ایران و انگلستان چه روزهایی را پشت سر گذاشتند؟
از دیپلماسی تبریک تا سفر جک استراو
دیپلماسی ایرانی: تبریک تولد نوه ملکه انگلیس توسط سخنگوی وزارت خارجه ایران یکی از نکات جالب در سیاست خارجی ایران و روابط ایران و انگلیس بود. به نظر می رسد انگلیس همیشه نکته مبهم وخاکستری تاریخ ایران بوده و باقی خواهد ماند. به یاد دارم در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در ابعاد وسیعی در حکوت ایران نقش بازی می کرد بعد از ساعتها بحث درون گروهی به این نتیجه رسید که علیرغم اینکه امام خمینی انقلاب اسلامی ایران را انقلابی علیه آمریکا توصیف کرده است اما نفوذ مسلط در زمان شاه نفوذ انگلستان بود و باید با این نفوذ مقابله جدی نمود.
روابط ایران و انگلیس در طول این سی و چند سال بعد از انقلاب با فراز و نشیب هایی روبرو بوده است که نه فرازهای آن با استدلال همراه و نه نشیب های آن در راستای منافع دو کشور بوده است. به نظر می رسد تمام "خصومتها" در این روابط قبل از هرچیز جنبه پرستیژی داشته است.
اولین بحران در روابط ایران و انگلستان درسال 1979 متعاقب تسخیر سفارت امریکا توسط "دانشجویان خط امام" و بسته شدن آن و نیز حمله به سفارت انگلستان توسط گروه دیگری (که البته با دخالت فوری مامورین ایرانی در همان روز به اشغال خاتمه داده شد) به وقوع پیوست. دولت انگلیس پس از مدت کوتاهی به دلیل عدم وجود امنیت، سفارت خودرا به صورت رسمی تعطیل و سفارت سوئد حفاظت منافع این کشور را به عهده گرفت. اما کارمندان سفارت انگلیس در تهران دقیقا به تعداد کارمندان سفارت ایران در انگلیس حدود 15 نفر تعیین گردید.
دومین بحران در روابط ایران و انگلیس، در زمان گروگانگیری سفیر وقت ایران در لندن آقای دکتر افروز و 25 کارمند سفات توسط 6 نفر از اعضاء جنبش خلق عرب در در 30 آوریل 1980 بوجود آمد. پلیس انگلیس پس از 6 روز مماشات و دادن اجازه تبلیغات و عملیات به این گروه که منجر به کشته شدن آقای عباس لواسانی شد، بالاخره به سفارت حمله کرد. در این حمله یکی دیگر از کارمندان سفارت توسط گروگان گیرها به شهادت رسید و پلیس انگلیس با کشتن همه گروگانگیرها به غیر از یکی از آنها توانست به این غائله پایان دهد. یکی از گروگانیگران توانسته بود در اشوب بوجود آمده به همراه کارمندان سفارت به بیرون فرار کند و به گفته بسیاری پلیس انگلستان امکان کشتن وی را نداشت. این فرد بعدا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. هرچند وی در سال 2005 مورد بخشش قرار گرفت و در انگلستان پناهندگی سیاسی دریافت نمود. به هر حال دولت وقت ایران، نقش انگلیس را برای عملکرد دیر هنگام در این بحران، منفی ارزیابی کرد و روابط ایران و انگلستان از سطح سفارت به کاردار نزول کرد .
در این دوران، اتفاقت ناخوش آیند زیادی از جمله عریان نمودن و بازرسی بدنی وزیر نفت وقت در خلال پرواز عبوری در لندن و ضرب و شتم کارمندان سفارت انگلیس در تهران از جمله وقایع عادی در روابط محسوب می گردید.
