نگاهی موشکافانه به توافقنامه ژنو
با داوود هرمیداس باوند که مهمان کافه خبرآنلاین بود درباره بندهای مختلف توافقنامه ژنو گفت وگو کردیم و نظر او را به عنوان یک حقوقدان و کارشناس روابط بین الملل جویا شدیم که در ادامه مشروح این گفت و گو میآید:
در هفتهای که گذشت یک توافقنامه هستهای بین ایران و 6 قدرت جهانی پس از 10 سال بسته شد. نظر شما درباره این توافق چیست؟ چرا اکنون توانستیم به یک نقطه مشترک برسیم و در 10 سال گذشته این امکان وجود نداشت؟
هر رویدادی را باید در شرایط و اوضاع و احوال خاص خود بررسی کرد. یک موقعی ما به صورت انتزاعی و تجریدی میتوانیم داد سخن بدهیم که باید چنین باشد و چنان باشد. ولی در شرایطی که جامعه ایران با آن مواجه شده است، یعنی در تنگناها و بن بست های اقتصادی قرار گرفته است که بدون تردید گویای آن است که خط مشیی که در این هشت سال گذشته پیگیری شده بود، و مبتنی بر استراتژی تهاجمی، مقاومتی و نگاه به شرق بود، به یک فرایند کم و بیش نافرجامی منتهی شده بود. بنابراین در چنین شرایطی که آثار اقتصادی زیانباری را در پی داشته است و ضرورت روز ایجاب مینماید که مسئله به نحو مطلوبی، حل و فصل بشود لذا انجام این مذاکرات و روندی که منتهی به نوعی توافق شده است در خور تایید است.
این نظر اکثر مردم ایران است که ما تا زمانی که مسایل و مشکلاتمان را با برخی از قدرتهای فرامنطقهای از جمله آمریکا حل و فصل نکنیم کماکان با مشکلات و موانع جدی مواجه خواهیم بود.
اگر بخواهیم به صورت منطقی ریشه این رویداد اسف بار را ارزیابی بکنیم، این رویدادی بود که بابت آن در هشت سال گذشته جامعه هزینههای سنگین از لحاظ اقتصادی و انرژی و سو مدیریت بجان خرید. اکثریت مردم ایران در انتخاباتی که گذشت، خواست و درخواستشان تغییر وضع موجود بوده است و به دیگر سخن از این بن بست ها و تنگناها در عرصه اقتصادی خارج شوند. نکته دومی که آرا مردم به ما گفت ناظر به تنش زدایی و گفت وگوی سازنده در سیاست خارجی بود. این نظر اکثر مردم ایران است که ما تا زمانی که مسایل و مشکلاتمان را با برخی از قدرتهای فرامنطقهای از جمله آمریکا حل و فصل نکنیم کماکان با مشکلات و موانع جدی مواجه خواهیم بود. لذا این مذاکرات گذشته از موضوع ویژه مسئله هستهای، در عین حال یک فتح بابی بود برای رفع عدم رابطه دیپلماتیک در این مدت سی و اندی سال که با آمریکا وجود داشت. یعنی فضای جدیدی برای برقراری روابط بهینه با آمریکا.
یعنی شما احتمال میدهید که در آینده این مذاکرات به سمت مذاکرات دو طرفه بین ایران و آمریکا متمایل شود؟
به موازات این گفت و گوها با 1+5 که به عنوان نماینده شورای امنیت بودند، مذاکرات دوجانبه هم به نحوی صورت گرفت. حتی نظراتی هست که قبلا مذاکراتی به صورت دوجانبه اما نه آنچنان آشکار انجام گرفته بوده است. به همین دلیل واکنشهایی که به روند مذاکرات و فرایند آن از سوی برخی از کشورها به خصوص کشورهای منطقه پدیدار شد بیشتر نگرانی به خاطر انرژی هستهای نبود بلکه بیشتر نگرانی از احتمال بهبود رابطه با آمریکا و نوعی همسویی در مسایل منطقه بین ایران و آمریکا بود. این نگرانی در اسراییل، عربستان سعودی، برخی از کشورهای عربی و حتی ترکیه مشاهده میشد. لذا فرایند این مذاکرات تبعات متفاوتی داشته است. هم جنبه اقتصادی مسئله مهم است و هم ابعاد سیاسی آن. اثرات آن در تحولات منطقه به خصوص در مسایل جاری منطقه خود را نشان خواهد داد.
