طاهریان، سفیر پیشین ایران در افغانستان:
ظرافت دیپلماسی با همسایگان
شرق: توکیو سنگ محکی جدید برای مناسبات تازه تهران-کابل بود. کنفرانس بینالمللی توکیو در مورد افغانستان، به منظور جلب کمکهای بینالمللی تازه به این کشور، دوشنبه گذشته برگزار شد؛ کنفرانسی با حضور پررنگ کشورهای فرامنطقهای و برخلاف آن کمرنگ و حاشیهای هیات جمهوری اسلامی ایران. شرکتکنندگان در کنفرانس توکیو متعهد شدند که 16میلیارد دلار برای بخش غیرنظامی و تقویت زیربناهای اقتصادی در اختیار افغانستان قرار دهند. برخلاف نخستین کنفرانس اقتصادی کمک به افغانستان که حدود 10 سال پیش در توکیو برگزار شد، جمهوری اسلامی ایران این بار پیشگام اعطای کمکهای تازه به این کشور نشد که این خود نشانهای بود از به سربالایی افتادن مناسبات دو کشور؛ مناسباتی که با امضای پیمان استراتژیک میان آمریکا و افغانستان به دستانداز افتاده است. محمدابراهیم طاهریان، سفیر پیشین ایران در کابل و اسلامآباد، این تغییر رویکرد را ناشی از عدم وجود نگاه راهبردی میداند. او با انتقاد ضمنی از عدم توانایی دستگاه دیپلماسی در جلوگیری از امضای پیمان استراتژیک میان افغانستان و آمریکا تاکید کرد: «ارتباط با همسایگان نیازمند ظرافتها و دقتهایی است که اگر رعایت نشود احتمالا نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.» به گفته محمد ابراهیم طاهریان «سیاست و دیپلماسی علم راکد و ساکنی نیست. این علم نیازمند بهروزرسانی، مدیریت و مراقبت است. برنامههای راهبردی نیازمند نگاه راهبردی است.»
کنفرانس توکیو درخصوص افغانستان با حضور نه چندان پررنگ هیات جمهوری اسلامی ایران برگزار شد. با این شکل حضور حاشیهای، آیا واقعا ضرورتی به شرکت وجود داشت؟
در مورد شکل و نوع حضور هیات جمهوری اسلامی ایران به سرپرستی وزیر امور خارجه اظهارنظری نمیکنم، اما راجع به اجلاس توکیو و اجلاسهایی از این دست باید عرض کنم، به دلیل وجود حدودهزار کیلومتر مرز مشترک میان ایران و افغانستان و ضرورت برقراری امنیت در این کشور که امنیت آن امنیت کشورمان محسوب میشود، لازم است جمهوری اسلامی ایران حضوری موثر در اجلاس اینچنینی داشته باشد. اما به هر حال باید این حضور به شکلی باشد که شأن و جایگاه جمهوری اسلامی ایران حفظ شود.
در کنفرانس توکیو کشورهای مختلف وعده پرداخت کمکهای مالی به افغانستان دادند. طرح این وعدهها به چه دلیل است و افغانستان چه نیازی به این کمکها دارد؟
برقراری صلح و ثبات در افغانستان بدون کمکهای بینالمللی امکانپذیر نیست. این کشور هنوز هم نیازمند این کمک است؛ البته کمکهایی که تنها در حد وعده و وعید و ژست سیاسی و دیپلماتیک نباشد. در کنفرانس توکیو، به عنوان کنفرانس اقتصادی درباره افغانستان کشورهای شرکتکننده وعده پرداخت 16میلیارد دلار را طی مدت چهار سال دادهاند. اولا پیش از این نیز افغانستان با وعدههای مشابه روبهرو شده بود؛ وعدههایی که کمتر محقق شده بودند، ثانیا مبلغ در نظر گرفته شده به معنای آن است که کشورهای کمککننده باید سالانه حدود چهارمیلیارد دلار به افغانستان پرداخت کنند. به فرض آنکه این مبلغ پرداخت شود و وعدههای دادهشده عملی شود سالی چهارمیلیارد دلار مرهم کدام زخم افغانستان خواهد شد. این مبلغ شاید تنها کفاف پرداخت حقوق نیروهای امنیتی و نظامی این کشور را بدهد. این در حالی است که برخلاف توجهات بینالمللی، تامین امنیت تنها بخشی از نیاز افغانستان است و این کشور برای برقراری صلح و ثبات و حرکت در مسیر توسعه نیازمندیهای دیگری هم دارد که دستیابی به آن با این کمکهای حداقلی چندان امکانپذیر نیست. هر چند باید به همین وعدهها هم به دیده تردید نگریست.
