آصفی: مشکلات ما بیشتر معلول بیانسجامی داخلی بود
خبرآنلاین - سید صادق روحانی: حمیدرضا آصفی از مدتها پیش یعنی از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب در وزارت خارجه فعالیت میکرده است. در سوابق او مسئولیتهای زیادی هست، از ماموریت در آلمان شرقی تا سفارت در پاریس. آخرین ماموریتش هم سفارت ایران در امارات متحده عربی بود. اما بیش و پیش از همه این مسئولیتها وی را به عنوان سخنگوی وزارت خارجه میشناسند. وی در دوره وزارت کمال خرازی دستیار وی و سخنگوی وزارت امور خارجه بود. دوره مسئولیت وی در این سمت همزمان بود با دورهای که حسن روحانی مسئولیت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی را بر عهده داشت و آنطور که خود آصفی میگوید در تمام دوسالی که وی مسئولیت داشت پیش از آنکه به میان خبرنگاران بیاید یک تماس 10 دقیقهای با روحانی داشته است و به همین جهت شناخت خوبی از وی دارد. گفت وگوی ما هم با او با مفهوم اعتدال در سیاست خارجی آغاز شد اما در ادامه به بحث برنامه هستهای ایران، مسئله سوریه و قطع روابط با آمریکا هم کشیده شد. آصفی معتقد است که سیاست ما در دیپلماسی همواره معتدلانه بوده است اما این شرایط و موقعیتها بوده که در برخی موارد باعث خروج از این اعتدال شده است. مشروح این گفت و گو در ادامه می آید:
***
اعتدال در سیاست خارجی به چه معناست و چگونه خود را نشان خواهد داد؟
این موضوع را خود آقای دکتر روحانی باید باز کنند. ایشان فرمودند که مشی ما اعتدال است و بهترین منبع برای توضیح و تبیین این موضوع خود ایشان هستند. اما تا آنجایی که من میفهمم و در این 30 سالی که در وزارت امورخارجه و سیاست مشغول بودهام به دست آوردهام این است که جمهوری اسلامی از ابتدا مشی اعتدالی داشته است. اگر به این مشی اعتدال عمل نشده است دلایلی داشته است. صحبتهای حضرت امام را شما ببینید. وقتی در پاریس بودند به پاسخی که به نمایندگانی که آمریکاییها فرستاده بودند توجه کنید. در آن صحبتها شما به هیچ عنوان نمیبینید که امام (ره) از قطع رابطه صحبت کنند، یا اینکه امام(ره) از رابطه خصمانه صحبت کنند. از درون آن صحبتها پختگی یک سیاست مدار با تجربه و عاقل و همه جانبه نگر بر میآید.
پس چطور شد که سفارت اشغال شد و بعد امام (ره) هم از این حرکت دفاع کردند؟
این را هم توضیح خواهم داد. از ابتدا ما میخواستیم بر اساس مشی اعتدال حرکت کنیم. یعنی آمریکایی که با ما در سالهای گذشته دشمنی کردهاست، دیگر به عنوان متحد و دوست ایران نباشد اما رابطه هم مانند گذشته گرم و چسبنده نباشد. بلکه رابطه ، یک رابطه عادی و برابر و با احترام باشد. در کنار آن کشورهای همسایه و اسلامی اولویت اول را به جای آمریکا داشته باشند. حالا اینکه چرا رابطه ما با آمریکا به این شکل شد؟ وقتی انقلاب شد ، آمریکاییها از ابتدا اقدامات خصمانه انجام دادند. اینکه شما میپرسید چرا لانه گرفته شد، لانه جاسوسی را که دولت نگرفت، بلکه عده ای دانشجو گرفتند و آن هم بعد از اقدامات خصمانهای بود که دولت آمریکا کرد. آنها کودتای نوژه را راه انداختند و برخی تحریمها را اجرا کردند. قبل از اینکه لانه گرفته بشود آمریکاییها اقدامات خصمانه بسیاری انجام دادند. خصومت و دشمنی را آمریکاییها شروع کردند. با وجود اینکه ایران 40-50 سال زیر فشار آمریکا بود، آنها کودتای سال 32 را علیه دولت ملی مصدق انجام دادند. اما این ما نبودیم که با آمریکا قطع رابطه کردیم، بلکه این آمریکا بود که قطع رابطه کرد. اگر امام میخواستند قطع رابطه کنند باید به محض بازگشت از پاریس قطع رابطه میکردند. ما سیاست اعتدال را از اول انقلاب داشتیم، منتها به دلایلی امکان اعمال کمال و تمام آن نبود. بعضی وقتها این دشمنان خارجی بودند که باعث شدند ما از سیاست اعتدالی فاصله بگیریم. یک جنگ به ما تحمیل شد، همه میدانند که این جنگ با چراغ سبز آمریکا بود. تسلیحاتی که در اختیار صدام قرار گرفت و خیلی دلایل دیگر نشان میدهد که این جنگ با چراغ سبز آمریکا بوده است.
