سی امین بخش از مصاحبه عبدالسلام جلود با العربیه
امام خمینی از همه لحاظ رهبر بود
دیپلماسی ایرانی: "خاطرات سیاسی" مجموعه برنامه هایی است که شبکه العربیه از نیمه های اکتبر سال 2011 روزهای جمعه پخش آن را آغاز کرده است. در این برنامه، طاهر برکه، روزنامه نگار و خبرنگار لبنانی العربیه با چهره های سیاسی مطرح دنیا مصاحبه هایی را انجام می دهد که عموما بازگوکننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئولیتشان است. خاطراتی که با همراهی و تعاملشان با رهبران سیاسی مختلف جهان همراه است.
طاهر برکه، یکی از مهم ترین مصاحبه هایش را با عبدالسلام جلود، نفر دوم دوران حکومت قذافی انجام داده است. مردی که از زمانی که قذافی به قدرت رسید دوشادوش وی بود و در بسیاری از پرونده های داخلی و بین المللی لیبی نقشی تعیین کننده داشت. وی که متولد 15 دسامبر 1944 است، از سپتامبر 1969 تا 1992 مسئولیت های مهم متعددی را در حکومت قذافی بر عهده داشت. جلود در 19 اگوست 2011 هم زمان با آغاز انقلاب مردمی لیبی از حکومت قذافی جدا شد و برای نخستین بار در طول سال های کنار گذاشته شدنش از قدرت توسط قذافی در زنتان، یکی از شهرهای انقلابی لیبی نمایان شد و پس از آن به دوحه رفت و در همان جا ماندگار شد. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این سلسله مصاحبه ها را منتشر کند. اکنون بیست و نهمین بخش از این مصاحبه ها پیش رویتان قرار می گیرد:
شما چگونه از انقلاب اسلامی ایران حمایت می کردید؟ چه قبل از این که ]امام[ خمینی به ایران برسد و چه بعد از آن؟
ما هم حمایت هم حمایت مادی و هم حمایت نظامی می کردیم. حتی وقتی که من نزد ]امام[ خمینی آمدم، آدم جوانی بودم، به او گفتم شما چگونه خلیج فارس می گویید، این خلیج عربی است. ]امام[ خمینی مرا به سخره گرفت. (لبخند رضایت(. ]امام[ خمینی واقعا رهبر بود. از همه لحاظ واقعا رهبر بود و با جوابش مرا خجالت زده کرد. جوابم را این گونه داد که یک کاعذ آورد، رویش خلیج ]فارس[ را کشید و به من گفت شما آنجا هستید و ما این جا هستیم پس این خلیج فارس است. گفتم که پس باید به آن خلیج اسلامی بگوییم. گفت که ای عبدالسلام ما مشکلمان الآن این نیست. مشکل ما این است که الآن امریکایی ها در آن هستند بگذار آنها را بیرون کنیم بعدا بر سر اسم آن به توافق می رسیم. ما سر چیزی اختلاف داریم که هیچ نیازی به وجود آن اختلاف نیست. و به این ترتیب مرا خجالت زده کرد.
روابط ایران و لیبی به بهترین حالت خود رسید. حتی لیبی به ایران موشک داد تا ایران بتواند به کمک آنها بغداد را هدف قرار دهد. پایتخت مهم و اساسی جهان عرب. چگونه این اتفاق افتاد در حالی که شما ادعای رهبری قومیت عربی را داشتید؟
حقیقت این است که روابط ما با انقلاب ایرانی روابطی بسیار قدیمی بود. تا این اندازه که شاه از طریق علی بوتو، نخست وزیر پاکستان به ما پیام می فرستاد که موشک هایتان را از من دور کنید. ما به او جواب می دادیم که این موشک های ما نیست موشک های خود شاه است. و وقتی که من از ایران دیدن کردم امام آیت الله خامنه ای و آقای رفسنجانی به من گفتند که ما انقلاب فاتح را در زندان گرامی می داشتیم و شاه بابت آن ما را در زندان مجازات می کرد. یعنی می خواهم بگویم که روابط ما با ایران بسیار عمیق بوده است. و حقیقت این است که ما تعجب کردیم، ما قومیت عربی را اعتقاد داشتیم ولی نه به آن مفهومی که برخی ها می گویند. نژادپرستانه و تعصب آمیز نبود بلکه اعتقاد ما متکی به مفهموم پیشرفت و انقلاب و اشتراکی بود. ما می گفتیم که شاه پلیس منطقه است و حتی اجازه نمی داد اعراب منطقه اعم از عراق و عربستان و غیره اسم خلیج فارس را بیاورند چه برسد به آن که بخواهند درباره آن تصمیم بگیرند. و حقیقت این است که شاه ایران..
