گفته‌های خواندنی هاشمی از دیپلماسی هاشمی

۳۰ مرداد ۱۳۹۲ | ۱۶:۵۲ کد : ۱۹۲۰۱۹۲ سرخط اخبار

 رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به بیان ناگفته هایی از سیاست خارجی خود از جمله نوشتن نامه ای به امام (ره) پیرامون رابطه با آمریکا پرداخت.

به گزارش ایسنا، گزیده گفت وگوی فصلنامه مطالعات بین المللی با آیت الله هاشمی رفسنجانی در پی می آید:

* تقریبا همیشه از نوجوانی و جوانی در روستا و در قم، در بحث ها و سخنرانی هایم معتدل حرکت می کردم. در مبارزه هم این گونه بودم. آنقدر معتدل بودم که اواخر مبارزه، منافقین و کسانی که می خواستند خیلی تند باشند، با من درگیر شده بودند. مبارزه مسلحانه را نفی نمی کردم ولی در کنارش موارد زیادی را شرط می کردم.

* کاری به این ندارم که ایدئولوژی های مختلف چگونه هستند و ممکن است تحجر و دگماتیسم در بعضی ایدئولوژی ها باشد ولی اسلامی را که من می شناسم و به آن معتقدم و بسیاری هم مثل من فکر می کنند، اسلام دگم نیست. اسلام دستور نداده است که با کسانی که مخالف عقیده ما هستند، قطع رابطه شود یا صحبت نکنیم. وقتی می شود با آنها بمانیم و با عمل، عقایدمان را به دنیا معرفی کنیم، راهی که اسلام خواسته است را چرا دنبال نکنیم؟

* من در سال های آخر حیات امام (ره) نامه ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام (ره) مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید؛ در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود. گردنه هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبورکردن مشکل خواهد بود ... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.

* من آن موقع، دنبال احیای میراث فرهنگی شیعه در عربستان بودم. ائمه ما همه در آنجا حضور داشته اند و آثار ارزشمندی از آنها در آنجا باقی مانده است. می خواستم آنها احیا شود. در عربستان که بودم آیت الله صافی نامه ای به من نوشتند و گفتند که شما روی این مساله کار کنید ... خیلی از مسائل را در گفت وگوها حل کردیم ولی وقتی به ایران برگشتم، چون فکر می کردند این توافقات می خواهد به نام من تمام شود، از کل آن صرف نظر کردند. وزیر خارجه عربستان برای پیگیری توافقات به ایران آمد، پیگیری که نکردند حتی برعکس عمل شد. روزی از رادیو شنیدم که آقای متکی در جده در مصاحبه ای اعلام کرده که به آقای ری شهری در عربستان اهانت کرده اند. من تعجب کردم و بعدا از آقای ری شهری سوال کردم که آیا چنین چیزی اتفاق افتاده؟ گفتند که نه، اصلا چنین مسائلی نبوده. گفتم که تکذیب کن. تکذیب هم کرد ولی رادیو کار خودش را می کند و به تکذیب ایشان اعتنایی نکردند.

* اگر عربستان با ما روابط خوبی داشت مگر غربی ها می توانستند ما را تحریم کنند؟ فقط عربستان می تواند جای ایران را پر کند. عربستان لازم نیست هیچ کاری انجام بدهد. اگر نفت را به اندازه سهمیه اوپک تولید کند، هیچ کس نمی تواند به ما تعرض کند. چون اقتصاد دنیا نمی تواند خالی از نفت ما باشد. فکر می کنم هنوز ایجاد روابط خوب مقدور است ولی انسان هایی اینجا هستند که می بینید نمی خواهند. برخی اظهارات تند از دو طرف قابل تحمل نیست و باید اصلاح شود.

* بعد از رحلت امام (ره) در شورای عالی امنیت ملی تصویب کردیم که روابطمان را با مصر برقرار کنیم. بعضی ها خدمت رهبری رفتند و گفتند که چون این رابطه را امام بعد از کمپ دیوید دستور دادند که قطع کنیم، مخالفت با امام می شود. آن زمان امام به شورای انقلاب دستور دادند و ما هم رابطه با مصر را قطع کردیم. از این مساله هفت هشت سال گذشته بود که ما تصویب کردیم. لذا نشد. در یک سفری که به ترکیه داشتم، نخست وزیر مصر که روی کشتی میهمان رئیس جمهور ترکیه بودیم کنار من بود. ایشان به من گفت که چرا با مصر رابطه برقرار نمی کنید؟ گفتم به خاطر صلح کمپ دیوید. گفت «کمپ دیوید دیگر مرده است و چیزی از آن وجود ندارد.» ما می توانیم هم با کشورهای عربی به خصوص با همسایه های جنوبی و هم با کشورهای آسیای میانه و کشورهای جداشده از شوروی سابق ارتباطات مفید برقرار کنیم. سران برخی کشورهای مشترک المنافع بهترین دوستان من بودند و حامی آنها پس از استقلال، جمهوری اسلامی ایران بود که در زمان دولت من بود.

* آقای نیازوف که کشورش مرکز مهم گاز منطقه است به من می گفت که شما بیایید گاز ترکمنستان را معامله کنید و در اختیار شما باشد تا این بحث ها پیش نیاید. در حال مذاکره بودیم که عمر دولت من تمام شد و دیگران دنبال نکردند. در تاجیکستان، در قزاقستان، با این عظمت، اسرارشان را به ما می گفتند. چون آنها مرکز مهم فضایی شوروی سابق بودند. به علاوه مراکز مهم موشک های ده کلاهکی که به سمت دنیا نشانه گرفته بودند در آنجا بود و همه اینها را می گفتند که چه کار می کنند و با ما مشورت می کردند. واقعا در شمال ایران در قفقاز، گرجستان و آذربایجان، صمیمی ترین دوست ما بودند. در آذربایجان در یک جلسه رسمی که خبرنگاران هم حضور داشتند، آقای حیدر علی اف به من گفت که 17شهر ما متعلق به شماست و باید اینها را حفظ کنید. ما با شما هستیم. چون با ارمنستان در حال جنگ بودند. تا این حد با ایران صمیمی بودند و کار می کردیم.

