یک بحث کوتاه انتخاباتی با رییسجمهور کرزی
شنبه ی همین هفته، کمی بیش از نیم ساعت، با رییس جمهور کرزی در مورد جریانات پس از انتخابات، دیدار و گفتگو داشتم.
درخواست دیدار را من کرده بودم؛ چون به این باور رسیده بودم که ممکن است آن چه در پس از دور دوم انتخابات، جریان داشت و دارد، می توانست یا می تواند به یک بحران بی سروته و یا در واقع به یک فاجعه ی بزرگ در افغانستان بینجامد.
البته این تنها برداشت و دیگاه من نبود و نیست. در هفته گذشته و حتا هنوز، این نگرانی که جریانات پس انتخابات یا آن چه بن بست سیاسی انتخاباتی خوانده می شود، به حدی نگران کننده است که احتمال بروز یک فاجعه بزرگ را به شدت، متصور می سازد، تقریبا نزد همه افغان ها و خارجی هایی که در امور افغانستان، دخیل استند، وجود دارد.
وقتی به ارگ ریاست جمهوری رسیدم، هنوز نیم ساعت فرصت تا وعده ی دیدار با رییس جمهور باقی بود. من از این که ممکن است جاده ها به دلیل تظاهرات مرتبط با انتخابات، مسدود یا حداقل مزدحم باشد، وقت تر به مقصد ارگ حرکت کردم؛ ولی بی هیچ مانع و حتا ازدحامی به ارگ رسیدم و حالا باید منتظر می بودم.
صحن ارگ را خلوت و فرصت یافتم و وقتی از جوانی که کارمند امنیتی بود و مرا تا ساختمان دفتر رییس جمهور همراهی می کرد، پرسیدم که امروز «بیروبار ارگ» کم نیست؟ گفت که در برنامه امروزی دیدارهای رییس جمهوری فقط دو ملاقات تنظیم شده. جالب بود که در بیرون ارگ این همه نگرانی و سروصدا وجود داشت و در درون ارگ، حتا از برنامه عادی کاری روزانه هم خبری نبود.
رییس جمهور با یکی از بلندپایگان دولت، ملاقات داشت و فکر می کردم شاید این ملاقات به درازا بینجامد و دیدار ما به تاخیر افتد.
چند دقیقه ای معدود از ساعت دوازده گذشته بود (وعده ی ما ساعت دوزاده بود) که دروازه اتاق انتظار باز شد. فکر کردم شاید یکی از کارمندان تشریفات ریاست جمهوری بیاید و مرا به دفتر رییس جمهور رهنمایی کند. قبلا یک بار در سال گذشته به دفتر رییس جمهور رفته بودم و می دانستم که در طبقه دوم ساختمان، موقعیت دارد؛ اما انتظار من به تعجب همراه شد. این رییس جمهور کرزی بود که به اتاق انتظار آمده بود. همان جا پس از یک احوال پرسی کوتاه، نشست و بالافاصله گفت: «فکر کردم که جلسه ما طولانی می شود، آمدم تا ما و خودت حرف های ما را بزنیم و بعد به جلسه بر می گردم.»
رییس جمهور پرسید، چی خبرهاست و من گفتم که آمده ام از شما بشنوم که چی خبرهاست و چی می شود.
به گفته رییس جمهور پادرمیانی سازمان ملل، نشانه ای از بهتر شدن اوضاع بود و خودش هم، در این جریان بی طرف بوده و علاقه ندارد که حکومت در این مسایل، زیاد دخیل باشد. می گفت که عبدالله (او از داکتر عبدالله این گونه نام برد) این در خواست را کرده بود، ما هم پذیرفتیم و تلاش داریم که مساله، حل شود.
بی طرفی رییس جمهور در این انتخابات، یک سوال عمده برای بسیاری از افغان هاست. کم تر کسی این بی طرفی را باور می کند. به همین دلیل گفتم که درست است بی طرف باشید؛ ولی حق ندارید، بی تفاوت باقی بمانید.
یک نکته را همین جا یادآوری کنم و آن این که ممکن است در نقل سخنان رییس جمهور یا گفته های خودم، کمی تفاوت وجود داشته باشد؛ چون این گفتگو ضبط نشده؛ ولی این را کاملا رعایت خواهم کرد که محتوای این گفتگو، کاملا همانی باشد که بود؛ چون کس دیگری آن جا حضور نداشت، این حق برای رییس جمهور محفوظ است که اگر در این متن اشتباهی می یابد، روی آن انگشت بگذارد.
به هر حال، سخن از این جا آغاز شد که من نه در وضعیتی هستم که رییس جمهور را نصیحت کنم و نه در موقفی که برایش مشوره بدهم و فقط می خواهم، برداشت هایم را از وضعیت با او شریک سازم و به این ترتیب، وظیفه ی خود را به عنوان یک شهروند مسوول در برابر مردم، تاریخ و پروردگار، به انجام برسانم.
