طاهریان:
افرادی جوان تر و بی حاشیه تر در پاکستان به قدرت می رسند
شرق: از مرزهای شرقی، از پاکستان، اغلب اخبار جنگ میرسد، خبر انفجار، خبر انتحار، خبر کودتا، خبر خون و... اگر پاکستان را کشور کودتاها بنامیم بیراه نرفتهایم. شاید در تعدد کودتاها، این ترکیه است که یارای رقابت با پاکستان را دارد. با بررسی تحولات پاکستان، به نظر میرسد پرویز مشرف آخرین رییسجمهور ژنرال همسایه شرقی باشد. هرچند پس از او، بانو «بینظیر بوتو» نیز هدف خشونتهای قدرتطلبانه قرار گرفت و ترور شد. این روزها و پس از همسایگی پاکستان با کشورهای فرامنطقهای (ناتو) در افغانستان شرایط در پاکستان رو به تغییر است. «محمدابراهیم طاهریان» سفیر سابق ایران در در پاکستان گفتگو با فریبا پژوه خبرنگار روزنامه شرق به این وضعیت می پردازد و به تغییرات و روند روبهرشد دموکراسی پایدار در پاکستان خوشبین است. طاهریان معتقد است جمع جبری تحولات سیاسی در پاکستان طی دهه گذشته و پس از رفتن «مشرف» نشان میدهد که امکان بازگشت ارتش به وظیفه اصلی و تخصصی وجود دارد و ارتش فردای پاکستان پا جای پای ارتش ترکیه امروز خواهد گذاشت. این گفتگو را در زیر می خوانید:
ارتش پاکستان و پاکستان! در بررسی وقایع پاکستان در دهههای اخیر، نام این کشور از نیروهای نظامیاش جداییناپذیر است. چرا ارتش در پاکستان چنین قدرتمند به نظر میرسد؟
به دلیل نقشی که نظامیها در جدایی این واحد سیاسی از شبهقاره هند و تشکیل پاکستان داشتهاند، ارتش این سهم و حق را برای خود قایل است که برای حفاظت از تمامیت ارضی این کشور، همواره قدرت سیاسی را در دست داشته باشد. شاید بتوان گفت ارتش در دو کشور پاکستان و بنگلادش حرف آخر را میزند. این در حالی است که در همین فاصله، دموکراسی در شبهقاره هند اعتلا پیدا کرده به طوری که امروز به عنوان بزرگترین دموکراسی جهان شناخته میشود.
چه شد که پاکستان به عنوان یک کشور مستقل روی نقشه جهان، ظاهر شد؟
حدود 65 سال پیش طی مجموعه مبارزاتی که در هند علیه استعمار انگلیس انجام شد، پاکستان به رهبری محمدعلی جناح استقلال یافت.
«قائم اعظم» با یک تفکر اصلاحطلبانه پاکستانی را بهوجود آورد که عمده جمعیت آن را مسلمانان تشکیل میدادند. بخش عمدهای از مسلمانان شبه قاره بهخصوص از نواحی سند و پنجاب به این جغرافیای جدید مهاجرت کردند که بعدها نامش را پاکستان گذاشتند و مرکزیت آن را نیز شهر کراچی قرار دادند.
بعد از ایجاد این واحد جدید سیاسی- جغرافیایی مهمترین اتفاقی که افتاد، جنگ میان پاکستان و هندوستان بود که این جنگ نیز پاکستان را به دو بخش تقسیم کرد. به این ترتیب بود که پاکستان شرقی از پاکستان جدا شد و به علت اینکه جمعیت مسلمان بنگالی در آن مستقر شد «بنگلادش» نام گرفت.
در جدایی بخش شرقی پاکستان از این کشور و استقلال بنگلادش در سال 1971 که به گواهی تاریخ، یکی از جنگهای خونین منطقه بود، نظامیان هر دو کشور هند و پاکستان نقش مهمی ایفا کردند.
به نظر میرسد هرچند نظامیها و ارتش پاکستان سعی داشتند که با نفوذ در قدرت سیاسی از کشور و تمامیت ارضی آن دفاع کنند، اما به گواهی تاریخ همین نوع نگاه و اشتباه آنان سرانجام منجر به جدایی پاکستان شرقی از این کشور تازه استقلال یافته بود.
