مسکو سرخورده از غرب روی پای خود ایستاد

احیای جایگاه سیاسی به سبک روس ها

۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ | ۱۵:۴۹ کد : ۱۹۳۲۸۶۱ اروپا گفتگو
ناصر نوبری سفیر سابق ایران در شوروی سابق و کارشناس مسایل روسیه در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که روسیه از رجوع به آمریکا و غرب سرخورده شده و به دنبال بازسازی و بازیابی موقعیت و هویت جهانی خود است و این فقط محدود به اوکراین نیست بلکه در ماجرای سوریه هم، روسیه هنرمندانه به کمک توانمندی فوق العاده دستگاه دیپلماسی اش با کمترین هزینه برای خود جایگاه سازی کرد.
احیای جایگاه سیاسی به سبک روس ها

دیپلماسی ایرانی: ساکنان دونتسک و لوهانسک در مرز روسیه، ۱۱ مه_۲۱ اردیبهشت_ در میان انتقادهای بین المللی، به پای صندوق های رای رفتند. آنها رای های خود را به معنی خودمختاری و پیوستن به روسیه به صندوق های رای ریختند. این درحالی است که شرق اوکراین طی روزهای گذشته، دچار درگیری های نظامی با شبه نظامیان خودمختاری با نیروهای ارتش بوده و تا کنون کشته و زخمی های قابل توجهی نیز داشته است. رفراندوم در شرق اوکراین در حالی صورت گرفت که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه از جدایی خواهان خواسته بود که رفراندوم را به تعویق بیندازند. رفراندوم شرق اوکراین از سوی دولت کی یف نیز همانند اروپا و آمریکا، به رسمیت شناخته نشده است. وزارت خارجه اوکراین روسیه را متهم به سازماندهی و حمایت مالی این همه پرسی کرده است. آلمان و فرانسه نخستین کشورهایی بودند که به این رفراندوم واکنش نشان دادند. رویدادهای شرق اوکراین متفاوت از آن چیزی است که در کریمه روی داد. اوضاع اوکراین روز به روز چهره ای تازه به خود می گیرد. از طرفی غرب سعی دارد با متهم کردن روسیه، تحریم های تازه ای علیه این کشور اعمال کند در مقابل روسیه نیز با رد هرگونه دخالت یا حمایت از جدایی طلبان، غرب را متهم بر تشدید بحران در اوکراین می کند. آنچه مشخص است اوکراین تبدیل به میدان نزاع غرب و شرق_ شرق به معنی  روسیه _ شده است. همین مساله موجب شده که کارشناسان اوکراین را قربانی نزاع غرب و روسیه می دانند. آنچه از شواهد امر پیداست، صدای جدایی طلبی هایی است که روز به روز از گوشه و کنار اوکراین به گوش می رسد. اما اینکه تا چه میزان این امر محقق می شود و پیامدهای آن برای دو طرف غرب و روسیه چه خواهد بود، موضوع گفت وگو با ناصر نوبری سفیر سابق ایران در شوروی سابق و کارشناس مسایل روسیه است، که در ادامه می خوانید:

طی روزهای گذشته شاهد درگیری در شرق اوکراین و در نهایت برگزاری همه پرسی به منظور جدایی این بخش از اوکراین بودیم. پرسش این است که تجزیه شدن اوکراین چه پیامدهایی را خواهد داشت و به چه میزان خطرناک است؟

روس ها از عملیات جدائی خواهان در شرق اوکراین حمایت می کنند اما هدف اولیه آنها تجزیه شرق اوکراین نیست؛ بلکه اعمال فشار برای گرفتن امتیاز در کیف است. روس ها اینبار بعد از همه پرسی، به سرعتی که در کریمه وارد شدند، عمل نخواهند کرد.

در حال حاضر اروپا به شدت مخالف همه پرسی بوده و اعلام کرده آن را نمی پذیرد. عدم پذیرش اروپا و دیگر همپیمانان از جمله آمریکا چه پیامدی را برای مناطق تجزیه شده و در نهایت روسیه خواهد داشت؟

طبیعی است که غرب به شدت با همه پرسی و تجزیه شرق اوکراین مخالف باشد، اما با توجه به اینکه بعد از تجزیه و الحاق کریمه به روسیه، ابتکار عمل به دست روس ها افتاده، از این رو تا روس ها امتیاز مورد نظر از کیف و  سپس کل اوکراین را نگیرد، فشار و بی ثباتی در شرق اوکراین را تداوم خواهد بخشید.

چه پروسه ای باید برای جدایی طلبی طی شود تا کشورها آن را بپذیرند؟

در هرحال بدعتی که جهان در پروسه جدائی کوزوو اعمال کرد اساس کار بر همه پرسی گذاشته شده است، اما این یک مدل و پروسه و یا قانون تثبیت شده و لایتغیر نمی تواند وجود باشد و همچنان در نهایت هر نوع تغییر و تحول در معادلات و صحنه های بین المللی و یا مرزها بر اساس محور قدرت و نوع توازن قوا در شرایط خاص خود شکل می گیرد.

