مارپیچی که مقابل رئیس جمهور امریکا علم شد
اوباما و سوریه : سه صحنه و یک استراتژی
دیپلماسی ایرانی: با تبدیل شدن بحث استفاده از سلاح های شیمیایی در سوریه به یکی از موضوعات اساسی و عمده بین المللی و اظهار نظر دولت امریکا مبنی بر استفاده دولت بشار اسد از این تسلیحات، کاخ سفید اعلام کرده که در جامه تنبیه دولت اسد آماده حمله به مواضع نظامی این کشور است. در ابتدای طرح این موضوع اکثر کشورها مهیای همراهی با امریکا در این حمله بودند اما شنبه گذشته باراک اوباما اعلام کرد که تصمیم گیری در این خصوص را به کنگره امریکا واگذار کرده و البته از کنگره می خواهد که مجوز حملات نظامی به سوریه را صادر کند. رئیس جمهور امریکا در این سخنان بر جنبه تنبیهی بودن حملات تاکید و تصریح کرده است که هدف از حملات تغییر رژیم در سوریه نخواهد بود.
این پرسش که ماهیت تصمیم گیری اوباما چگونه قابل تجزیه و تحلیل است محور این نوشتار قرار گرفته و در خلال بحث روشن خواهد شد که اوباما در مارپیچ مساله سوریه با سه صحنه پرنقش و پربازیگر سیاست داخلی امریکا، سیاست منطقه ای و سیاست بین المللی روبرو است. البته در تمامی این صحنه ها علیرغم تعدد بازی ها و بازیگرها هدف استراتژیک ایالات متحده تضعیف دولت سوریه است. به عبارت دیگر در شرایطی که نقطه کانونی تصمیمات اوباما تضعیف نظام سوریه است، با صحنه های پیچیده داخلی، منطقه ای و بین المللی نیز روبه رو است.
صحنه داخلی امریکا و مساله سوریه
در داخل ایالات متحده اوباما با صحنه بسیار خاص و ویژه ای روبرو است: وی از یک سو زیر فشارهای گوناگونی برای مداخله نظامی آشکارتر و مستقیم تر در سوریه است که این فشارها به ویژه از سوی گروه های جنگ طلب و آتش افروزی که جنگ های پیشین امریکا را در منطقه شکل دادند، دنبال می شود. از سوی دیگر برخی از عناصر جناح راست حزب جمهوری خواه- نئومحافظه کاران جدید که غالب نوینی به فعالیت های خود دادند- و بازیگران دیگری که با رژیم های اسرائیل و سعودی ارتباط تنگاتنگ و منافع مشترکی دارند بر طبل جنگ علیه سوریه در واشنگتن می کوبند. نقطه اشتراک تمامی آنها این ادعا است که دولت اوباما تا به امروز در این پرونده ضعیف برخورد کرده و باید جدی تر و نظامی تر در مقابل دولت سوریه بایستد. مساله استفاده از سلاح های شیمیایی بهانه ای برای این گروه بود تا بیشتر بر طبل جنگ بکوبند و با ایجاد حساسیت بیشتر اوباما را وادار به این موضع گیری و در نهایت اعلام آمادگی برای حمله نظامی کنند.
اما واقعیت دیگر که در سخنرانی چند روز پیش اوباما نیز مشهود بود این است که امریکا از جنگ و درگیری در کشورهای دیگر خسته است. اما علت این خستگی در دو جنگ تقریبا نافرجام افغانستان و عراق در دوران ریاست جمهوری جورج بوش است که در حقیقت اوباما با مخالفت با این جنگ ها به پیروزی رسید و حتی اعطای جایزه صلح نوبل در سال اول ریاست جمهوری او نیز به دلیل جنبه های مخالفت با جنگ و ضدیت با آن در مبارزات انتخاباتی بود.
