مرسی و شفیق برآمده از میدان تحریر نیستند

۲۸ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۶:۱۷ کد : ۱۹۰۲۸۶۳ سرخط اخبار

شرق: «قاسم محب‌علی» مدیر کل پیشین بخش خاورمیانه وزارت خارجه در دوران جنگ در گفتگویی با روزنامه شرق معتقد است نتایج دور نخست انتخابات مصر و نامزدهای حاضر در دور دوم و آنچه در میدان التحریر رخ داد را نمایندگی نمی‌کند و نه مرسی و نه شفیق از نظر طبقه اجتماعی و پایگاه اجتماعی با افرادی که در میدان التحریر حضور داشتند، همخوانی ندارند. متن این گفتگو را که فریبا پژوه انجام داده می خوانید:

 

ارزیابی شما از انقلاب 18روزه مصر، چرایی و چگونگی وقوع آن چیست؟

نتایج دور نخست انتخابات مصر و نامزدهای حاضر در دور دوم و آنچه در میدان التحریر رخ داد را نمایندگی نمی‌کند. نه مرسی و نه شفیق از نظر طبقه اجتماعی و پایگاه اجتماعی با افرادی که در میدان التحریر حضور داشتند، همخوانی ندارند. بسیاری از کسانی که در میدان التحریر حاضر بودند، گروهی از جوانان تحصیلکرده مصری که به عنوان (جوانان 6 آوریل) معروف شدند. این افراد از طریق شبکه‌های اجتماعی با یکدیگر مرتبط و هماهنگ می‌شدند. در ششم آوریل 2008 اعتصابی در یک کارخانه در مصر اتفاق افتاد. این جوانان برای انعکاس آن اعتصاب صفحه‌ای را در فیس‌بوک ساختند. آن صفحه و گروه به سرعت در شبکه‌های اجتماعی گسترش پیدا کرد. کسانی هم که از اینترنت استفاده می‌کردند مجموعا جوانان تحصیلکرده و دانشجو بودند. کم‌کم این افراد شروع کردند با هم ارتباط برقرار کردن، تا پایان سال 2010 که تصمیم گرفتند به میدان التحریر بیایند. خواسته‌های آنان، به صورت عمومی، خواسته‌هایی بود که نتیجه آشنایی آنها با دنیای جدید و تمدن جدید و مساله جهانی شدن بود. دموکراسی، حقوق بشر، انتخابات آزاد، شفافیت حکومت، حکومت گردشی، زندگی صلح‌آمیز با دنیا و روابط بین‌المللی مسالمت‌آمیز و توسعه اقتصادی در یک جمله، زندگی کردن مثل همه کسانی که در دنیا زندگی می‌کنند. این در حالی است که در بعد از جنگ جهانی دوم و پس از استقلال کشورهای خاورمیانه و در زمانی که مساله تشکیل رژیم اسراییل یا اشغال فلسطین پیش آمد، همیشه مساله اشغال سرزمین‌های فلسطینی و وابستگی و عدم وابستگی، موضوع اصلی همه جنبش‌های خاورمیانه‌ای بود. اما مساله اصلی افراد که در تحریر تجمع کرده بودند، اینها نبود. البته مساله فلسطین فراموش نشده بود، بلکه بحث‌های جدیدی به وجود آمده بود. بحث‌هایی در قالب Good Governece یا در حکمرانی خوب به وجود آمده بود. در گذشته نیروهای سیاسی، اسلامی، چپ یا راست، هدف‌شان تغییر مواضع سیاسی حکومت بود. هدف آنها تغییر نوع رابطه مردم با حکومت یا نوع شیوه حکمرانی نبود. مطالبه تغییر شیوه‌های حکمرانی برای اولین بار بود که در رویدادهای اخیر تونس و مصر مطرح شد. اما سوال اینجاست نسبت به جامعه مصر تعداد این جوانان و افراد حاضر در میدان التحریر چقدر بود؟

