امپراطوری سایبری داعش
نویسنده: امید میری
دنیای مجازی حد و مرزی ندارد. از اینرو هر کس، با هر قدر دانش و دسترسی به ابزار دیجیتالی تعاملی جدید می تواند کشور مجازی خود را بوجود آورد. دیگر زمانی که ابزار اطلاع رسانی در دست عده ای خاص بود گذشت. زمانی که رادیو و تلویزیون جهت افکار عمومی را مشخص می کردند و مردم فقط باید می دیدند و می شنیدند؛ اکنون با تحولات جدید تکنولوژیک ارتباطی کاملا دگرگون شده و نسلی جدیدی از رسانه های دیجیتالی بوجود آمده است که بوسیله آن افراد می توانند بدون واسطه و عامل تعیین کننده نوع پیام با هم و بدون هیچ مزاحمتی در تعامل باشند. به این پدیده شبکه های اجتماعی تعاملی دو یا چند سویه می گویند که نماد پیشرفت ارتباطات قرن حاضر شده اند. مک لوهان، پرفسور مرکز مطالعات رسانه ای تورنتو و مطرح کننده- مفهوم «دهکده- جهانی» پرفسور مرکز مطالعات رسانه ای تورنتو و مطرح کننده- مفهوم «دهکده- جهانی» معتقد است که جوامع ، بیشتر در اثر ماهیت وسایل ارتباطی شکل گرفته اند تا در نتیجه محتوای ارتباط. به این معنا که وسیله نه تنها از محتوای پیام خود جدا نیست، بلکه به مراتب مهمتر از خود پیام نیز هست و بر آن تاثیری چشمگیر دارد.
اما اگر حرف مک لوهان صحیح باشد و وسایل ارتباطی بتوانند جوامع را شکل دهند و اگر نماد پیشرفت رسانه های ارتباطی قرن در دست گروهی خطرناکی همچون داعش باشد چه؟ به عبارتی دیگر، در صورتی که نتوان داعش را از داشتن این رسانه محروم کرد و درهای شبکه های تعاملی بروی سیاه پوشان داعش که تخم نفرت و نفاق را در افکار عمومی می پراکنند باز باشد چه؟
داعش همیشه نشان داده که خواهان استفاده از مدرن ترین تجهیزات برای مبارزه، چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی، با جهان است؛ اما افکاری که در سر دارد کهنه ترین است. از اینرو کسانی که در شبکه های چون تویتر و غیره که با عقاید کهنه و جاهلانه داعش مواجهه می شوند تحت تاثیر ماهیت وسیله ارتباطی و بی توجه به محتوای پیام آن را جذب می کنند. مهم نیست محتوای پیام چیست بلکه به گفته مک لوهان این ابزار ارتباطی است که مهم است نه خود پیام! در نتیجه داعش با استفاده از این ترفند جهت افکار کاربران شبکه های اجتماعی را سمت خود جلب می کند. شاید این سوال پیش بیاید که چگونه کاربران منفعلانه هر آنچه داعش ارائه می دهد می پذیریند؟ جواب این سوال در ماهیت تعاملی رسانه های اجتماعی است که به مخاطب و ارسال کننده پیام و خود ابزار پیام قابلیت تعامل می دهد. زمانی که ابزار ارتباطی خوب است استفاده کننده آن هر کس که می خواهد باشد. لذا در اینجا مهمترین بازیگر ابزار است نه صاحب ابزار. از اینروست که داعش مرز های امپراطوری خود را از شرق تا غرب جهان تعیین می کند و هر روز شاهد پیوستن جوانانی از دورترین نقاط جهان به صفوف داعش هستیم.
شاید تاثیر وسایل ارتباطی تعاملی برای کسی که دقیقا با آن زیاد سرو کار نداشته کمی اغراق آمیز باشد. فقط تصور کنید زمانی که از تلویزیون و رادیو برنامه ای را تماشا می کنید و ناگهان از دیدن صحنه ای یا بیان نکته ای ناراحت شده اید. شما قصد دارید همان لحظه انتقاد خود را به گوش سازندگان برنامه برسانید اما برای بازخور دادن به آن باید به سازمان مشخصی، به شماره های مشخص و در ساعاتی مشخص تماس بگیرید تا پیشنهاد و یا انتقاد شما از برنامه موردنظرتان اعمال گردد. از اینرو شاید بدلیل سختی بازخور از اینکار منصرف شوید. حال اگر رسانه ای در اختیار داشته باشید که بلافاصله بتوانید نظر خود را به گوش تهیه کننده آن برسانید و یا مستقیما با عوامل آن در ارتباط باشید و یا حتی خودتان بتوانید مسیر رسانه ها و برنامه هایشان را تعیین کنید چه؟
شبکه های اجتماعی بدلیل ماهیت تعاملی که دارند می توانند مخاطبان را یک پله از "مخاطب صم بکم" بالاتر ببرند و آنان را تبدیل به "کاربران رسانه" کنند. کسانی که از مخاطب یک قدم پا فراتر گذاشته اند و اکنون کاربر رسانه ای هستند بطوری که می توانند صاحب صدا و تصویر منحصر به خود باشند. شاید دیده باشید کسانی که در هیچ شبکه تلویزیونی برنامه رسمی ندارند اما در شبکه های اجتماعی نقش رسانه هایی چون تلویزیون را بازی می کنند و افکار عمومی را جهت می دهند. آنها هستند که حتی تعیین می کنند سایر رسانه ها چه چیزی پخش کنند و با فرستادن پیام هایشان به کاربرانشان، رسانه های دیگر را تحت تاثیر قرار می دهند. آنها داعش هستند که امپراطوری رسانه ای اینچنینی دارند.