وقتی شما در شرایط جنگ هستید ، طبیعی است که موضوعات و اشیا در جای صحیح خود قرار نمیگیرند. در زمان جنگ شما مجبورید که یک سیاست بسته و رادیکالی را اجرا کنید و اعتدال اولویت اول نخواهد بود. این جنگ باعث شد که به اقتضای آن شرایط کشور به صورت دیگری در بیاید. حضرت امام از میان ما رفتند ومقام معظم رهبری جایگزین ایشان شدند. آمریکا میتوانست از این فرصت استفاده کند و شرایط را عوض کند اما باز هم این کار را نکردند. بالاخره یک رهبری جدید در راس امور قرار گرفت. یک حکومت عاقل چه میکند؟ میآید از این فرصت استفاده میکند و شرایط را عوض میکند. اما آمریکا باز هم به سیاست های خصمانه خود با شدت ادامه داد.
آیا در آن موقع ما شرایط این را داشتیم؟
حتما داشتیم. ببینید یک رهبری جدید آمدهاند. حالا آمریکاییها هشت سال در زمان امام با ما خصمانه برخورد کرده بودند. آن موقع که فرصت داشتند که بیایند و علامتهایی را نشان بدهند و بگویند که نمیخواهیم روش گذشته را پیگیری کنیم، این کار را هم نکردند. آمریکاییها فرصت های زیادی را ازدست داده اند. سیاست اعتدال میگوید ما هم مانند خود آمریکاییها با آنها برخورد کنیم. در دوران سازندگی هم آمریکاییها هیچ قدم مناسبی برنداشتند. در دوره جنگ غرب میراژ و هواپیمای جنگی و اینها اجاره میدادند، درحالی که این در هیچ کجای دنیا مرسوم نیست که تسلیحات اجاره بدهند. مشی ما از ابتدا بر اساس اصول اسلامی در سیاست خارجی یک مشی اعتدالی بوده است اما شرایط خصمانه باعث شد که آن مشی عملی نشود.
البته در هشت سال گذشته مواضع ما یک مقدار تند شد. در سیاست خارجه میتوانید بر مواضعتان پافشاری کنید. مواضع کلان کشور که از اول انقلاب تا کنون تغییر نکرده است. ولی در بیان آن میتوانید اعتدال به خرج بدهید. شاید دولت جدید به دنبال این است که در اعلام مواضع هم یک اعتدالی داشته باشد و در روشها و منشها اعتدال داشته باشد. اعتدال در سیاست خارجی به این معنی است متناسب با رفتار عمل مقابل عمل بکنید. بگذارید یک مثال بزنم. شما میخواهید چند نفر انگلیسی را که به خاک شما وارد شدهاند را آزاد کنید. اینکه برای آنها لباس بخرید و هدیه بدهید خارج شدن از اعتدال است. شما میخواهید با یک کشور دوست بشوید، اما اینکه شما مدام به یک کشور سفر کنید و آنها سفر شما را بی پاسخ بگذارند، این خارج شدن از اعتدال است. آقای دکتر روحانی آدم با سابقهای در سیاست خارجه هستند و حتما با مطالعه درباره این چیزها تصمیم میگیرند. آیا سفر هرساله به نیویورک لازم است؟ مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری فقط یکبار به نیویورک تشریف بردند. اعتدال به این معنی است که نه در دوستیها افراط کنیم و نه در دشمنیها. خلاصه اعتدال نه انفعال است و نه عداوت بی جهت.
شعار هشت سال گذشته این بود که ما سیاست خارجی فعال داریم. شما فکر میکنید سیاست خارجی آقای روحانی بیشتر شبیه کدامیک از دولتهای گذشته باشد؟
من فکر میکنم شبیه هیچکدام نیست. البته اینکه به چه شکلی خواهد بود را خود آقای روحانی باید بگویند. من سخنگوی آقای دکتر روحانی نیستم. در آن سالهایی که من سخنگوی وزارت خارجه بودم آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و من روزهای یکشنبه صبح قبل از جلسات سخنگویی با تلفن با ایشان در ارتباط بودم. این تماسها همواره ادامه داشت چراکه موضوع هستهای موضوع روز بود. از مشیی که من از ایشان سراغ دارم باید بگویم که شبیه هیچکدام از دولتهای قبلی نباشد و مدل جدیدی برای تامین منافع کشور باشد.