جمهوری اسلامی ایران تاکنون چه کمکهایی به افغانستان کرده است؟
حدود 10 سال پیش پس از برگزاری اجلاس «بن» که اهداف سیاسی و پروژه «دولت – ملت»سازی را در افغانستان دنبال میکرد، نخستین نشست اقتصادی در توکیو برگزار شد که در آن نشست جمهوری اسلامی ایران متعهد به پرداخت نیممیلیون دلاری به منظور بازسازی افغانستان و ایجاد امنیت در این کشور شد. پرداخت این کمک هم برای نخستین بار از کانال تایید مجلس شورای اسلامی عبور کرد، به این ترتیب که دولت درخواست خود را برای کمک نیممیلیون دلاری به افغانستان که بخشی از آن به صورت وام و بخشی به صورت بلاعوض بود به مجلس ارایه و تایید آن را اخذ کرد. کمکهای ایران در افغانستان هم آن زمان در قالب پروژههای عمرانی عملیاتی شد.
جمهوری اسلامی ایران از پرداخت این کمکها چه اهدافی را دنبال میکرد؟
مهمترین هدف از اعطای کمک از جانب جمهوری اسلامی ایران به افغانستان تلاش برای برقراری صلح و ثبات و بازگشت امنیت به این کشور است که به هر حال مرزی طولانی و مشترک با ایران دارد. کمک به تامین زیرساختها و تلاش برای به حرکت درآوردن چرخهای صنعت و تولید در این کشور از جمله اقدامات برای در مسیر توسعه قرار دادن افغانستان محسوب میشود. ارمغان توسعه هم در هر کشوری خواه ناخواه امنیت است و اساسا توسعه و امنیت دو عنصر به هم پیوسته محسوب میشود. از این جهت این مبلغ نه با ژست و رویکرد سیاسی و نه در حد حرف، پرداخت شد و پروژههایی همچون جاده ارتباطی استان سیستان و بلوچستان به استان نیمروز از طریق احداث پل دوستی و انتقال برق ایران به افغانستان از جمله این اقدامات بود.
چرا سرمایهگذاری در افغانستان همچون سرمایهگذاری در عراق به سودآوری نرسید و جمهوری اسلامی ایران نتوانست در این کشور جایگاه قابل توجهی را کسب کند؟
اولا راجع به عراق بهتر است اظهارنظر نکنم که آیا از سرمایهگذاری در این کشور پاسخ لازم دریافت شد یا نه؟ اما آنچه در مورد افغانستان میتوان گفت این است که جمهوری اسلامی ایران در این کشور دو هدف عمده را دنبال میکرد؛ نخست برقراری امنیت و دوم فراهم کردن زمینه دستیابی این کشور به توسعه. ایران هیچگاه در افغانستان به دنبال طلا و نفت نبوده است. حاکمیت این کشور در قدمهای اولیه است و جمهوری اسلامی ایران برای امنیت خود خواستار برقراری امنیت در این کشور بوده و هست. با این حال مجموعه وقایعی که در این کشور به وقوع پیوست و منجر به زمینگیرشدن نیروهای فرامنطقهای در افغانستان به واسطه امضای پیمان استراتژیک شد بخشی از اهدافی را که پیش از این طراحی شده بود، عقیم گذاشت که ضروری است در این رابطه دوستانی که اکنون در رأس کار هستند پاسخ قانعکنندهای را برای اقناع افکار عمومی در ایران ارایه دهند.
دقیقا سوال من هم همین بود که چرا تلاشهایی برای برقراری امنیت در افغانستان نتیجه عکس داده و با وجود سرمایهگذاریهای ایران در این کشور و تلاش برای برقراری امنیت در افغانستان اکنون این کشور به دلیل در اختیار گذاشتن
پایگاههای نظامی خود به نیروهای آمریکایی به واسطه امضای پیمان استراتژیک به منبع ناامنی برای ایران تبدیل شده است؟
به هر حال سیاست و دیپلماسی علم راکد و ساکنی نیست. این علم نیازمند به روزرسانی، مدیریت و مراقبت است. برنامههای راهبردی نیازمند نگاه راهبردی است. در دورهای که جمهوری اسلامی ایران به دنبال برقراری صلح و ثبات در افغانستان بود، در این کشور جریان افراط حاکم بود و مرزهای شرقی ایران به شدت تحتتاثیر قرار گرفته بود. با این حال با تلاشهای مردم افغانستان، خانواده جهاد و کمکهای همسایگان از جمله جمهوری اسلامی ایران، روند تحولات در این کشور به سمتی رفت که افراطگرایی تا حدودی به حاشیه رانده شد که این هم به نفع مردم افغانستان و هم به نفع همسایگان بهخصوص جمهوری اسلامی ایران بود. این سیاست در دورهای به خوبی در دستور کار قرار گرفت و به ثمر نشست. اینکه اکنون چرا از آن سیاست راهبردی نتیجه مطلوب حاصل نشده، سوالی است که پاسخ آن را دوستانی باید بدهند که اکنون در رأس کار هستند.