شاید بتوان گفت نظامیگری یا توسل به زور برای رسیدن به قدرت سیاسی در کشورهای منطقه مرسوم بوده چنانچه طی دهههای گذشته در ترکیه، یمن و پاکستان این اتفاق روی داده است. اما طی چند سال گذشته ترکیه از این مرحله عبور کرده و امروز این احزاب سیاسی هستند که امور سیاسی را در کشور به دست گرفتهاند. چه اتفاقی در ترکیه افتاد که در پاکستان نیفتاد؟
ترکیه با ورود به قرن 21 برای این مساله تمرین کرد و امروز به مرحلهای رسیده که در این کشور نظامیها کار تخصصی خودشان را انجام میدهند و ورودی به سیاست نمیکنند. به همین دلیل حزب حاکم نیز توانست در سیاست داخلی و خارجی اقداماتی انجام دهد که پیشتر در این کشور کمسابقه بوده و به این ترتیب امروز جایگاه ترکیه نسبت به گذشته تغییر کرده است. به نظر میرسد جایگاه ترکیه در مناسبات بینالمللی به دلیل اینکه نظامیها به عنوان یک واحد سیاسی عمل نکردهاند، وارد فاز جدیدی شده است.
در مقابل، مقایسه ترکیه و پاکستان، شاید خیلی زود و خوشباورانه باشد، اما تحولات اخیر پاکستان میتواند نشان دهد که این کشور سعی دارد پا جای پای ترکیه بگذارد. جمع جبری تحولات سیاسی در پاکستان در دهه گذشته و بعد از رفتن ژنرال مشرف، نشاندهنده سمت و سوی تازهای در تحولات جدید در این کشور است؛ تحولاتی که شاید همخوانی با تحولات ترکیه داشته باشد. تفاوت اصل میان این دو کشور، مساله زیرساختها و ظرفیتهای اقتصادی است. از جمله مسایل مهم، فاکتور جمعیت است. پاکستان بیش از 170میلیون نفر جمعیت دارد. زیرساختهای اقتصادی پاکستان نسبت به ترکیه ضعیف است. ترکیه به دلیل همجواری با اروپا از موقعیت ژئوپلیتیک و کم بودن جمعیت، شرایط متفاوتی با پاکستان دارد، شاید به همین دلایل است که این روزها و پس از حضور پررنگ نظامیها در حوزه سیاسی، این فرصت فراهم شده که احزاب و سیاسیون بتوانند توفیقاتی در بخشهای مختلف به دست بیاورند. همچنین بیش از دوهزار کیلومتر مرز مشترک با کشور پر مساله افغانستان، موضوعات سیاسی و امنیتی با هند، ازجمله مشکلات دیگر پاکستان برای تغییر وضعیت داخلی است.
اما آیا احزاب سیاسی نیز به معنای واقعی در پاکستان رشد کردهاند؟ هرچند طی دهههای گذشته - در فاصله کودتاها - قدرت میان احزاب مردم و مسلم لیگ دستبهدست شده است. این مساله را چگونه میبینید.
گردش نخبگان در پاکستان، همواره سخت بوده و شامل طیف وسیعی نمیشود. مجموعه افرادی که در احزاب مطرح مثل حزب مردم و مسلملیگ فعالیت میکنند، افراد مشخصی هستند.
دلیل عمده به قدرت رسیدن خانم بینظیر بوتو در پاکستان، جایگاه خانوادگی او بوده است. بینظیر فرزند ذوالفقار علی و مادر ایرانیاش نصرت بوتو، نخستوزیر و رییس حزب بود، به این ترتیب بینظیر فرصت نخستوزیری پیدا میکند. در حال حاضر هم پسر بینظیر بوتو، «بیلاوال زرداری» رییس حزب مردم در پاکستان است. در حزب مسلملیگ هم اوضاع به همین منوال است و شعبات بسیاری در این حزب شروع به فعالیت کردهاند.
شاید اگر گردش نخبگان در پاکستان به ترتیبی که در سایر کشورها وجود داشت، امکان داشت، دیگر فرصتی برای حضور ارتش و نظامیان در صحنه سیاسی به وجود نمیآمد.
در نهایت میتوان گفت که نبود زیرساختهای اقتصادی، شرایط ژئوپلیتیک و محدودیت چرخش نخبگان در پاکستان باعث شده بود که نهادی مثل ارتش به جای خودش قرار نگیرد.
معروف است که پاکستان به یکی از زادگاههای رادیکالیسم تبدیل شده است، از سوی دیگر گفته میشود که زنان در پاکستان از جایگاه خوبی (نسبت به سایر کشورها) برخوردارند. با توجه به صدارت خانم بوتو و وزارت حنا ربانی به عنوان دو زن در عرصه قدرت که میتواند نشاندهنده نوعی پیشگامی در عرصه سیاست باشد، این تضاد را چگونه ارزیابی میکنید؟ به صورت کلی رشد جامعه مدنی در پاکستان چگونه است؟
هر چند نمیتوان به صورت مطلق در مورد جامعه بزرگ پاکستان قضاوت کرد اما در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که نهادهای مدنی در بدنه جامعه فعال هستند و طی چند سال گذشته، رشد وسیعی نیز داشتهاند، یکی از موسسات کمکرسانی که عملکردش، مانند هلالاحمر و صلیبسرخ است، موسسه «ایدی» در پاکستان است.