رییس جمهور در مورد واکنش های مردمی پرسید. جواب من این بود که تا آن جا که من می دانم، برخی از مردم، بسیار خشمگین و سرخورده هستند و چون می ببینند که به خواست های شان در مورد مشکلات انتخابات پاسخ داده نمی شود، حالا به جاده ها آمده اند و اگر ظرف دو سه روز، این حرکت شان هم به نتیجه نرسد، هر کسی سلاح خاک خورده خود یا پدر خود را بر دست خواهد گرفت و برای احقاق حق خود از راه زور، پیش خواهد آمد. داکتر عبدالله در روزهای گذشته تلاش کرده تا از خشونت هوادارانش جلوگیری کند؛ ولی فشار هوادارانش بر وی به اندازه ای است که اگر تلاش های دیپلوماتیکش نتیجه ندهد، وی نیز قادر به کنترول احساسات و واکنش هوادارانش نخواهد بود.
تاکید کردم که نتیجه این وضعیت، چنان خواهد بود که همه چیز را در افغانستان زیر و رو کرده و به اصطلاح «گلیم افغانستان را جمع کند» که همه در آن ضرر خواهند کرد و هیچ کسی از آن سود نخواهد برد و کنترولش هم از عهده شما، داکتر عبدالله، داکتر اشرف غنی و جامعه جهانی و هر کس دیگری، بیرون خواهد شد.
این را هم به رییس جمهور گفتم که بیایید برای یک لحظه چنین تصور کنیم که داکتر عبدالله در موقف خود غلط است و ادعاهایش هم حقیقت ندارد، هر چند در مورد قضیه رییس دارالانشای کمیسیون انتخابات، اسناد و مدارک زیادی وجود دارد؛ ولی آیا حفظ امرخیل در موقفش، این ارزش را دارد که کشور به بحران کشیده شود؟ اگر داکتر اشرف غنی انتخابات را برده است، در وجود و عدم حضور امرخیل هم این قضیه ثابت شده می تواند و اگر فکر می شود که داکتر عبدالله از این مساله به عنوان یک حربه استفاده می کند، بهتر نیست که این حربه از دست وی گرفته شود و به گفته معروف «به خاطر شپش، پوستین را نسوزانیم؟»
وقتی داکتر عبدالله می بیند که به کوچک ترین خواست هایش پاسخ داده نمی شود، گام به گام، موقفش را سخت تر و تندتر می کند و اگر شما یا من هم جای او بودیم، حتما چنین می کردیم.
پاسخ رییس جمهور این بود که صددرصد با این مساله موافق است و موضع خودش هم این بوده که امرخیل کنار گذاشته شود تا راه حلی برای مشکل انتخابات به دست آید. به گفته رییس جمهور او در نشستی با مسوولان کمیسیون این موضوع را مطرح کرده و از امرخیل خواسته بود که از مقامش استعفا بدهد؛ در حالی که خارجی ها (مسوولان ملل متحد و شماری از سفیران غربی) با این مساله مخالف بوده و اصرار داشته اند که کمیسیون با حضور امرخیل به کارش ادامه دهد.
رییس جمهور می گفت که امرخیل پذیرفته بود که استعفا بدهد و وقتی این خبر به داکتر عبدالله می رسد، درست زمانی بوده که وی با شماری از سفیران غربی دیدار داشته و او این خبر را به مهمانان خود شریک می سازد و آنان همین که از نزد داکتر بیرون می روند، خبر را به داکتر اشرف غنی می رسانند و هم خودشان و هم داکتر اشرف غنی و اطرافیانش، بر رییس جمهور فشار می آورند که از برکناری امرخیل، دست بردارد.
رییس جمهور به این نکته هم اشاره کرد که امیدوار است به زودی به در خواست های داکتر عبدالله، پاسخ های قانع کننده ارایه شود.
باور عمومی این است که رییس جمهور خود در پشت این حوادث دست دارد و اگر می خواست امرخیل را برکنار کند، هیچ چیزی مانعش نمی شد. با توجه به همین برداشت، به رییس جمهور گفتم که من در حرف هایم صریح هستم و شما این را می دانید و واضح برای تان می گویم که از شما دو تصویر در بیرون وجود دارد: یکی این که شما یک بازیگر سیاسی زیرک، زرنگ و حیله گر هستید که هر کسی را فریب می دهید؛ برنامه هایی در سر دارید که آن را دنبال می کنید و در حالی که خود را بی طرف جلوه می دهید، در واقع طرف هستید و برای تامین خواست هایی تان هر کاری را انجام می دهید و در این زمینه، به فشارهای داخلی و خارجی هم ارزشی نمی دهید.