موضوعات سیاست خارجی ما زیاد هستند و البته مهمترینهای آنها مشخص است. یکی مسئله هستهای است، یکی مسئله حمایت از محور مقاومت و سوریه است، روابط با آمریکا و مسئله تحریمهاست و مسایل دیگری که میتوان نام برد. خیلیها معتقدند که اصلیترین موضوع سیاست خارجه ما مسئله آمریکا است و اگر ما بتوانیم مشکلمان را با آمریکا حل کنیم، مسئله تحریمها، مسئله انرژی هستهای و خیلی مسایل دیگر حل خواهند شد. ما شاهد هستیم که با روی کار آمدن دولت آقای روحانی پس از دولت آقای احمدینژاد در فضای گفتمان بین الملل استقبال زیادی از این موضوع شده است. آیا شما به برقراری رابطه با آمریکا و حل شدن موضوعات فی مابین در این دولت خوشبین هستید؟
بگذارید من یک اصل اولیه را در سیاست خارجی به شما بگویم. این موضوعی است که آنقدر گفته شده نیازی ندارد به اینکه من بگویم چه کسی این را گفته است. آن اصل این است که میگویند دیپلماتهایی موفق هستند که اول کشور خود را بشناسند. یعنی فرضا اگر شما میخواهید به کشور الف بروید، لازم نیست که اول او را بشناسید، بلکه باید اول کشور خودتان را بشناسید. تواناییها، ضعفها ، سابقه تارخی و ... را بدانید. وقتی ما از سیاست خارجی صحبت میکنیم اشتباه بزرگ این است که فکر کنیم که تمام مشکلات ما به خاطر روابط بین الملل است. اصلا اینگونه نیست. روابط بین الملل حتما لازم است که خوب باشد و حتما باید روان باشد ولی حل المسایل موضوعات مختلف روابط بین الملل نیست. اگر یک ایرانی، ایران را بشناسد، احساس غرور خواهد کرد. کشوری با این اندازه و این توانمندیها باعث غرور است. من یک زمانی در فرانسه سفیر بودم، سفیر بلژیک به من گفت که فرق شما با کشورهای دیگر در منطقه این است که عزت نفس شما و احساس رهبریای که بر جهان اسلام دارید از سایر کشورها بیشتر است و آن چیزی که آمریکا را نگران میکند این است. اینکه شما این احساس را دارید و خود را بالقوه اینگونه میبینید. بسیاری از کشور ها هم خیلی بزرگ هستند اما این چنین احساسی ندارند.
داشتن جوانها که بزرگترین سرمایه ما هستند، امکانات مادی و انگیزه بالا و سایر امکانات ایران را یک کشور قدرتمند کرده است. این را آمریکاییها هم فهمیدهاند. خود من در آلمان شرقی سفیر بودم، آقای جان کلی، معاون وقت وزارت خارجه آمریکا یک مقالهای نوشته بود و گفته بود که این انقلاب را نمیتوان ساقط کرد ، چرا که امام(ره) ( به تعبیر او آقای خمینی) اسلام را در این کشور نهادینه کرده است. روی یک نکته خیلی قشنگ دست گذاشته بود. نوشته بود که امام شورای نگهبان به وجود آورده است، قوه قضاییه را به وجود آورده است، نهاد نمازهای جمعه را به وجود آورده است و ... و درنهایت نتیجه گرفته بود که این انقلاب را نمیتوان ساقط کرد. این مقاله برای 25 سال پیش است. پس از این نتیجه گرفته است که ما باید به جای اینکه با این انقلاب از در خصومت وارد شویم باید از در تعامل وارد شویم. ما باید بدانیم که مسایل بین المللی ما را دچار مشکل خواهند کرد اما از پای در نمیآورد. مسایل بین المللی مشکلزا هست، در برخی موارد ممکن است بحرانزا هم باشد ولی ساقط کننده نیست. کما اینکه در مسئله تحریمها هم میبینیم که این تحریمها ما را ضعیفتر نکرده است. امکانات الآن را با امکانات 35 سال پیش مقایسه کنید. باید از این تصور بیاییم بیرون که حلال همه مشکلات روابط بین الملل است. البته این به این معنی نیست که نباید روابط بین الملل روان بشود. شما اگر روابط بین المللی خوبی نداشته باشید، سرمایهگذاری خارجی نخواهید داشت، تکریم و عزت ایرانیان در خارج کشور را نخواهید داشت، جذب تکنولوژی نیست، صدور کالاهای شما با مشکل مواجه خواهد شد، همه اینها هست. اما با همه این حرفها آن چیزی که کشور را محکم میکند، اقتدار داخلی است. شما اگر اقتدار داخلی داشته باشید، کشورهای دیگر به سراغ شما خواهند آمد.
بگذارید به سوال شما برگردم. ما باید یک اقتدار و انسجام داخلی به وجود بیاوریم. این چیزی که باعث رنج کشیدن کشور در 4-5 سال گذشته شد ، بیشتر از آنکه معلول روابط خارجی ما باید ،معلول بی انسجامی در داخل کشور بود. قوا با هم مشکل داشتند. اولین کار این است که باید این انسجام به وجود بیاید. در سیاست خارجی هم شما باید همه چیز را با هم ببینید. درست است که برخی چیزها اولویت بیشتری دارد. یک اولویت ما حتما مسئله هستهای است. اولویت دیگر ما موضوع منطقه و روابط با کشورهای همسایه است، موضوع سوریه، تحکیم بیشتر روابط با روسیه، ایجاد ارتباط بیشتر با اروپا ( رابطه ما با اروپا تقریبا به صفر متمایل شده است). البته شروع کار آقای روحانی با فرستادن نمایندگان مختلف و تحلیفی که صورت گرفته است، دلگرم کننده است.
