نوبتی هم باشد نوبت اسلامگراهاست

۰۲ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۵:۴۳ کد : ۱۹۰۱۶۶۴ سرخط اخبار

خبرآنلاین نوشت:

طارق رمضان، استاد علوم سیاسی دانشگاه آکسفورد و نوه حسن البنا، بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین است که او را یکی از مهم ترین متفکران اسلامی جهان عرب و اسلامی می دانند. وی در مباحثه ها و مناظرات مربوط به اسلام در غرب و جهان نقش فعالی دارد. وی در عمده آثارش بر قابلیت و اهمیت تطبیق فرهنگ اسلامی با ارزش های مدرن تاکید دارد و مشارکت مسلمانان در جوامع دموکراتیک را تشویق می کند. هفته نامه تایم وی را در سال 2004 جزء صد تاثیرگذارترین شخصیت های جهانی شناخت. * وی آخرین کتابش را به انقلاب های عربی اختصاص داده که با عنوان «بیداری عرب، اسلام و خاورمیانه» توسط انتشارات بنگوین باکس در سال جاری میلادی منتشر شده است.

طارق رمضان در مصاحبه ای که با سایت قنطره که توسط اهالی فرهنگ و فکر عراقی ساکن آلمان اداره می شود، ابراز عقیده کرده است که انقلاب های جهان عرب هنوز کامل نشده یا به اهداف خود نرسیده است. وی در این مصاحبه که متن کامل آن را در زیر می خوانید، درباره آینده انقلاب های عربی و ماهیت حرکت های اعتراضی جهان عرب سخن می گوید:

شما با این اظهار نظر که تظاهرات عربی حرکتی بدون پشتوانه بوده و از هیچ شکل گرفته اند یا این که ناگهانی توسط جوانان به وجود آمده اند، مخالفید. چرا؟

هنگامی که جورج بوش صحبت از ساخت نظام های دموکراتیک در خاورمیانه زد، بسیار روشن بود که در این کار جدی است. برای همین موسسه های مختلف امریکایی برای آموزش افرادی با همین هدف تاسیس کرد. مثلا، سرگا بوبوویچ، کسی که به انقلاب های مسالمت آمیز در صربستان معتقد بود و در ایجاد حرکت های اعتراضی صبرستان مشارکت داشت و حرکت اعتراضی "اوتبور" را علیه میلوشویچ به وجود آورد، از جمله این افراد بود. وی افراد بسیاری را برای این کار تربیت کرد. همچنین فعالان اینترنتی بسیاری به طور ویژه در این زمینه تربیت شدند. به معنای دیگر این حرکت ها از ابتدا حمایت شده بودند. اما نباید فراموش کرد که نمی توان نتایج حمایت از جنبش های مردمی این چنینی را پیش بینی کرد. و این دقیقا همان چیزی است که در کتاب جدیدم "بیداری عرب، اسلام و خاورمیانه" به آن اشاره کرده ام. البته نمی توانیم در این زمینه اغراق کنیم و بگوییم که این تحرکات اعتراضی توطئه هایی ساخت امریکا هستند، بلکه آنها واقعا جنبش هایی بوده اند که به دلایل بسیاری به سمت دموکراسی حرکت کرده اند، از این رو چندان هم سیاسی نیستند بلکه دلایل اقتصادی بسیاری نیز در شکل گیری آنها نقش داشته است کما این که می توان گفت چین و هند نیز نقشی در آنها داشته اند.

من در کتابم تحلیل کرده ام که تا کجا ایالات متحده امریکا و کشورهای اروپایی سیاست های خود را تغییر دادند تا بتوانند بازارهای منطقه را به دست آورند. آنها مجبور شدند مواضع خود را تغییر دهند و تلاش کردند به نوعی فشار بیاورند. آن چه اکنون شاهدیم، مرحله انتقالی است و نمی دانیم در آینده اوضاع کشورها چگونه متحول خواهد شد. اما بسیار روشن است که تحولات در کشورهای منطقه آن چیزی نیست که امریکا یا کشورهای اروپایی می خواهند. مثلا درباره سوریه، در ابتدا این تمایل بود که بشار اسد در قدرت بماند و اصلاحات داخلی را آغاز کند. اکنون شجاعت مردم و تصمیم گیری های آنها و انگیزه های آنها به ما می گوید که سوریه به راه دیگری می رود. برای همین نمی توانیم راه دوری برویم و بگوییم آن چه رخ می دهد، توطئه است ولی در عین حال باید آگاه باشیم که این تحرکات هم از عدم به وجود نیامده اند.

اما نمی توانی منکر شوی که این جنبش ها با نگاهی به آینده شکل گرفته اند؟

نه درست است، بی شک این جنبش ها با نگاه به آینده به وجود آمده اند. نسل جوان در حال حاضر در شکل گیری آنها نقش داشته اند و قدرت آنها به گونه ای بوده است که نمی توان برای آنها رهبری تصور کرد. ولی در عین حال ضعفی هم در آنها دیده می شود برای همین است که اکنون می بینیم که این جنبش ها پراکنده شده اند.

