وقتی کیف عامل تنش میان مسکو و اتحادیه اروپا می شود
حلقه روسیه به دور اوکراین
دیپلماسی ایرانی: پس از فروپاشی شوروی، و شکل گیری روسیه جدید، این کشور اعلام کرد دیگر متعهد به حفظ امنیت متحدین شوروی در سراسر دنیا نیست، بلکه فقط سرزمین هایی که مستقیماً امنیت آنها به امنیت روسیه پیوند می خورد از اهمیت بسزایی برخوردارند. به همین خاطر روسیه سه حلقه امنیتی برای خود تعریف کرد. حلقۀ اول خود روسیه، حلقۀ دوم فدراسیون روسیه که جمهوری های خودمختار وابسته را شامل می شود و سوم کشورهای مشترک المنافعی که از دل فروپاشی شکل گرفتند و در پیرامون روسیه قرار گر فته اند. در واقع استراتژی امنیتی جدید روسیه از یک استراتژی جهانی به یک استراتژی منطقه ای تبدیل شد.
در این میان سه کشور اوکراین، گرجستان و قزاقستان از اهمیت خاصی برخوردار شده اند. اوکراین از دو نظر برای روسیه اهمیت خاص دارد. اول آنکه دارای موقعیتی استراتژیک است و دیگر آنکه یک تولید کننده مهم محصولات کشاورزی و معدنی است. اوکراین از نظر دفاعی برای روسیه اهمیت مرکزی دارد. از طرفی دارای مرز مشترک طولانی با یکدیگر هستند و مسکو در 480 کیلومتری مرزهای اوکراین قرار دارد. مسطح بودن سرزمین اوکراین که به راحتی برای نیروهای نظامی قابل عبور است دفاع را از نظر نظامی مشکل می سازد. اگر قدرتی بخواهد شکاف بین قزاقستان و اوکراین را محدود کند، ارتباط روسیه با قفقاز یعنی با مرزهای جنوبی قابل دفاع قطع می شود.
از طرف دیگر اوکراین، مقر دو بندر حساس بنام"اوسا" "وسواس توپل" است که این بنادر اوکراینی اهمیتشان برای روسیه از بندر روسی "نود روسیسک" بیشتر است. عدم دسترسی نظامی و تجاری به این بنادر، نفوذ روسیه را در دریای سیاه به شدت کاهش می دهد. بطوریکه دسترسی به دریای مدیترانه را قطع می کند. بنادر باقیمانده روسیه در غرب توسط شکاف گروئلند- ایسلند، ازشمال غرب توسط یخ های قطبی، از طریق بالتیک توسط کشور دانمارک و در شرق توسط ژاپن با محدودیتهای جدی روبروست. بهمین دلیل است که در1917، هنگامیکه بلشویکها به قدرت رسیدند آلمانها مایل نبودند سرزمین اوکراین در اختیار روس ها قرار گیرد. مواد غذایی تولیدی در اوکراین برای آلمانها مهم بشمار می رفت و آگاه بودند که اگردر اوکراین حضور و نفوذ داشته باشند می توانند تهدیدی جدی برای روس ها به حساب آیند. اما آلمان ها جنگ جهانی اول را از دست دادند و روس ها مدعی اوکراین شدند. در جنگ جهانی دوم، پس از حمله به شوروی در سال اول جنگ، آلمانها اوکراین را به تصرف خود درآوردند و این سرزمین را بعنوان پایگاهی جهت حمله به استالینگراد قرار دادند. بنابراین سعی کردند ارتباط روسیه را از جبهه حمایتی خود در قفقاز و بویژه باکو قطع نمایند.
درادامه جنگ، استالین تولیدات غذایی اوکراین را به خارج از مرزها می فروخت و علاوه برآن، غذای کارگران روسی داخل کارخانجات صنعتی را که پشتیبان جنگ بودند فراهم می کرد. به رغم تولید مواد غذایی توسط اوکراینی ها، استالین آنها را در گرسنگی رها کرد اما تولیدات صنعتی و کشاورزی مردمان اوکراین بود که به شکست هیتلر کمک نمود. با توجه به اهمیت استراتژیکی و ژئوپلتیکی اوکراین که مورد اشاره واقع شد این سرزمین در طول دودهه گذشته نتوانسته است راه خود را پیدا کند. چند ماه قبل دولت اوکراین این انتظار را داشت که توافق نامه هایی را با اتحادیه اروپایی به امضاء برساند که براساس آن اقتصاد آن کشور با اقتصاد اتحادیه پیوند زده شود. اما رئیس جمهور اوکراین آقای "یانوکوویچ" از امضای این توافق نامه اجتناب نمود که این تصمیم منجر به اعتراض ناگهانی بخش های زیادی از جامعه اوکراین گردید. بخاطر دیدگاه های مختلف قدرتهای جهانی همچون روسیه، اتحادیه اورپا و آمریکا تظاهرات در اوکراین گسترده شده وخسارتهای زیادی به این سرزمین وارد شده است.