به عقیده شما چرا از آن اهداف مورد نظر دور شدیم؟
آنچه مسلم است اینکه ارتباط با همسایگان نیازمند ظرافتها و دقتهایی است که اگر رعایت نشود احتمالا نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. کشوری همچون جمهوری اسلامی ایران رویکردی شفاف و مشخص با همسایگان بهخصوص در قبال افغانستان از قبیل نفی جریان افراط و حمایت از جریان جهاد دارد. در صورتی که بتوان برنامه راهبردی مشخصی در دستور کار قرار داد دستیابی به منویات موردنظر که تامینکننده منافع ملی هم است دور از دسترس نیست. اما باید این موضوع را مورد تاکید قرار داد که این مهم نیازمند توان مدیریتی بالایی است.
کنفرانس توکیو درخصوص افغانستان با حضور نه چندان پررنگ هیات جمهوری اسلامی ایران برگزار شد. با این شکل حضور حاشیهای، آیا واقعا ضرورتی به شرکت وجود داشت؟
در مورد شکل و نوع حضور هیات جمهوری اسلامی ایران به سرپرستی وزیر امور خارجه اظهارنظری نمیکنم، اما راجع به اجلاس توکیو و اجلاسهایی از این دست باید عرض کنم، به دلیل وجود حدودهزار کیلومتر مرز مشترک میان ایران و افغانستان و ضرورت برقراری امنیت در این کشور که امنیت آن امنیت کشورمان محسوب میشود، لازم است جمهوری اسلامی ایران حضوری موثر در اجلاس اینچنینی داشته باشد. اما به هر حال باید این حضور به شکلی باشد که شأن و جایگاه جمهوری اسلامی ایران حفظ شود.
در کنفرانس توکیو کشورهای مختلف وعده پرداخت کمکهای مالی به افغانستان دادند. طرح این وعدهها به چه دلیل است و افغانستان چه نیازی به این کمکها دارد؟
برقراری صلح و ثبات در افغانستان بدون کمکهای بینالمللی امکانپذیر نیست. این کشور هنوز هم نیازمند این کمک است؛ البته کمکهایی که تنها در حد وعده و وعید و ژست سیاسی و دیپلماتیک نباشد. در کنفرانس توکیو، به عنوان کنفرانس اقتصادی درباره افغانستان کشورهای شرکتکننده وعده پرداخت 16میلیارد دلار را طی مدت چهار سال دادهاند. اولا پیش از این نیز افغانستان با وعدههای مشابه روبهرو شده بود؛ وعدههایی که کمتر محقق شده بودند، ثانیا مبلغ در نظر گرفته شده به معنای آن است که کشورهای کمککننده باید سالانه حدود چهارمیلیارد دلار به افغانستان پرداخت کنند. به فرض آنکه این مبلغ پرداخت شود و وعدههای دادهشده عملی شود سالی چهارمیلیارد دلار مرهم کدام زخم افغانستان خواهد شد. این مبلغ شاید تنها کفاف پرداخت حقوق نیروهای امنیتی و نظامی این کشور را بدهد. این در حالی است که برخلاف توجهات بینالمللی، تامین امنیت تنها بخشی از نیاز افغانستان است و این کشور برای برقراری صلح و ثبات و حرکت در مسیر توسعه نیازمندیهای دیگری هم دارد که دستیابی به آن با این کمکهای حداقلی چندان امکانپذیر نیست. هر چند باید به همین وعدهها هم به دیده تردید نگریست.
جمهوری اسلامی ایران تاکنون چه کمکهایی به افغانستان کرده است؟
حدود 10 سال پیش پس از برگزاری اجلاس «بن» که اهداف سیاسی و پروژه «دولت – ملت»سازی را در افغانستان دنبال میکرد، نخستین نشست اقتصادی در توکیو برگزار شد که در آن نشست جمهوری اسلامی ایران متعهد به پرداخت نیممیلیون دلاری به منظور بازسازی افغانستان و ایجاد امنیت در این کشور شد. پرداخت این کمک هم برای نخستین بار از کانال تایید مجلس شورای اسلامی عبور کرد، به این ترتیب که دولت درخواست خود را برای کمک نیممیلیون دلاری به افغانستان که بخشی از آن به صورت وام و بخشی به صورت بلاعوض بود به مجلس ارایه و تایید آن را اخذ کرد. کمکهای ایران در افغانستان هم آن زمان در قالب پروژههای عمرانی عملیاتی شد.