آیا چنانچه اروپا و همپیمانان آن فرایند همه پرسی را نپذیرند و آن را غیرقانونی اعلام کنند، باز در این صورت همه پرسی صورت گرفته قانونی خواهد بود؟

بحران اوکراین یکبار دیگر نشان داد که علی رغم وجود قوانین و مقررات و سازمان های بین المللی در جهان امروز اما همچنان «قدرت فائقه» در موازنه های منطقه ای و جهانی تعیین کننده اصلی است و نرمها و مقررات بین المللی برای پذیرش ها و یا عدم پذیرش ها تا سطحی خاص کارآمدی دارند. جدائی کریمه را هم هنوز اروپا و آمریکا نپدیرفته ولی روسیه آن را بلعید و هضم کرده و تمام کرد و امروز دیگر صحبت از کریمه نیست بلکه صحبت از شرق اوکراین است.

آیا اینکه روسیه بر این باورست در کل جدایی اوکراین از ابتدا غیرقانونی بوده، کمک به قانونی بودن همه پرسی جدایی طلبان در شرق اوکراین می کند؟

شما صحبت از قانونی بودن یا نبودن می کنید اما سوال اینجاست که کدام قانون؟ قانون قطعی در روابط بین الملل وجود ندارد، تمام این نوع گفتمان ها و صحبت از تاریخ، ریشه و سابقه کشورها همه برای تحقق یک قانون اصلی و قطعی حاکم در روابط بین الملل بسیج می شوند و آن هم قانون «میزان قدرت در راه بیانداز و جابیانداز» است. ماجرای کریمه بهترین مصداق این قانون است. این قانون همیشه قانون اصلی حاکم بر روابط بین الملل بوده چه در قرن نوزده و چه در قرن بیست و نظام دوقطبی و چه در جهان امروز، آنچه نوعی تفاوت را امروز نسبت به قرن های گذشته نشان می دهد وجود  سازمان ها، قوانین و مقررات بین المللی است که تحقق قانون اصلی را پیچیده و بسیار حرفه ای کرده است. در واقع امروز عملا روابط بین الملل سطح بندی شده است در سطوح عادی مقررات بین المللی کارایی مؤثرتری دارند ولی به میزانی که موضوع جدی تر، حادتر و استراتژیک تر می شود، معادلات قدرت نقش بیشتری پیدا می کنند. فرض کنید روسیه عضو شورای امنیت نبود، آیا می توانست جلوی محکومیت خود در قبال کریمه را در شورای امنیت بگیرد؟ ماجرای تلاش صدام برای الحاق کویت به عراق و هجوم جهانی علیه وی را با عملیات امروز پوتین در الحاق کریمه مقایسه کنید.

آیا بحران اوکراین فریز می شود یا اشتعال پلکانی خواهد داشت؟

به نظرمن بحران اوکراین حد دارد و نمی تواند بدون حد رشد پلکانی بیابد. هر دوطرف ماجرا، هم روس ها و هم مجموعه طرف های مقابل در کیف، اروپا و آمریکا آمادگی ورود به یک بحران بزرگ و حاد فراگیر را ندارند. روس ها ترجیح می دهند با بی ثبات کردن شرق اوکراین و اعمال فشار، انعطاف در طرف مقابل ایجاد کنند و سیستم روس که از کیف اخراج شده، مجدداً در کیف به طور متوازن نفوذ و جایگاه بیابد. اگر روس ها در این خصوص تضمین بیابند، فشار در شرق اوکراین را کاهش داده و به نوعی وارد مصالحه  خواهند شد.

آیا ما در آینده شاهد تحقق قاعده دومینو در منطقه آسیای میانه و کشورهای شوروی سابق خواهیم بود؟ در این صورت روسیه چه نفعی می برد؟

به لحاظ استراتژیکی روسیه تمایلی به برپایی مجدد امپراطوری متشکل از جمهوری های اطراف و مشابه اتحاد جماهیر شوروی سابق را ندارد. آنها ترجیح می دهند با کشورهای اطراف خود مانند اوکراین به شیوه نئوامپریالیستی رفتار کنند نه اینکه آنها را به خود ملحق کنند، زیرا تجربه دارند که در زمان الحاق، مشکلات این کشورها وبالشان می شود و باید پاسخگو باشند؛ اما در مدل فعلی فقط روابط انتفاعی برقرار می کنند و دیگر مسئولیت اضافی ندارند. در واقع اساس استراتژی روس ها در قبال جمهوری های شوروی سابق و کشورهای اطراف خود بر محور کنترل امنیتی و سپس انتفاع اقتصادی و سیاسی است. روس ها در اوکراین احساس خطر امنیتی جدی کردند که از طریق اوکراین، ناتو به روسیه رسیده و سپس بی ثباتی در روسیه آغاز خواهد شد و به همین دلیلی به طور جدی وارد عملیات شدند، آنها هدف الحاق مجدد کشورها به روسیه را ندارند؛ کریمه در این میان استثناست، زیرا اهمیت فوق العاده استراتژیک آن بسیار بر هزینه هایش می ارزد.