با توصیف شما، این اعتراض ها بیشتر حرکات دینامیکی هستند که بیش از همه به بازی شطرنج به جای سقوط مهره های دومینو که این روزها رایج شده است می گویند، شباهت دارد. چه کسی بیشترین سود را از این تحرکات اعتراضی می برد؟

وقتی که می گویم این یک بازی شطرنج است به این دلیل است که جریان های بسیاری در آن مشارکت دارند، جوامع و حکومت های تونس، مصر، یمن، سوریه، لیبی، بحرین و مغرب همه این گونه هستند. پس از آن جریان های فعال از خارج نیز وجود دارد، غرب همیشه نقش مهمی طی دهه های گذشته داشته است، مثل ایالات متحده امریکا و کشورهای اروپایی. ولی در عین حال بازیگران جدیدی نیز پا به عرصه میدان منطقه گذاشته اند، مثل کشورهای امریکای لاتین، کشورهای آسیایی مثل هند و روسیه و چین که امروزه نقش مهم اقتصادی در منطقه دارند. مثلا نفوذ اقتصادی چین در سال های اخیر تقریبا 7 برابر شده است. همچنین نفوذ ترکیه نیز در منطقه افزایش یافته است. همه چیز در نهایت مرهون این استراتژی است که چه کسی برنده می شود و چه چیزی به دست می آورد؟ بر کسی پوشیده نیست که در سوریه، چین و روسیه و در مقابل آنها ایالات متحده امریکا و اروپایی ها همچنین وجود جریان های شیعه و سنی، همگی جزئی از این بازی شطرنج هستند. از این رو وضعیت بسیار پیچیده است.

در غرب این نگرانی همچنان ادامه دارد که اسلام گرایان از وضعیت پیش آمده استفاده کرده و بتوانند که از جنبش های اعتراضی برای تحقق خواسته هایشان بهره ببرند و حتی آن را مصادره کنند.

به نظر من این دیدگاه نهایت تنگ نظری نسبت به ملت های این منطقه است. در عین حال اسلام گرایان حرکت هم جنسی را تشکیل نمی دهند. جوانان نقطه آغاز اعتراض ها بودند، اما بحشی از آنها از طیف جوانان اسلامی بودند که وارد حرکت طیف بزرگسالان هم شدند. اسلام گرایان جزئی از اپوزسیون محسوب می شوند، که باید آنها را مصداق این جنبش ها دانست. این موضوع شامل همه کشورهای اسلامی می شود. اما در کشوری مثل مصر قبطی ها هم دخالت داشته اند. در نهایت عامل دینی مرجع روشنی برای شکل گیری چارچوب مرجعیت سیاسی شد. هیچ جبنشی مصادره نشده است. به دلیل نبود رهبری در ابتدای اعتراض ها، نیروهایی که سازمان یافتگی بهتری داشتند توانستند در نهایت نقش رهبری را بر عهده بگیرند.

هیچ کس نمی داند، چه اتفاقی خواهد افتاد. نمی توان هم حکم کرد که کدام نیرو برنامه هایش را عملی خواهد کرد. در نتیجه می گویم: اجازه دهید به جای این که شعار حکام مستبد را که همیشه گفته اند: ما از همه بهتریم! وجود داشته باشد، آنها تجربه کسب کنند، مثل ترکیه که حکومت توانست دستاوردهای بسیاری به دست آورد، کشورهای دیگر که اغلبیت ساکنینشان مسلمان هستند و حکام مستبد بر آنها حکومت می کنند، نیز می توانند مشابه همان تجربه را داشته باشند. از این رو لازم است که به جای این که از دیکتاتورها سلب اعتماد کنیم به اسلام گرایان فرصت دهیم، اما ما هم وظیفه داریم که هر جا که نسبت به مبادیشان خیانت کردند، انتقاد کنیم.

تا کنون نپذیرفته ای که بگویی آن چه در خاورمیانه و شمال افریقا می گذرد، "بهار عربی" یا "انقلاب" است و به جای آن ترجیح داده ای از اصطلاحاتی مثل "انتفاضه" یا "بیداری" استفاده کنی. چرا؟

دلیلش این است که من معتقدم که این انقلاب ها هنوز کامل نشده اند یا اهدافشان را محقق نکرده اند. اما صفت "کامل نشده" به این معنا است که تحقق موفقیت ها هنوز ممکن است، در حالی که استفاده از عبارت "انقلاب ها هنوز به اهدافشان نرسیده اند" به این معنا است که آنها شکست خورده اند. من معتقدم که در حال حاضر ما در وضعیتی بین کامل نشده و شکست قرار داریم. تا کنون ندیده ام کشوری به این هدف رسیده باشد، حتی در تونس. از این رو باید اوضاع را به طور کامل تا آخرین روز تعقیب کنیم و نگاه نقادانه مان را حفظ کنیم.

* ویکیپدیا



نظر شما :