* در جنوب به صورت دیگری بود و بعد از جنگ کم کم یخ های روابط آب و روابط گرم شده بود. ما اگر فقط با کشورهای منطقه خودمان روابط را گرم کنیم، قدرت واقعی ایران در منطقه حفظ می شود. یعنی مرکز اقتدار ایران در منطقه است. اما حیف...

* افراطی هایی بودند که هنوز هم هستند و همیشه بوده اند. میکونوسی که شما می گویید هم از همین نوع است. جریاناتی این گونه همیشه بوده اند. در زمان امام (ره) هم این گونه افراد بودند. با اینکه امام هم با این گونه کارها موافق نبودند. یک بار در یکی از کشورهای همجوار، محموله مواد منفجره ای کشف کرده بودند و این هم تاثیر منفی روی ما داشت. بله فکر می کنم هنوز هم آدم های خودسر هستند ولی سیاست کشور این گونه نیست.

* می خواستم با مصر رابطه برقرار کنیم که نتوانستیم. می خواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که نتوانستم. نتوانستم غیر از این است که نخواستم. مثلا کاری که می خواستیم با ترکمنستان انجام بدهیم که نگذاشتند و خیلی حیف شد. بنا بود گاز ترکمنستان از طریق ایران به دنیا صادر شود. آقای نیازوف اصرار داشت و به اینجا آمد و اصرار کرد ساخت خط لوله را افتتاح کنیم و حتی در جوش دادن لوله ها هم شخصا شرکت کرد و آن زمان تصاویرش هم پخش شد ... مواردی از این قبیل داریم که نشد ولی می خواستیم که بشود.

* برای اینکه فلسطینی ها حق دارند برای ملت، وطن و حق خودشان مبارزه کنند، نباید اسم آنها را تروریسم بگذاریم. آنها را با مقاومت باید تعریف کرد. از حق خودشان دفاع می کنند و دفاع از حق را همه دنیا به رسمیت می شناسند. در سازمان ملل و همه مراکز بین المللی هم شأن دارند. اخیرا هم موارد زیادی را برایشان تصویب کردند. کمک ما هم به آنها اشکالی نداشته و ندارد. اگر فضای روابطمان را با دنیا درست کنیم، باید این مساله را از هم جدا کنیم. یا در مورد حزب الله که شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. اینها قابل دفاع بوده است. به شرط اینکه ما از اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و اینها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، این گونه مسائل قابل تحمل است.

* آمریکایی ها در افغانستان، طالبان و القاعده را ایجاد کردند. آن زمان برای آنها توجیه داشت. چون می خواستند شوروی را از خاک افغانستان بیرون کنند. در اینجا هیچ کس اعتراضی نداشت. دنیا هم اعتراضی نکرد و ما هم آن موقع اعتراض نکردیم. یا در هر منطقه دیگر، از این نمونه ها خیلی می توانید پیدا کنید. اگر یک نظام خودش نخواهد ماجراجویی بکند و در جاهایی هم بخواهد از مظلوم دفاع کند در دنیا پذیرفته شده است. این دخالت هم نیست.

* ما واقعا قصد ساخت تسلیحات هسته ای و سیستم نظامی هسته ای نداریم. حتی خودم یک بار در نماز جمعه به رژیم اشغالگر اسرائیل توصیه کردم که بمب اتم به نفع اسرائیل هم نیست. بالاخره اگر یک روزی درگیری اتمی پیش بیاید، اسرائیل یک کشور کوچک، ظرفیت تحمل بمب اتم را ندارد. کشور کوچکی است و خیلی آسان همه امکاناتش از بین می رود. گرچه آنها این نصیحت را تفسیر به تهدید کردند. عمیقا معتقدیم که در منطقه نباید سلاح هسته ای باشد و این جزو اصول سیاست های ما بوده و هست.

* در سال های اخیر در تصمیماتی که گرفته می شود و مذاکراتی که هست، نیستم ولی به نظرم در این راه بن بست نیست.

* در اواخر جنگ، شرایطی که با دنیا، همسایه ها، مسلمان ها و دولت های غربی و شرقی درست شده بود با ما سازگاری نداشتند و ما هم با آنها سازگاری نداشتیم. متاسفانه از شعار نه شرقی، نه غربی برخی تفسیرهای عوامانه شده بود که با همه باید همکاری نداشته باشیم اما هدف این نبود، بلکه در مورد وابستگی بود که ما باید بدون وابستگی و با استقلال کامل سیاست خودمان را داشته باشیم. اما همکاری متقابل و محترمانه با شرق و غرب را هم باید می داشتیم. بالاخره وقایع دفاع مقدس برای کسانی که تفکری در میدان جنگ داشتند، ثابت کرد که نمی توان صرفا با شعار، کار کرد. بلکه باید همراه عملگرایی وارد سیاست شد. تجربه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در پایان جنگ بود. وقتی این مساله مطرح شد، در آن موقع هم فرمانده جنگ بودم و مسئولیت من از همه روشن تر بود و هم قائم مقام فرمانده کل قوا بودم و اختیاراتم بالا بود. با تفکر وارد شدم و این مساله را عملیاتی کردم. از وزارت خارجه خواستم که قطعنامه را نه رد و نه قبول کنند و بگذارند مذاکره کنیم. قطعنامه را قابل قبول کنیم و بعد تصمیم بگیریم.


نظر شما :