اینکه پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه آمده است نشاندهنده چیست؟
تصور من این است که تیم کنونی وزارت خارجه به لحاظ مذاکره ، آدمهای توانمندی هستند. این تیم قائدتا از وزارت خارجه تعیین خواهند شد ولی زیر نظر شورای عالی امنیت ملی خواهد بود و کار باید به تایید مقام معظم رهبری و رئیس جمهور برسد. برخی از اینها سابقه مذاکره با کشورهای غربی( در قالب 1+5 و یا سه کشور اروپایی) دارند. از این جهت مثبت است. اگرچه این کسانی که الآن با ما مذاکره میکنند کسانی نیستند که 10 سال پیش مذاکره میکردند. یک مقداری هم در شورای امنیت موضوعات مختلفی هست. مسئله سوریه هست، مسائل داخلی هست، موضوعات اقتصادی هستند، مسئله عراق و افغانستان هست. شاید این یک فضایی را برای شورای عالی امنیت ملی ایجاد کند که به آن کارهای جدی دیگر که تحت الشعاع مسئله هستهای قرار میگیرد بیشتر رسیدگی شود. به نظرم یک توازنی برقرار خواهد شد.
خیلیها میگفتند که 8 سال گذشته مذاکره برای مذاکره بود. آیا فکر میکنید که گشایشی ایجاد بشود؟
امیدوارم که اینطور بشود اما نمیتوانم نیتخوانی بکنم. اگر غربیها بخواهند وضعیت گذشته را ادامه بدهند وضعیت یک جور خواهد شد و اگر بخواهند تغییر بکنند، ما آمادهایم که به گذشته نگاه نکنیم. اگر هم میخواهیم نگاه بکنیم برای این است که از گذشته درس بگیریم. اگر اینطور بشود میتوان امیدوار بود. در گذشته زبان طرفهای مقابل زبان زورگویی بوده است. یک بحثی هست که من در گذشته هم گفتهام. اگر آمریکاییها میخواهند با ما به نتیجه برسند باید دو کار بکنند. یکی اینکه سیاست اسرائیل محوری را دنبال نکنند. تا وقتی که دنباله رو آنها باشند کار به خوبی پیش نمیرود. دوم اینکه خودشان را جای ما بگذارند و ببینند آن چیزی که جمهوری اسلامی از آنها میخواهد چیست؟ دراین صورت مذاکره دو سر سود خواهد بود. در خواستهای ما در چهارچوب ان پی تی و مقررات بین الملل است.ما نه زیاده خواه هستیم نه اجازه زیاده خواهی به کسی میدهیم.
چه کارهای دیگری میتوان کرد که این تحریمها کاهش پیدا کنند؟
باید اقتدار ملی زیاد بشود. برخی میگویند برای اینکه تولید زیاد بشود و سرمایه گذاری بشود باید روابط خارجی درست بشود ولی همه مشکل که این نیست. چیزی که باعث شد تحریمها ما را خیلی اذیت کند ، سوء مدیریت بود. تحریم بالاخره اثر میگذارد و این روشن است. بر یک کشوری مانند ایران کمتر اثر میگذارد ولی ممکن است کشور کوچک دیگری را از پای در بیاورد. من فکر میکنم یکی از نقاط قوت ما که میتواند باعث کاهش تحریمها و از بین رفتن آنها بشود تقویت اقتدار داخلی است. البته من دچار توهم نیستم، تحریمهای سازمان ملل به این زودیها از بین نمیرود. تحریمهای اروپا و آمریکا هم ممکن است طول بکشد و احتمالا از چیزهای پیش پا افتاده شروع بکنند مانند گوگل و اپل و اینها شروع کنند. البته اینها هم به لحاظ روانی خوب است ولی به لحاظ عملیاتی چیز مهمی نیست. ما اول باید از خود تحریمی قدم برداریم و خودمان را تحریم نکنیم. ما چگونه خودمان را تحریم میکنیم؟ وقتی که به بخش خصوصی امکانات نمیدهیم و دست آن را میبندیم. یا اصل 44 را که رهبری خیلی وقت است فرمان اجرای آن را دادهاند را اجرا نمیکنیم. خوشبختانه مردم به نظامشان دلبستهاند و انقلابشان را دوست دارند.
