شست و یکمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
وقتی که سازمان های امنیتی تلاویو به جان هم افتادند
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون شصت بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون شست و یکمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
چیزهایی که از کمیسیون امنیت و دفاع در «کنست» به بیرون درز کرد، همچنین از شوراهای نظامی سری ویژه ای که برای تحقیق در این باره – پرونده بسیار حساس و خطرناک بود، به طور خلاصه باید گفت که یکی از آثار ضربه ای که به وجهه اسرائیل در 10 روز اول جنگ اکتبر 1973 وارد آمد همین مساله بود – در همان موقع اسرائیل کمیسیون تحقیق ویژه ای تشکیل داد که در راس آن قاضی «اگرانات» حضور داشت تا درباره دلایل حادثه و مسئولیت های آن بررسی شود. نکته اصلی در تحقیق این بود که: آیا اسرائیل شوکه شد یا نشد؟! آیا می دانست یا نمی دانست؟! و اگر از یک منبع سری، که عملا آن منبع شناخته شده بود، اسرائیل از این قضیه خبردار شد، پس چرا در آماده سازی خود در ساعت های حساس تاخیر کرد؟! برای چه؟ مسئولیت این کوتاهی متوجه کیست؟!
کمیسیون ویژه تحقیق (که بر اساس دستوری از سوی نخست وزیر «گلدن مائیر» به خواسته و تحت فشار افکار عمومی تشکیل شده بود) – به نتایجی رسید که بر اساس آن شماری از مسئولان مجازات شدند. در این میان تصمیم هایی که گرفته شد، شماتت را متوجه «موشه دایان»، وزیر دفاع کرد و باعث برکناری ژنرال «دیوید بن الیعازار»، رئیس ستاد ارتش اسرائیل از منصبش شد. همچنین دستور بازنشستگی «ایلی زائیرا» (مدیر سازمان امنیت نظامی) نیز صادر شد.
●●●
در پی تحقیقاتی که بر سر این قضیه شد و جزئیاتی که از آن منتشر شد که از جمله اسرار به شدت مخفی شده بود – مثل همیشه در اسرائیل و بسیاری دیگر از کشورهای جهان چنین است – کمیته «اجرائی» نتوانست دهان همه را ببندد، و نتوانست همه اوراق را حبس کند، و نتوانست جلوی ادعاها را بگیرد، دلیل اصلی آن هم به اختلافاتی باز می گشت که میان دو نفر از ژنرال های بزرگ جنگ اکتبر 1973 به وجود آمد.
- ژنرال زفی زامیر (رئیس موساد – سازمان اطلاعات عام اسرائیل.)
- ژنرال «ایلی زائیرا» (رئیس آمان – یا همان سازمان امنیت نظامی اسرائیل.)
آن چه باعث اختلاف میان این دو شد این بود که رئیس موساد، زامیر اصرار می کرد که طرح ها و زمان بندی هایی که ابلاغ کرد از سوی یک منبع مصری موجه که درباره حمله مصری – سوری خبر داشت به او رسیده بود، اما رئیس سازمان امنیت نظامی، ژنرال زائیرا در مقابل اصرار می کرد که باید به منبع اطلاعاتی که به موساد رسیده است شک کرد (در حالی که اشاره به منبع مصری نمی کرد و نمی گفت که چه نقشی در این ابلاغ داشته است، اما ارزیابی کرده بود که این جاسوس اسرائیل را فریب داده است یا این که جاسوسی دو جانبه است، شاهد اصلی او هم این بود که می گفت منبع مصری ساعت زمان حمله را اشتباه گفته بود، در حالی که گفته شده بود حمله شش عصر انجام می شود، حمله ساعت دوی بعد از ظهر شنبه شش اکتبر انجام شد.)
به موجب آن ابلاغ ]زمان حمله[ به نیروهای مستقر در اسرائیل دیر رسید، در نتیجه در آمادگی آنها هم کوتاهی شد، و همین کلمه «کوتاهی» عنوان گزارش کمیته بررسی شد.
اختلاف این دو نفر به اختلاف میان دو سازمان موساد و آمان تبدیل شد، و نوعی از کش مکش را در داخل خود سازمان امنیت نظامی اسرائیل به وجود آورد که نمی شد به آن بی توجه بود، به همین دلیل کمیته امنیت عالی ای برای این دو نفر: زامیر و زائیرا به وجود آمد که مورد توافق هر دو سازمان موساد و آمان بود که ریاست آن را معاون دادستانی، «مناحم مازوز» بر عهده داشت، و به همراه او شماری از فرماندهان ارتش و کارشناسان امنیتی عضو بودند، کمیته از همه اسناد مطلع شد، از جمله تحقیقات کمیته اجرایی، و به همه شهادت ها نیز گوش داد، طبیعتا اسم حقیقی جاسوس مصری ای که به واسطه آن موساد اسرار جنگ و موعد حمله را به دست آورد نیز مطرح شد.
سپس کمیته تصمیم هایی اتخاذ کرد که اعلام نشدند – همانند همیشه – اما فرایند درز اطلاعات آغاز شد، از جمله توصیفات این جاسوس مصری نیز به بیرون درز پیدا کرد، یکی از محققین به اسم او رسید، که به موجب آن مشخص شد که بدون هیچ اغماض و مخفی کاری ای این فرد «اشرف مروان» بود، قضیه جنبه تازه ای به خود گرفت برای این که اعلام اسم او قبل از هر جایی لرزه و جنجالی در داخل خود اسرائیل به وجود آورد!!
این جنجال بر این تمرکز یافت که چه کسی مسئول درز این اطلاعات است، برای این که در درون خود آسیبی «به یک دوست اسرائیل» می زند، و همچنین در درونش یک عملیات فضاحت باری موجود است که باعث می شود دیگران نیز مردد شوند، به این ترتیب که ممکن است هر کاری کنند به بیرون درز پیدا کند!! مدیر موساد ژنرال زامیر در حالتی هیستریک به سر می برد، می ترسید هر آن چه مخفی است افشا شود و این مساله آسیبی جدی به توانایی اسرائیل در به استخدام گرفتن جاسوس های باارزش بزند!!
هم زمان، ژنرال زائیرا به این اعتقاد رسیده بود که جاسوسی که اطلاعات را به اسرائیل می داد، جاسوسی دو جانبه بود – همچنین برای مصر، برای همین اشکالی نداشت که نام او به بیرون درز پیدا کند!!
درگیری تشدید شد و به مرحله ای از خشونت رسید که تبدیل به مساله مرگ و زندگی شد!!
از همان لحظه اول قضیه – به دلایل مختلف – توجه مرا به خودش جلب کرد!
ادامه دارد...
نظر شما :