در دروه دوم نیز حامیان نتانیاهو و گروه های جنگ طلب سعی در طرح حمله نظامی به ایران داشتند که این مساله در مناظره اوباما و رامنی برجسته شد اما اوباما توانست از جامعه امریکا بهره برداری کرده و خستگی آنها از جنگ را به رای خود ترجمه کند. خستگی جامعه امریکا دلایل و ویژگی های خود را دارد اما در عین حال نشان دادن صحنه های دلخراش استفاده از سلاح شیمیایی و طرح مسائل اخلاقی در این رابطه به گونه ای است که هر جامعه خسته ای را تحریک می کند. اما عدم آمادگی جامعه امریکا برای درگیری طولانی مدت دیگری غیرقابل انکار است.
واقعیت دیگر آن است که اوباما در صحنه سیاست داخلی امریکا باید به تدریج به میراث خود سر و سامان دهد، میراث بوش جنگ بود اما اوباما مایل است خود را رئیس جمهوری معرفی کند که در دوره او امریکا از انزوای بین المللی ، عدم محبوبیت و مشروعیت بین الملی گذر کرده و در راس رهبری جهان غرب قرار می گیرد. هر چند که اوباما در این مسیر با چالش های بسیاری روبه رو شده اما میراث دوران اوباما هنوز میراث جنگ علیه کشور یا منطقه خاصی نیست. البته نمی توان گفت رئیس جمهور فعلی امریکا فعالیت نظامی نداشته است، استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در نقاط مختلف دنیا در پوشش مبارزه با تروریسم تحرکات نظامی عمده ای را در دوران اوباما به نمایش می گذارد، اما میراث اوباما با میراث بوش متفاوت است. برخی از مخالفین اوباما با استفاده از بحران سوریه در تلاشند میراث اوباما را نیز میراثی جنگ طلبانه و خشونت طلب معرفی کرده و تمامی دستاوردها داخلی و خارجی وی را در قالب سیاست پرتنش داخلی امریکا تخریب کنند . هدف از این استراتژی زمینه چی برای برای به قدرت رساندن کاندیدای موردنظر خود در انتخابات سال 2016 است.
از داده های فوق به این نتیجه می رسیم که مساله سوریه نه فقط مساله ای بین المللی بلکه مساله ای داخلی در سیاست امریکاست و اوباما با ارجاع مساله به کنگره در صحنه سیاست امریکا توپ را به زمین کنگره انداخته و در حقیقت کنگره را درگیر این روند سیاسی کرده است. اگر کنگره مجوز حمله نظامی را صادر کند تنها اوباما به عنوان تصمیم گیر به افکار عمومی معرفی نخواهد شد. اما در صورت عدم صدور این مجوز، رئیس جمهور امریکا وانمود می کند که قصد اقدام جدی علیه سوریه را داشته اما با ممانعت کنگره روبه رو شده است. این پیچیدگی داخلی در مساله سوریه به نحوی با دومین پیچیدگی سیاسی که صحنه منطقه ای است گره خورده است.
صحنه منطقه ای و بحران سوریه
در صحنه منطقه ای واقعیت های تلخی پیش روی سیاست خارجی امریکاست. بیش از دو سال است که تلاش برای سرنگونی نظام سوریه توسط مجموعه ای از بازیگران دنبال شده اما به معنای دقیق کلمه تمامی تلاش ها به بن بست خورده است. برجستگی این بن بست در منطقه به نحوی تعادل قوا را به نفع سوریه از نظر نظامی تغییر داده و این وضعیت به نفع بازیگران حامی ایالات متحده نیست.