مک لوهان در کتاب " برای درک رسانه ها " می گوید: ارشمیدس گفته است : یک نقطه اتکاء در جهان به من نشان بدهید تا من توسط آن دنیا را تکان بدهم. وی معتقد است اگر امروز ارشمیدس زنده بود ، حتما رسانه های ما را با انگشت نشان می داد و می گفت: من چشمها ، گوشها ، اعضا و مغزهای شما را به عنوان نقطه اتکاء به کار می گیرم و دنیا را آن گونه که مایلم به حرکت در می آورم. شاید اگر مک لوهان نیز زنده بود حتما شبکه های اجتماعی را نقطه اتکا افکار عمومی می دانست که با آن می توان عاقلان و جاهلان را از آن سر دنیا به حرکت در می آورد.
داعش این گفته مک لوهان را خوانده یا ناخوانده درک کرده و با استفاده از این ترفند، اساس امپراطوری رسانه ای خود را ایجاد کرده است. بکار گرفتن شبکه های اجتماعی بعنوان ابزاری نه برای انتقال پیام بلکه برای تغییر افکار عمومی. چراکه داعش از طرف رسانه های دیگر مانند تلویزیون و رادیو و غیره، به موجب پوشش گسترده خبری و عرفی خبرنگاران همیشه در صدر اخبار رسانه ها خواهد بود و پیام خود را منتقل می کند لذا قصد داعش از انتشار تصاویر خود توسط کاربران اجتماعی ادامه حیات نبوده بلکه ادامه دار کردن ارتباطی خطرناک و پر تنش با کاربران و تاثیر گذاری بر فکر و ذهن انان است.
در پوشش رسانه های جهان، داعش اما، دخل و تصرف چندانی در چگونگی نمایش وجهه خود برای افکار عمومی ندارد و در بسیاری از مواقع آن چرا که می خواهد بدست نمی آورد؛ ولی این موضوع در بازنشر مردم بسیار متفاوت است. چرا که مردم هیچ دخل و تصرفی در تصاویر داعش اعمال نمی کنند و آگاه یا ناخودآگاه به داعش در ترویج رعب و وحشت و یارگیری افراد کمک می کنند. هر بار که ویدیوی از داعش در شبکه های اجتماعی و یا موبایل ها دست به دست می شود شانس تغییر افکار عمومی برای داعش و توجیه موجودیت خود بیشتر می شود. تصاویری که سعی دارند با ترویج خشم و نفرت و دعواهای مذهبی و فرقه ای، حقانیت و مظلومیت اسلام و جهاد برای خدا را نشان دهند و گویی ندای حق تنها با بریدن و کشتن و سوزاندن به گوش و چشم خفتگان اسلام می رسد.
چرا داعش اینهمه بر سر زبانها افتاد؟
تاثیر گذاری امپراطوری رسانه ای داعش را می توان در تابستان سال گذشته دید، زمانی که جنگجویان داعش از طریق موصل، عراق را درنوردید همزمان با شروع انتشار تصاویر دهشتناک قتل ها توسط این گروه، موجی از خبر رسانی های در افکار عمومی شکل گرفت که تا پای هر میهمانی و محفل خصوصی پیش می رفت. دیگر غالب بازدید ها بجای "از خودت چه خبر؟ " با پرسش " از داعش چه خبر؟" شروع می شد. انتشار نا آگاهانه تصاویر در شبکه های اجتماعی، میهمانی ها و جمع های دوستانه هیمنه داعش را می رفت در افکار عمومی به هیولایی مهار ناشدنی تبدیل کند که گویی هر لحظه امکان دارد در خانه را به زور بشکند و وارد خانه شود. و متاسفانه همین کار را هم کرد اما نه با زور و تهدید، بلکه با ابزاری کوچک و وسیع به نام موبایل های هوشمند که اکثرا به شبکه های اجتماعی وصل بودند. اما چیزی که داعش را از هم صنفانش یعنی طالبان و القاعده و بوکوحرام و ... برتر نشان می دهد تنها استفاده درست از شبکه های اجتماعی نبود بلکه استفاده درست تبلیغاتی از مولفه های تشکیل یک حکومت بود یکی رهبری و دیگری بوروکراسی حرفه ای بود که بطور مختصر به آنها می پردازیم.