سومین بحران سیاسی در سال 1985-1986 با معرفی اینجانب به عنوان کاردار برای تصدی سفارت بوجود آمد. انگلستان رسما از پذیرفتن پیشنهاد ایران سرباز زد و اعلام کرد که: «با توجه به اینکه دولت آمریکا اعتقاد دارد ایشان یکی از اعضاء دانشجویان خط امام بوده ودر اشغال سفارت آمریکا نقش مستقیم دارد و علیرغم اینکه دولت انگلستان این اطلاعات را صحیح نمی داند اما برای هبستگی و اتحاد با آمریکا نمی تواند موضعی غیر از آن اتخاذ کند». این اقدام انگلساتن منجر به اقدام متقابل ایران در نپذیرفتن نماینده پیشنهادی انگلستان آقای "هاگ آربوت نات" برای تصدی بخش حافظ منافع این کشور توسط دولت ایران گردید .
با پایان جنگ ایران و عراق در سال 1989 فتوای امام خمینی در مورد سلمان رشدی تعیین کننده درجه حرارت در روابط سیاسی دو کشور گردید. این فتوا برای 10 سال یعنی تا سال 1998 روابط را از نظر سیاسی در سطوح پایین نگه داشت تا دردولت جناب آقای خاتمی این روابط به سطح سفارت ارتقاء داده شد.
در اکتبر 2011 انگلیس سفیر جدید خود را در تهران معرفی کرد. یک ماه بعد سفارت انگلیس در تهران مورد هجوم عده ای قرار گرفت که بار دیگر روابط را به حداقل سیاسی آن کاهش داد .
در خلال این دوران، چه انگلیس در ایران سفارت داشت و چه نداشت، همواره خطوط هوایی بین ایران و لندن 5-6 روز در هفته با ظرفیت تکمیل از ایرانیانی که معلوم نبود از کجا ویزا گرفته اند در پرواز بود. در دو دوره، دولت ایران رسما تصمیم به کاهش روابط اقتصادی با انگلیس گرفت با این حال، ارزیابی های بعدی نشان داد که روابط متعاقب این سیاست گزاری ها از نظر حجمی و ارزشی افزایش یافته است.
ارتباطات گریز ناپذیر و جدی زیادی ایران و عراق را به انگلستان پیوند داده و اجازه می دهد که روابط واقعی دور از دو سفارتخانه شکل گرفته و ادامه یابد. مثلا علیرغم تحریمهای بانکی در دوران فعلی هنوز جزیره های امن متعلق به انگلیس است که به دریافت و پرداخت های بخش خصوصی قدرت حرکت در سطح بین المللی می دهد .
با روی کار آمدن دولت جدید در ایران و تولد نوه ملکه الیزابت بهتر است بار دیگر روابط بین دوکشور را از حالت ظاهری خصومت بی منطق به حالت عادی باز گرداند. می توان از مسئله حضور آقای جک استراو در مراسم تحلیف به عنوان محلل خوبی استفاده نمود چرا که این رابطه خصوصا در سطح سفیر برای هردو طرف از اهمیت خاصی بر خوردار است. تنظیم رابطه ما با انگلستان به رابطه ما با اروپا شکل جدی تری می دهد. این مسئله هم از معادلات داخلی اروپا نشات می گیرد. بدون انگلستان بسیاری از سیاستهای مستقل ایران در اروپا (البته به استثنای آلمان) نمی تواند عمق واقعی بگیرد.
تجربه دیپلماسی بعد از انقلاب به ما می آموزد که همه غرب خصوصا آمریکا و انگلیس علیرغم اطلاعات زیاد، اشتباهات سیاسی فوق العاده عجیبی می کنند که حتی قابل پیش بینی برای "ما" بوده است. اقدامات آنها در 10- 15 سال گذشته و حتی سیاست اخیر آنها در سوریه نمونه هایی از آن است و ایران همیشه این فرصت را خواهد داشت که بار دیگر سفارت انگلیس در ایران را تحت نام سفارت سوئد وحافظ منافع انگلستان ببیند./16
انتشار اولیه: شنبه 5 مرداد 1392/ باز انتشار: سه شنبه 8 مرداد 1392
نظر شما :