واقعیت دیگر این است که بازیگران طرفدار امریکا در بحران سوریه خود به دسته بندی های مختلفی تقسیم شده و از وحدت رویه و دیدگاه استراتژیک برخوردار نیستند. تا پیش از برکناری محمد مرسی در مصر به نحوی میان ترکیه ، عربستان سعودی و مصر هماهنگی هایی درخصوص سوریه وجود داشت اما در حال حاضر با سرکوب اخوان المسلمین و برجسته شدن نقش عربستان در این ماجرا و نزدیکی دولت ترکیه به محمد مرسی روابط این دو متحد امریکا یعنی عربستان سعودی - ترکیه با گذشته متفاوت شده است. در این میان قطر نیز همراه ترکیه بود اما پس از بحران مصر میان عربستان سعودی، قطر و ترکیه در بحران سوریه تفاوت های آشکاری به وجود آمده است. در حال حاضر سعودی ها عمده ترین نقش را در بحران سوریه ایفا می کنند و در این میان شاهزاده بندر بن سلطان طراح سیاست های مربوط به نظامی کردن مساله سوریه است. وی و همراهان او به این نتیجه رسیده اند که تنها راه از بین بردن تعادل موجود و شکستن بن بست سوریه، ورود نظامی ایالات متحده به این معادله است. در حقیقت درگیری نظامی امریکا می تواند معادله فعلی سوریه را به نفع سعودی ها دگرگون کند و البته عربستان در این میان تنها نیست. آنچه که در رسانه های امریکایی منتشر شده نیز شاهدی بر این مدعاست، از جمله مقاله اخیر الرشید در المانیتور که گفته است میان سعودی ها و اسرائیل در کشاندن نظامی امریکا به ماجرای سوریه اشتراک نظر وجود دارد.
علاوه بر بازیگران فوق الذکر امریکا در سوریه با انواع گروه های جهادی و تکفیری روبه رو است. هرچند سعودی ها و متحدین امریکا از این گروه ها علیه دولت اسد استفاده می کنند اما آینده بازیگری آنها نامشخص است و اینکه آیا آنها در مسیر این دو کشور حرکت خواهند کرد یا خیر نیز نه تنها امری قطعی نیست بلکه احتمالا آشفتگی های زیادی را به همراه خواهد داشت. بنابراین در صحنه سوریه از نظر منافع منطقه ای امریکا با بازیگرانی روبرو هستیم که آینده آنها نامخشص و رفتار آنها نسبت به امریکا و منافع آنها در منطقه با ابهام روبرو است.
در این میان باید به جایگاه جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری منطقه ای توجه کرد. این حقیقت قابل کتمان نیست که ایالات متحده امریکا و سایر بازیگران منطقه ای در بحران سوریه اهدافی را دنبال می کنند که به شکلی منافع منطقه ای ایران را نشانه گرفته است. بحران سوریه بحرانی چندلایه است و در این بحران با لایه های حقوق بشردوستانه، سیاسی و استراتژیک روبرو هستیم. هیچ فردی نمی تواند حامی کشتار مردم عادی باشد، استفاده از هر سلاحی علیه مردم محکوم است و البته در این میان بازیگران متعدد از سلاح های مختلفی استفاده می کنند. در حال حاضر کارشناسان غربی به این اجماع رسیده اند که بازیگران درگیر در سوریه برای تضعیف جایگاه منطقه ای ایران تلاش می کنند.
از مجموع آنچه که در خصوص بحث منطقه ای گفته شد می توان چنین نتیجه گیری کرد که ایالات متحده با بازیگران متعددی روبرست که هر کدام سعی دارند وزنه امریکا را به سمت خود در مخالفت با دولت سوریه سنگین کنند.این تلاش در مواردی آشکار و در موارد دیگر پنهان تر بوده و یا در مواردی کم وزن تر و در مواردی پروزن تر است اما با این وجود در میان بازیگران نقش سعودی برجسته تر از سایر بازیگران به نظر می رسد.