رهبری داعش
داستان به قدرت رسیدن ابوبکر بغدادی و رهبری داعش به قدری شباهت عجیبی به داستان به قدرت رسیدن هیتلر بر حزب نازی دارد که نپرداختن به آن تکرار اشتباهات تاریخ است. ابوبکر بغدادی نیز دقیقا همانند دیکتاتور بزرگ تاریخ، یعنی هیتلر که در زمان و مکان مناسب پرچم ملی گرایی را برافراشت و جهان را به سنگلاخ جنگ جهانی دوم کشاند، وی نیز پرچم سیاه اسلامگرایی افراطی و جهالت مدرن را برافراشت تا جهان را به پرتگاه جنگ جهانی سوم یا آخر الزمانی بکشاند. هیتلر به عنوان یک کهنه سرباز نشان دار جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۰ میلادی به حزب نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او در سال ۱۹۲۳ به خاطر شرکت در کودتایی نافرجام به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد و در همین دوران کتاب نبرد من را نوشت. او پس از آزادی از زندان، با ترویج ایده های ملی گرایی و ضد کمونیستی و ایراد سخنرانی های پرشور بر ضد پیمان ورسای، حامیان بسیاری در کشور آلمان به دست آورد و در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. ابوبکر بغدادی، رهبر گروه داعش نیز که در حال حاضر "خطرناک ترین تروریست جهان" از سوی دستگاه های امنیتی شناخته می شود به گزارش دویچه وله آلمانی و طبق مدارک به دست آمده، اول ژوئیه ۱۹۷۱ در شهر سامره (عراق) به دنیا آمده و نام اصلی او ابراهیم عواد ابراهیم البدری است. به گفته همسایگان، بغدادی پسر سوم از مجموع چهار پسر خانواده ای کشاورز و بی سر و صدا بوده است.
پس از حمله آمریکا به عراق (مارس ۲۰۰۳) بغدادی در فوریه ۲۰۰۴ به دلایلی که تا امروز مشخص نشده، دستگیر و ۱۰ ماه در اردوگاه "بوکا" در جنوب عراق نگهداری می شود. در اردوگاه بوکا مظنونان امنیتی و تروریستی در کنار نیروهای سابق ارتش صدام حسین نگهداری می شدند. به اعتقاد کارشناسان، این هم نشینی تأثیر بسزایی در رفتار کنونی بغدادی و تشکیلات زیر نظر او داشته است. نجم الدین کریم استاندارکرکوک، در گفت و گو با شبکه تلویزونی سی.ان.ان فاش می کند که صدام دستور نیروی انتقام جو را ماه دسامبر 2002 صادر کرد چون می دانست سرنگونی حکومتش نزدیک است. از این رو می توان گفت داعش تلاشی برای زنده کردن حزب بعث، گرفتن انتقام اعدام دیکتاتور مخلوع و اقتدار از دست رفته این حزب به رهبری بغدادی (رهبری کاریزماتیک همچون صدام) در لباس دین است چرا که شمار زیادی از تروریست های داعش از ساکنان محلی به ویژه حزب بعث هستند که دستورات صدام را اجرا می کنند. اما بغدادی پس از آزادی از ارودگاه بوکا در دسامبر ۲۰۰۴ به دانشگاه بازمی گردد و همزمان مؤذن محله ی "توبجی" در غرب بغداد می شود.
وضعیت بحران زده عراق پس از حمله آمریکا بی شباهت به وضعیت آلمان پس از جنگ جهانی اول ندارد. آلمان پس از جنگ جهانی اول در بحران غرق بود. در جامعه ای که لایه های گسترده مردم با بیکاری و فقر روبرو بودند، هیتلر مانند بسیاری از هم نسلان خود، تسلیم آلمان را رد می کرد و خواهان جبران آن بود. بغدادی نیز پس از حمله آمریکا به عراق بواسطه داعش همان کاری را کرد که هیتلر به حکم حزب نازی ها در آلمان انجام داد. با این تفاوت که هیتلر یک رهبر کاریزماتیک بود ولی بغدادی یک رهبر نمادین. داعش به رهبری ابوبکر بغدادی با سوء استفاده از وضعیت آشفته خاورمیانه شروع به ترویج ایده های اسلامگرایی و ضد امپریالیستی کرد و در یک حرکت حساب شده وارد جنگ سوریه و سرزمین عراق شد.
هر چند قیاس مستقیم ابوبکر بغدادی با هیتلر تا حدودی محال است اما نکته بسیار مهم شباهت استفاده آنها از "ابزار رسانه ای" عصر خود، برای بهره کشی از افکار عمومی است. آنچه که هیتلر را بر سر زبان ها انداخت ظهور رسانه ای گرم به نام "رادیو" و پس از آن تلویزیون بود. رسانه ای که حرارت نطق های آتشین ملی گرایی او را دو چندان می کرد و موجب جذب آرا می شد. تاثیر رسانه در ظهور قدرت های دیکتاتوری غیر قابل انکار است. بطوریکه مک لوهان معتقد است:
" اگر تلویزیون در زمان هیتلر به طور گسترده ای وجود داشت ، باعث می شد که این دیکتاتور بزرگ به سرعت افول کند و اگر تلویزیون پیش از او پا گرفته بود چه بسا اصلا موجودی به نام هیتلر ظهور نمی کرد".
