پس لرزه های انتخابات یونان ادامه دارد
اروپا؛ چپ به راست یا راست به چپ؟
دیپلماسی ایرانی: روی کار آمدن حزب چپگرای سیریزا در یونان و سیاست های آنها در قبال اتحادیه اروپا موجب بروز عکس العمل هایی از سوی احزاب راست میانه عمدتا در کشورهای شمال اروپا شده است. مردم یونان که در پنج سال گذشته از سیاست ریاضت اقتصادی تحمیلی از سوی اتحادیه اروپا، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به ستوه آمده بودند، با شعارهای حزب چپگرا، به تقابل با سیاست های راستگرایانه رفتند. تحرک چپگرایان یونان، به اسپانیا نیز سرایت کرده و مردم این کشور به دعوت حزب چپ در اعتراض به سیاست های ریاضت اقتصادی به خیابان ها آمدند. ظهور چپ در جنوب اروپا و حضور راست در شمال قاره، این سوال را مطرح می کند که آیا شاهد شکل گیری فضای دوقطبی راست- چپ در اتحادیه اروپا هستیم و قدرت در اروپا به سمت تقابل چپ و راست در حرکت است؟ یا اروپا در نهایت می تواند همانند دیگر چالش های بزرگ تاریخ خود از جمله بحران های اقتصادی، از این مساله نیز عبور کرده و آن را در خود حل کند؟ برای پاسخ به این سوال ها با دکتر سعید خالوزاده، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد مطالعات اروپا گفت وگویی داشته ایم:
شاهد چرخشی از راست به چپ در جنوب اروپا هستیم. دقیقا عکس آن چیزی که در شمال اروپا روی داد. آیا شاهد تلاقی اروپای چپ و اروپای راست هستیم؟ یا فرایندی طبیعی است و اروپا این مساله را در خود حل می کند؟
کشورهایی اروپایی عمدتا کشورهای دموکراتیک هستند و نظام های پارلمانی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. در همین چارچوب نیز احزاب موقعیت ویژه ای پیدا می کنند. آنچه در اروپا روی داده، بی سابقه نیست. هر از چندی اروپا به راست یا به چپ، یا راست میانه یا چپ میانه گرایش پیدا می کند. پیروزی چپگرایان در دو یا سه کشور از جمله یونان، بدان معنا نیست که اروپا به سمت چپ گرایش پیدا کرده است. اتفاقا در برآیند کلی و در ساختار اتحادیه اروپا با 28 عضو، عمده ترین کشورها، کشورهایی هستند که به جناح راست یا راست میانه گرایش دارند و هنوز جناج چپ در اقلیت است. نکته قابل طرح این است که طی سال های اخیر با توجه به بحران اقتصادی-پولی در اروپا به ویژه از زمان بحران اقتصادی سال 2008 در آمریکا که به حوزه مسکن و سپس بخش مالی سرایت کرد و در نهایت کل اقتصاد را در نوردید و در نهایت سایر حوزه های اقتصادی دنیا به خصوص اتحادیه اروپا را محصور کرد، دولت های محافظه کار و راستگرا با کمی اقبال از سوی شهروندان مواجه شده و همزمان گرایش به سمت دولت های به اصطلاح مردمی، بیشتر شد. عمده ترین این گرایش ها را می توان در فرانسه مشاهده کرد. بعد از شکست سارکوزی - جناح راست یا گلیست فرانسه- سوسیالیست ها پیروز شده و فرانسو اولاند به عنوان یک سوسیالیست رئیس جمهور شد. البته این موضوع به معنای پیروزی یا موفقیت دولت سوسیالیست در فرانسه نیست، زیرا دولت سوسیالیست فرانسه با مشکلات بسیار زیادی در عرصه اقتصادی و اجتماعی حتی بیشتر از دوره سارکوزی مواجه است. در کشورهای دیگر نیز چنین دولت هایی برخاسته از شرایط دشوار اقتصادی و مالی ایجاد شدند. در حال حاضر نیز دولت های چپگرا که عمدتا پوپولیستی هستند، به خصوص در یونان، بر سر کار آمدند. اما معتقدم حرکت سطحی و ظاهری است که دولت ها با توجه به مشکلات عمده ای که از دولت های دیگر به آنها رسیده، وارث مشکلات قبلی بوده و نمی توانند اقدامات و راهکارهای مثبت اقتصادی و رفاهی ارائه کنند و به زودی مشکلات آنها نمایان خواهد شد.
