بن‌بست منطق تحریم‌های کنونی

۰۵ مرداد ۱۳۹۲ | ۱۵:۱۷ کد : ۱۹۱۹۱۲۴ سرخط اخبار

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:


هر سیاستی که مبتنی بر عبور از جاده یک طرفه باشد، خطرناک و در نهایت به ضرر همگان است. این سیاستی است که هیچ امکانی را برای تعامل و بازگشت باقی نمی گذارد. نمونه روشن آن را امروز در سوریه می بینیم و روزهای پیش هم در عراق و افغانستان شاهدش بوده ایم.

جنگ یکی از مصادیق عبور از این جاده یک طرفه است که جز با تسلیم یک طرف متوقف نمی شود و ای کاش یک طرف تسلیم و غائله تمام می شد. مشکل اصلی از آنجایی آغاز می شود که حتی تسلیم بدون قید و شرط یک طرف پایان ماجرا نیست، بلکه آغاز عبور از یک جاده یک طرفه ولی بی انتهای دیگر است.

به خوبی به یاد دارم وقتی که ایالات متحده به افغانستان حمله کرد، برخی افراد خوش خیالانه گمان می کردند که در عرض چند سال افغانستان چنان آباد خواهد شد که همسایگانش بر آن غبطه خواهند خورد، گویی مسائل جامعه با جنگ یا تغییر فلان حکومت قابل حل است.

تا آنجا که به یاد دارم در نقد این برداشت هم یادداشتی نوشتم، ولی کیست که نداند پس از 12 سال حضور نظامی غرب در آنجا و تار و مار کردن اولیه طالبان و صدها میلیارد دلار هزینه در افغانستان، و ده ها هزار کشته و معلول و... از دو طرف، اکنون چشم امید امریکا به مذاکره با طالبان است تا بلکه بتوانند این وضع ناهنجار را پیش از خروج خود از افغانستان اندکی بهبود بخشند. این نتیجه عبور سیاست از جاده یک طرفه است.

اگرچه تحریم از جنس جنگ نیست، زیرا به طور معمول جنگ برای براندازی است ولی تحریم در اساس برای تغییر رفتار است. جنگ تجاوزگرانه و غیردفاعی، عملی غیرقانونی و مستوجب پیگرد است، در حالی که در عرف جهانی تحریم چنین نیست. ولی اگر تحریم را بدون آنکه رسما بیان شود، برای براندازی اعمال کنند، در این صورت تحریم همان جنگ و پا گذاشتن در راه بی بازگشت خواهد بود و تبعات اخلاقی و سیاسی جنگ نیز بر این تحریم کنندگان بار می شود.

حال پرسش این است که چگونه می توان فهمید که تحریم یک عمل محدود سیاسی است، یا یک اقدام همه جانبه و براندازانه؟ وقتی که تحریم از حد و اندازه های معمولی عبور کرد و تمامی حیات اقتصادی جامعه یی را درنوردید، به طور روشن تبدیل به راه بی بازگشت می شود و نه تنها هیچ تغییر رفتاری را ایجاد نمی کند بلکه برعکس امکان این را دارد که به سرعت به تنش و درگیری و جنگ تبدیل شود.

بنابراین هر تحریمی که در برابر واقعیات جاری انعطاف ناپذیر باشد و نتواند نسبت به پدیده های مثبت طرف مقابل واکنش مناسب نشان دهد، مشمول تحریم های براندازانه و گام گذاشتن در جاده های یک طرفه خواهد شد و از هر نظر محکوم است.

کشورهایی که علیه ایران تحریم هایی را وضع کرده اند، از ابتدا مدعی بودند که این تحریم ها براندازانه نیست و جالب تر اینکه مدعی بودند تحریم هایی را وضع نمی کنند که مشکلاتش گریبان مردم را بگیرد. اکنون هر دو این ادعاها ابطال شده یا در حال ابطال شدن است.

شرایط ایجاد شده برای وضعیت دارویی کشور و بیماران نیازمند به این داروها، موضوع ناشناخته یی نیست. وقتی کالاهایی مثل دارو که در همه شرایط باید خارج از شمول تحریم باشد، چنین وضعی پیدا می کند، سایر موارد که جای خود دارد. بنابراین تحریم های موجود علیه ایران بیش از هر چیز دیگری مردم و تامین احتیاجات آنها را نشانه گرفته است. نادرست بودن ادعای دیگر نیز روشن است. هرچند هنوز فرصت هست که این ادعا اثبات شود.

دلیل نادرست بودن این ادعا نیز نحوه مواجهه غرب به ویژه دولت ایالات متحده امریکا و کانادا با انتخابات خرداد 92 است؛ انتخاباتی که نتایج آن با وجود برخی مشکلات معمول در ایران، مورد استقبال قاطبه نیروهای سیاسی قرار گرفت و دولت برآمده از آن به خوبی قادر است، مطالبات بخش مهم و اکثریت جامعه ایران را نمایندگی کند و فرد پیروز نیز در اظهارات خود خط مشی متعادلی را در برابر جهان خارج طرح کرد، به طوری که بر اساس قواعد شناخته شده بین المللی، هم نگرانی های احتمالی دیگران برطرف شود و هم اینکه منافع ملی ایران حفظ شود. اگر غربی ها نسبت به مواضع اظهار شده پیشین در تهران ناراضی بودند و بر اساس آن تحریم های خود را توجیه می کردند، اکنون بر چه اساسی می توانند همچنان بر همان مدار گذشته حرکت کنند و قدمی مثبت در برابر ایران برندارند؟

تا وقتی که اقدامی ملموس از سوی تحریم کنندگان انجام نشود که متناسب با گام برداشته شده از سوی مردم ایران باشد، تنها این برداشت را می توان باور کرد که هدف تحریم ها چیزی جز برای اعتمادسازی و تغییر رفتار بوده ولی در پوشش تغییر رفتار بیان می شده است.

تحریم یکی از شیوه هایی است که هر آن ممکن است نتایجی برخلاف اهداف اولیه خود به بار آورد. هر تحریمی کشور را متحمل فشار می کند ولی به ناچار نوعی از خودبسندگی و استقلال را هم در آن به وجود می آورد که کشور را بی نیاز از تعامل و مراوده با دیگران می کند و این بی نیازی نیز منشأ مشکلات و تنش های متعدد خواهد شد. بنابراین در شرایط فعلی ایران و با روی کار آمدن دولت جدید که نگرش اعتدالی و منطقی را ترویج خواهد کرد، ادامه تحریم ها یا بدتر از آن تشدید تحریم ها، جز به افزایش تنش و تامین خواسته های حکومت هایی مثل اسراییل منجر نخواهد شد.

دولت های تحریم کننده می دانند که فرصت برای اعمال تحریم و تشدید آن همیشه در دسترس است، ولی فرصت برای برگشتن از این راه یک طرفه و بی نتیجه، فقط در مقاطع محدودی به دست می آید و نباید این فرصت را از دست داد. منطقه خاورمیانه بیش از همیشه نیازمند آرامش و صلح است، پس فرصت هایی که به این هدف کمک می کنند را نباید از دست داد. ادامه تحریم های فعلی در شرایطی که دولت جدید در ایران می خواهد سکاندار امور شود، جز اینکه چنین فرصتی را می سوزاند، نتیجه دیگری ندارد.

کلید واژه ها: افغانستان


نظر شما :