حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران خودکشی است

۱۷ مهر ۱۳۹۱ | ۱۷:۴۴ کد : ۱۹۰۷۷۴۷ سرخط اخبار

یک اندیشکده آمریکایی با اشاره به انزجار غربی ها از سخنان تکراری نتانیاهو درباره حمله به ایران نوشت: حمله پیشدستانه توسط اسرائیل علیه تأسیسات گسترده هسته ای ایران، یک خودکشی است.

به گزارش فارس، اندیشکده «هوور» طی گزارشی به قلم «ویکتور دیویس هانسن» می نویسد: در حالی که رییس جمهور متوجه سختی مسیر فعالیتش شده است اما تاریخ به خوبی بیانگر واقعیات است.

بنابراین گزارش، اگر ما کمی در تاریخ درنگ و مطالعه کنیم، آنگاه متوجه می شویم که بعضی اوقات در جهان معاصر مواردی دور از فهم نیز در درک برخی چیزها کمک خواهند کرد.

* تاریخ همواره عبرت آموز است

برای مثال در نوامبر سال 1918 اگر شخصی در برلین پیش بینی می کرد که به مدت 22 سال آلمان بر بیشتر نقاط اروپا از ناحیه آتلانتیک تا مرزهای شوروی سابق تسلط خواهد یافت، آن شخص را بدون تعادل روحی می نامیدند و اگر در سال 1945 در میان بقایای «روهر» کسی حدس می زد که ظرف 65 سال آلمان دوباره از آتلانتیک تا مرز روسیه استیلا خواهد یافت، آنگاه مردم می گفتند که این حرف ها تنها توهم بوده است.

با این حال امروز، «آنگلا مرکل» صدر اعظم آلمان ثروتمند، سرنوشت اتحادیه اروپا را در حالی در اختیار خود گرفته که امنیت این منطقه کمتر از زمان «آدولف هیتلر» است.

دو جنبه غیرقابل فهم تسلط مالی آلمان برای ما گیج کننده است. یکی آن که چگونه یک آلمان ویران توانست دوباره در صدر اروپا قرار گیرد؟ دوم این که چرا بدهکاران آلمانی این قدر از کشوری که آن ها را نجات داد عصبانی هستند. آلمانی ها حتی موقعی که دولتشان آشکارا می گوید که کشورهای بدهکار جنوب اروپا حتی شاید اعتبار مالی بیشتری دریافت کنند به طور خصوصی خشمگین هستند.

* عاقلانه اندیشیدن آلمان دلیل بزرگی این کشور است

اما تاریخ مجدداً به این سئوال ها پاسخ می دهد. برتری آلمان را نمی توان به طور کامل تنها به منابع غنی طبیعی و یا جمعیت یا قلمرو فوق العاده بزرگ آن نسبت داد. در طول قرن ها اهالی مختلف شرق و غرب مدعی شدند که آلمان ها همسایگان استثنایی و محتاطی بوده اند.

از سال 1871 وحدت سیاسی مردم آلمانی زبان باعث شد که کشور آلمان قادر به ارائه محصولات و خدمات فراوان باشد. وقتی قدرت اقتصادی آلمان مبدل به ماشین تهاجمی نظامی بر پایه جاه طلبی های قاره ای شد و همان طور که شاهد این امر در سال 1870، 1814 و 1939 بودیم، آنگاه اروپایی ها همواره از انرژی آلمان ترسان و نگران بودند و البته این اضطراب طبیعی بود.

* تحرکات آلمان بر اساس واقع گرایی است

چون آلمان از یک سری حوادث ناشی از خود استنتاجی در قرن 20 ضربه دید و میلیون ها نفر طی جنگ جهانی اول و دوم مردند و اروپا ویران شد و یا به خاطر شرمندگی این کشور بابت ماجرای هولوکاست و تبدیل شدن آلمان به دو کشور رقیب، حال برلین با احتیاط در قبال تحرکات جامعه جهانی واکنش نشان دادن می دهد. به عبارت دیگر آلمان واقعیت را با محاسبه دقیق همسایگان خود شناخته است.

حال با احتساب این موارد تاریخی، آنگاه ماجرا قابل فهم می شود که چرا آلمان هم ارائه کمک های مالی به اروپا و هم انتقادهای صورت گرفته را از سوی کشورهای دیگر به جان می خرد.

* ماجرای ایران و اسرائیل

مسئله هسته ای ایران و واکنش ها به آن به دیگر معمای جهان حاضر مبدل شده است. تحریم های شدید و طولانی نتوانسته است در میل ایران خللی وارد کند. وقتی با این واقعیت اجتناب ناپذیر مواجه می شویم غربی ها به خاطر وضعیت دو سر باخت شروع به تأسف خوردن می خورند.