وقتی در انتخابات 75 درصد میآیند و رای میدهند یعنی که به این نظام دلبسته هستند وگرنه با صندوقها قهر میکردند. مردم حماسه سیاسی را به وجود آوردهاند. شاید یک تعبیردیگر از سخنان رهبری درباره حماسه اقتصادی این باشد که تحریمهای داخلی را برداریم و اجازه بدهیم که بخش خصوصی فعالیت جدی داشته باشد و به تبع آن تحریمهای بیرونی اثرش کمتر خواهد شد. نکته دیگر این است که خیلی از کشورها دوست ندارند از این تحریمها پیروی کنند. یا میترسند ، یا با تهدید مواجه هستند. برخی از کشورهای منطقه هم رابطه با ما را دوست دارند. کشورهای بزرگ مانند چین وروسیه اندازهشان به آنها اجازه نمیدهد که دنباله رو آمریکا باشند. لذا حرفشان را میزنند. در مورد سوریه هم دیدیم که روسیه چگونه ایستاد. البته روسیه بیشتر از آنکه بخواهد از سوریه دفاع کند از منافع خود دفاع کرد که البته کار خوب و مثبتی بود. خیلی از کشورها دوست ندارند از این تحریمها پیروی کنند. ما باید افکار عمومی را روشن کنیم که ما اهل همکاری و تعامل هستیم و این طرف مقابل است که اهل تعامل و همکاری نیست. این باعث خواهد شد که کشورهای کمتری از تحریمها پیروی کنند. اگر فقط آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی ما را تحریم کنند و کشورهای دیگر به این تحریم متصل نشوند و پیروی نکنند و به تدریج به دنبال دور زدن تحریمها باشند نتیجه آن این میشود که کارایی تحریمها کاهش پیدا کند. وقتی تحریمها بی اثر بشود خود تحریم کنندگان به فکر دیگری خواهند افتاد و به فکر تعامل خواهند افتاد. لذا یکی دیگر از کارهایی که میشود کرد این است که افکار عمومی را روشن کنیم که چه میگوییم. ما هنوز تنوانستهایم این کار را بکنیم. هنوز در کشورهای غربی نظرسنجی میشود که چقدر موافق جمهوری اسلامی هستید و چقدر مخالف، تعداد مخالفین بیشتر است. در کشورهای اسلامی این موضوع عکس است ولی در کشورهای غربی وقتی از مردم میپرسند که با سیاستهای جمهوری اسلامی مخالف هستید یا نه ، رای نه متاسفانه بیشتر است. این نشان میدهد که ما از امکانات دیپلماسی عمومی استفاده نکردهایم. وقتی شما برای دنیا روشن کنید که چه میگویید و روشن کنید که طرف مقابل زورگویی و زیاده خواهی میکند نتیجه اش این میشود که رغبتشان از پیروی از تحریمها کمتر میشود.
آیا رفع تحریمها میتواند نشانهای برای تغییر سیاست خارجی آمریکا باشد؟
اولا تحریمها ظالمانه است و هیچ مبنای حقوقی ندارد. تحریمها سازمان ملل هم مبنا ندارد چرا که اساسا پرونده ما از آژانس نباید به شورای امنیت میرفت. ضمن اینکه فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران امنیت جهانی را به خطر نیانداخته است. آن چیزی که امنیت جهان را به خطر انداخته است زرادخانههای رژیم صهیونیستی است. اگر اینها بیایند تحریمهای جدی را که علیه ما وضع کردهاند را بردارند حتما در تغییر نگاه جمهوری اسلامی موثر خواهد بود. ولی آمریکاییها نشان دادهاند که اینگونه نیستند و روز به روز تحریمها را بیشتر میکنند. برخی از تحریمهایی را هم که بر میدارند به قول خودشان انسان دوستانه است که اصلا آن را تحریم نمیتوان حساب کرد. اینکه در ایام زلزله تحریم کمک به نیازمندان دارو را برداریم ، اینکه وظیه آنهاست نه لغو تحریم. آیا آمریکا حاضر است پولهای ایران را که بلوکه کرده آزاد کند؟ آیا آمریکا حق هستهای شدن ما را حاضر است بپذیرد؟ به هرحال در رابطه ما و آمریکا، این آمریکاست که باید قدم اول را بردارد. این روزها از سوی آمریکاییها علائم مثبتی دیده می شود. اما باید دید این علائم در عمل چگونه ترجمه و پیاده می شود.
خوب پیش از این ما میگفتیم که آمریکا باید مداخلات خود در امور داخلی ایران در دورههای مختلف اعتراف کند. یک دورهای خانم آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا درباره کودتا سال 32 این کار را کرد ولی ما اقدامی نکردیم؟
خانم آلبرایت عذرخواهی نکرد، بلکه اظهار تاسف کرد. خانم آلبرایت نگفت " apologize" بلکه گفت " regret " . این دوتا به لحاظ بار حقوقی با هم متفاوت هستند. به هر حال تاسف و یا عذر خواهی؛ حالا اعتراف کردند که دخالت کردند. اگر شما به یک اشتباه و گناهی اعتراف میکنید ، باید آن را جبران کنید. آمریکایی ها هیچگاه جبران نکردند، بلکه همان مشی را ادامه دادند. گزارش خود آمریکاییها بود که آمریکا از حمله صدام به ایران مطلع بوده است. البته من که معتقدم چراغ سبز دادند. حالا که مطلع بودند چرا جلوی آن را نگرفتند؟ چرا اجازه دادند که منطقه 8 سال به جنگ کشیده شود؟ آمریکا که اهرم جلوگیری از صدام را داشت. این کار آمریکا نشان میدهد که اصرار به ادامه سیاستهای گذشته دارد و فقط چهره را عوض کرده است. آمریکاییها اعتراف کردند که در سرنگونی مصدق نقش داشتهاند، اما بعد از آن هم در انقلاب همان کار را خواستند که تکرار کنند و کودتای نوژه را راه انداختند و بعد از آن هم منافقین را تسلیح کردند. اگر شما به یک مسئله اعتراف میکنید، پس باید آن را اصلاح کنید. به قول عربها "ثم ماذا؟ " خوب من اعتراف کردم ، اما نتیجه منطقی آن میشود این که آن کار را دیگر نکنم.