اگر اجازه دهید کمی درباره متن توافقنامه صحبت کنیم. 10 سال مذاکرات ایران و غرب به یک سند 4 صفحهای انجامید که عمری 6 ماهه دارد. بیشتر تعهدات 1+5 در حیطه تحریمهاست. تحریم طلا و فلزات گرانبها، محصولات پتروشیمی، قطعات خودرو و برخی دیگر از تحریم ها برداشته شده است. اما همه میدانیم که تحریمهای اصلی که تحریم نفت و بانک مرکزی و تحریمهای اینچنینی همچنان به قوت خود باقی هستند. آیا واقعا میتوان به موفقیت آمیز بودن این تحریمها باور داشت؟
من ابتدا عرض کردم که هر گونه توافقی را در شرایط و اوضاع و احوال خاص خود بررسی کنیم. اگر مسایل 8 سال گذشته نبود و الآن در ابتدای یک تصمیم گیری بودیم به طریق اولی فرایند توافق، متفاوت از آنچیزی بود که الآن محقق شده است. در هرحال در این 8 سال خط مشیهایی که اتخاذ شد ما را در مظان این اتهام قرار داد که برای دسترسی به سلاح هستهای گام برمیداریم. در گزارشهای آژانس تاکید شده بود که ایران در طلب دسترسی به سلاح است. همواره صحبت میشد که ابهاماتی وجود دارد و شفافیت باید صورت گیرد. از جمله باید از مناطق مشخصی بازرسی انجام گیرد. همچنین اظهار نظرات خطابهای (rhetoric) صورت میگرفت که دال بر تایید صحت این ادعا تلقی می شد. به غیر از آن ضعف مدیریت در سیاست خارجی ما بود که در نهایت کار کشیده شد به شرایطی که آثار سنگین تحریم ها بر معاش مردم و فضای اقتصادی جامعه کاملا محسوس شد. البته تنها تحریمها نبود بلکه سو مدیریتها عامل مهمی در وضعیت پیش آمده بود. بنابر قول معروف خودمان که جلوی ضرر را از هرجا بگیرید منفعت است، ما در وضعیتی قرار گرفتیم که برای اینکه منتهی به یک رویداد نگران کنندهای برای جامعه نشود میباست مسئله را به نحو مطلوبی حل و فصل کنیم. البته درخواستهای آنها هم قابل پیش بینی بود. مسئله اینکه آن غنی سازی 20 درصد متوقف بشود و ذخیرههای موجود تقلیل پیدا کند و تبدیل به میلههای سوخت بشود و یا به خارج منتقل بشود. الآن هم در بخشی از این توافقنامه آمده است که میتواند بخشی از آن برای استفاده سایت دانشگاه مورد استفاده قرار بگیرد و در حدود 5 درصد را مجاز شمردهاند.
ما در وضعیتی قرار گرفتیم که برای اینکه منتهی به یک رویداد نگران کنندهای برای جامعه نشود میباست مسئله را به نحو مطلوبی حل و فصل کنیم
نکته دیگری که قابل پیش بینی بود و آن را به صورت مستقیم و غیر مستقیم اشاره میکردند، محدود ساختن یا متوقف ساختن آب سنگین اراک و یا کاهش سانتریفیوژهای نطنز و فردو بود. اینها نکاتی بود که کم و بیش اشاره میشد و قابل پیش بینی هم بود که مذاکرات پیرامون آنها صورت بگیرد. بازهم بارها اشاره میکردند که در این مقطع آغازین تحریمها به دلیل پیچیدگیهایی که دارد ، بلوکه کردن داراییهایی که از فروش نفت در هندوستان، چین، کره جنوبی و غیره بوده است میتواند این محدودیتها برداشته شود. یا محدودیتها درباره واردات فرآوردههای پتروشیمی و احجار کریمه و یدکیهای هواپیما و مسایل انسان دوستانه مانند مواد دارویی و غذایی و غیره برداشته شده است. منتها ما دو نوع تحریم داریم. یک نوع تحریمهای شورای امنیت است که پیرامون تکنولوژی هستهای، سیستم موشکی و حتی سیستمهای دفاع متعارف است. در قطعنامه سوم هم پیشبینیهایی را هم اندیشیده بودند. نوع دوم تحریمهای یکجانبه مضاعف است. تحریمهای یکجانبه مضاعف در زمان کلینتون وقتی قانون