گرچه ممکن است که در شمال اروپا، اقتصادها در رکود باشند، اما مردم در این کشورها تمایلی به چرخش به سمت چپ ندارند؛ علت چیست؟
به طور کلی کشورهای شمال اروپا از ساختار بسیار قوی تری در زمینه جامعه مدنی، دموکراسی و همینطور از لحاظ اقتصادی و رفاه اجتماعی برخوردار هستند. این خود عامل بسیار مهمی برای مردم و شهروندان یک کشور است که به سمت چپ به خصوص چپ افراطی گرایش پیدا نکنند. اصولا مردم این کشورها دید مثبتی نسبت به چپ ندارند. به طور معمول گرایش به چپ و راست افراطی در کشورهای عمدتا در جنوب اروپا مشاهده می شود که مسائل ژئوپولتیکی، جغرافیایی و طبیعی نیز بر این رویکرد اثرگذار است. ضمن اینکه از اقتصاد ضعیف تری نیز برخوردارند. یونان یکی از ضعیف ترین کشورهای اروپایی به لحاظ اقتصادی و مالی بوده که در حال حاضر 350 میلیارد یورو بدهی خارجی داشته و به طور نسبی بدهکارترین کشور اروپایی است. همچنین اسپانیا، پرتغال و حتی ایتالیا که صاحب قدرت بزرگ اقتصادی اروپاست اما با بدهی بسیار زیاد خارجی در حدود 2 هزار میلیارد یورو مواجه است. این میزان بدهی و مشکلات اقتصادی در کشورهای شمال اروپا مشاهده نمی شود.
نکته دیگر در تحولات اروپای جنوبی، همگرایی میان چپ با راست افراطی است.علت تمایل راست افراطی به چپ چه بوده و متاثر از چیست؟
وجوهات مشترک بسیاری زیادی میان افراطیون وجود دارد. مهمترین ویژگی مشترک، مقابله و مبارزه با جناح میانه است. چه راست میانه و چه چپ میانه به عنوان احزاب کلاسیک، سنتی و بزرگ شناخته می شوند. معمولا احزاب قدرتمند و بزرگ، احزاب افراطی نیستند. بنابراین منافع مشترکی آنها را گردهم جمع می کند. به همین دلیل نیز شاهدیم چپ افراطی با راست افراطی در برخی موارد دیدگاه های مشترکی پیدا کرده و علیه احزاب بزرگ و کلاسیک که سابقه بیشتری دارند، اقدام می کنند. نمونه این رفتار را می توان در یونان مشاهده کرد که جناج چپگرای افراطی به پیروزی می رسد. اما این پیروزی در حد بسیار محدودی بوده و این اتفاق در اکثر کشورهای اروپایی روی نداده است.
برخی بر این عقیده اند که چرخش و اراده به تغییر و خانه تکانی توسط چپگرایان در یونان و سپس اسپانیا حکایت از این دارد که حرکت دومینویی در اروپا آغاز شده است. آیا این حرکت را می توان به عنوان خانه تکانی تاریخ توسط چپ نوین اروپا در مقابل راست مطرح کرد؟
بنده چنین دیدگاه دومینویی را رد می کنم. این بیشتر بازی با کلمات است. اما در جهان واقع و به صورت واقعگرایانه در عالم سیاست، چنین چیزی وجود ندارد. حتی می توان گفت که در آینده شاهد دومینوی سقوط چپگرایی در کشورهایی اروپایی خواهیم بود.
انتشار اولیه: سه شنبه 14 بهمن 1393 / انتشار مجدد: یکشنبه 19 بهمن 1393
نظر شما :