بیشتر به فکر اسرائیل بود.
بله بیشتر به فکر اسرائیل بود و این که چگونه امنیت آن تامین شود. او به آنها نفت می داد و سفارت اسرائیل را افتتاح کرد و..
استاد عبدالسلام با وجود این که در ایران انقلاب شد، ایران انقلابی در مفاهیمی که متعلق به ماهیت اساسی ایران بود، تفاوت چندانی با قبل از آن نکرد و همچنان با اعراب اختلافاتش پابرجا ماند.
برای همین آن چه به مواضع ما باز می گشت ما می بایست طرح غربی – صهیونیستی که به دنبال جنگ ایران و اعراب بود را از بین می بردیم. برای همین احساس کردیم که نقش لیبی بسیار مهم است. برای این که باید این توطئه را از بین می برد و اجازه نمی داد چنین درگیری ای رخ دهد. حتی میان نیروهای اجتماعی انقلابی طالب پیشرفت و نیروهای رجعت طلبی. و امریکایی ها در گزارش هایی که وزارت امور خارجه شان تهیه کرد، تاکید کردند که لیبی طرح ما را برای این که جنگ خالصی میان ایران و اعراب در بگیرد را از بین برد. قطعا ما به برادرانمان در انقلاب اسلامی ایران سلاح می دادیم. و به اسم خودمان هم به آنها سلاح می دادیم. قطعا وقتی که صدام موشک باران آنها را آغاز کرد آنها از ما تقاضای موشک های اسکاد کردند..
آیا درست است که این تقاضا از طریق سوریه صورت گرفت؟
نه نه نه. این حرف صحیح نیست.
هماهنگی مستقیما با خودتان انجام می شد؟
بله، هیئتی نزد ما آمد و این تقاضا را مطرح کرد. معمر نسبت به دادن این موشک ها مردد بود. می گفت نمی شود این کار را کرد. چگونه می شود یک پایتخت عربی با موشک های لیبی هدف قرار بگیرد. اما من به او فشار آوردم و این من بودم که گفتم تصمیم ارسال آنها اتخاذ شود و گفتم باید حتما فرستاده شود..
با روحیه قومیت عربی تو چگونه می توانستی چنین چیزی را قبول کنی؟
من به تو گفتم. این یک نزاع انقلابی و اجتماعی بود. این رویکرد من بود و بر اساس آن این تصمیم را گرفتم و به ایران موشک ها را تحویل دادم. این مساله را فقط با ایران برخورد نکردیم دقیقا مشابه آن را در سودان نیز مواجه شدیم. دقیقا مثل همین مساله را. در آن جا نیز دقیقا با همین رویکرد برخورد کردیم.
اما آیا فکر نمی کنی این فقط برداشت شخصی توست و دیگران این گونه تفسیر می کنند که یک پایتخت عربی با موشک های لیبیایی هدف قرار گرفته است؟
نه من این را خوب می فهمم. من به تصمیمی که گرفتم اطمینان دارم و واقعا با اعتقاد آن را اتخاذ کردم. با اطمینان و اعتقاد کامل چنین تصمیمی را گرفتم. و نه الآن نه فردا و نه هیچ وقت دیگر هم پشیمان نیستم که چرا چنین تصمیمی را گرفتم. برای این که این تصمیم واقعا مهم بود. اتخاذ چنین تصمیمی واقعا مهم بود. چون اگر احساس می کردیم که انقلاب ایران سقوط می کند آن گاه هیچ وقت دیگر نمی توانستیم تصور کنیم که سلطه غرب در منطقه و خلیج فارس با کمک آن چیزی که به آن نام کشورهای معتدل عربی می دهند، شکست بخورد. آنها می خواستند به کمک همین کشورها انقلاب اسلامی را شکست بدهند و ما باید جلوی این شکست را به هر قیمتی می گرفتیم. تصور کن اگر انقلاب ایران شکست می خورد، حال و روز منطقه چگونه می بود. آن گاه واقعا بد می شد.
ولی موشک های شما سربازان عراقی را کشتند؟
بله کشتند. خوب جنگ بود. این طبیعت جنگ است. در جنگ عده ای می میرند. این طبیعت جنگ است.
ادامه دارد...
نظر شما :