تعداد این افراد با توجه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی مصر، بسیار اندک بود. در مقایسه با جمعیت 90میلیونی مصر، تعداد این افراد کم است. بخش بزرگی از جامعه مصر بی‌سواد هستند. اگرچه مساله باسواد شدن یک بحث است اما بحث اینکه افراد چه آموزه‌هایی به جای خواندن و نوشتن داشته‌اند، مساله‌ای جداگانه است.نزدیک نیمی از جامعه مصر هنوز بی‌سواد هستند. مساله بعدی، مساله شهرنشینی است. نیمی از جامعه مصر روستانشین هستند و این در حالی است که در سال 2007 نرخ شهرنشینی در دنیا از 50 درصد گذشت و این قرن را سازمان ملل، قرن شهرنشینی اعلام کرد. بنابراین مساله شهرنشینی، در جابه‌جایی و مناقشات سیاسی، مهم است. در مصر، وقتی جریان میدان التحریر به وجود آمد و فشار این گروه باعث شد که مبارک ناچار به کناره‌گیری شود و بحث انتخابات به وجود آمد، تازه جامعه مصر وارد این مباحث شد. پس از میدان التحریر جامعه مصر با این مسایل روبه‌رو شد؛ جامعه‌ای که سطح سواد و سطح شهرنشینی در آن پایین است. بخش بزرگی از جامعه شهرنشین هم حاشیه‌نشین هستند. یعنی هنوز شهرنشینی به مفهوم شهروند و بنا بر تعریف جامعه‌شناسان طبقه متوسط شکل نگرفته، بنابراین اگر انتخابات برگزار شود و حتی اگر آزاد هم باشد، نمی‌توان از آن انتظار انتخابات منصفانه بودن داشته باشیم. نقش رسانه‌های شفاهی هم هنوز در جامعه بی‌سواد مصر بسیار تعیین‌کننده است. این در حالی است که می‌دانیم انتخابات مصر حتی اگر انتخابات آزاد بود، بی‌شک منصفانه نبود. در جامعه‌ای مانند مصر نهادهای غیردولتی و جامعه مدنی، نمی‌توانند دارای نقش تعیین‌کننده باشند. مجموعه آنچه گفته شد سبب شد که پیشگامان میدان التحریر نسبت به کل جامعه مصر در اقلیت قرار بگیرند.

