکل گرفت و بعدها در زمان پرویز مشرف فعالیت آن ممنوع اعلام شد. با این وجود جنایت های آن ادامه یافت. از جمله جنایات گروه مذکور به شهادت رساندن رایزنان فرهنگی ایران در لاهور و مولتان به نام های شهیدان گنجی و رحیمی و همچنین چند تن از دانشجویان نظامی ایران در راولپندی بود.
ملک اسحاق به همراه ریاض بسرا و اکرم لاهوری، اینک هر سه معدوم، از بنیانگذاران گروه سپاه صحابه پاکستان بودند که وی بعد ها انشعاب کرد و گروه جنایتکار لشکر جهنگوی را بنیان نهاد. این گروه در ارتباط عملیاتی و سازمانی با القاعده و طالبان پاکستان نیز بود. ملک اسحاق عملیات جنایتکارانه سپاه صحابه را در تراز رضایتمندی و خوی تشنه خونریزی خود نمی دید و از این رو از سپاه صحابه جدا شد و با الهام از نام حق نواز جهنگوی، از دیگر بنیانگذاران خون آشام سپاه صحابه، لشکر جهنگوی را برپا کرد. او پس از ارتکاب به صدها جنایت سرانجام در سال 1997 دستگیر شد. ملک اسحاق در همان سال در مصاحبه ای با یک روزنامه اردو زبان پاکستان با وقاحت به قتل 103 نفر اعتراف کرده بود. او 14 سال را در بازداشت به سر برد در حالی که در طول این مدت از امکانات متعددی از جمله تلفن همراه در زندان برخوردار بود و عملیات گروه خود را از داخل زندان رهبری می کرد. در سال 2011 وی به دلیل «فقدان مدارک» از زندان آزاد شد.
از جمله کسانی که ترس از انتقام ملک اسحاق مانع از شهادت دادن آنها در دادگاه شد فردی شیعه به نام فدا حسین غلوی بود. هنگامی که فدا حسین به همراه چند نفر دیگر ملک اسحاق را به عنوان عامل شهادت 12 نفر از اعضای یک خانواده مورد شناسایی قرار دادند، ملک اسحاق در همان جلسه دادگاه گفت: «مردان مرده قادر به سخن گفتن نیستند». دیری نپایید که 5 نفر از شاهدان حادثه و سه تن دیگر از خویشاوندانشان در دوره همان فرایند دادرسی کشته شدند و ملک اسحاق تبرئه شد: به دلیل «فقدان مدارک».
در مورد پرونده شهادت رحیمی رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لاهور که به همراه وی 7 نفر دیگر از کارکنان پاکستانی و رهگذران جان خود را از دست دادند، هنگامی که اعجاز شفیع بازجوی پرونده از دو نفر از شاهدان خواست که در دادگاه شهادت بدهند، خودروی سواری وی آماج 13 گلوله قرار گرفت. دادگاه ضد تروریسم ملک اسحاق را در این پرونده مورد بحث محکوم کرد، اما پرونده به دادگاه عالی ارجاع شد و دادگاه عالی ملک اسحاق را به دلیل «فقدان مدارک» تبرئه کرد.
در مارس 2007 همان قاضی پرونده قبلی برای رسیدگی به پرونه دیگر ملک اسحاق تعیین شده بود و در حالی که در مسیر دادگاه بود یک بمب کنترل از راه دور در مسیر خودروی وی منفجر و منجر به قتل راننده وی و دو پلیس شد. انگشت اتهام به درستی به سمت ملک اسحاق نشانه رفت، اما ملک اسحاق در سال 2009 در دادگاه تبرئه شد به دلیل «فقدان مدارک»!