از این نظر داعش نیز در دوره ای ظهور کرد که بازار استفاده از شبکه و رسانه های تعاملی و اجتماعی بسیار داغ و نوظهور بود و هست. از این رو شبکه های اجتماعی را باید "رسانه ای داغ" به شمار آورد. اگر فروریختن ساختمان های جهانی در سال 2001 در جایی به جز نیویورک با وجود آن همه دوربین های عکاسان و شبکه های خبری رخ می داد شاید هرگز امریکا به افغانستان حمله نمی کرد. القاعده آن زمان ناخواسته بر موج رسانه ای تروریسم سوار شد و تبدیل به هیولای جهان شد که باید نابود می شد چراکه در جایی خود را به جهان معرفی کرد که قلب خبرگزاری های جهان بود و درست مثل داعش شخصیت اول منفی سر خط همه خبرها شد با این تفاوت که داعش خود خواسته این مقام را بدست آورد اما القاعده هرگز تصور نمی کرد تا این حد بزرگ شود. در نتیجه اگر القاده را محصول ناخود خواسته خبرگزاری های جهانی بنامیم بدون شک داعش را باید محصول خود خواسته شبکه های اجتماعی دانست؛ به عبارت دیگر داعش اجتماعی ترین گروه ترویستی این گروههاست و اگر 10 سال پیش یعنی دقیقا همان سالهایی که صدام سقوط کرد ظهور می کرد شاید هرگز چنین هیمنه ای نداشت.
بروکراسی دولت اسلامی
از دیگر برتری های داعش نسبت به سایر گروهها شیوه بروکراسی دولت اسلامی است که بسیار حساب شده و سازمان یافته است. گویی رهبران سازمان داعش هر یک سالها در دانشگاههای مطرح جهان درس مدیریت خوانده اند. بررسی برخی اسناد داعش پنجره ای به سوی شیوه بروکراسی این خلافت خود خوانده می گشاید که می توان علت موفقیت و تفاوت فاحش این گروه را با سایر گروهها را مشاهده کرد.
این یک شناسنامه کودک است با هر آنچه که در یک شناسنامه انتظار می رود: "وزن، قد و تاریخ تولد با مهر رسمی..." تفاوت تنها در مهر حکومتی است که در اینجا، شناسنامه ها با نشان" دولت اسلامی عراق و سوریه (داعش)" مهر زده می شوند.
این گوشه ای از هزاران اسناد و مدارک رسمی داعش است که از برنامه واکسیناسیون و مسایل اجاره بها گرفته تا روشهای ماهیگیری در مناطق تحت کنترل داعش را شامل می شود. مثلا در خصوص ماهیگیری، مراقبت از محیط زیست در دولت اسلامی یک اصل مهم است، به طوری که استفاده از مواد منفجره برای گرفتن ماهی ممنوع است. در خصوص اجاره بها نیز مالکان اموال با توجه به سفارشات قرآن باید بار هزینه های مستاجران را به سبب کسب پاداش معنوی کاهش دهند که در آغاز یک سند جهت ترسیم خط مشی قیمت گذاری در کنترل اجاره بها تنظیم می شود.
داعش میل فراوانی دارد با این کارها خود را به عنوان یک دولت تحت حاکمیت قانون در افکار عمومی نشان دهد و حتی از پوشش شبانه روزی اخبار مجازات وحشیانه توسط این گروه، در مورد هر کسی که در برابر تفسیر قرون وسطایی از قوانین اسلامی ایستادگی و یا سرپیچی کند نه تنها ابایی ندارد بلکه با کمال میل از آن استقبال می کند.
رهبران داعش هنگامی که به قدرت رسیدند، برای نشان دادن اینکه می توانند ثبات زندگی روزمره را به ارمغان بیاورند به سرعت دانشگاه موصل را (البته تحت یک برنامه آموزشی کاملا افراطی) بازگشایی کردند. در این اعلامیه کلاس های دانشگاه در 24 ذیحجه 1435 در تقویم اسلامی (یا 2014 اکتبر 18، در تقویم غربی)، حدود چهار ماه پس از تصرف شهرستان موصل از سر گرفته شد. اما برخی موضوعات مانند دموکراسی و اندیشه های سیاسی، همچنین مدیریت هتل و گردشگری و باستان شناسی ممنوع شده اند. ممنوعیت باستان شناسی عجیب نیست، چراکه داعش مصنوعات پیش از اسلام را به عنوان آثاری از "دوره جهل" می شناسد لذا نگرانی اصلی آنها با باستان شناسی همین است که آن را به موضوع عبادت بت، که به شدت در اسلام ممنوع شده، تبدیل می کند.