داماتو مطرح شد، اتحادیه اروپا، کانادا و حتی ژاپن قویا در مقام مخالفت برآمدند. استدلال آنها این بود که تحریمهای یکجانبه مضاعف بر خلاف مقررات تجارت جهانی است و فراتر از آن یک اقدام فراسرزمینی (extraterritoriality ) است. یعنی به نوعی دخالت در امور داخلی کشورهاست. در آن تاریخ این تحریمهای یکجانبه مضاعف صرفا یکجانبه بود و ارتباطی با تحریمهای شورای امنیت نداشت. اما این بار تحریمهای یکجانبه مضاعف همسو با تحریم ها شورای امنیت بود. آنها سعی کردند که از قداست تحریم های شورای امنیت استفاده کنند و این تحریمها را مکمل تحریمهای شورای امنیت تلقی کردند. از آنجایی هم که شورای امنیت در این رابطه سکوت کرده است ، سکوت دال بر رضایت بود. الآن هم مشکل این تحریم ها یکجانبه مضاعف است. در این مورد ما سه نوع تحریم داریم. یکی تحریمهایی است که در محدوده اختیارات رئیس جمهور (executive order) است و او مجاز است که در راستای منافع آمریکا آن تحریمها را لغو کند. دوم تحریمهایی است که مصوبه کنگره آمریکاست ولی رئیس جمهور آزادی عمل در محدودیتها و نحوه اجرای آن دارد. سوم تحریمهایی است که رئیس جمهور آزادی عمل ندارد و باید امضا کند و اگر هم به هر دلیلی امضا نکند و مجددا از سوی کنگره تایید بشود لازم الاجراست. ابعاد این تحریمها گستردهتر است. یعنی تنها مربوط به تکنولوژی هستهای نیست بلکه به مسئله حقوق بشر و مسئله عدم حمایت ازتروریسم بین المللی ارتباط داده شده است. این تحریمها پیچیدهتر است و نیازمند قطعنامه کنگره آمریکا دارد. تحریمهای شورای امنیت هم به همینگونه است. هرگونه تعدیل در قطعنامههای شورای امنیت نیازمند یک قطعنامه جدید است. البته در قطعنامههای شورای امنیت همواره تاکید شده است که در صورتی که ایران درخواستهای شورای امنیت و یا پیش از آن درخواستهای شورای حکام را اجابت کند ، تحریم ها برداشته خواهد شد. از نظر تناسب حرکتی که آغاز شده معتقدند که در سرآغاز این توافق این نوع تحریمها برداشته میشود. در روند مذاکرات که 6 ماه پیش بینی شده است به نسبت آن رضایت خاطر و اجابت درخواستهای شورای امنیت تحریمها هم میبایست به همان ترتیب برداشته شود.
در خط اول متن توافقنامه آمده است که هدف از این مذاکرات رسیدن به یک راه حل جامع و مورد توافق بلند مدت است به نحوی که تضمین کند که برنامه هستهای ایران کاملا صلح آمیز باقی خواهد ماند. چه تضمینی وجود دارد که بعد از این 6 ماه ما به این توافق جامع برسیم؟ چه اقداماتی ممکن است مانع رسیدن به این توافق جامع بشود؟
رفتار طرفهای مقابل میتواند این مسئله را خدشه دار کند. رفتار ایران هم میتواند این روند مثبت و سازنده را خدشه دار کند. ممکن است نکات جدیدی مطرح بشود که پیش بینی نشده بوده است و بنابر این نیاز به مذاکرات جدیتری می باشد. البته اینها حساب احتمالات است. اگر قصد نیت این باشد که تجارب این 10 سال گذشته تکرار نشود مسئله ای در جهت خدشه دار شدن توافقنامه پیش نخواهد آمد. ایران بارها اعلام کرده است که تنها قصد دارد از انرژی هستهای را برای مقاصد صلح آمیز استفاده کند. اگر چنین است بنابر این باید اعمال و کردار ما پیرامون صلح جویانه بودن مسئله و در جهت اثبات این موضوع باشد.
اگر قصد نیت این باشد که تجارب این 10 سال گذشته تکرار نشود مسئله ای در جهت خدشه دار شدن توافقنامه پیش نخواهد آمد.