ازنظر روسیه، یک نوع همگرایی مستحکم اوکراین با اتحادیه می تواند برای امنیت ملی روسیه یک تهدید بحساب آید. در اواسط سال 2000، لبه از انقلاب نارنجی که به روی کار امدن دولتی با گرایش اروپایی منجر شد، پوتین از اینکه اوکراین به تهدید جدی برای امنیت ملی روسیه تبدیل شده اظهار تأسف و در زمان خود این اتهامات را مطرح کرد که سازمان های غیردولتی که باعث ناآرامی و انقلاب نارنجی در اوکراین شدند عوامل وزارت خارجه آمریکا، CIA و MI6 به حساب می آیند. بنابراین وی ضمن بهره گیری از فشار اقتصادی، سرویس های امنیتی روسیه را موظف کرد، مسیری که اوکراین در پیش گرفته متوقف کند.
جنگ بین روسیه و گرجستان در سال 2008 میلادی نشان داد که روسیه تا چه اندازه به استراتژی امنیتی خود که پس از فروپاشی شوروی اعلام گردید و گرجستان واوکراین در حلقۀ سوم آن جای گرفتند، اهمیت می دهد. از سوی دیگر این جنگ نشان داد که ضمانت های غربی تا چه اندازه بی ارزشند زیرا که غرب نتوانست در این درگیری هیچگونه کمکی به گرجستان ارائه نماید. این جنگ ثابت کرد که نیروی نظامی روسیه این توان را دارد که در مقابل هر کشوری از استراتژی امنیتی خود دفاع نماید. در آن زمان اوکراین و گرجستان هر دو طالب عضویت در ناتو و اتحادیه اروپایی بودند اما روسیه با دخالت درگرجستان و جدا کردن نزدیک به یک سوم خاک آن کشور موفق شد اوکراین را از این رویکرد دور کند.
البته این نکته قابل ذکر است که استراتژی پوتین در رابطه با اوکراین حاکمیت و نفوذ مستقیم که در زمان اتحاد جماهیر شوروی و حتی روسیه تزاری اعمال می شد، نیست بلکه هدف پوتین آن است که اوکراین را از انجام کارهایی که روسیه نمی خواهد انجام بگیرد، باز دارد تا آنجا که به روسیه مربوط می شود، حاکمیت در اوکراین می تواند حکومتی لیبرال و دموکراتیک داشته باشد اما ایده همگرایی محکم و جامع با اتحادیه اروپایی یک امر تحریک کننده و خلاف منافع وامنیت ملی روسیه و اوکراین است. آنها این امر را دخالت در امور داخلی اوکراین تلقی می کند. لاوروف وزیر امور خارجه روسیه، در کنفرانس امنیتی مونیخ به شدت از اتحادیه اروپا به خاطر حمایت از مخالفین و محکوم نکردن خشونت های صورت گرفته توسط معترضان ضد دولتی اوکراین انتقاد کرد. اما رویکرد اروپایی ها در مورد اوکراین متفاوت است. اوکراین برای اروپایی ها آن اهمیت استراتژیکی که برای روسیه دارد، دارا نیست. اروپا به دنبال الحاق کامل اوکراین به اتحادیه اروپایی نیست بلکه فقط می خواهد درب های اروپا را تا حد امکان به روی اوکراینی ها بگشاید. با توجه به مشکلات اقتصادی فراوان در جنوب اروپا، ایده الحاق کشوری همچون اوکراین با سازماندهی ضعیف از نظر اروپائیان عاقلانه نیست. آنچه که دعوت از اوکراین برای اروپائیان معنی می دهد این است که اوکراین یک کشور اروپایی شود. کشوری با قانون اساسی اروپائی همراه با تفکرات لیبرالیستی و چشم اندازی که هر کشور اروپایی قرار است داشته باشد. در واقع این همان چیزی بود که اوکرائینی ها در تظاهرات اولیه خود خواستار آن بودند. رد این تقاضا توسط یانوکویچ این احساس را به وجود آورد که فرصت بزرگی در حال از دست رفتن است و بایستی اعتراضات شدید واساسی تری صورت پذیرد. در میان اروپائیها، آلمانها بازی پیچیده ای را انجام می دهند. آنها می دانند احتمال عضویت اوکراین در اتحادیه غیر متحمل است. در مقابل معاملات بزرگی همچون تأمین انرژی از سوی روسیه و سرمایه گذریهای زیادی را در روسیه انجام داده اند. بنابراین سعی می کنند حمایت آشکاری از تظاهرکنندگان به عمل نیاروند ولی معذالک ائتلاف با بقیه اعضای اتحادیه را مدیریت می کنند. به همین دلیل خام مرکل در تماس تلفنی از یانکویچ خواست وعده های خود مبنی بر آزادی همه بازداشت شدگان و آغاز گفتگو با مخالفان را عملی سازد. آنگلامرکل همچنین در تماس تلفنی با ولادیمیر پوتین، از او خواست برای گفت وگوهای سازنده و ثمربخش بین مخالفین و دولت میانجی گری کند. آلمانی ها بخاطر وضعیت مورد اشاره کار مشکلی را در پیش رو دارند.