ممنوعیت مدیریت هتل و گردشگری نیز تا پیش از این بسیار عجیب و غریب به نظر می رسید چراکه پیشتر همه آنها تعطیل و به فروش رفته و یا اجاره و یا تبدیل به خانه هایی برای خانواده ها شده بودند اما در اقدام بسیار سازمان یافته، داعش مجلل ترین هتل شهر موصل در شمال عراق را که از ده ماه پیش بسته شده بود، پس از تغییر نام به "الوارثین"، بازگشایی کرد.
دانشگاه موصل نیز هنوز همان استادان و معلمان را دارد اما اکنون اساتید ملزم به تدریس شریعت هستند و باید یاد بگیرند چه چیزی از نظر داعش قابل قبول است و چه چیزی نیست. بنابراین، آنها سیستم قبلی را حفظ اما باتوجه به شرایط قانون شریعت حفظ کرده اند. وزارت بهداشت داعش در بیمارستان ها نه فقط به جنگجویان زخمی بلکه برای هر کسی که احساس میکند مریض است خدمات ارایه می دهد. این خدمات شامل زایمان، درمانگاه و حتی یک واحد واکسیناسیون سیار نیز می باشد.
این چیزی است که داعش را از گروه هایی مانند طالبان، که واکسیناسیون را ممنوع می دانند متمایز کرده است. در حالی که تفسیر باستانی دین در قلب قوانین باقی مانده است، این تفاسیر بسیار با انچه در افغانستان و مناطقی که هنوز هم وسط طالبان کنترل می شوند تفاوت دارند. فلج اطفال مشکل بزرگی در پاکستان است زیرا طالبان معتقد است که واکسن یک ماده ممنوعه است. اما داعش تا این حد هم بدوی نیست. این اختلاف در آموزش و پرورش نیز وجود دارد. طالبان، آموزش و پرورش تمام دختران را ممنوع می داند اما داعش به دختران برای رفتن به مدرسه اجازه می دهد، البته در یک محیط جدا. با این حال، حق تحصیل برای دختران در دولت اسلامی تا سن 15 سالگی محدود شده است.
دولت اسلامی بسته به نفوذش در عراق و سوریه شیوه حکمرانی متفاوتی دارد. بطور مثال اگر کسی شکایتی در سوریه نسبت به این گروه داشته باشد بسیار شکیبانه تر با وی برخورد می شود تا در عراق. دلیل عمده این نوع رفتار در رقابت داعش در یارگیری با گروههای مختلف در سوریه است و داعش با این نوع رفتار قصد دارد خود را در مقابل رقبای دولتی و گروههای دیگر به نوعی بهتر نشان دهد تا پایگاه مردمی قوی تری داشته باشد. از جمله اقداماتی که در اولین روزهای اشغال سرزمین های سوری انجام داد کم کردن قیمت نان در مناطق تحت حاکمیت خود بود تا با این ترفند خود را بهتر از حکمرانان قبلی نشان دهد. برنامه اتوبوسرانی دولت اسلامی نیز قایل به مرزهای عراق و سوریه نیست و اتوبوس های آنها طبق مرزهایی که برای آنها تعیین شده در رفت و امد می باشند.
فتوای سرگرمی و قدرت نمایی فقهی
از ترفند های دیگر داعش ارائه تصویر بسیار مذهبی و نمایش دانش خود در فقه اسلامی است تا بوسیله آن قدرت معنوی خود را توجیه کنند. داعش دوست دارد جهان، اسلام را با نام داعش بشناسد. از این رو برای اینکار باید قبای اسلام را یک تنه بر تن کند. بر همگان کاملا روشن است که داعش و حلقه روحانیون و علمای دینی بدور آن، با متون دینی بسیار آشنا هستند. از این رو از آنها برای متقاعد کردن پیروان خود و همچنین ایجاد سپری دینی علیه هرگونه استدلال مراجع و روحانیون دیگر بر ضد خود استفاده می کنند. اما سازمان داعش با وجود تمام سخت جانی در تفاسیر احکام اسلامی، در مورد برخی مسایل با صدور فتاوی عجیب چنان دمکراتیک عمل می کند که موجب بروز تناقض و واکنش های جالبی از سوی کاربران رسانه های اجتماعی می شود. از جمله این اقدامات فتوای سرگرمی است که در آن برخی ورزشها مانند تنیس روی میز و فوتبال را می توان در صورت نبود قمار و شرط بندی در آنها بازی کرد. این فتوا در ادامه می گوید شطرنج، بیلیارد و دیگر "بازی های امروزی" برای مسلمانان سودمند نیستند اما در صورتی که این بازی ها مسلمانان را از انجام تعهدات مذهبی منحرف نکنند اشکالی ندارند. داعش با این نوع نتیجه گیری ها از قرآن و دیگر آموزه های دینی قصد دارد جوانان مذهبی را به پیوستن به این گروه ترغیب کند. در واقع با این استراتژی خود را در قبال جوانان و خواسته های آنان امروزی تر نشان می دهد.