برخی معتقدند ارتش مصر، نقش مهم و تاثیرگذاری در مصر دارد. این مساله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در مصر قدرت اصلی در دستان ارتش است و ارتش نزدیک 50 سال است که این کشور را اداره می‌کند. ارتش همه نهادهای سیاسی، اطلاعاتی، نظامی، امنیتی را کنترل می‌‌کند. همچنین بخش بزرگی از اقتصاد مصر در اختیار ارتش است. با توجه به گستردگی فقر و بی‌سوادی و عدم توسعه در جامعه مصر از سوی دیگر کادر بودن ارتش مصر، این خود باعث شده که ارتش نقش مهم اقتصادی و اجتماعی در مصر داشته باشد. خوراک، معیشت و زندگی بخش بزرگی از جامعه مصر در دستان ارتش مصر است.با توجه به وضعیت جامعه و نقش ارتش، ارتش نمی‌خواهد و نمی‌خواست نقش خود را واگذار کند. طی سال‌های پایانی حکومت مبارک، بر سر جانشینی او، میان مبارک و ارتش چالشی به وجود آمده بود. مساله این بود که از میان پسر مبارک، یک نظامی یا یک نفر از حزب کدام یک جانشین مبارک شود. مبارک می‌خواست یکی از پسرانش (جمال) را به قدرت برساند. ارتش دو انتخاب داشت؛ می‌توانست کنار مبارک بماند و هزینه کار را بالا ببرد مثل‌ آنچه در لیبی رخ داد. اما ارتش نقش متفاوتی بازی کرد. ارتش نقش میانجی و واسطه را میان دو نیرو برای خود انتخاب کرد؛ نیروهایی که خواستار رفتن مبارک بودند و نیروهایی که می‌خواستند مبارک بماند. سمت و سوی رویدادها به شکلی پیش رفت که مبارک نتوانست دوام بیاورد. بنابراین شورای نظامی قدرت را بر عهده گرفت. به نوعی می‌توان چنین گفت. ارتش تلاش کرد دوران عبور و انتقال قدرت را مدیریت کند. چنانچه این روزها شاهد نقش ارتش در مصر هستیم. ارتش مصر می‌خواهد قانون اساسی را تنظیم و ساختار تقسیم قدرت را خودش مدیریت کند. ممکن است نقش مستقیم ارتش در آینده کاهش پیدا کند. اما توانایی ارتش در وتو کردن تصمیم‌ها و مدیریت کشور همچنان محفوظ است. علاوه بر اینکه ارتش قدرت اقتصادی خود را نیز از دست نمی‌دهد. بازی ظریف ارتش در تحولات مصر این بوده است که ارتش مصر در زمان مبارک قصد داشت احمد شفیق یا الطنطاوی را به عنوان رییس‌جمهوری بعدی به قدرت برساند. آن موقع ممکن بود این اتفاق به صورت سنتی روی دهد اما حالا همان اتفاق با چهره‌ای دموکراتیک در حال روی دادن است. ارتش مصر همچنین بلافاصله بعد از رفتن مبارک برای اینکه نیروهای دموکراسی‌خواه و لیبرال را از بازی خارج و خانه‌نشین کند، نقش نیروهای سنتی و اخوان‌المسلمین را تقویت کرد. بنابراین در انتخابات مجلس، طبق یک توافق نانوشته، ارتش، اخوان را تقویت کرد و به این‌سان بود که نیروهای میدان التحریر و دموکراسی‌خواهان از دور رقابت‌ها حذف شدند.

اخوان‌المسلمین پس از اینکه کرسی را در پارلمان مصر به دست آورد، اعلام کرد که نامزدی برای انتخابات معرفی نخواهد کرد. اما محمد مرسی امروز از سوی اخوان‌المسلمین حمایت می‌شود. این مساله را چگونه می‌بینید؟

براساس توافق نانوشته که درباره آن گفتیم، اخوان اعلام کرده بود که در انتخابات کاندیدایی معرفی نخواهد کرد. یعنی اخوان سعی داشت که نشان دهد پس از به دست آوردن اکثریت آرا در مجلس، تمایلی برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری ندارد و فضای انتخابات ریاست‌جمهوری را به ارتش مصر می‌سپارد.

در این میان جوانان شش آوریل و میدان التحریری سعی کردند نفوذ تمام‌عیار ارتش را در قدرت سیاسی مصر نمایش دهند و بر ارتش فشار بیاورند و همین باعث شد که تعداد نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری بیش از انتظار شد و نیروهای دیگری نیز به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام آمادگی کردند. بنابراین اخوان احساس کرد که بازنده بازی خواهد بود و بنابراین اخوان‌ تعهد قبلی را نقض کرد و مستقیما وارد بازی انتخابات ریاست‌جمهوری شد و این مساله باعث پیچیده شدن بازی شد. از سوی دیگر برخلاف سنت، که معمولا شخصیت‌های کاریزماتیک، روی موجی سوار می‌‌شوند، در میان کاندیداهای مصری، شخصیت فرهمندی وجود نداشت. بنابراین، بخشی از جامعه در انتخابات شرکت نکردند. بنا بر آنچه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که انتخابات مصر آزاد بوده ولی منصفانه نبوده است چراکه نه در تبلیغات و نه در امکانات و نه در توزیع پول و کمک‌های کشورهای همسایه از جمله عربستان سعودی، هیچ چیز منصفانه نبود.