بگذارید یک مقداری به مسایل منطقه بپردازیم. تا چند روز پیش طبل جنگ در سوریه قوی تر بود اما الآن شیپور صلح بیشتر به گوش میرسد. نقش ما در این میدان چه بود؟
آمریکا در مسئله سوریه هم اشتباه کرده است و هم بلاتکلیف است. اشتباه آن این بود که فریب رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی را خوردند و وارد این میدان شدند. از سوی دیگر بلاتکلیف هستند. آمریکاییها به زبان نمیآورند ولی خودشان میدانند که کسانی که علیه بشار اسد میجنگند چه تیپ آدمهایی هستند. آنها هم از این گروهها اطلاعات دقیق دارند. آمریکاییها میدانند تفکرات ایدئولوژیکی کشورهایی که به مخالفین کمک میکنند چگونه است. آنها که با اینها هیچ اشتراکی ندارند. حالا ماندهاند که چکار کنند. اشتباهی کردهاند، نمیتوانند اعتراف کنند( که اگر بکنند خیلی کار خوبی است) لذا در بلاتکلیفی ماندهاند. اول میگویند جنگ ، بعد جنگ نمیکنند و اولین طرحی را که میآورند آن را تصویب میکنند تا از بن بست خارج شوند. به توصیههای ما هم گوش نکردند. از وقتی این اتفاقات در دوسال پیش افتاد جمهوری اسلامی میگفت که صبر کنید که سال 2014 بشود. آقای بشار اسد هم گفتهاند که انتخابات برگزار میکنیم. الان سه ماه تا 2014 مانده است. آنها به حرف ما گوش نکردند. الان رسیدیم به اینجا و با هزینه زیاد هم رسیدیم. این بحران سوریه خیلی از نقابها را برداشت. غربیها از یک طرف میگویند حقوق بشر ، از طرف دیگر میبینیم که جگر یک آدم را بیرون میآورند و میخورند. من دیروز در تلویزیونهای خارجی میدیدم که 4 نفر را سر میبریدند و سر این آدم را مانند توپ به هوا پرت میکرد و بچههای کوچک وحشتزده به این اتفاق نگاه میکردند. اینها که با معیارهای غربیها سازگاری ندارد پس چگونه میخواهند دفاع کنند. هزینه سنگینی به منطقه، به مردم سوریه، به کشورهای غربی و آمریکا تحمیل شد. شرایط سوریه اینگونه شده است. ما از ابتدا گفتیم که بیایید کمک کنید که در آنجا اصلاحات صورت بگیرد. در تحولات سوریه هزینه ای که غرب و آمریکا پرداخته است کم نبوده است.
آیا نمیشد همان دو سال پیش انتخابات برگزار شود؟
این زورگویی بود. برای چه باید اینگونه بشود. اگر شما یک کشور هستید و دولت مستقر دارید نمیشود که هرچه که خارجیها میگویند انجام بدهید. یکی دوماه پیش بی بی سی یک خبری را زده بود و از قول ناتو نوشته بود که 70 درصد مردم سوریه طرفدار بشار اسد هستند. این نظرسنجی ناتو بود. شک نکنید که اکثریت مردم سوریه طرفدار بشار اسد هستند. به همین دلیل کسی در خیابانها نیامده است. این دو میلیون آواره از ترس کشته شدن توسط مخالفین آواره شدهاند.