ماجراهای بی شماری در رسانه های پاکستان حکایتگر ارعاب و در صورت عدم افاقه، از میان برداشتن شاهدان پروندهای قتل های ارتکابی از سوی لشکر جهنگوی است. ماجراهایی که حکایتگر یادآوری سرنوشت دادرسانی است که می خواستند ملک اسحاق را در پای میز محکمه محکوم کنند. شنیده شده یک بار زمانی که روند قضایی، بنا به دلایل امنیتی، در زندانی در جریان بود، قاضی ذی ربط پس از دریافت یک تلفن از ادامه کار انصراف داد. رسانه ها حادثه دیگری را این گونه نقل کردند که یک قاضی در زمان رسیدگی به پرونده دیگری از ملک اسحاق صورتش را بین دستانش گرفت زیرا ملک اسحاق از جا برخاست و با درشتگویی نام فرزندان وی را بر زبان راند.
ملک اسحاق بالاخره در سال 2011 به قید وثیقه آزاد شد و پس از آزادی بود که جنایت های لشکر جهنگوی ابعاد گسترده تری گرفت. خوانندگان شاید به یاد بیاورند که در 4-3 سال اخیر چه گزارش های دلخراشی از حمله به زائران امام هشتم (ع) از پاکستان می رسید. بدون شک در همه این عملیات های جنایتکارانه از حمله به اتوبوس زوار تا انفجار در رستورانی که زوار برای صرف غذا اجتماع کرده بودند و حمله به اجتماعات شیعیان هزاره در کویته و شیعیان شیخپوره پنجاب، دست ملک اسحاق دیده می شود. تنها در این سال ها صدها تن از شیعیان پاکستان جان خود را بر اثر جنایت لشکر جهنگوی از دست دادند.
پاره ای از تحلیلگران براین باورند که همه ماجرای شوم ملک اسحاق حاصل اطمینان وی از دستگاه سیاسی و قضایی پاکستان است که وی آنها را ناتوان تر یا ترسوتر یا بی اراده تر از آن دیده بود که بخواهند بر سر راه نقشه هایش مانعی ایجاد کنند. در این صورت بود که دهشت براندازی های فرقه ای روز به روز سایه سیاه تری بر جامعه پاکستان می انداخت. همه تقریبا از نظام سیاسی و قضایی پاکستان در محاکمه عادلانه و مهار این ماشین سفاک قطع امید کرده بودند. از این رو وقتی که آخرین بار خبر بازداشت ملک اسحاق و معاون و دو پسرش منتشر شد، ناباوری از نتیجه بخش بودن اقدام پلیس تقریبا در ذهن همه کسانی که خبر را دیده بودند، غلبه داشت. اما صبح هفتم مرداد با خبر دیگری همراه بود. وقتی که تصاویر نعش بی جان ملک اسحاق در شبکه های اجتماعی منتشر شد و خبر زود در میان شیعیان داغدیده در سرتاسر پاکستان و به ویژه در کویته پیچید، باورها تغییر کرد. این بار در تصویر نعش بی روح ملک اسحاق، دهان نیمه باز و چشمان خشک شده بر نقطه ای نامعلوم فریادی به گوش می رسید که جنایتکار مرگ خود را می خواهد باور کند؟ آنها که در آخرین لحظات حیات ملک اسحاق وی را در اختیار داشتند، نمی توانستند این بار تعیین سرنوشتش را به دستگاه قضایی محول کنند. شاید چشم های یخ زده و به خاک رفته خونخوار هنوز این را باور ندارد.
یک سوال اساسی کماکان در برابر اولیای امور و صاحبان واقعی قدرت پاکستان قرار دارد. آیا آنها می توانند سرچشمه افراط گرایی را بخشکانند؟ گفته می شود در پاکستان بیش از بیست هزار مدرسه علوم دینی وجود دارد که از کشورهای عربی تامین مالی و مسلکی می شوند. فارغ التحصیلان این مدارس نیروهای مستعد برای گروه های فرقه گرا هستند.
انتشار اولیه: چهارشنبه 14 مرداد 1394 / انتشار مجدد: دوشنبه 19 مرداد 1394
نظر شما :