در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا، لهستان و کشورهای بالتیک (استونی، لتونی و لیتوانی) مشتاقند که شاهد خارج شدن اوکراین از کمپ روسیه باشند زیرا که در صورت چنین اتفاقی، منطقه ای حائل بین آنها و روسیه ایجاد می شود.
رویکرد آمریکائی ها دخالت مستقیم در مسایل اوکراین نیست. آنها قبلاً از انقلاب نارنجی حمایت کردند. اینبار آمریکائی ها تا حدی در سیاست خارجی خود از عدم مداخله غیرضروری در درگیریهای اوراسیا صحبت می کنند. البته رفتار روسیه در قضیه "اسنودن" باعث عصبانیت آمریکائی ها شده و این امکان را بوجود آورده که آمریکا ممکن است از اینکه در المپیک زمستانی "سوچی" برای روس ها مشکلاتی پدید آید، خوشحال شوند. آنها به اندازۀ اروپائی ها از سازمانهای غیردولتی و مردم نهاد حمایت نمی کنند ولی از اینکه روس ها را در وضعیتی دفاع می بینند راضی هستند. جان کری وزیرخارجه آمریکا در واکنش به اعتراض لاوردف جهت محکوم نکردن معترضان گفت: اوکراینی ها درحال مبارزه برای بازپس گیری حق هم پیوندی با شرکایی هستند که به آنها کمک خواهند کرد آروزهایشان را محقق سازند. ضمن آنکه جان کری با بعضی از رهبران مخالف اوکراین نیز دیدار کرده است. به طور کلی وضعیت اوکراین پیچیده و بحرانی است. می توان گفت آینده آن مبهم است، به همین دلیل روس ها سعی کرده اند در طی تظاهرات مردمی آرام و بی سروصدا مسایل را دنبال کنند. آنها می دانند که نفوذ و قدرتشان در اوکراین به یک فرد (رئیس جمهور) و یک حزب وابسته شده است. بنابراین از فرسایشی شدن بحران ناراحت نیستند. استراتژی جاری روسیه در اوکراین این است که به صورت علنی دست به اقدامی نزنند که کار را دشوارتر نماید. می توان گفت در اوکراین هرحکومتی با چنین محدودیت هایی که یانوکویچ با آن روبروست، مواجه خواهد شد. روس ها از سویی یک نوع نزدیکی مرزبندی شده با اتحادیه اروپایی را برای اوکراین می پذیرند ولی وابستگی اوکراین به مسکو از نقطه نظر انرژی و همگرایی اقتصادی با روسیه اهمیت حیاتی دارد. مطمئناً روس ها تا برگزاری المپیک سوچی بحران سازی نخواهند کرد.
روس ها ابزارهایی نیز برای فشار بر اوکراین در اختیار دارند. مردم مناطق شرقی اوکراین گرایش بیشتری به روسیه دارند. ساکنین این نواحی به زبان روسی صحبت می کنند و از نظر مذهبی اورتدوکس و وفادار به سیاست های روسیه هستند. غرب اوکراین بیشتر گرایش اروپایی دارند. ساکنین این نواحی بیشتر کاتولیک و وفادار به کیف هستند. حساسیت و تنش بین این مناطق واقعی است و فشار اروپا گرایی شدید می تواند روسیه را وادار به استفاده از ابزاری نماید که کشور در ابتدا از نظر سیاسی دو پاره شود و در نهایت و در دور دست سرنوشتی همچون گرجستان برای اوکراین رقم بخورد.
انتشار اولیه: سه شنبه 15 بهمن 1392/ باز انتشار: یکشنبه 20 بهمن 1392
نظر شما :