اگر اکثریت مردم سوریه دولت بشار را قبول نداشتند که سوریه هم مانند مصر و تونس و کشورهای دیگر میشد. این اتفاق نیافتاد. علیرغم این که اسلحه و پول و امکانات از خارج برای مخالفین میآید و امکانات رسانهای و تبلیغی به آنها دادند ولی میبینید در داخل کشور حرکت مردمی شکل نگرفته است. این نشان میدهد که مردم این وضعیت را دوست ندارند و طرفدار کشورشان هستند. یک جنگ نیابتی و کفالتی شده است. برخی از کشورهای عربی به آمریکا گفتند که شما جنگ کنید، ما هزینهاش را میدهیم. از این علنیتر امکان دارد. این با کدام معیار بین المللی همخوانی دارد. سلاحهای شیمیایی را بهانه کردند. البته استفاده هرکسی از سلاحشیمیایی محکوم است. ما خودمان قربانی این سلاحها هستیم. در یک روز 5000 نفر در حلبچه کشته شدند. ضمن اینکه در فاو هم از این سلاحها استفاده شد. جمهوری اسلامی هم در آن موقعی که امام خمینی در قید حیات بودند و ما در جنگ بودیم اجازه استفاده از چنین سلاحهایی را ندادند. آن موقع که غرب چیزی نگفت و چشمش را بست. حالا اگر سلاحهای شیمیایی دلیل اصلی برای این اقدامات است چرا صبر نمیکنند که بازرسان سازمان ملل گزارش بدهند. قبل از اینکه بازرسان سازمان ملل از سوریه بروند آنها گفتند که شما حمله کردهاید و ما هم میخواهیم بزنیم. سلاحهای شیمیایی را چه کسی تولید میکند، تکنولوژی این سلاحها در دست چه کشورهایی است. جز اینکه این سلاحها برای خود غربیهاست؟جز این است که آن سلاحهای شیمیایی ای که صدام علیه ما استفاده کرد از کشورهای غربی گرفته بود؟ به قول سعدی سنگ را بسته و سگ را رها کردهاند. درباره سوریه هرکس که از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است محکوم است اما باید صبر کنیم و نتیجه گزارش بازرسان سازمان ملل را ببینیم. آنچیزی که در سوریه اتفاق افتاد زیاده گوییهای غرب بوده است. آمریکاییها با مشکلی که در مصر و در سوریه درست کرد یک گلوگاه تنفسی برای رژیم صهیونیستی ایجاد کرده است. متاسفانه بعضی از کشورهای عربی این را نمیفهمند. سوریه خط مقدم مقاومت است. غربیها و آمریکاییها فهمیدهاند که معلوم نیست که اگر بشار اسد از قدرت برود جایگزین آن چیزی باشد که آنها می خواهند. آن چیزی که در سوریه اتفاق افتاد بلاتکلیفی آمریکا و اشتباهاتش بود.
با وضعی که اکنون در سوریه هست آیا راه حل مسالمت آمیزی وجود دارد؟ بالاخره سلاحهای زیادی در دست مخالفان هست.
به قول فرنگیها" when there is a will there is a way" وقتی اراده باشد راه هم پیدا میشود. این شدنی است. خیلی دیر شده و خیلی خسارت زده شده است اما ما جنگهای جهانی هم داشتهایم که بعدش نشستهاند و مذاکره کردهاند. خونریزی میشود ولی بالاخره راه حل پیدا میکنند. الآن هم این امکان وجود دارد. از خیلی وقت پیش آقای بشار اسد اعلام کرده که آماده گفت وگو با مخالفان است. منتها در همین زمینه هم غربیها حسن نیت نشان ندادند و گفتند مذاکره کنیم که بشار اسد چگونه برود. این چه مذاکرهای است. شما باید مذاکره کنید که یک راه حل مرضی الطرفین پیدا کنید. نه اینکه مذاکره کنید که به نظر یک طرف برسید. ایران و روسیه و چین نقش بسیار مثبتی داشتند. اگر کشورهایی که صاحب نفوذ هستند و ذینفع هستند با گروههای مخالف و دولت بشار اسد یک مذاکراتی را ترتیب دهند حتما میتوان از آن راه حل پیدا شود. البته منظور من از مخالفین ، مخالفین وارداتی نیست. آن گروههای القاعده که از شمال آفریقا آمدهاند حقی ندارند. آمریکاییها و سعودیها فکر میکردند که اگر ایران در مذاکرات ژنو شرکت نکند میتوانند به نتیجهای برسند. روسها از ابتدا میگفتند که ایران باید حضور داشته باشد. ژنو اول برگزار شد و ایران هم حضور نداشت، نتیجه آن را هم دیدیم. این نشان میدهد که در این مسایل آمریکاییها نمیتوانند تنگ نظرانه برخورد کنند و نه میتوانند مستکبرانه برخورد کنند که چی بشود و چی نشود. الآن یک اتفاقی در دنیا افتاده که همه فهمیدهاند آمریکا دیگر آن ابرقدرتی که بگوید بشو، و بشود نیست.
ما یک بار سر عراق با آمریکا مذاکره کردهایم، آیا امکان دارد درباره سوریه هم این کار تکرار بشود؟
شرایط خیلی فرق میکند.
خوب آنجا هم جنگ بود.
بله. البته رهبری به صورت موضوعی مذاکره را منتفی ندانستهاند. سر عراق و افغانستان هم مذاکره کردهایم. اگر رهبری نظام تشخیص بدهند ممکن است این کار صورت بگیرد ولی اینکه فرمول آن چگونه باشد و چند کشور جمع بشوند فرق میکند. مثلا میشود چند کشور مانند ایران ، ترکیه، چین، روسیه ، آمریکا و... جمع بشوند. من این را منتفی نمیدانم و اتفاقا فکر میکنم یکی از راهها همین است. یکی از مشکلات دیگری که داشتیم مسئله انفعال سازمان کنفرانس اسلامی بود که هیچ نقشی بازی نکرد. ما نتوانستیم حتی یک جلسه سازمان کنفرانس اسلامی برگزار کنیم. این بد بود. سوریه یکی از اعضای سازمان کنفرانس اسلامی بود.