برخی از تحلیلگران جهان عرب معتقدند اخوان‌المسلمین تحت نفوذ عربستان هستند. نظر شما چیست؟

باید به این نکته توجه کرد که مساله اصلی عربستان و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس شکل نگرفتن یک حکومت دموکراتیک در خاورمیانه است. شکل گرفتن یک حکومت دموکراتیک در منطقه از جمله نگرانی‌های این کشورهاست که می‌تواند برای حکومت‌های سنتی آنان نیز زنگ خطری به حساب بیاید. با توجه به نقش کلیدی مصر در خاورمیانه و در میان کشورهای عرب‌زبان، تشکیل حکومت مردم‌سالار در مصر، حساسیت‌های بیشتری را نیز برای این کشورها عربی و عربستان برمی‌انگیزد. بنابراین عربستان نیز خواستار حضور دو کاندیدای محافظه‌کار در انتخابات بود. به هرحال نه کاندیدای اخوان و نه ارتش، هیچ کدام ترقی‌خواه و مدرن نیستند. هر دو این کاندیداها خواستار استوار حکومت متمرکز و اقتدارگرا هستند. برخلاف برخی، من معتقدم عربستان در نهایت از کاندیدای ارتش حمایت خواهد کرد. حمایت از کاندیدای اخوان‌المسلمین در اولویت بعدی قرار دارد.

پس نقش مذهب و اشتراکات ایدئولوژیک میان اخوانی‌ها و عربستان و کشورهای حاشیه در کجای معادلات جای دارد؟

اخوان و عربستان روابط نزدیکی دارند ولی با عربستان و مبارک روابط نزدیک‌تری داشتند. با مقایسه این دو با هم و نسبت نزدیک عربستان با اخوان و ارتش، این مساله که عربستان ارتشی که نیروهایش شناخته‌شده هستند و نماینده حکومت «نظامیان» خواهند بود، روشن می‌شود. نیروهایی که ممکن است در دولت آینده مصر به رهبری اخوان نقش داشته باشند، ناشناخته هستند و معلوم نیست که این دولت احتمالی به کدام سو خواهد رفت اما برعکس دولت ارتش، امتحان پس داده است و کادر آن هم مشخص است، روابط خارجی ارتش نیز با آمریکا و عربستان از پیش معلوم است. اما به هرحال نظامی‌ها در نهایت به دنبال توسعه اقتدارگرا هستند؛ توسعه‌ای بدون توسعه سیاسی و اجتماعی.

آیا در نهایت رای نیروهای جوان میدان التحریر به سبد نامزد نظامیان ریخته خواهد شد؟

در حال حاضر نیروهای جوان در یک بحران گرفتار شده‌اند. به هرحال هیچ کدام از کاندیداهای موجود جزو کاندیداهای مطلوب این جوانان نیستند. ولی من فکر می‌کنم باید دید کدام یک از کاندیداهای موجود در درازمدت فضای بازتری در جامعه ایجاد خواهند کرد. بسیاری بر این باورند که با ورود ارتش مصر کمابیش به شرایط دوران مبارک بازخواهد گشت و اجازه توسعه داده نخواهد شد. از سوی دیگر با روی کار آمدن دولت اخوان در مصر احتمال انشقاق در مصر وجود دارد. اما اگر اخوان و ارتش در یک مناقشه و چالش قرار بگیرند، ممکن است فضایی باز در جامعه پدید بیاید. به نظر می‌رسد آنها به احمد شفیق رای نخواهند داد اما اینکه آیا به مرسی رای خواهند داد یا نه، مساله‌ای است که هنوز روی آن توافق نشده است. بنابراین ممکن است آنان در انتخابات شرکت نکنند.

