دستاوردهای آخرین سفر به نیویورک چه خواهد بود؟
اما و اگرهای حضور رئیس جمهور در مجمع عمومی
دیپلماسی ایرانی: محمود احمدی نژاد در روزهای آینده برای حضور و سخنرانی در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر می کند. این در حالی است که با توجه به پایان دوره ریاست جمهوری او، این آخرین سفر او به نیویورک محسوب می شود. دیپلماسی ایرانی در گفتگو با صادق زیباکلام این مسئله را بررسی کرده است:
آقای احمدی نژاد در آخرین سال ریاست جمهوری خود در امروز برای شرکت و سخنرانی در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل عازم نیویورک می شود. به نظر شما این سفر تا چه اندازه با سفرهای پیشین ایشان متفاوت است و ایشان چه مواضعی اتخاذ خواهند کرد؟
من معتقدم آقای احمدی نژاد در هشتمین سفر خود نیز حرف های جدید نخواهند زد و همان حرف هایی را که در هفت دور گذشته و در اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران بیان کردند خواهند گفت. مسائلی از قبیل این که غرب و آمریکا در حال نابودی است و قس علی هذا.
با این حال به نظر من متاسفانه این سخنان و مواضع در هفت دور حضور آقای احمدی نژاد در سازمان ملل سود و دستاوردی چندانی برای منافع ملی ایران نداشته است. من به عنوان استاد علوم سیاسی واقعا خوشحال می شوم اگر کسانی که طرفدار نگاه تهاجمی آقای احمدی نژاد به سیاست خارجی و دیپلماسی هستند که از سال 1384 بر سیاست خارجی کشور حاکم شده است؛ بتوانند توضیح دهند که دستاورد این سیاست و به خصوص سفرهای آقای احمدی نژاد به نیویورک برای منافع ملی ایران چه بوده است.
البته نباید فراموش کنیم که البته امروزه خیلی از اصولگرایان هم از آقای احمدی نژاد انتقاد می کنند. ولی باید به قبل از اردیبهشت 90 برگردیم و زمانی که اصولگرایان از هر حرف و موضع گیری آقای احمدی نژاد با تمام وجود و تمام قد دفاع می کردند.
یکی از مسائلی که تقریبا در همه هفت دور گذشته از سوی آقای احمدی نژاد در سخنرانی ایشان در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شده است، بحث اصلاح ساختار سازمان ملل و شورای امنیت بوده است؟ به نظر جنابعالی این موضوع تا چه اندازه امکان عملی شدن دارد؟
به نظر من تمام کسانی که مسئله حق وتو و عدم توازن در سازمان ملل را مطرح می کنند در واقع حرف درستی می زنند. نباید فراموش کرد که برای اولین بار این حرف را آقای احمدی نژاد مطرح نکردند؛ بلکه این حرف سال ها قبل از ایشان توسط رهبران انقلابی چه در غرب و چه در کشورهای جهان سوم مطرح شده است. منتهی دیزرائیلی نخست وزیر معروف انگلستان درباره دموکراسی عبارتی دارد و می گوید دموکراسی عیب های زیادی دارد ولی هنوز بشریت نتوانسته نظامی پیشنهاد کند که عیوب دموکراسی را نداشته و از آن بهتر باشد. کسانی که مسئله حق وتو را مطرح می کنند از یک جهت درست می گویند، ولی همانند آن چه در مورد دموکراسی مطرح است، هیچ فرمول و راه حلی ارائه نمی دهند که جایگزین آن شود. این موضوع شامل آقای احمدی نژاد هم می شود.
اشکالاتی که به ساختار سازمان ملل وارد می شود دقیقا چیستند؟ آیا واقعا هیچ راهکاری ارائه نشده؟
ببینید کشور لیختن اشتاین چند صد هزار نفر و حداکثر یک میلیون نفر جمعیت دارد و یا توگو که حدود دو میلیون جمعیت دارد. اما مثلا چین یک میلیارد و دویست میلیون و هند بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارد. آیا باید چین و هند بیش از یک میلیاردی یک رای داشته باشند و توگو، گینه بیسائو و حبشه هم یک رای داشته باشند؟ آیا این عین بی عدالتی نیست؟ یا آمریکا که میزان حق عضویتی که هر ساله به سازمان ملل می پردازد به تنهایی به اندازه تمام قاره افریقا می باشد یک رای داشته باشد و گینه بیسائو هم یک رای داشته باشد؟ کسی نمی گوید ساختار کنونی هیچ عیبی ندارد؛ اما همه مسئله این است که اگر قرار بر اصلاح است، چه ساختاری می خواهد جایگزین آن شود.
نکته دومی که مطرح است در مورد افزایش تعداد اعضای ثابت شورای امنیت است و کشورهایی که اسامی آنها به میان آمده هند، برزیل، آلمان، ژاپن و افریقای جنوبی می باشند. زیرا این کشورها هم از لحاظ جمعیتی و هم از نظر اقتصادی کشورهای بزرگی می باشند. اما قطعا اگر این اتفاق بیفتد آقای احمدی نژاد اولین کسی خواهد بود که این موضوع را نخواهد پذیرفت. آقای احمدی نژاد نه ژاپن، نه برزیل، و نه هند و نه سایر کشورهای مطرح شده را قبول ندارد. ایشان تمامی این کشورها را وابسته و نوکر آمریکا می داند. بنابراین این راهکار هم نمی تواند از جانب ایران مطلوب باشد.