خوب بخشی از اعضای سازمان همان کسانی هستند که سلاح به سوریه میفرستند.
خوب باقی اعضا هم این طرف هستند. ایران ، مالزی، اندونزی،پاکستان، بنگلادش و ... هستند. خیلی از اعضای این سازمان عرب نیستند. در همان عربها هم اتفاق نظر نیست. الجزایر یک جور فکر میکند، عراق جور دیگری و لبنان هم به یک شیوه دیگر فکر میکنند. اگر شما سازمان کنفرانس اسلامی را درگیر میکردید، اکثریت اعضا ، موضعی که جمهوری اسلامی دارد را دارند. کشورهای بزرگی هم هستند. پاکستان کشور بزرگی است، اندونزی کشور بزرگی است و مالزی هم همینطور. البته ترکیه هم آنطرف است ولی کسان دیگری هم هستند که این طرف هستند.
اگر اجازه بدهید بخش آخر این گفت و گو درباره خود وزارت امورخارجه و دستگاه دیپلماسی خودمان باشد. آقای ظریف که آمدند برخی تغییرات را در دستگاه دیپلماسی ما دادند اما آن تغییری که خیلی مشهود بود انتخاب یک خانم به عنوان سخنگویی وزارت خارجه بود. به نظر شما این چه پیامی داشت؟
من خیلی به دنبال علامت نیستم. خانم افخم فرد بسیار توانمندی هستند و کار خود را به خوبی بلد هستند. 30 سال است که دراین حوزه کار کردهاند و توانمند هستند و امیدوارم موفق باشند.
نکته دیگر اینکه ما باید بیشتر به این انتصابها موضوعی نگاه کنیم. ما که نمیخواهیم یک دکور درست کنیم. ما باید به توانمندیها نگاه کنیم و در مجموعه وزارت خارجه خانم افخم از کسانی است که این توانمندی را داشتهاند. من خیلی به دنبال پیام نیستم. پیام از دل سیاستها بیرون میآید. آمریکاییها بعد از آقای جیمز روبین اکثر سخنگوهایشان خانم هستند ولی حرفهای آنها خیلی هم لطیف نیست. دولتمداران و سیاستمداران خیلی پیچیدهتر از این حرفها هستند. خانم مارگارت تاچر زن بود اما مگر سیاستهایش نرم بود؟ حالا ممکن است برخی فکر کنند خوب باشد. اما به نظر من توانمندیها مهم است که فکر میکنم خانم افخم دارند.
آقای ظریف یکی از اولین سیاستمدارای ایران هستند که در زمان تصدی مسئولیت از شبکه اجتماعی فیسبوک هم استفاده میکنند. آیا این ابزار جدیدی برای دیپلماسی عمومی است؟
این هم سلیقه ای است. خود من هیچوقت فیس بوک نداشته و نخواهم داشت. شخصا علاقه ای ندارم. دیپلماسی عمومی شاخهها متعدد دارد و برخی مواقع میتواند دولبه عمل کند. این سلیقه است. ممکن است یکی بتواند استفاده درستی از این بکند و بر روی کار مسلط بشود و یکی هم مانند من ممکن است نتواند استفاده کند ونمیکند.
قضاوت شما درباره تیم جدیدی که در وزارت خارجه آمده است نسبت به تیم قبلی چیست؟
وزارت خارجه مجموعهای از نیروهای قوی است. ما هیچ مجموعهای را مانند وزارت خارجه پیدا نمیکنیم که در امر وزارت خارجه صاحب نظر باشد. ممکن است نیرویی در خارج از وزارت خارجه باشد که از کارکنان وزارت خارجه تواناتر باشد. ولی اگر بخواهیم مجموعهای نگاه کنیم، هیچ مجموعهای مانند وزارت خارجه در امر سیاست خارجی توانمند نیست. اتفاقی که افتاد این بود که نیروهای توانمند به حاشیه رفتند و وقتی اینگونه شد از ظرفیتها نمیشود استفاده کرد. همه جای دنیا از کادر بیرون از وزارت خارجه استفاده میکنند اما این قائده نیست و کم استفاده میکنند. ما هنوز تغییرات گستردهای و جدی را در وزارت خارجه ندیدیم بلکه چند تغییر بوده است. در همین تغییراتی که صورت گرفته ، تغییرات خوبی بوده است.
از شما دعوت نشده است؟
من از اول به همه دوستان گفته بودم که دیگر آمادگی کار اجرا را ندارم. آن دوستانی که میدانستند دعوت نکردند و آن دوستانی که نمیدانستند دعوت کردند که من ترجیح دادم به کار اجرا وارد نشوم. عرصه خدمت فقط در اجرا خلاصه نمی شود. گپ و گفت با شما هم وجهی از خدمت می تواند باشدانشا الله.
نظر شما :