همانطور که اشاره کردم قطعنامههای اخیر کنگره آمریکا ارتباط با مسایل حقوق بشری دارد و ممکن است این نکات در این 6 ماه در پیش مطرح بشود و خواسته بشود که یک تعدیل اساسی درمورد قطعنامههای شورای حقوق بشر که در صحنه(long light) قرار بگیرد و خواسته بشود که گزارشگر حقوق بشر بتواند به ایران بیاید و در گزارشی که میخواهد بدهد بیاید و تحقیق بکند و اینها مسایل مشکلی هستند. به لحاظ حقوق بشر ایرادات جدی مطرح است. بنابر این ممکن است مسئله حقوق بشر سبب بشود که میل به آن توافق نهایی درباره تکنولوژی هستهای دچار خدشه و سکته بشود.
آقای ظریف در مصاحبه تلویزیونی خود گفتند که طی یکسال باید همه تحریمها برداشته شود. شما فکر میکنید این اتفاق خواهد افتاد و ما یکسال دیگر هیچ تحریمی نخواهیم داشت؟
من اشاره کردم که الآن اولویت تکنولوژی هستهای است و برخی از مصوبهها فراتر از آن رفته است. قطعنامههای شورای حکام و ان پی تی صرفا پیرامون تکنولوژی هستهای است. تسری به سیستم موشکی و سیستم دفاعی متعارف ندارد. ولی شورای امنیت فراتر از آن چیزی که در قطعنامه های شورای حکام به آن اشاره شده یا به تعهدات کشورهایی که در کنوانسیون منع گسترش سلاحهای هستهای هستند، پیش بینی شده است. از سوی دیگر مصوبهها و قطعنامههای یک جانبه و مضاعف ابعاد گستردهتری را در بر میگیرد. همانگونه که گفتم بحث حقوق بشر را هم در بر گرفته است. بنابر این در این یکسال احتمالا در جریان مذاکرات این مسایل ورود پیدا خواهد کرد و جامعه اگر میخواهد به نتیجه مطلوب برسد ، باید خود را برای این رویدادآماده کند. بایدبه فرایندی منتهی شود که از لحاظ تعاملات سیاسی، اقتصادی و مالی بتواند استفاده بهینه بکند. ما باید به نقطهای برسیم که از نظر جلب سرمایه گذاری خارجی مانعی نداشته باشیم.
همینطور ما باید شرایطی را فراهم کنیم که در اخذ وام از منابع مالی بین المللی مشکلی نداشته باشیم. شرایطی که جامعه ما در آن قرار دارد شرایط خوبی نیست. پس انداز ملی ما بسیار ضعیف است. وام خارجی هم به خاطر تحریمها دارای محدودیت است. میزان این وامهای خارجی هم محدود است و ناظر به برنامه خاصی است که باید کنترل آن نهاد مالی را به همراه داشته باشد. اگر شما وامی را از کشوری بگیرید باید برای اجرای برنامه ها کالاهای همان کشور را بگیرید و نمی توانید از جای دیگر تامین کنید.و فراتر از آن باید بوسیله بانک مرکزی تضمین شود. اما جلب سرمایه گذاری خارجی مسئله دیگر است که نیازمند این تضمین ها هم نیست. اما ما اکنون سی قرارداد بین المللی در حوزه انرژی برای سرمایه گذاری داریم که به حالت تعلیق درآمده است. بنابر این برای اینکه این قراردادها و سرمایهگذاریها احیا بشود فضا باید برای بازگشت اینها باز بشود. در مورد اتحادیه اروپا برداشتن این تحریمها یک مقدار آسانتر از آمریکا است زیرا آنها کنگره ندارند. دوم اینکه نفوذ لابی اسراییل در اروپا آنچنان نیست. درست است که فرانسه یک ژستی از خود نشان داد. سوم اینکه کمپانیهاو شرکتهای اروپایی پیش از این در ایران فعال بودند اما آمریکاییها نبودند. الآن هم فعالیتهای آنان به حالت تعلیق است.
اظهاراتی هم که آقای کری وزیر امورخارجه آمریکا میکند برای آرام کردن کنگره آمریکا و لابیهای ضد ایرانی است.