همچنین تعداد نشریات در پاکستان و گوناگونی آنها به لحاظ محتوا و وابستگیهای سیاسی و اجتماعی آنان به زبانهای اردو و انگلیسی قابل توجه است. رسانههای غیردولتی چون ایستگاههای رادیویی و تلویزیونهای خصوصی مطرح فراوانی در پاکستان فعالیت میکنند. به هر حال به نظر میرسد جامعه مدنی در پاکستان وجود دارد و در حال رشد است.
پس از کشته شدن بنلادن در مجاورت دانشکده افسری ابیتآباد پاکستان، ارتش پاکستان مورد انتقادات بینالمللی زیادی قرار گرفت. از سوی دیگر سفیر پاکستان در آمریکا در نامهای به مقامات آمریکایی خواست که به دولت پاکستان برای تضعیف ارتش کمک کنند. پس از افشای این نامهنگاری در رسانهها، ارتش، دولت را متهم به رابطه با بیگانگان کرد. با توجه به آنچه گفته شد، برخی معتقدند که حوادث پاکستان طی هفتههای گذشته، حاصل قدرتنمایی و انتقامجویی ارتش از دولت بوده است. جابهجایی قدرت در پاکستان و نخستوزیری راجا شریف را طی هفتههای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
من با این فرضیه موافق نیستم، به فرض صحت آنچه به آن اشاره شد، باید به این نکته توجه کرد که در هر صورت ارتش به جایی رسیده که احساس میکند باید با واسطه در قدرت سیاسی دخالت کند. ارتشی که در گذشته با اراده تام در قدرت سیاسی کشور دخالت میکرد و برای تغییر دولتها کودتا میکرد، امروز به جایی رسیده که به صورت کارگزاری و با واسطه منویات خود را دنبال میکند و این خیلی مهم است.
یعنی قضات در برکناری گیلانی مستقل عمل کردند؟
باید به این نکته توجه کرد که شرایط ژئوپلیتیک طی چند سال گذشته برای پاکستان تغییر کرده است. اگر پاکستان پیشتر با هند و ایران و افغانستان همسایه بود، در دهه گذشته همسایگان جدیدی در افغانستان پیدا کرده است. کشورهای عضو ناتو که کشورهای فرامنطقهای به حساب میآیند و حضور این همسایگان جدید در افغانستان تاثیری بر تحولات پاکستان داشته و شاید بتوان گفت آنچه امروز در پاکستان میگذرد، حاصل حضور همسایگان جدید پاکستان در افغانستان باشد.
حضور ناتو و کشورهای فرا منطقهای (بیش از 37 کشور) به افغانستان تاثیر خود را بر پاکستان و تحولات داخلی آن داشته است.
پاکستان از جمله سه کشوری بود که در جامعه جهانی، حکومت طالبان را در افغانستان به رسمیت شناخت و همسایگی امارات اسلامی افغانستان را پذیرفت. گفته میشود دلایل بسیاری مبنی بر دخالت پاکستان در پدید آمدن ریشهای طالبان و بهقدرت رسیدن آنها در افغانستان وجود دارد. نوع موضعگیریهای اخیر حامد کرزای در قبال پاکستان و ارتش این کشور نیز بیانگر این موضوع است. آیا ارتش و نظامیهای پاکستان، بنیادگرا هستند و آیا ارتش پاکستان به خشونتها در افغانستان علاقهمند است؟
بینظیر بوتو، نخستوزیر سابق پاکستان در جایی بهصراحت گفته بود که حمایت انگلستان، پاکستان و عربستان باعث به وجود آمدن طالبان در افغانستان است. دخالت پاکستان در به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان با توجه به تصریح خانم بوتو جایی برای بحث و ابهام باقی نمیگذارد.
مواضع پاکستان و به رسمیت شناختن دولت غیرقانونی جریان افراط، مشخص است. در بررسی مواضع ارتش پاکستان، میتوان به دوران زمامداری ضیاءالحق اشاره کرد.