جمهوری اسلامی ایران از پرداخت این کمکها چه اهدافی را دنبال میکرد؟
مهمترین هدف از اعطای کمک از جانب جمهوری اسلامی ایران به افغانستان تلاش برای برقراری صلح و ثبات و بازگشت امنیت به این کشور است که به هر حال مرزی طولانی و مشترک با ایران دارد. کمک به تامین زیرساختها و تلاش برای به حرکت درآوردن چرخهای صنعت و تولید در این کشور از جمله اقدامات برای در مسیر توسعه قرار دادن افغانستان محسوب میشود. ارمغان توسعه هم در هر کشوری خواه ناخواه امنیت است و اساسا توسعه و امنیت دو عنصر به هم پیوسته محسوب میشود. از این جهت این مبلغ نه با ژست و رویکرد سیاسی و نه در حد حرف، پرداخت شد و پروژههایی همچون جاده ارتباطی استان سیستان و بلوچستان به استان نیمروز از طریق احداث پل دوستی و انتقال برق ایران به افغانستان از جمله این اقدامات بود.
چرا سرمایهگذاری در افغانستان همچون سرمایهگذاری در عراق به سودآوری نرسید و جمهوری اسلامی ایران نتوانست در این کشور جایگاه قابل توجهی را کسب کند؟
اولا راجع به عراق بهتر است اظهارنظر نکنم که آیا از سرمایهگذاری در این کشور پاسخ لازم دریافت شد یا نه؟ اما آنچه در مورد افغانستان میتوان گفت این است که جمهوری اسلامی ایران در این کشور دو هدف عمده را دنبال میکرد؛ نخست برقراری امنیت و دوم فراهم کردن زمینه دستیابی این کشور به توسعه. ایران هیچگاه در افغانستان به دنبال طلا و نفت نبوده است. حاکمیت این کشور در قدمهای اولیه است و جمهوری اسلامی ایران برای امنیت خود خواستار برقراری امنیت در این کشور بوده و هست. با این حال مجموعه وقایعی که در این کشور به وقوع پیوست و منجر به زمینگیرشدن نیروهای فرامنطقهای در افغانستان به واسطه امضای پیمان استراتژیک شد بخشی از اهدافی را که پیش از این طراحی شده بود، عقیم گذاشت که ضروری است در این رابطه دوستانی که اکنون در رأس کار هستند پاسخ قانعکنندهای را برای اقناع افکار عمومی در ایران ارایه دهند.
دقیقا سوال من هم همین بود که چرا تلاشهایی برای برقراری امنیت در افغانستان نتیجه عکس داده و با وجود سرمایهگذاریهای ایران در این کشور و تلاش برای برقراری امنیت در افغانستان اکنون این کشور به دلیل در اختیار گذاشتن
پایگاههای نظامی خود به نیروهای آمریکایی به واسطه امضای پیمان استراتژیک به منبع ناامنی برای ایران تبدیل شده است؟
به هر حال سیاست و دیپلماسی علم راکد و ساکنی نیست. این علم نیازمند به روزرسانی، مدیریت و مراقبت است. برنامههای راهبردی نیازمند نگاه راهبردی است. در دورهای که جمهوری اسلامی ایران به دنبال برقراری صلح و ثبات در افغانستان بود، در این کشور جریان افراط حاکم بود و مرزهای شرقی ایران به شدت تحتتاثیر قرار گرفته بود. با این حال با تلاشهای مردم افغانستان، خانواده جهاد و کمکهای همسایگان از جمله جمهوری اسلامی ایران، روند تحولات در این کشور به سمتی رفت که افراطگرایی تا حدودی به حاشیه رانده شد که این هم به نفع مردم افغانستان و هم به نفع همسایگان بهخصوص جمهوری اسلامی ایران بود. این سیاست در دورهای به خوبی در دستور کار قرار گرفت و به ثمر نشست. اینکه اکنون چرا از آن سیاست راهبردی نتیجه مطلوب حاصل نشده، سوالی است که پاسخ آن را دوستانی باید بدهند که اکنون در رأس کار هستند.
به عقیده شما چرا از آن اهداف مورد نظر دور شدیم؟
آنچه مسلم است اینکه ارتباط با همسایگان نیازمند ظرافتها و دقتهایی است که اگر رعایت نشود احتمالا نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. کشوری همچون جمهوری اسلامی ایران رویکردی شفاف و مشخص با همسایگان بهخصوص در قبال افغانستان از قبیل نفی جریان افراط و حمایت از جریان جهاد دارد. در صورتی که بتوان برنامه راهبردی مشخصی در دستور کار قرار داد دستیابی به منویات موردنظر که تامینکننده منافع ملی هم است دور از دسترس نیست. اما باید این موضوع را مورد تاکید قرار داد که این مهم نیازمند توان مدیریتی بالایی است.
نظر شما :