داعش از شبکه های اجتماعی و تعاملی چه استفاده ای می کند؟
اگر به بحث اصلی بازگردیم، ماهیت حضور آنلاین داعش را می توان به 3 دسته تقسیم کرد: استفاده اول و از همه مهمتر، "ادامه حیات" است، از طریق مکانسیم یارگیری و استخدام اعضای جدید که هنوز به عنوان معمای بزرگ داعش برای بسیاری از کارشناسان فضای سایبری باقی مانده است. دوم، استفاده از این ابزار برای "ایجاد ترس و وحشت" در میان اهداف داعش است. عریان نمایی جنایات باعث ایجاد دلهره و ترس و اضطراب بی سابقه ای در حافظه تاریخی مردم می شود.
شاید دیدن تصاویر سربریدن و زنده زنده سوزاندن انسان هایی که به دست داعش به کام مرگ رفتند بسیار دلخراش و در عین ناباوری آخرالزمانی باشد. اما اگر به آمار و ارقام نسل کشی های بزرگ تاریخ نگاهی بیاندازیم، قتل عام های داعش اصلا به حساب نمی آیند و آخر الزمان خیلی پیش تر ها باید اتفاق می افتاد. زمانی که مغول ها در قرن 14 و 15 بیش از 29 میلیون نفر را به قتل رسانند و یا در زمان برده داری آفریقا (۱۴۵۱–۱۸۷۰) بیش از 17 میلیون نفر کشته شدند، و یا در زمان امپراطوری های چین قبل از میلاد بیش از 33 میلیون نفر به قتل رسیدند و حتی در همین دوران معاصر چین یعنی ۱۹۴۹–۱۹۸۷ طی 38 سال زمامداری مائو تسه تونگ بیش از 77 میلیون نفر (معادل جمعیت کنونی ایران) طی کشتار داخلی از بین رفتند؛ در وقایعی نزدیکتر از نظر جغرافیایی، می توان به زمانی اشاره کرد که تیمور به ایران حمله کرد و دستور قتلعام هفتاد هزار نفر را در یک روز داد و پس از آن از سر ها مناره ها ساخت ویا لشکرکشی تاریخی آقامحمد خان قاجار به کرمان و در آوردن 20 هزار جفت چشم در میدان اصلی کرمان که در این کشتار بسیاری از مردم را کور کرد و عده زیادی را به طرز فجیعی به قتل رساند. اگر باز کمی از نظر جغرافیایی به دولت خود خوانده اسلامی نزدیک تر شویم، به وقایع تاریخی همچون نسل کشی مردم حلبچه می رسیم که در جریان جنگ ایران و عراق در تاریخ ۱۶ تا ۱۷ مارس ۱۹۸۸ توسط رژیم بعثی عراق بمباران شیمیایی شدند و بیشتر از پنج هزار غیرنظامی و بی دفاع در یک دقیقه در این شهر جان باختند.
نکته ای که در این کشتارهای تاریخی وجود دارد میزان تاثیر آنهاست که در حافظه تاریخ باقی مانده است. در مورد کشتار مغولان و تمیوریان و غیره ... تنها چند سند تاریخی وجود دارد و در مورد واقعه ای مانند حلبجه چند عکس از سه عکاس برجای مانده است. نکته جالب تر این است که تمامی کسانی که درچنین فجایعی دست داشته اند همواره در تلاش بوده اند که وجود این کشتارها را تکذیب کنند و آمار ها و کسانی که به دنبال انتشار اسناد آنها هستند را به دروغ و فرافکنی متهم کنند.
اما در مورد قتل عام های داعش ماجرا کاملا برعکس است. داعش خود با علم به این موضوع، به بهترین نحو ممکن و با استفاده از هنر کارگردانی روز دنیا، تصاویری در ذهن تاریخ ثبت می کند که بشر فقط از آنها خطی خوانده و یا عکسی دیده است. شاید اینجاست که دنیا به آخر می رسد. به آخر توحش جایی که مرز وقاحت و بی شرمی کشتن انسانی دیگر شکسته می شود و هرکس هر جوری که بخواهد می تواند دیگران را به قتل برساند بدون آنکه از نشان دادن تصاویر آن شرمنده باشد. از این رو، به عنوان مثال، "تصور" 20 هزار چشم که بصورت فرشی زیر پای یک نفر پهن شده اند هرگز آن تاثیر تاریخی را که "تصویر" زنده سوزانده شدن خلبان اردنی دارد، برای مردم نخواهد داشت و همین امر باعث می شود داعش آگاهانه دست به چنین جنایاتی بزند.
نکته بسیار ظریف هم همین جاست: "قدرت داعش در به هیجان اوردن و غافلگیر کردن بیش از حد افکار عمومی به وسیله وسایل ارتباط جمعی است" و گرنه پیش از این کشتارهای تاریخی بزرگتری از کشتارهای داعش بر روی زمین رخ داده اند. هنر داعش در کارگردانی کردن جنایات بصورت مستند های تصویری است که هرگز از حافظه تاریخ پاک نخواهند شد. داعش با سربریدن و سوزاندن و انتشار تصاویر آنها، توپ را به زمین مردم و دولت ها می اندازد و با تحلیل دقیق نظرات افکار عمومی و دولت ها در شبکه های اجتماعی و رسانه های جمعی گام های دقیق تری به جلو بر می دارد.