نکته آخر اینکه دادگاه اتحادیه اروپا یک استقلال عملی دارد. درست است که احکامی که صادر کرد تصمیمات شورای وزیران اروپا را ملغی کرد و مجددا شورای وزیران سعی کرده است که آنها را برگرداند اما این قابل بحث است. منظور من این است که اتحادیه اروپا زمینه مساعدتری برای برداشتن تحریمها نسبت به آمریکا دارد. آمریکا واقعا با مشکلاتی روبروست. اظهاراتی هم که آقای کری وزیر امورخارجه آمریکا میکند برای آرام کردن کنگره آمریکا ولابیهای ضد ایرانی است. او سعی میکند این توافق را طوری توجیه بکند که ایران تعهدات سنگینی را پذیرا شده است. حتی تاکید میکنند که در ان پی تی اشارهای به پروسه غنی سازی اورانیوم ندارد. درحالی که این مقتضای طبیعت و ماهیت قضیه است. باید خود را برای این پیش بین ها آماده کرد. بدیهی است گفت وگو ها هرچه که جلو برویم تنها درباره تکنولوژی انرژی هستهای نخواهد بود. به ظن غالب با مسایل دیگری آمیخته خواهد شد و بنابر این باید فضا را برای چنین چیزی آماده کرد. من در مصاحبههایم پیش از این مذاکرات پیشنهاد داده بودم که برای اینکه فضا را به نفع مذاکره کنندگان ایرانی تقویت کنیم و با توجه به حساب احتمالات قابل پیش بینی بهتر بود تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی را آزاد کنند. در آن صورت در این عرصه طرف غربی خلع سلاح میشد. متاسفانه به صورت مقطعی انجام گرفت و نه به صورت سیستماتیک. حتی آقای لاریجانی رئیس شورای عالی قضایی صراحتا اعلام کردند که اینها ربطی به هم ندارند و به نوعی آثار این اقدام را تضعیف کردند. این یک واقعیت است که اگر می خواهیم این مذاکرات به نتیجه برسد از الآن باید به این مسایل عطف توجه کرد.
همیشه در داخل دو نگاه به مسئله پرونده اتمی بوده است. یک نگاه همین نگاهی است که الآن حاکم است و معتقد است میتوان ضمن دفاع از حقوق هسته ای ایران با جهان تعامل کرد. نگاه دیگر این است که هرگونه عقب نشینی و مذاکره را سازشکاری مینامد و میگوید اگر امروز بر سر مسئله هستهای کوتاه بیاییم فردا باید از خیلی مسایل کوتاه بیاییم. به نظر شما کدام یک از این نگاهها به واقعیت نزدیکتر است؟
همانطور که اشاره کردم این پیوند از قبل ایجاد شده است. درست است که ما در این مورد با حسن نیت گام برداشتیم اما به همینجا ختم نخواهد شد و به دنبال آن مسایل دیگری مانند حقوق بشر مطرح خواهد شد. با توجه به اینکه از قبل در قطعنامهها و مصوبات کنگره آمریکا ارتباط و پیوند در نظر گرفته شده است این چیزی نیست که فکر کنیم ممکن است در آینده محقق بشود. از قبل این پیوندها داده شده است. منتها از نظر زمان بررسی اینگونه است که ما هرچه جلوتر برویم ما به آن مصوباتی که این ارتباط را ایجاد کردهاند نزدیکتر میشویم. مصوبههای دیگری هستند که این ارتباط را مد نظر قرار ندادهاند. ولی در همین مصوبههای کنگره آمریکا که فعلا اجرای آن را متوقف کردهاند ، این ارتباط و پیوند برقرار شده است.
درست است که ما در مورد تواق هستهای با حسن نیت گام برداشتیم اما به همینجا ختم نخواهد شد و به دنبال آن مسایل دیگری مانند حقوق بشر مطرح خواهد شد.
این هم چیزی نیست که قابل پیش بینی نباشد. چراکه این مسایل سایه به سایه است. درست است که یک اصلی در سیاست داریم که به آن اصل تفکیک امور از یکدیگر (compartmentalization) میگویند. یعنی هر موضوع منطق خاص خود را دارد. اما در یک مقاطع زمانی ضمن اینکه هریک از این موضوعات منطق جدا و خاص خود را دارد، نوعی ارتباط سایه به سایه را نیز پیدا میکنند. درست است که تصمیمات شورای امنیت لازم الاجراست اما تصمیمات نهادهای دیگر مانند شورای حقوق بشر جنبه توصیهای دارد، ولی در مقاطعی درمذاکراتی که بین کشورها انجام میگیرد ، اینها به نحوی از انحا به هم مرتبط میشوند.
آقای دکتر ما چگونه می توانیم نگرانی بین المللی را رفع کنیم.