«همین طور است؟ همین طور است؟» این سخنان رییس جمهور بود که با نوعی تعجب، بر زبان آورده شد. گفتم بلی چنین است و تصور دوم این است که شما یک سیاستمدار متعهد هستید که می خواهید کشور را از این بحران با مدیریت دقیق، بیرون کنید؛ ولی شمار کسانی که این باور را دارند، بسیار اندک است.
این را هم گفتم که مسوولیت شما از همه بیشتر است. شما در راس قدرت قرار دارید و به همان اندازه که صلاحیت های تان زیاد است، مسوولیت های تان هم فروان است و مصداق این ضرب المثل «هر که بامش بیش، برفش بیشتر» هستید. شما در برابر مردم، و تاریخ مسوولیت دارید. ما و شما عقیده به خداوند داریم و به این که بالاخره در پیشگاه پروردگار ایستاده شده و از اعمال خود پاسخ می دهیم و شما چون مسوولیت های تان فروان است، بیشتر از همه مورد پرسش قرار خواهید داشت و کاری نکنید که در برابر مردم، تاریخ و پرودگار، بی پاسخ بمانید و شرمنده و سرافگنده باشید.
سوال دیگر رییس جمهور این بود که «چه باید بکنم؟» پاسخ من شاید برای بسیاری ها خوشایند نباشد، مخصوصا آن هایی که بیش از حد به دموکراسی باور دارند و ظاهرا، یک گام هم از اصول دموکراتیک، عقب نمی نشینند.
در مساله انتخابات، در فرصت کنونی، چند جناح وجود دارد: دو تیم انتخاباتی، کمیسیون های انتخابات، حکومت و جامعه جهانی. شما می توانید با هر دو معاون تان از دو نامزد، نماینده سازمان ملل، نماینده اتحادیه اروپا، فرمانده نیروهای ناتو و مسوولان کمیسیون های انتخاباتی دعوت کنید و یک روز کامل و حتا بیشتر از آن را صحبت کنید و دریچه ای را جستجو و باز کنید که نتیجه انتخابات از آن دریچه به سوی یک آینده بهتر برای افغانستان و مردم آن بگذرد.
رییس جمهور می گفت که در این فرصت نمی خواهد، حکومت زیاد در این مساله دخیل باشد. او از طریق معاونینش با ستادهای هر دو طرف در تماس است و جامعه جهانی هم می خواهد بی طرف باقی بماند؛ ولی تاکید کردم که همه این اطراف، در این مساله شریک هستند، بی طرفی رییس جمهور و جامعه جهانی را هم افکار عمومی باور ندارند و تنها راه حل می تواند، از تفاهم این ها، به گونه ای که روند انتخابات صدمه ندیده و نتیجه نهایی را آرای مردم رقم بزند، به دست آید.
این را هم عرض کردم که من به ستادهای انتخاباتی وابسته نیستم و می دانم که با به قدرت رسیدن هر کدام آن ها، جای من زندان پلچرخی خواهد بود؛ چون باور دارم که هر کدام از این نامزدان به ریاست جمهوری برسند، تحمل و بردباری وی در برابر انتقادات شدید رسانه ها را نخواهند داشت و انتقادهای شبیه آن چه از وی در سیزده سال گذشته شده، برای رییس جمهور جدید قابل تحمل نخواهد بود.
از رییس جمهور به دلیل چشم پوشی از شیوه های نادرست انتقاد بر وی که گاهی در سانه ها صورت گرفته و خودم نیز چنین انتقاداتی را در مورد وی گاه ناگاه، عنوان کرده ام، سپاسگزاری کردم.
از نزدیک به دونیم سال گذشته، نظریاتم در مورد رییس جمهور تغییر خورده. این را در حضور رییس جمهور و رسانه ها هم مطرح کرده ام و در حلقه دوستان و آشنایان نیز، تاکید کرده ام، هرچند کم تر کسی را یافته ام که این برداشتم را بپذیرد. این مساله را یکبار دیگر به رییس جمهور یادآور شدم و ابراز امیدواری کردم که در این برداشتم اشتباه نکرده باشم. با «انشاالله، انشاالله» گفتن، پاسخم را داد و اضافه کرد که هر موقع، مشوره و نظری داشتم، حتما وی را در جریان بگذارم.
از رییس جمهور اجازه رخصت خواستم و در دهلیز در ضمن خداحافظی یاد آوری کردم که شاید کسان زیادی از این دیدار با خبر شوند و چون نمی خواهم کسی، برداشت اشتباهی داشته باشد، محتوای این گفتگو را می نویسم و مانند گفتگوی یک سال قبل، در یکی از روزنامه ها، به نشر می رسانم. در حالی که می خندید، گفت «حتما حتما، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ.»
منبع: روزنامه افغان هشت صبح
نظر شما :