نوزدهمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
فرانسه همچنان خود را ابرقدرت می داند
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانهاش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوریاش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او میپردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانهای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبونهای سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنجشنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کردهاند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخشهای این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمهای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون هجده بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون نوزدهمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانهاش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار میگیرد:
بدین ترتیب برای اولین بار با «دی میرانش» ملاقات کردم، به طور تصادفی فهمیدم که او پسر عموی یکی از دوستان قدیم من کنتس «دی سان فال»، که در آن موقع مدیر انتظارات «فلاماریون»، بزرگترین ناشر در فرانسه که حق انتشار کتاب به زبان فرانسه داشت، بود.
وقتی دی میرانش به دیدار من در هتل «الکوریون»، (هتلی که در آن اقامت داشتم) آمد، مرا به سالنی که خودش در هتل رزرو کرده بود، برد تا دور از کسانی که در سالن «امپراتوری» نشسته بودند، صحبت کنیم، در آنجا منتظرش ماندم تا این که با یکی از همکارانش، همان کسی که خودش وقت ما را تنظیم کرده بود، آمد. بر روی صفحه تلویزیونی نقشهای از آفریقا به همراه مرزهای دریاییاش را نشان داد به همراه تعداد نفتکشهایی که نفت را هر روز از مکانهای مختلف حمل میکردند.
در برابر یک صفحه تلویزیون بزرگ نشسته بودیم، دی میرانش خواست که نقشهها را روی صفحه تلویزیونی که دائما تغییر میکردند، توضیح دهد، برخی تصاویر در حالی ظاهر میشدند که به همراه خود اسناد و جدولها و شمارههای مختلف داشتند که با چارچوب نمایش هماهنگ بودند!!
- دی میرانش از یک حالت به حالتی دیگر وارد میشد و درباره هر کدام توضیحات خود را میداد با تمرکز شدید بر این که فرانسه همچنان قدرت بزرگی است، حتی زمانی که استقلال مستعمراتش را پذیرفت!!
- افریقا همچنان برای فرانسه مهم است (و نمیتواند از آن همانند عقبنشینیاش از آسیا به هنگام استقلال ویتنام عقبنشینی کند.)
- فرانسه کشور متوسطی است که هیچ خطری را که ممکن است یک کشور متوسط را تهدید کند، نمیپذیرد، نهایتش آفریقا است!!
●●●
نمایش دی میرانش در این جا تمام شد و خواست که توضیح بیشتری درباره فرانسه به عنوان یکی از بزرگترین مصرفکننده انرژی در قاره اروپا بدهد. فرانسه مالکیت مستقیمی بر منابع انرژی در منطقه خلیج فارس ندارد، برای همین حیات آن و حیات جامعه اروپایی که با آن ارتباط دارد، وابسته به نفت هستند، و خود را شریک اصلی تامین آن میداند، و برای همین با برخی از کشورهای منطقه همکاری میکنیم و با یکدیگر یک «همکاری عملی» (Cooperation D’action) بنا کردهایم. این فرانسه بود که امریکا و اسرائیل را قانع کرد که وارد مجموعهاش نشوند تا این که نزد اعراب نسبت به باور کردن همکاری عملی ایجاد شک نشود. بلکه واقعیت این همکاری برای هر دو آنها، ایالات متحده و اسرائیل برای، این است که هر کدام فاصله خود را با این مجموعه حفظ کند و این برای جلوگیری از برخورد میان خطوط در تاریکی ضروری است.
دی میرانش گفت: «آنها برای این مجموعه عنوان «سفر در جنگل» را انتخاب کردهاند، برای این که فعالیت اصلی این مجموعه در آفریقا است، و همچنین اسم رومانتیک «بالکود» را انتخاب کردهاند تا اگر کسی ناگهانی طرف بازی شد معنای آن را نفهمد.»
دی میرانش همچنین افزود: «از خوش شانسی افرادی مثل ملک حسن (در مغرب)، ملک فیصل (در عربستان) محمدرضا شاه پهلوی (در ایران)، پرزیدنت سادات (در مصر) به این دوربینی و جسارت رسیدهاند که با فرانسه در این زمینه که بر آنها و مصالح حیاتیشان اثر میگذارد، همکاری کنند.
سپس دی میرانش به سرعت خواست درباره مخاطراتی که آفریقا را تهدید میکند، صحبت کند، کشور به کشور، تمرکزش بر قرن آفریقایی کاملا روش بود، بعد از آن بر روی کونگو و آنگولا تمرکز کرد.
دی میرانش گفت: این در حقیقت همکاری عملی استراتژیک بود، که مصالح مشترک را تحقق میبخشیدند، و برای همین برای اجرای آن، معاهده ویژه و بستهای میان پنج کشور بسته شد.
پرسیدم – بدون این که نظر دهم مبادا که نظرم برای شرح دادنش اثر بگذارد – پیمانی که میان کشورهای عربی بسته شد (اگر در واقعیت معاهده باشد) بدون هماهنگی ایالات متحده و اسرائیل بود، بدون تردید جواب داد: «قطعا آنها هم خوب میدانند اما همه آنها را از تنگنا نجات دادیم، و تعهد دادیم که با امریکا تا ایران همکاری کنیم، بعد از آن ایالات متحده در چارچوب روابط ویژهاش با اسرائیل تلاش میکند که مطابق با منافعش تا آنجا که میتواند، همکاری کند.»
●●●
دی میرانش توجه خاصی به عربستان میکرد، معتقد بود که اسلام باید نقش اساسی در حمایت از نفت ایفا کند، گفت که «از خوش شانسی است که بزرگترین تولیدکنندگان نفت خود میزبان بزرگترین اماکن مقدس مسلمانان هستند، فرانسه به هیچ وجه تصور نمیکند که درگیریای میان اسلام و اروپا حاصل شود، بر عکس فرانسه از طرفداران گفتوگوی میان اسلام و غرب است، آنها همچنین عملا تلاشهای مشترکی را با علمای عربستان آغاز کردند، این تلاشها از سوی مصر ترغیب میشود. (حرفش درست بود، علمای عربستان از این گفتوگوها احساس تنگنا کردند و یکی از شیوخ الازهر که سابقا پافشاری بسیار میکرد که به مصر بیاید، و در همان جا هم جامعه اسلامی اصیل الازهر مرکز ویژهای برای همین گفتوگوها ترتیب داد.
دی میرانش معتقد بود که در نهایت متفکران عرب لازم است که به گفتوگوهای تمدنها کمک کنند، بین روح اروپا و روح اسلام.
همچنین اضافه کرد که «مصر تلاش بیسابقهای را در این زمینه از زمان رفتن ناپلئون بناپارت به مصر آغاز کرد، این درست است که تلاشهای سابق مصر برای روشنگری بود، میراث فرهنگی لازم است که از مصالح حیاتی صاحبان خود حمایت کند.»
با اهتمام بسیار به صحبتهایش درباره کشورهای بزرگ که مصالح دائمی خود را در ظرفیتهای متغیر جهانی در نظر میگیرند، گوش میکردم. جنگ مخفی در عالم فرهنگ و تمدن و ادیان آغاز شده بود.
نظر شما :