یک حمله پیشدستانه با اثر نامعین، به طور یقین باعث وحشت جهان می گردد به ویژه این که شوک های بعدی چون افزایش شدید قیمت نفت و خرابکاری های بیشتر و یا حملات موشکی در سرتاسر خاورمیانه را به همراه دارد.

* نتانیاهوی حراف خود را عاجز کرده است

اما این رویکرد در قبال «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل صدق نمی کند. او با داد و قال کردن و اصرار بیهوده از سران جهان می خواهد تا سخنان ایران در زمینه محو اسرائیل را بسیار جدی تلقی کنند و برنامه های هسته ای ایران نیز نابود شوند.

* اسرائیل و آمریکا در بدترین شرایط به سر می برند

نتانیاهو با این روش نه تنها خود را از کشورهای اروپایی بلکه از متحد دیرینه اش یعنی آمریکا نیز دور کرده است. کند ذهنی نتانیاهو در برابر بی تفاوتی اوباما همانند قاطی شدن آب با روغن است و باعث شده که اسرائیل بسیار کوچک از زمان به وجود آمدنش در بدترین شرایط با آمریکا به سر ببرد.

* توهم اسرائیل در باره افسانه هولوکاست

اما دوباره تاریخ هم پاسخگوی خشم نتانیاهو و هم دلیل حس ناامیدی وی است. اگر فرض بگیریم که یک آلمان پیشرفته با داشتن افرادی چون «بتهوون»، «گوته» و «هگل» مسبب کشته شدن 6 میلیون یهودی به دست نازی شد، بنابراین به طور فرضی هر کشوری با اندک شباهت به آلمان نیز قادر به انجام هولوکاست دیگری است!

نتانیاهو بر این باور است که گزینه بسیار محدودی را دارد و البته آن هم غر زدن و دشنام دادن است. مخاطبان غربی او نیز از سخنان طولانی نتانیاهو که تقریباً همانند سخنان سال 1939 درباره نابودی اسرائیل بود دیگر منزجر شده اند.

* باید مراقب هولوکاستی از جنس اسرائیلی بود

نتانیاهو نیک می داند که با سلاح های پیشرفته ای آدم کشی که در اختیار دارد می تواند وظیفه ای هیتلر یعنی آدم کشی را این بار آسان تر انجام دهد. با این تفاوت که هیتلر فقط می توانست در مناطق خاصی انجام دهد. البته او کمتر می تواند در این راه به جز خود بر روی کس دیگری حساب کند.

* حمله بر علیه تأسیسات هسته ای ایران خودکشی است

در زمینه راهبردی و سیاسی معاصر، حمله پیشدستانه توسط هفت میلیون اسرائیلی بر علیه تأسیسات گسترده هسته ای ایران به نظر یک خودکشی است. اما از لحاظ تاریخی، هفتاد سال بعد از هولوکاست، نتانیاهو واقعاً دیگر هیچ گزینه ای ندارد جز این که به سرعت وارد عمل شود. بنابراین او دشنام دادن و داد و قال کردن را آن قدر ادامه می دهد تا متحدانی انتخاب کند در غیر این صورت با اتمام زمان بایستی حملات پیشدستانه شدید را آغاز کند که منجر به نابودی میلیون ها اسرائیلی هم می شود.

* اوضاع متشنج خاورمیانه؛ مقصر اول خود آمریکاست

اوباما همچنین خود را در خاورمیانه به دنبال حمله بر علیه سفارتخانه های این کشور که مصادف با سالگرد 11 سپتامبر بود با چالش فرارو مشاهده می کند. همگی همکاران اوباما در دانشگاه «آیوی» و مشاوران سیاسی آزاد اندیش وی تاکید می کنند که ریشه ضد آمریکایی در خاورمیانه ناشی از قصوری است که خود آمریکا انجام داده است.

در نتیجه وقتی که اوباما در پی جلب نظر سنا برای تصدی سمت ریاست جمهوری می رود، به انتقاد از لایحه نصب موشک های پاتریوت، زندان گوانتانامو، بازداشت های پیشگیرانه،نبرد در عراق و کنترل مکالمات تلفنی، پرواز هواپیماهای پهپاد می پردازد و البته تصور می شد که این ها موارد تسریع کننده جریان های ضد آمریکایی باشد که منجر به ماجرای 11 سپتامبر شد.

