پایان دکترین کارتر با سیاست اوباما

دیپلمات های آمریکایی به جای بغداد به تهران بروند

۲۱ آذر ۱۳۹۲ | ۱۵:۵۲ کد : ۱۹۲۵۹۰۶ اخبار اصلی آمریکا پرونده هسته ای
آنچه جیمی کارتر آغاز کرده بود، باراک اوباما به آن خاتمه داد. واشینگتن در حال پایین آوردن پرده هایی است که روی تلاش نظامی سی و اندی ساله خود برای هماهنگ کردن جهان اسلام با منافع و انتظارهای اش کشیده بود. موضوع زمان است.
دیپلمات های آمریکایی به جای بغداد به تهران بروند

دیپلماسی ایرانی: آنچه جیمی کارتر آغاز کرده بود، باراک اوباما به آن خاتمه داد. واشینگتن در حال پایین آوردن پرده هایی است که روی تلاش نظامی سی و اندی ساله  خود  برای هماهنگ کردن جهان اسلام با منافع و انتظارهای اش کشیده بود. موضوع زمان است. 

در سال های 1980،زمانی که کارتر دکترین کارتر را آغاز کرد، هنوز نمی دانست که ممکن است این دکترین در آینده چگونه پیش برود. سرنگونی رژیم پهلوی در ایران و حمله شوروی به افغانستان، کارتر را بر آن داشت تا دست به کار شود. یا به بیان روشن تر، سیاست های داخلی تاثیر گرفته از این تحولات رئیس جمهور وقت آمریکا که با فصل انتخابات مواجه بود را ناگزیر کرد تا نشان دهد در حال انجام کاری است. آنچه حتمی بود، نظامی سازی طولانی مدت سیاست آمریکا در سراسر منطقه بود.

اما آنچه اوبامای امروز انجام می دهد، کمرنگ کردن آشکار دکترین کارتر است. حضور نظامی آمریکا در منطقه رو به کاهش است.اوباما مانند کارتر دهه 80، جایگزین های معدودی در اختیار دارد. او در خانه با نارضایتی عمومی مواجه است، نوعی خشم داخلی مشابه آنچه که کارتر را به اقدام فراتر از مرزهای آمریکا واداشت. اما امروز اوباما نمی تواند این راه را دنبال کند، چرا که افکار عمومی آمریکا از جنگ خسته است و درگیری نظامی جدیدی را نمی خواهد. آمریکایی ها همچنان عاشق ارتش کشورشان هستند اما اشتهای خود را به جنگ از دست داده اند.

اکنون ، دست کم برای برهه ای از زمان، واقع گرایی حاکم شده است. نگاهی مبتنی بر داشته ها و تفاوت قائل شدن بین منافع حیاتی و آنهایی که اهمیت کمتری دارند. واقع گرایی آمریکا از افغانستان آغاز شد و به نظر می رسد به کل منطقه تعمیم پیدا کند. البته این به معنای دست کشیدن آمریکا از نبرد برای خاورمیانه بزرگتر نیست. اما تعدیل حضور نظامی آمریکا در منطقه خالی از ریسک هم نیست. با کاهش هیاهوی آمریکا در خاورمیانه، جهان اسلام موقعیت وخیم تری را تجربه می کند، رادیکالیسم با آشوب و اندیشه های ضد آمریکایی به هم می آمیزد. فهرست دیکتاتورهایی که ایالات متحده به سرنگونی آنها کمک کرده یا آنها را عزل کرده و در سوء قصد به جان آنها نقش داشته، طولانی است. اما منافع این موفقیت ها برای آمریکا اندک است. بخش قابل توجه مردم افغانستان، عراق، لیبی با مردم آمریکا به این که آمریکا چه نقشی در سرنگونی دیکتاتورها داشته، اهمیتی نمی دهند.

شاید این سقوط رژیم پهلوی در ایران در سال 1979 بود که جرقه نبرد آمریکا برای خاورمیانه بزرگ را زد. سقوط شاه برای آمریکا هزینه داشت. شاید این هزینه با از دست دادن چین، 30 سال قبل از آن برابری می کرد.

اما امروز آمریکا با ایرانی مواجه است که باید واقعیت ها را در مورد آن درک کند. آمریکا باید از دست دادن ایران را بپذیرد و بداند که این کشور دیگر هیچگاه در افق آمریکا قرار نمی گیرد.

برخی نئوکان های آمریکایی می گویند تا زمانی که آمریکا ، بغداد  را دارد، چرا باید به تهران برود. اما عراق اینک به باتلاقی برای آمریکا تبدیل شده و شاید در ایران فرصت هایی برای خروج آمریکا از جنگ های طولانی در خاورمیانه نهفته باشد. البته راه حل به هیچ وجه تضمین شده نیست. آمریکا می تواند جمهوری اسلامی را بپذیرد و تهران نیز نیاز منطقه ای ایالات متحده را بپذیرد. به این ترتیب، هر دو طرف به بقای خود ادامه می دهند و شانسی برای بهبود زخم های ناشی از خودزنی ها ایجاد می شود. این رویکرد مشابه آن چیزی است که نیکسون به مائو توصیه کرد. رئیس جمهور اسبق آمریکا به وی گفت: انقلاب تان را در خانه نگاه دارید و ما با آن کنار می آییم. شاید مذاکرات هسته ای با ایران راهی برای تعامل ایران و آمریکا باز کند. البته چنین معامله ای عربستان را نگران می کند، اما اوباما می تواند اجازه دهد آنها هر چقدر که می خواهند بترسند.

باوجود اینکه هنوز آمریکایی ها این خبر را هضم نکرده اند، ایالات متحده نباید دیگر به سمت عربستان برود. آمریکای شمالی سرشار از منابع نفت و گاز است که چشم انداز آمریکایی بی نیاز از منابع انرژی خارجی را به تصویر می کشد. دیگر برای آمریکا ضرورتی ندارد که خانواده سلطنتی عربستان را خوشحال نگاهدارد.

در مورد اسرائیل نیز شرایط به همین منوال است. اسرائیل نیز از معامله ایران و آمریکا نگران می شود. اما ایالات متحده باید اجازه دهد اسرائیل خود تامین امنیت اش را بر عهده بگیرد و چشم خود را به روی اقدامات احتمالی تل آویو که می تواند در تضاد با منافع واشینگتن باشد، ببندد. آمریکا نباید اجازه بدهد که مخالفت اسرائیل، بر تصمیم گیری کاخ سفید در قبال ایران تاثیر بگذارد.

خروج آمریکا از مصیبت های خاورمیانه می تواند از طریق ایران انجام شود. خاتمه دادن به جنگ برای خاورمیانه بزرگتر به معنی این نیست که مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاورمیانه به یکباره از بین می روند. آنها مشکلاتی نیستند که آمریکا باید آنها را حل کند.

منبع: واشینگتن پست / تحریریه دیپلماسی ایرانی / 10

کلید واژه ها: خاورمیانه کارتر


نظر شما :