فرمول دیگر این بوده که اتحادیه افریقا یک عضو دائم در شورای امنیت داشته باشد و سازمان کنفرانس اسلامی و یا جنبش عدم تعهد نیز به همین صورت و سایر اتحادیه ها و گروهها نیز عضوی دائم در شورای امنیت داشه باشند. یعنی اعضای دائم شورای امنیت به صورت گروهی باشد و کشوری نباشد. اما مشکلی که این روش دارد این است که خیلی سخت است مثلا این که میان کشورهای عدم تعهد یا کنفرانس اسلامی درباره انتخاب یک عضو از میان خود توافقی صورت گیرد، دشواری های زیادی به نبال دارد. چنانکه در دو سه هفته پیش شاهد بودیم در کنفرانس جنبش غیرمتعهدها که در تهران برگزار شد یک حرف واقع گرایانه در خصوص حل و فصل مسائل جهانی مطرح نشد و به عنوان مثال در خصوص سوریه مشاهده کردیم به دلیل اختلافات چه وضعیتی پیش آمد. حال اگر این کشورها یا کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی بخواهند یک کشور را از میان خود به عنوان عضو دائم شورای امنیت انتخاب کنند آیا موفق خواهند شد؟ من معتقدم خیر. لذا این کشورها میان خود هیچ گونه وحدت و توافقی ندارند. بنابراین اظهارنظر درباره ساختار شورای امنیت تنها تکرار مکررات است و حرف های آقای احمدی نژاد هم جدید نیست.
چرا این پیشنهادات به طور جدی از سوی سازمان ملل دنبال نمی شود؟
زیرا آقای احمدی نژاد بیش از آنکه پیشنهاداتی را به صورت جدی مطرح کند؛ مسائلی را به عنوان تبیلغات عنوان می کند و دنیا هم می داند که هدف آقای احمدی نژاد از طرح این مسائل جنبه داخلی و تبلیغاتی دارد. ببینید کسی که پیشنهادی می کند باید خود به طور جدی به دنبال اجرای آن مسئله باشد. مثلا ممکن است آقای احمدی نژاد در اجلاس هفته آینده پیشنهاد جدیدی در خصوص پالایش اقیانوسها با عنوان اقیانوس ها برای فرزندانمان بدهند تا کمیته ای از کشورها تشکیل شود تا وضعی که در اقیانوس ها به لحاظ آلایندگی بوجود آمده اصلاح شود. با این وجود، اولین سوالی که از آقای احمدی نژاد پرسیده می شود این است که اگر شما واقعا اعتقاد به حفظ محیط زیست دارید چرا جلوی خشک شدن دریاچه ارومیه را نگرفتید؟ چرا این خلیج فارس که به یک فاضلاب تبدیل شده است؛ درصدی از هزینه های نظامی را که برای امنیت خلیج فارس خرج می کنید برای پالایش آن نمی گذارید؟
نکته ای که غالبا به آن توجه نمی شود این است که حرف های قشنگ که مشکلی را حل نمی کند. ایشان می تواند سال 2013 را به عنوان سال خلع سلاح عمومی مطرح کند؛ اما همه مسئله این است که آیا کسی قبول می کند که کشوری در زمینه خلع سلاح در دنیا پیشقدم شود که به طور مداوم اخباری از آزمایش موشک های قوی تر و با برد بیشتر خود منتشر می کند؟ لذا به نظر من کسی خیلی این حرف ها را که پشتوانه عملی ندارد جدی نمی گیرد.
جنابعالی طرح چه مسائلی از سوی آقای احمدی نژاد در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل را به سود منافع ملی ایران می دانید؟
من رویکرد تهاجمی دولت در سیاست خارجی را ظرف هفت سال گذشته را به زیان منافع ملی ایران می دانم و امیدوارم دولت بتواند پاسخ دهد که که منافع این سفرها چه بوده. کاش دولت بیاید و دفاع کند و بگوید که اینطور نیست و مثلا این گونه مواضع تند آقای احمدی نژاد مثلا در مورد هلوکاست، به سود منافع ملی ما بوده است.
من تنها چیزی که می بینم این است که ظرف هفت سال گذشته پرچم داری پیشبرد دیپلماسی و سیاست خارجی در دست آقای احمدی نژاد بوده، ما برخی از دوستانی که در دوران اصلاحات و طی سیاست تنش زدایی آقای خاتمی بدست آورده بودیم مانند آلمان، فرانسه، اسپانیا، اتریش، ایتالیا و کشورهای اسکاندیناوی را از دست دادیم و به جای آنها طی سیاست آقای احمدی نژاد ونزوئلا، جمهوری کومور، کره شمالی و مغلولستان را بدست آوردیم.
من چگونه بگویم که این امر به خیر و صلاح منافع ملی ما بوده است. در دوران آقای خاتمی ما به یاد داریم وقتی جورج بوش بحث حمله به ایران را مطرح کرد اروپایی ها بودند که به آمریکایی ها جواب می دادند و از ایران دفاع کرده و با تندروها و نومحافظه کاران آمریکا مخالفت می کردند. حال این وضعیت به نفع منافع ملی ما بود یا اکنون که پس از هفت سال می بینیم که اروپایی ها، کانادا، ژاپن، برزیل، هند و آرژانتین و حتی کشورهای آفریقایی علیه ما موضع می گیرند.
غایت دیپلماسی دولت ظرف سالهای گذشته این بوده که یک وقت خدای نکرده نسبت به روسیه یا چین اساعه ی ادب نشود. متاسفانه همه هنر دیپلماسی ما ظرف هفت سال گذشته همین موضوع بوده است و این نه با منافع ملی کشور سازگار است و نه با شعار محوری سیاست خارجی جمهوری اسلامی مبنی بر " نه شرقی، نه غربی" .
تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 16
انتشار اولیه : جمعه 31 شهریور 1391 / بازانتشار:دوشنبه 1 مهر 1391
نظر شما :