اگر از این منظر به داستان تقابل روسیه و آمریکا نگاه کنیم، سقوط شوروی باعث نشده که روسیه از منظر حیثیتی در خلا قرار گیرد و سعی داشته باشد هویت خدشه دار شده خود را بازسازی نماید؟ از این رو از اوکراین مایه می گذارد.

با وجود تمام همکاری هایی که در مقاطع گذشته  روسیه برای اعتماد سازی با آمریکا و غرب داشته اما آنها همچنان روسیه را به عنوان یک دشمن بالقوه محسوب کرده  و از هیچ فرصتی برای تهدید استراتژیکی روسیه مانند ماجرای اوکراین دریغ نکرده اند و بنابراین روسیه از رجوع به آمریکا و غرب سرخورده شده و به دنبال بازسازی و بازیابی موقعیت و هویت جهانی خود است و این فقط محدود به اوکراین نیست. در ماجرای سوریه هم، روسیه نشان داد هنرمندانه به کمک توانمندی فوق العاده دستگاه دیپلماسی اش با کمترین هزینه برای خود جایگاه سازی کرد.                                                                                                                    

چرا اروپا نسبت به جلوگیری از همه پرسی و تجزیه اوکراین به وسیله جدایی طلبان اقدامات عملی صورت نمی دهد؟ این به غیر از تحریم هایی است که گفته شده علیه روسیه و مناطق جدایی طلب اعمال می کنند.

کدام اقدام عملی؟ اروپا توانایی اقدامات جدی و بیش از این را ندارد، اروپا به دلیل مشکلات فراوان و به ویژه اقتصادی خود در معرض بحران عمیق است و وابستگی اش به اقتصاد روسیه نه فقط در انرژی، بلکه در کلیه ابعاد اقتصادی و صنعتی، امکانی برای اقدام جدی نمی گذارد. اروپا که بدون آمریکا و ناتو یک قدرت نظامی در برابر روسیه نیست، بنابراین فقط می توانست با قدرت اقتصادی و تحریم اقتصادی با روسیه مقابله کند. اما تحریم جدی اقتصادی علیه روسیه یک تیغ دو لبه است؛ این تیغ همزمان با برش روسیه خود اروپا را نیز می برد. اقتصاد اروپا متکی به اقتصاد آلمان است، بقیه که در مشکلات اقتصادی خود غوطه ورند، شش هزار شرکت آلمانی در اقتصاد روسیه فعالند. آنها به طور جدی با تحریم روسیه مخالفند و از نظر آنها بحران اوکراین باید موقتی باشد و به مناسبات اقتصادی آنها نباید اثری بگذارد. گرهارد شرودر صدر اعظم سابق آلمان که شریک فعلی شرکت گاز پروم روس است، پوتین را به جشن تولد هفتادسالگی خود دعوت کرده است.

چقدر این احتمال وجود دارد که با وجود عدم حضور ناتو، در ادامه جدایی ها شاهد دخالت ناتو باشیم؟

ناتو نمی تواند به طور مستقیم دخالت کند؛ زیرا این به منزله توسعه یک بحران و درگیری محلی به یک جنگ جهانی است که چنین آمادگی برای هیچ یک از طرف ها وجود ندارد. پوتین با زیرکی دست اوباما را خواند که گزینه ای روی میز ندارد. ناتو فقط درحد حمایت و کمک و پشتیبانی های غیرمستقیم می تواند نقش ایفا کند.

با توجه به اینکه سیاست های روسیه در قبال کشورهای جدا شده یک نوع تقابل با اروپا به وجود می آورد، چقدر این اقدام ها استراتژیک است؟ و چه میزان به صورت مقطعی بوده و مانند گرجستان حل و فصل می شود؟

استراتژی روسیه در کلیه اقدامات خود در این مناطق اولویت در تأمین و تحکیم امنیت روسیه است و فقط پس از تأمین و اطمینان امنیت روس ها، این بحران مانند بحران گرجستان فروکش خواهد کرد.

انتشار اولیه: شنبه 27 اردیبهشت 1393/ باز انتشار: سه شنبه 30 اردیبهشت 1393

کلید واژه ها: اوکراین روسیه ناصر نوبری


نظر شما :