ژنرال ضیاءالحق پس از کودتا علیه ذوالفقار علیبوتو در سال 1977 قدرت را در پاکستان به دست گرفت. ضیاءالحق، فرمانده ارتش و رییس دولت بود. با اعلام اجرای قوانین شریعت در پاکستان و رسالتی که در این خصوص برای خود قایل بود، سعی کرد نوع نگاهش به شریعت را وارد دستگاههای دولتی و ارتش کند. هرچند اجرای سیاستهای ضیاءالحق سبب توسعه فرقهگرایی مذهبی و گسترش ارعاب و خشونت در سایه دین و نگرشهای متحجرانه از اسلام شد، اما اینکه نظرات ضیاء تا چه حد توانسته در دولت و ارتش پس از او نهادینه شده باشد، قابل اندازهگیری نیست. ژنرال مشرف پس از بهقدرت رسیدن، دکترین ضیاء را تغییر داد و سعی کرد نگاه سکولاریستی و میانهرو را به دولت و ارتش تزریق کند. حال باید مقایسه کرد که کدامیک یعنی نظریات رادیکالی ضیاءالحق یا میانهروی مشرف توانسته در ارتش پاکستان نهادینه شود، هرچند شاید به اعتقاد برخی از کارشناسان، نظرات ضیاء جایگاه خود را در ارتش پاکستان باز کرده است.
پاکستان یکی از کشورهای هستهای در منطقه است و برخی معتقدند که حمایتهای مالی ایالات متحده از دولت و ارتش پاکستان به همین دلیل است. شاید غربیها از دسترسی افراطیون به تاسیسات هستهای پاکستان نگران هستند.
براساس مجموعه اطلاعات و اخباری که در رسانههای پاکستان و رسانههای بینالمللی وجود دارد، پاکستان همواره بر این نکته تاکید داشته که اختیار تاسیسات هستهای این کشور در دستانی امن قرار دارد. البته تاکنون نیز هیچ خبری خلاف این مساله ثابت نشده است. هم نظامیان و هم مقامات دولتی همواره بر این نکته تاکید داشتهاند.
یکی از مسایل مهمی که پاکستان را همواره در صدر اخبار جهان قرار میدهد، مساله ترور مقامات و فساد مالی مسوولان این کشور است. آیا پاکستان برای حل این دو معضل راهحلی خواهد داشت؟
درباره اتهامات فساد مالی که در مورد مقامات برجسته از جمله رییسجمهوری مطرحشده، تاکنون سند محکمهپسندی ارایه نشده است. هر اتهامی ممکن است جنس سیاسی داشته باشد، بنابراین تا وقتی که افراد به دادگاه صالحه نروند و حکمی درباره آنان صادر نشود، هیچ اتهامی قابل اثبات نیست. در بحث ناامنی نیز اوضاع به همین منوال است. گاهی بروز و ظهور ناامنی برای سیاسیون در پاکستان فیزیکی و با سلاح گرم است و گاهی نیز ترور شخصیت انجام میشود. اتهام اصلی یوسفرضا گیلانی هم مساله مقاومت وی در مقابل حکم دادگاه است. درنهایت میتوان گفت از آنجایی که ترور فیزیکی و سیاسی در پاکستان رایج است، ممکن است جنس اتهامات با واقعیت همگونی نداشته باشد.
با توجه به آغاز نخستوزیری راجا شریف، شرایط کنونی در پاکستان را چگونه میبینید؟
نخستوزیر جدید، راجا شریف، عضو حزب چپگرای مردم (PPP) است و اکثریت را در مجلس همسوی حزب مردم، نیز به دست آورد اما وی در حوزه اقتصاد کارکرد ضعیفی داشته است. براساس گزارشهای رسانهها، وی پیشتر به عنوان وزیر انرژی پاکستان فعال بود اما مشکلات زیادی در این حوزه در پاکستان وجود داشته و دارد، بنابراین شرایط پاکستان در کمتر از یک سال آینده و در انتخابات آتی این کشور مشخص خواهد شد.
برخی از انتخابات زودهنگام و پیش از موعد در پاکستان میگویند...
به هر شکل، مراجعه به آرای عمومی کمتر از یک سال دیگر در پاکستان روی خواهد داد. اگر حزب مردم در پاکستان به کارش ادامه دهد، هیچ تحول ویژهای در مسایل اجتماعی و اقتصادی پاکستان صورت نمیگیرد و مشکلات اقتصادی مردم در این کشور ادامه خواهد یافت. به نظر من، در انتخابات آینده، رویکرد افکارعمومی نسبت به حزب حاکم متفاوت خواهد بود.
یعنی ممکن است حزب مسلم لیگ برنده انتخابات آتی پاکستان باشد؟
اگر روند تحولات به همین شکل ادامه پیدا کند به طوری که ارتش در تحولات سیاسی دخالت نکند، ممکن است شاهد اتفاق جدیدی در پاکستان باشیم؛ اتفاقی که در آن فرد، حزب مردم یا مسلم لیگ در انتخابات به قدرت نرسند و شاهد به میدان آمدن یک چهره جدید در عرصه قدرت پاکستان باشیم. شاید پاکستان در آینده شاهد بهقدرت رسیدن افرادی جوانتر باشد که حاشیه سیاسی و اقتصادی کمتری نسبت به پیشینیان خود داشته باشند.
نظر شما :