اوبامای نامزد ریاست جمهوری در عوض وعده جدیدی را داد. او بعد از رییس جمهور شدن قول از بین بردن تفاهم نامه ضدتروریستی بوش ـ چنی را داد و رویکرد دفاعی در قبال خاورمیانه را برقرار کرد تا بر اساس آن بر گناهکار شناخته شدن آمریکا در این منطقه از سوی افکار عمومی خاتمه دهد.

دولت اوباما به ما اطمینان داد که جریان اخوان السلمین سکولار است و سپس متعهد شد که سعی می کند تا «خالد شیخ محمد»، طراح عملیات 11 سپتامبر را در دادگاهی غیر نظامی در نیویورک محاکمه کند .

* تظاهر آمریکا در خدمت به مسلمانان نیز بی حاصل بوده است

البته و در واقع آمریکا یک قدرت استعماری در خاورمیانه نبوده است و حتی به مسلمانان کمک کرد تا در افغانستان در برابر تهاجم اتحاد جماهیر شوروی سابق مقابله کنند. آمریکا همچنین کویت را از اشغال صدام حسین درآورد و سعی کرد تا از فلسطینیان مستقر در کویت در برابر اقدامات تلافی جویانه حمایت کند و میلیاردها دلار به فلسطینی ها، اردنی ها و مصری ها کمک کرد و همچنین در قحطی سومالی نیز اقدامات بشر دوستانه ارائه داد. آمریکا سعی کرده است که خود را سخاوتمندانه در افکار مسلمانان منطقه جا دهد. آمریکا حتی «اسلوبدان میلوسویچ» مسیحی و اروپایی را برای حفظ جان مسلمانان بوسنی و کوزو از بین برد و با «ولادیمیر پوتین» بابت کشتار مسلمانان چچنی درگیری پیدا کرد.

* اوباما با تمامی ادعاها راه بوش را در پی گرفت

با وجود این واقعیات تاریخی و چهل مورد دسیسه خرابکاران بر علیه آمریکا که توسط دولت اوباما برملا شد اما باز هم میزان محبوبیت آمریکا در خاورمیانه بالاتر از دوران بوش نیست، با وجود یادآوری های اوباما مبنی بر این که تحت تعالیم اسلامی تربیت شده است، وی به تدریج مواضع خود را تغییر داد و مجبور شد تا تقریباً تمامی تفاهم نامه های قبل از بوش و چنی که ضد اسلامی بود را پذیرا باشد.

هیچ موردی در جهان اسلام همانند ماجرای قاهره تاریخی نشد. تاریخ به اوباما درس می دهد. حتی دولت اوباما تصدیق می کند که یک فیلم ویدئویی و نه بیشتر نیز قادر به بیان نفرت مسلمانان از آمریکا و غرب است و البته همگی آن ها چه فیلم و چه کتاب و چه اظهارات افراطی مسیحی پیش زمینه هدایت کردن خشم خیابانی مسلمانان به جای قبول اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از نوع غربی هستند.

در این جهان به هم پیوسته، میلیون ها مسلمان متوجه شده اند که زندگی خوب است و در غیر از خاورمیانه نیز حتی می شود زندگی بهتری داشت اما بدون آزادی سیاسی و بازتاب های وابسته به آن هرگز گفتگوی جامعی پدیدار نخواهد شد.

بجای بحث های صادقانه درباره موارد نژادپرستانه جنسی، بنیادگرایی، تعصبات مذهبی و فقدان آزادی های شخصی، ضد یهودی گرایی و بیگانه ستیزی، خودکامگان مذهبی و سیاسی سعی کردند توضیح دهند که شکستشان به واسطه قربانی کردن غرب مرفه و ثروتمند و در حمایت از مسلمانان بوده است.

با توجه به حقایق تاریخی، جایگزین کردن دلایل واقعی خرابکاری های مسلمانان یا خشم آن ها نسبت به غرب با موارد دیگر تنها باعث رواج نقل قول های غلط بیشتر می شود. در این میان یک اوبامای مغبون تر به واسطه حوادثی که برای روسای جمهور قبلی و افزایش نگرانی از اسلام ایجاد شد بیشتر از اسلاف خود پند می گیرد.

اگر ما درباره این که چرا آلمان و منتقدینش با چنین روش های عجیب و غریبی رفتار می کنند و یا چرا بنیامین نتانیاهو سعی می کند خود را به طور فرضی آفت و بلا نشان دهد یا این که چرا حتی روسای جمهور مترقی سرانجام از لفاظی های خود دست کشیده و درباره خاورمیانه واقع گرا می شود گیج می شویم، در عوض تاریخ نیز به ما می آموزد که آن ها در واقع گزینه محدودی دارند.


نظر شما :