صحنه بین المللی و بحران سوریه
امریکا در این بحران با مجموعه ای از مفاهیم و روندها دست و پنجه نرم می کند. در بعد مفهوم باید گفت مفهوم استفاده از نیروی نظامی بدون مجوز بین المللی و بر اساس گزارش های غیرتایید شده اطلاعاتی توسط اوباما پژواک دوران بوش و یکجانبه گرایی او است. این روند کاملا در مقابل وعده ها و گفتمان هایی است که اوباما از مسیر آنها به کاخ سفید راه پیدا کرده است. در روند های بین المللی عدم دستیابی به اجماع در شورای امنیت و نداشتن مجوز برای اوباما چندان پدیده ساده ای به ویژه از جهت میراث وی قلمداد نخواهد شد. همچنین در صحنه بین المللی اوباما با بازیگرانی همانند چین و روسیه روبروست که با اقدام نظامی در سوریه مخالف هستند. به ویژه در این مورد نقش روسیه برجسته تر و حساس تر است، همانطور که پوتین نیز در مصاحبه های اخیر خود صلاحیت اخلاقی و سیاسی اوباما و ایالات متحده را از نظر بین المللی به چالش کشیده است.
اما نکته مهم این است که در میان متحدان غربی امریکا نیز اجماعی برای اقدام نظامی با استفاده از اتهام به کار گیری سلاح شیمیایی وجود ندارد. در این میان آنچه موجب شگفتی همگان شد رای پارلمان انگلیس به عدم همراهی با ایالات متحده در حمله نظامی به سوریه بود که اقدامی بی سابقه و قابل توجه است.در همین جا باید به موضع آلمان در خصوص عدم دخالت در عملیات نظامی نیر اشاره کرد.. در کنار این بازیگران استراتژیک باید به صحنه افکار عمومی بین المللی هم توجه داشت که جنبش جهانی ضد جنگ و حامیان صلح نسبت به ادعاهای دولت اوباما و راستی آن نه تنها تردید دارند بلکه فعالانه علیه هرگونه جنگ افروزی جدید ایالات متحده فعالیت می کنند و در سرتاسر دنیا در شبکه های اجتماعی و همچنین در قالب تظاهرات گسترده سیاسی مخالفت خود را اعلام کرده اند. این صحنه صحنه ساده ای نیست و شاید راه فرار اوباما برای گذر از مارپیچ بحران سوریه رو آوردن به کنگره باشد .
اما در کنار تمام این پیچیدگی ها مساله حائز اهمیت این است که در تمامی مراحل بحران سوریه، ایالات متحده هدف واحد و مشخصی را که استراتژی تضعیف سوریه بوده دنبال کرده است. این استراتژی همچنان ادامه داشته و حتی طرح حمله نظامی و ایجاد جنگ روانی و کنش های پس از آن نشان دهنده هدف مشخص، معین و مستمر ایالات متحده در تضعیف نظام سوریه است. این هدف مورد توافق و اجماع تمامی متحدان داخلی، منطقه ای و بین المللی ایالات متحده است . جریانات اخیر علیرغم تمام فراز و نشیب ها نشان دهنده تداوم حرکت های استراتژیک ایالات متحده درکاهش قدرت سوریه به عنوان یک بازیگر مهم در این منطقه است.
اما آیا تضعیف سوریه در نهایت به نفع ایالات متحده امریکا خواهد بود؟ این مساله پرسش مهم و راهبردی است که در پاسخ باید گفت به نظر می رسد امریکا از تضعیف سوریه و تبدیل این کشور به یک سومالی جدید چندان منتفع نخواهد شد و از سوی دیگر قدرت گرفتن دولت سوریه نیز با اهداف استراتژیک امریکا هماهنگ نیست.
از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که اوباما با مارپیچی روبروست و استفاده از زور و اهرم نظامی در مناقشه سوریه، آینده نامعلومی دارد. در دو سال گذشته این بحران نشان داده که آغاز آن نامشخص و پایان آن نیز مبهم است. در نهایت مداخله نظامی واشنگتن در این بحران ممکن است وضعیتی را به وجود آورد که چندان مورد رضایت طراحان حمله نظامی امریکا به سوریه نباشد./14
نظر شما :