دوستی چین و روسیه تا چه زمانی تداوم دارد؟

۱۷ خرداد ۱۳۹۴ | ۲۱:۲۵ کد : ۱۹۴۸۴۹۷ سرخط اخبار

ایراس: مانور نظامی مشترک چین و روسیه در دریای سیاه و مدیترانه و سفر اخیر رئیس جمهور چین به مسکو، حاکی از افزایش پیوندها میان دو ابرقدرت اوراسیایی است؛ اما با وجود منافع اقتصادی مهمی که دو کشور در آن شریک هستند و همچنین با وجود مخالفت آنها با آنچه نظم جهانی تحت سیطره ایالات متحده خوانده می شود، به نظر می رسد مسیر آینده روابط چین و روسیه می تواند ناهموار و پرتنش باشد.

یکی از منابع اصلی ناسازگاری این است که روسیه بر خلاف چین یک قدرت در حال پیشرفت به شمار نمی رود، بنابراین نه تنها مسکو مایل نخواهد بود نقش شریک کوچکتر چین را ایفا کند بلکه احتمالا چین نیز با روسیه آن گونه که این کشور در خور خود می داند رفتار نخواهد کرد.
 
با این وجود در گسترش روابط روسیه و چین تردیدی وجود ندارد، چراکه حجم مبادلات تجاری میان دو کشور روسیه و چین صد میلیارد دلار در سال است (یعنی حدود یک دهم تجارت خارجی روسیه و یک چهلم تجارت خارجی چین). آن گونه که رئیس جمهور چین در دیدار با ولادیمیر پوتین اظهار کرد ، این کشور ممکن است در راستای طرح راه ابریشم به سرمایه گذاری زیربنایی در روسیه بپردازد تا صادرات کالاهای چینی به اروپا و خاورمیانه آسانتر شود. مسکو و پکن همچنین در مورد دو پروژه بزرگ انتقال گاز از سیبری به چین به توافق رسیده اند که در صورت تحقق آنها، چین جای اروپا را به عنوان بزرگترین خریدار گاز روسیه خواهد گرفت.
 
اما دشواری هایی نیز وجود دارد: این پروژه ها بسیار پرهزینه خواهند بود. در حالی که روسیه سهمش را در بازار گاز اروپا از دست می دهد، چین به معامله ای سخت دست می زند و سرمایه گذاری در روسیه را پرخطر می یابد. مسکو دیگر انتظار ندارد سرمایه چینی ها جایگزین بازارهای سرمایه غربی شود که دسترسی روسیه به آنها به دلیل تحریم هایی که در پی حمایت این کشور از جدایی طلبان اوکراین وضع شده، کاهش یافته است.

روسیه به دلیل نگرانی از مهندسی معکوس مایل به فروش فناوری نظامی پیشرفته به چین نبوده است، اما حالا و در شرایط دشوارتر مسکو راضی شده است پیشنهاد فروش پیشرفته ترین سامانه دفاع هوایی اش را مطرح کند. موشک اس-400 به چین امکان می دهد تایوان و حتی بخش هایی از هند را هدف قرار دهد.

چین و روسیه حامی نهادهای منطقه ای جدیدی هستند که می توانند به روابط آنها در آینده کمک کنند یا آسیب بزنند. سازمان همکاری شانگهای به رهبری چین هدف مبارزه با تروریسم، افراطی گری و جدایی طلبی را به ویژه در آسیای مرکزی دنبال می کند. همه اعضای سازمان از جمله روسیه نگران رخنه ستیزه جویان افراطی از افغانستان و خاورمیانه هستند.

اتحادیه اقتصادی اوراسیا به رهبری روسیه مبتنی بر  یک اتحادیه گمرکی است که از قبل وجود داشته است و ارمنستان، بلاروس، قزاقستان و روسیه را به هم پیوند می دهد. دیوار بلند تعرفه های گمرکی این گروه چین را نگران می کند. در حالی که با انتقال صنایع چین به بخشهای داخلی کشور، اهمیت صادرات به اتحادیه اوراسیایی بیشتر می شود؛ بانک سرمایه گذاری زیربنایی آسیایی با محوریت چین  جذابیت زیادی برای اتحادیه اوراسیایی دارد و روسیه به عنوان عضو موسس اتحادیه علاقه زیادی به جذب منابع مالی آن دارد.

تعهد به نظام های سیاسی اقتدارگرا با پشتیبانی گفتمانی به شدت ملی گرا عامل دیگری است که مسکو و پکن را به هم پیوند می دهد. حمایت واشنگتن از نظام های سیاسی بازتر، پوتین و شی جینپینگ را ناراحت می کند. این ناراحتی در واکنش خشمگینانه پکن به تظاهرات دانشجویان در هنگ کنگ و ادعاهای مسکو پیرامون مداخله خارجی ها در حوادث اوکراین به منظور برانگیختن نفرت علیه روسیه، منعکس شده است.