اما سومین اقدام داعش در زمینه آنلاین در حال ظهور است: "تلاش برای استفاده از فضای سایبری به منظور اهداف تهاجمی". توبیاس فیکین در نشنال اینترست به نقل از دیپلماسی ایرانی می نویسد منظور از تهاجمی، حملات سایبری که در آن تاثیرات جنبشی وجود داشته باشد نیست، بلکه تلاش برای استفاده از دامنه های سایبری به منظور مختل کردن خدمات و آسیب رساندن به اطلاعات حساس است. در طول پنج ماه گذشته شاهد فعالیت های تهاجمی بوده ایم که ادعا شده توسط داعش انجام شده است.
در ژانویه، حساب های توییتر و یوتیوب فرماندهی نیروهای مرکزی ایالات متحده (سنتکام) از سوی خلیفه سایبری -گروهی که از داعش حمایت می کند- هک شد. در حالی که این هک کردن ها تاثیری بر عملیات سنتکام نداشت، ولی نشانه ای از فعالیت های سایبری همچون گروه هایی مانند «ناشناس» در آن وجود دارد. در ماه فوریه گروه مشابهی حساب توییتر نیوزویک و تیلور سوئیفت را هک کرد و در هر دو شعارهایی در حمایت از داعش و پیام های تهدید آمیزی علیه باراک اوباما منتشر شد.
در ماه مارس هم گروهی که مدعی شده بود لشکر هک داعش است، سایتی را که عکس، نام و آدرس پرسنل نظامی ایالات متحده را شامل می شد، هک کرد و طبق ادعای خودشان به سرورهای اطلاعات ارتش ایالات متحده دست یافتند. آنها در بیانیه ای که منتشر کردند نوشتند: «با دسترسی یافتن به سرورها و داده های اطلاعاتی مختلف ما به 100 آدرسی دست یافتیم که برادرانمان در آمریکا می توانند به ما در این رابطه کمک کنند... آنها را در سرزمین خودشان بکشیم، سرشان را در خانه های خودشان قطع کنیم، در حالی که در خیابان راه می روند و فکر می کنند که امنیت دارند، با چاقو بهشان حمله شود.
در ماه آوریل شاهد یکی از مهمترین اقدامات داعش در این زمینه بودیم. این گروه توانست به مدت سه ساعت کانال 5 فرانسه را از دسترس خارج کند. آنها تمام 11 کانالی که وابسته به این کانال هستند و سایت ها و رسانه های اجتماعی آن را هک کردند. در مدتی که این حمله جریان داشت، هکرها کارت های هویتی خویشاوندان سربازان فرانسوی که درگیر مبارزه با داعش هستند را بر روی صفحه فیسبوک این شبکه قرار دادند و آنها را تهدید هم کردند. لشکر هک داعش مسئولیت این اقدام را هم پذیرفته است.
این درجه از اقدامات این گروه نشانه ای از افزایش توانمندی های آنها در این حوزه است و این که آنها پیش از انجام حمله درباره آن برنامه ریزی می کنند که می توانند به طور کامل سیستم های کامپیوتری را تعطیل کنند.
چگونه می توان امپراطوری رسانه ای داعش را سرنگون کرد؟
مسلما داعش بر روی زمین با ابزارهایی مثل توپ و تانک و از آسمان با بمب و موشک در حال اضمحلال است. هرچند تاکنون شائبه های زیادی در مورد راههای کشتن این اژدهای هفت سر در محافل نظامی و سیاسی بوجود آمده اما یکی از سر های این اژدها در فضای مجازی است که بهمان اندازه که باید با قدرت از زمین و آسمان آن را درهم کوبید باید در فضای مجازی نیز با آن مبارزه کرد. هرچند سازمان های اطلاعاتی کشورهای مختلف جهان شبانه روز در حال مبارزه در این سنگر نیز هستند اما مردم را در شبکه های اجتماعی و محافل خصوصی چگونه می توان توجیه کرد شاید موثرترین نیرو برای در هم شکستن قدرت سایبری داعش مردم باشند که ناخودآگاه اسباب تبلیغ داعش شده اند؟ اگر به برخی کامنت های جوانان در شبکه های اجتماعی در مورد ویدیوهای داعش دقت کنید در بعضی از آنها نفرت و در برخی بی تفاوتی، بعضی نژاد پرستی و برخی طرفداری نامحسوس به این گروه موج می زند. قدرت سایبری داعش در نفرت پراکنی در برخی ویدیوها به جایی می رسد که برخی نیروهای نظامی علیه داعش اقدام به سوزاندن اسرای داعشی، به تقلید کورکوانه از اقدامات داعش می کنند؛ و یا نوجوانانی که از سر جهالت و کنجکاوی به سبک داعش اقدام به انتقام گیری از دوستان و جامعه خود می کنند و اینجاست که باید نگران سقوط ارزش های شکسته نشده در جوامع بود.