ما به پیشرفت تکنولوژی نیازمندیم. ما باید وابستگی خود را به سوختهای فسیلی کاهش دهیم اما مشکل ما این است که ما با سخنان خطابهای (rhetoric) و در حالی که زیر ذره بین هستیم و روی ما زوم کردهاند، با افتخار میگوییم بیش از 5000 سانتریفیوژ افزوده شد. من خاطرم هست در زمان شاه و در زمانی که ما تازه با زیمنس قرارداد بسته بودیم تیتر روزنامه این بود که ایران یکی از قدرتهای هستهای جهان گردیده است. خوب ما با اینکارها همسایهها را تحریک کردیم. برعکس ما هندیها بودند که همیشه کارشان را در خفا و آرامی میکردند و جامعه جهانی را با عمل انجام شده مواجه میکردند. ما احساس غرور میکنیم از اینکه در یک رخداد مبالغه بکنیم. در دوران آقای احمدینژاد این مسئله به اوج خود رسید. به موازات این برنامه هستهای سخنانی میزدیم که مثلا اسراییل باید از نقشه جغرافیا حذف شود و نظراتی شبیه این. این دستمایهای میشد برای اسراییل که در جامعه جهانی فریاد بزند که اینها میخواهند ما را نابود کنند و به شکلی ما را در جهان یک تهدید نشان میدادند. به این وسیله اسراییل همیشه استفاده بهینه از شعارهای ما میکرد و هر بار سلاحهای پیشرفته تر میگرفت و کمکهای جهانی را به سمت خود جلب میکرد. غربیها این هنر را دارند که چگونه موانع را به وسیلهای برای خود تبدیل کنند. همیشه در مذاکرات قبلی هیچگاه غربیها نمیگفتند که مذاکرات به شکست انجامید بلکه میگفتند به نتیجه نرسید.
بنابر این هرباری که به نتیجه نمیرسید یک زمینه مشروعی ایجاد میشد که تحریمهای بیشتری را اضافه کنند. در حالی که طرف ما با یک غروری فکر میکردند که رفته اند آنجا و تن در ندادند . در حالی که آن چیزی که ما تن ندادیم را آنها برای خودشان بهره برداری می کردند. هربار آنها تحریمها را تشدید کردند، در حالی که ما فکر میکردیم مقاومت کردهایم. از سوی دیگر ما هیچوقت وحدت استراتژیک نداشتیم. یعنی نهادها و اشخاص مختلف خودشان را برای اظهار نظر درباره انرژی هستهای صاحب صلاحیت میدانستند. نظر تنها کسی که میتوانست در این باره حرف بزند، یعنی وزیر امورخارجه نیز مورد تشکیک واقع میشد. آقای صالحی بسیار آدم تحصیلکرده، مودب و فهمیدهای بود و همیشه سعی میکرد مسایل را به گونه مطرح کند که پیامد آن تفاسیر ناجور نشود. اما ایشان آخرین کسی بود که حرف میزد و گفتار ایشان هم به حاشیه رانده میشد. وهمه به خودشان اجازه میدهند درباره این مسئله اظهار نظر کنند. درست است که تصمیم گیرنده اصلی رهبری است اما این اظهار نظرات در روند مذاکرات تاثیر منفی میگذارد. پیش از این یکبار آقای جلیلی در مذاکراتش در وین، یک توافقی درباره 20 درصد کرده بود. هنوز ایشان بازنگشته بود که آقای لاریجانی رئیس مجلس به شدت علیه این تفاهم و توافق موضع گیری کرد و آن تفاهم نامه به تاریکی رفت. درحالی که آن چیزی که آن موقع مورد توافق قرار گرفت تفاوت چندانی با این چیزی که الآن مورد توافق است ندارد. برخی اقدامات ضرورتی ندارد که انجام بگیرد اما در مذاکرات تاثیرگذار است. مثلا در حالی که نمایندگان ما عازم مذاکرات هستند ضرورتی ندارد در همین زمان برخی اعدامها صورت بگیرد. حتی اگر برخی زندانیان را هم آزاد میکنند یک سخنانی میگویند که دال بر این است که اینها ارتباطی با مذاکرات ندارد. البته این روحیه غربی هم هست که وقتی با او بر سر مسئلهای به توافق رسیدید او در این مرحله متوقف نمیشود و به سمت مسایل دیگر میرود و اگر این را ادامه بدهید به وضعی میرسید که غیر از اطاعت چاره دیگری ندارد. این در روحیه غربی هست اما در تعامل با آنها به کیاست و درایت نیاز هست که به نحوی این روند مذاکرات را انجام دهند که به این دام گرفتار نشویم.
نظر شما :