سیاست خارجی دولت احتمالی اخوانی‌ها چگونه خواهد بود؟

اگر اخوان همچنان به دنبال کسب کمک‌های خارجی باشد باید به سیاست‌های رژیم سابق نزدیک شود، به این ترتیب اخوان از گذشته و شعارهای پیشین خود دور می‌شود. اگر اخوان بخواهد بر مدار شعارهای پیشین خود استوار بماند، باید منتظر باشد تا برای مثال سه‌میلیارددلاری که آمریکایی‌ها به مصر کمک می‌کنند، کاهش یابد. به این ترتیب روابط مصر با دنیای غرب دچار مشکل خواهد شد.

سرنوشت قرارداد کمپ دیوید و رابطه با اسراییل چگونه خواهد بود؟

سیاست خارجی شفیق روشن است و او همان سیاست‌های گذشته را در قبال رابطه با اسراییل و ایالات متحده ادامه خواهد داد. اما در مورد قرارداد کمپ دیوید باید بگویم که این قرارداد، جزو تاریخ محسوب می‌شود. کسی نمی‌تواند تاریخ را از نو بنویسد. کمپ دیوید دارای دو قسمت است؛ یکی مساله جغرافیایی مصر است که براساس این قرارداد «سینا» به مصر بازگشت. بنابراین هیچ کدام از دو نامزد انتخاباتی و در نهایت دولت مصر نمی‌خواهد قرارداد کمپ دیوید را ملغی کند. بخش دوم قرارداد کمپ دیوید که مسایل امنیتی و سیاسی را دربر می‌گیرد، حایز اهمیت است. مساله‌ای که در این قرارداد، امنیت مصر را خدشه‌دار می‌کند، این است که براساس این قرارداد، حضور ارتش مصر در صحرای سینا محدود شده است. در مفاد کمپ دیوید آمده است که ارتش حق ندارد در مرزهایش با اسراییل سلاح سنگین مستقر کند و این شرط عقب‌نشینی نیروهای اسراییل از صحرای سینا بوده است. اما به نظر می‌رسد، اسراییل هم باید بپذیرد که شرایط بین‌المللی تغییر کرده است و بازگشت از کمپ دیوید برای هیچ‌کس ممکن نیست. به نظر می‌رسد اخوان در یک سال گذشته به عنوان یک تشکیلات سیاسی سعی کرده این قرارداد را بپذیرد. اخوان‌ اعلام کرده که این گروه قرارداد کمپ دیوید را به عنوان یک حزب و تشکیلات سیاسی نمی‌پذیرد اما به هرحال اخوان در قالب مصر باید به عنوان دولت درباره کمپ دیوید، نوع و رابطه با اسراییل تصمیم بگیرد. به نظر می‌رسد در نهایت روابط مصر با اسراییل به شیرینی سابق نخواهد بود. اما اینکه اخوانی‌ها بخواهند به سمت قطع کامل رابطه با اسراییل‌ بروند، قابل پیش‌بینی نیست.

طی چند روز گذشته دادگاه عالی قانون اساسی نامزدی احمد شفیق را تایید و از سوی دیگر مجلس خلق مصر را منحل اعلام کرد. با توجه به آنچه در مورد توافق نانوشته اخوان‌المسلمین و ارتش به ماجرای انتخابات مجلس اتفاق افتاد، ارزیابی شما از انحلال مجلس چیست؟

ارتش سعی کرده بود توازن قدرت را از دیدگاه خودش در مصر حفظ کند اما پس از اعلام حمایت اخوان‌المسلمین از محمد مرسی و افزایش احتمال به قدرت رسیدن او، دادگاه عالی قانون اساسی به کمک ارتش آمده تا درصورت پیروزی اخوان، این گروه مجلس را از دست داده باشد. با حذف اکثریت اخوان در مجلس خلق مصر، ارتش می‌تواند فصل‌الخطاب بودن خود را در عرصه سیاسی همچنان حفظ کند. مصر به ثبات نرسیده و ممکن است حوادث جدیدی با سرعت بالا در مصر بعد از مبارک اتفاق بیفتد. 

نظر شما :