نشریه امریکایی "کریستین ساینس مانیتور" در مقاله ای به نقل از «تابناک» به این مساله می پردازد و می نویسد: جدا از عرصه میدانی، مرکز کمیسیون های استراتژیک مبارزه با تروریسم وزارت خارجه آمریکا (CSCC) نیز به دلیل رویکرد ناکارآمد خود برای مبارزه با استراتژی آنلاین داعش مورد انتقاد قرار گرفته است. در ویدئویی که این مرکز با نام «به سرزمین داعش خوش آمدید» تهیه کرده، هدف بی اعتبار کردن این گروه و جلوگیری از پیوستن اعضای جدید به آن دنبال می شود؛ اما منتقدان، استفاده این ویدئو از تصویرسازی های گرافیکی را به منزله استقبال از رویکرد طرف مقابل می دانند. این در حالی است که داعش همچنان به تصویرسازی از خود به عنوان یک سازمان قدرتمند، پیروز و در حال رشد ادامه می دهد.
با وجود این، کار شناسان می گویند راه های مؤثری برای مبارزه با داعش وجود دارد؛ از جمله مهم ترین این راه ها، توقف اغراق درباره «شکست ناپذیری» این گروه است. جسیکا استرن در این زمینه در نشریه تایم می نویسد: «داعش بر تصویرسازی از قدرت خود و همچنین ایجاد توهم آسودگی و رفاه در سرزمین های تحت کنترلش استوار است. وی یکی از راه های مقابله با داعش را افشای آسیب پذیری ها و نقاط ضعف این گروه می داند. این دقیقا دست گذاشتن روی چیزی است که داعش همیشه آن را نقطه خود خود معرفی می کند، یعنی ایجاد یک آرمانشهر اسلامی، در حالیکه چه از نظر ایدئولوژی چه از نظر رعایت حقوق انسان در این آرمانشهر پارادوکس فاحشی با دوران های صدر اسلام و خلفا و حکومت های موفق اسلامی امروزی وجود دارد.
ریچارد استنجل، مدیرعامل سابق نشریه تایم که توسط جان کری، وزیر خارجه آمریکا به عنوان رئیس مرکز دیپلماسی عمومی این وزارتخانه استخدام شده، طرفدار نوعی از پیام رسانی در موضوع داعش است که بیشتر مبتنی بر حقایق و کمتر طعنه آمیز و تند و تیز باشد. استنجل در این زمینه می گوید: «شما می گویید قلمرو خلافت (خلافت خودخوانده داعش) بهشت روی زمین است؟ ما به شما تصاویری از جاهایی را نشان می دهیم که در آن سیستم فاضلاب کار نمی کند. شما می گویید در حال پیروزی در میدان نبرد هستید؟ ما تصاویر ماهواره ای در اختیار داریم که افراد شما را در حال عقب نشینی نشان می دهد. مسلما این تغییر رویکرد در عرصه تبلیغاتی بسیار نتیجه بخش خواهد بود و باید منتظر ماند و در آینده درباره آن قضاوت کرد؛ اما استراتژی دولت آمریکا در فضای مجازی هر چه باشد، نیازمند آن است که با یک استراتژی میدانی مناسب تکمیل شود. بغیر از این کشور سایر کشور ها و مردم در فضای مجازی می توانند روشنگری های مناسبی در مورد حقایق پشت پرده داعش را به صورت آگاه سازی دنبال کنند. داعش تصویری به شما می دهد بی عیب و نقص از خلافت خود اما همچنان که اکثریت کاربران می دانند این تصاویر هر چقدر هم هنرمندانه و تاثیر گذار به تصویر درآمده باشد نشان از اوج استیصال گروهی است که همه چیز خود را در یک تصویر گذاشته است. این یعنی داعش هر بار تمام آنچه هست را با یک تصویر می خواهد انتقال دهد. حال اگر گوشه ای از واقعیت آنچه داعش نمی خواهد کسی ببیند را به جهان نشان داد چه؟ مسلما تاثیر پروپاگاندای داعش را در هم خواهد شکست و کسانی را که برای پیوستن به این گروه دچار تردید هستند منصرف خواهد کرد. تصاویر بد رفتاری با زنان و یا کشتن غیر شرعی و اسلامی با آتش و یا ویرانه های شهری که در آن داعش حکومت می کند. نشان دادن پارادوکس هتل مجلل تازه افتتاح شده داعش در کنار خرابه های موصول. این همان آرمان شهری است که داعش وعده می دهد.
جایی که مردم شهر باید شبانه روز متحمل بمباران ها و انفجارهای هواپیما های کشورهای مختلف جهان باشد. این شهر مردمان خود را با صدای مهیب انفجارها از خواب بیدار می کند و شب را با رقص نور بمباران های موشک و گلوله به پایان می رساند. این گوشه ای از ارمغان داعش برای مرمانش است. ارمغانی این چنین به نام اسلام، باشد که هرگز نباشد. والسلام!
نظر شما :