چهل و هشتمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
حرف های وحشتناک صدام بعد از دیدار با ابراهیم یزدی
                                    دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا چهل و هشتمین بخش آن را می خوانید:
چرا صدام به سراغ جنگ رفت؟
به اعتقاد من دو عامل نقش مهمی در این تصمیم بازی کردند. یک عامل به شخص صدام باز می گردد که همیشه به دنبال رهبری ای فراتر از مرزهای عراق بود. و ظن غالب بر این است که فکر می کرد پیروزی بر کشوری به بزرگی ایران و وادار کردنش به بازگرداندن حقوق عراقی ها، از او رهبری به بزرگی جمال عبدالناصر می سازد و او را به مردی که حرف اول منطقه را می زند، تبدیل می کند. عامل دیگر قانع شدن صدام حسین یا وجود احساسی نزد او به این که چنین ماجراجویی با حداقل موافقت غرب مواجه خواهد شد آن هم در سایه ایران انقلابی بعد از شاه که باعث نگرانی غرب شده بود. صدام مرد ساده و بی تکلفی نبود و حتما آن چه اتفاق افتاد اگر با موافقت عملی نداشت حداقل چیزی از ترغیب در پشت آن بود. جنگ علیه ایران نیاز به سلاح و مهمات داشت برای این که ایران در مقایسه با منطقه کشور بزرگی است.
صدام از ایران متنفر بود؟
بله.
و از ]امام[ خمینی ]ره[ هم نفرت داشت؟
طبیعتا.
و از شیعیان عراقی هم متنفر بود؟
جوابم متعجبت خواهد کرد. تهمت طایفه ای زدن به صدام به نفع اوست. در حالی که چنین اتهامی صحیح نیست. صدام به این شیوه فکر نمی کرد. او روابطش با دیگران را در سایه نزدیک شدن یا دور شدن از آنها، تنها بر اساس توانایی شان در ایجاد مانع در طرحش تعریف می کرد. هر کسی که جلوی کارش را می گرفت به او رحم نمی کرد چه سنی باشد چه شیعی. این حرف را منی می زنم که از اهالی تکریت هستم. به اعتقاد من هر کس صدام را به طایفه گرایی متهم می کند به صدام خدمت کرده یا از او دفاع کرده است. چنین چیزی شیوه فکری او نبود. در عین حال وابستگی مذهبی همیشه عامل سلبی نبوده است. ارزیابی شخص از مذهبش به معنای ضرورتا صاحب موضع بد نیست.
اما حکومتش بر پایه سنی ها بود.
این خطا خیلی تکرار می شود. در نهاد امنیتی هم شیعه وجود داشت هم سنی. شاید بعضی تصمیم ها در منطقه ای خاص به دلیل وابستگی به مضمون یا شناختی ویژه باشد، اما این که گفته می شود آن نهاد فعال شامل شیعیان نمی شد یا نسبت حضور آنها در آن بسیار کم بود، صحیح نیست. بر سر این مسائل به دلایل غرض ورزی های خاص تحریف می کنند. اگر به صدام تمایل داشتی فارغ از مذهبت قبولت می کرد. اگر تمایل نداشتی قبولت نمی کرد حتی اگر از خانواده اش بودی. صدام از تکریت بیشتر از شهرهای شیعه کشت. من فکر می کنم تهمت زدن تعصب سنی بودن به او خدمتی به اوست. در حالی که معیارهای او چیز دیگری بودند.
آیا چیز خاصی درباره جنگ عراق و ایران داری؟
برایت گفت وگویی را تعریف می کنم که بسیاری از مسائل بر سر تصمیم جنگ علیه ایران را روشن می کند و نشان می دهد که تصمیم به انجام آن یک سال قبل از وقوع آن اتخاذ شده بود. در سپتامبر 1979 در کوبا نشست جنبش عدم تعهد برگزار شد و صدام ریاست هیئت عراقی را بر عهده داشت، یعنی دو ماه قبل از این که رئیس جمهور شود. و من هم در این نشست به عنوان عضوی از هیئت عراقی شرکت کردم. ریاست هیئت ایرانی را دکتر ابراهیم یزدی که بعد از پیروزی انقلاب وزیر امور خارجه شده بود، بر عهده داشت.
در حاشیه نشست دیداری میان صدام و یزدی برگزار شد که من هم حاضر بودم. روابط میان دو کشور تا اندازه ای متشنج شده بود. نه فقط به دلیل تغییری که در ایران به وجود آمده بود و شعارهایی که ایران سر می داد، بلکه به دلیل درگیری های مرزی میان دو کشور. و منصفانه بگویم که بیشتر حمله ها از طرف ایرانی ها بود ]

نظر شما :