با وجود منافع مشترک مسکو و پکن، چشم انداز روابط آنها در بلندمدت، همانگونه که نگاهی کوتاه به تاریخ نیز آشکار می کند چندان امیدوارکننده نیست. در طول سه دهه شکاف میان چین و شوروی از نیمه دهه 1950 تا اواخر دهه 1980، اختلافات سیاسی و ایدیولوژیک رهبران، تهدید خصومت هایی جدی را  پدید آورد. اما میخاییل گورباچف و دنگ شیائوپینگ آنقدر عاقل بودند که این گرایش های پیشین را در حدود سی سال پیش تغییر دهند.
چشم اندازهای اقتصادی در حال افول روسیه، توانایی این کشور را برای معامله برابر با چین کاهش می دهد. اندازه اقتصاد چین چهار برابر اقتصاد روسیه است و این شکاف در حال بزرگتر شدن است. سقوط قیمت انرژی، تحریم های غرب و کنترل دولتی، بار سنگینی را به اقتصاد روسیه تحمیل می کنند.

وضعیت جمعیتی شرق دور روسیه هم تاثیر مثبتی بر روابط ندارد. پکن باور دارد مرز روسیه و چین را معاهدات نابرابر در قرن نوزدهم و پیش از آن به شکل ناعادلانه تعیین کرده اند. حضور چند میلیون کارگر چینی در شرق دور روسیه و چند صد میلیون کارگر در طرف چینی مرز، بر این نابرابری صحه می گذارد. جمعیت روس های ساکن در این ناحیه از خاک روسیه نیز تنها شش میلیون نفر است.
 
روسیه و چین در دام درآمد متوسط اسیر شده اند. به منظور رهایی از این دام، اقتصاد این کشورها باید بیش از منابع طبیعی و کارگر ارزان بر نوآوری و بهره وری بالا متکی باشد. اگر یکی از این کشورها قادر نباشد خواسته های رو به افزایش مردم را که همگام با افزایش درآمد آنها افزایش می یابد تامین کند، ناآرامی متعاقب آن به طرف دیگر مرز نیز سرایت می کند.

روسیه و چین هر دو دوره هایی از بی ثباتی را در تعامل با همسایگانشان تجربه می کنند. پوتین علیه اوکراین و گرجستان به زور متوسل شده است و اروپایی ها را پیرامون بالتیک مرعوب می کند. چین در دریاهای چین جنوبی و شرقی دعاوی ارضی مطرح می کند. این تحرکات به تقویت بیشتر ناتو   می انجامد و باعث می شود اغلب کشورهای آسیایی خواهان کمک نظامی بیشتر آمریکا شوند.

روسیه و چین می خواهند به اولویت های راهبردی یکدیگر دست اندازی نکنند، اما خطراتی وجود دارد. چین منفعتی در سوگیری در منازعه اوکراین نمی بیند، اقدامات روسیه هم با سیاست چین در مورد مصونیت مرزهای شناسایی شده بین المللی و عدم مداخله در امور داخلی کشورها همخوانی ندارد. این عوامل ارکانی هستند که زیربنای مواضع پکن را در تبت، تایوان و سین کیانگ تشکیل می دهند. این مسائل همچنین مبنای ملی گرایی جدیدی هستند که شی جینپینگ با عنوان "رویای چینی" در حال ساختن آن است. روسیه منافع کمتری در دریاهای چین جنوبی و شرقی دارد و چین را در آنجا رها می کند.

غرب هیچ سودی از برانگیختن دشمنی میان چین و روسیه نمی برد. پیوندهای گسترده تر در حوزه انرژی، منابع عرضه جهانی را متنوع می سازد و ترتیبات تجاری همکاری جویانه فرصت های اقتصادی را افزایش می دهد.  غرب بیشتر مایل است روسیه و چین به همسایگان کوچکترشان زور نگویند. فشارهای روسیه بر اوکراین و اقدامات چین در دریاهای چین جنوبی و شرقی،  غرب را برمی انگیزد تا به دفاع نیرومندتر و دیپلماسی فشرده تر برای جلوگیری از منازعه روی بیاورد.

ایالات متحده مدتها است با وجود اختلافاتش با چین و روسیه به دنبال پیوندهای سازنده با آنها می باشد. منافع آمریکا در تقویت ناتو و تبدیل شدن به یک قدرت در آسیا-پاسیفیک نهفته است، قدرتی که شبکه ای از پیوندهای نزدیک دوجانبه و چندجانبه نظیر "همکاری ماوراء پاسیفیک" (معاهده تجاری بزرگی که مذاکرات نهایی آن در جریان است) دارد.

اگر روسیه نتواند منابع جدیدی برای رشد اقتصادی بیابد، جایگاهش را به عنوان یک قدرت بزرگ از دست می دهد.  چین و روسیه با عملگرایی به ویژه در زمینه انرژی و تجارت، گزینه هایی برای گسترش روابط اساساً همکاری جویانه در اختیار خواهند داشت. اما با توجه به مسیرهای متفاوت و مشکلات تاریخی دو ملت، محدودیتهای همکاری میان آنها می تواند در طول زمان افزایش یابد.

مسکو و پکن تصمیمات مهمی پیش رو دارند. ژستهای ضد آمریکایی به تحقق مهمترین اهداف ملی هیچ یک از این دو کشور کمکی نمی کند.

نویسندگان: William Courtney,  David Sedney, Kenneth Yalowitz, Stephen Young
برگردان: شیوا علیزاده، دانشجوی دکتری آسیای مرکزی و قفقاز دانشگاه تهران و عضو شورای نویسندگان ایراس؛
منبع: رویترز

کلید واژه ها: اوکراین چین و روسیه روسیه و چین


نظر شما :