ایران در رقابت های انتخاباتی امریکا: کالبدشکافی هیاهوسالاری

۲۷ دی ۱۳۹۰ | ۱۵:۵۷ کد : ۱۸۹۷۱۸۵ نگاه ایرانی
گفتاری از دکتر سید محمدکاظم سجادپور، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بین المللی برای دیپلماسی ایرانی
ایران در رقابت های انتخاباتی امریکا: کالبدشکافی هیاهوسالاری
 تردیدی نیست که مبارزات انتخاباتی امریکا نه تنها شروع بلکه شدت یافته است. کاندیدا ها در حزب جمهوری خواه برای دستیابی به نامزدی حزب در تلاش سختی قرار داشته و سعی می کنند با هر وسیله ممکن در مرحله اول نامزدی حزب جمهوری خواه را به دست آورده و در مرحله بعد بتوانند باراک اوباما را شکست داده و جایاو را در کاخ سفید بگیرند.

در دو نشست حزبی که در ایالت آیووا و نیوهمپشیر در چند هفته گذشته برگزار گردید بین کاندیداهای مختلف گوناگون حزب جمهوری خواه مباحثات و مجادلات گوناگونی در گرفت که ایران یکی از عمده ترین آن ها بود. هر یک از کاندیداها سعی در تندروی بیشتر در بحث مربوط به ایران داشته و جای شکی نیست که ایران در حال حاضر تبدیل به یکی از مباحث داخلی در سیاست حزبی در امریکا شده و یکی از عناصر تعیین کننده در سرنوشت تک تک کاندیداها نحوه موضع گیری آن ها در مورد ایران است.

درنقطه مقابل اوباما که برای دست یابی مجدد به مقام ریاست جمهوری در تلاش است، نمی تواند به هیچ کدام از نامزدهای جمهوری خواهان و مباحث مربوط به مبارزات انتخاباتی آن ها بی تفاوت باشد. پرسشی که در این میان جلب توجه می کند این است که چرا این قدر بر مسئله ایران تمرکز می شود، این تمرکز به چه سان صورت می گیرد و پیامدهای این بحث ها چیست؟

در پاسخ به این پرسش ها و پرسش های مشابه، باید حداقل به سه پدیده مهم در این رابطه توجه کرد. پدیده اول انبوه چالش ها و فقدان راه حل جدی برای مسائل امریکا، پدیده دوم نقش برجسته اسرائیل و طرفداران رژیم صهیونیستی در این بحث و سرانجام عوارض و نتایج بحث های مربوط به ایران در مبارزات انتخاباتی است.

 

انبوه چالش ها و فقدان راه حل

برای تحلیل گران داخلی و بین المللی امریکا جای ابهامی وجود ندارد که امریکا با انبوهی از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در داخل و خارج از این کشور رو به رو است و آن چه جلب توجه می کند این که بسیاری از این مسائل مزمن و کهن شده و فاقد راه حل های فوری هستند. هرچند دولت اوباما در سه سال گذشته توانسته برخی از مسائل و بحران ها را مدیریت کند اما باید توجه داشت که مفهوم مدیریت گویای روش های کاخ سفید است و نه حل آن ها. به عبارت دیگر برای برخی از مسائل راه حل فوری و حتی میان مدت وجود ندارد. این مسائل گسترده و متعدد و متنوع هستند.

شاید یکی از برجسته ترین آن ها که کمتر به آن توجه می شود چگونگی اختلافات سیاسی بین دو حزب و فرهنگ گره خورده، متصلب و منجمد سیاسی در واشنگتن باشد که تنازع دائمی میان کنگره و قوه مجریه را به همراه داشته و این تنش به قدری عمیق و گسترده و ساختاری شده که راه حل کوتاه مدتی را برای آن نمی توان یافت. علاوه بر این، مسائل اقتصادی و اجتماعی نیز قابل ذکرند و هیچ کدام از کاندیداها نه در جناح جمهوری خواه و نه در جناح دموکرات راه حلی که بتوانند همه این مسائل را پایان داده و یا حتی مدیریت کنند، ندارند. در این میان پرداختن به مسائلی که از نظر سیاست امریکا داخلی کم هزینه بوده و می توانند حول آن ها مانور داده و هر سخنی به زبان آورند، ساده ترین مسئله به نظر می رسد. بحث ایران را نمی توان از این پدیده جدا کرد.

بحث ایران راه حل هیچ کدام از مسائل امریکا نیست. نه مشکلات اقتصادی امریکا با طرح مسئله ایران حل خواهد شد و نه فرهنگ سیاسی گره خورده در واشنگتن و نه چالش های دیگر اجتماعی و بحران های هویتی. اما بحث ایران می تواند در نبود راه حل مشخص و معین برای مسائل بنیادین، موضوعی باشد که از طریق آن هر کدام از کاندیدا ها بتوانند حداقل به دولت اوباما حمله کنند که سیاست های جاری نسبت به ایران جواب نداده و لذا باید تندتر و تندتر بود. این تندروی به معنای این نیست که تمام مسائل امریکا در مسئله ای به نام ایران خلاصه می شود. در این زمینه کاندیداهای حزب جمهوری خواه در عمق وجود خود دچار توهم نیستند و خود می دانند که تمسک به بحث ایران در واقع سرپوشی برای ضعف فکری و عملی آن ها در ارائه راه حل به مسائل ساختاری و بنیادی است.

در رقابت انتخاباتی بی رحمانه ای که در داخل حزب جمهوری خواه و در بین حزب جمهوری خواهد و حزب دموکرات وجود دارد، بحث ایران مفر و گریزی برای عدم انسجام داخلی در این دو حزب و همین طور برای فقدان راه حل های اثرگذار در سیاست های داخلی امریکا است. اما این به آن معنی نیست که در ایجاد این هیاهو و هیاهوسالاری که رسانه های گروهی امریکا در آن نقش جدی دارند، بازیگران خاص و برجسته ای حضور نداشته باشند. قطعا یکی از این بازیگران موثر، رژیم صهیونیستی و طرفداران آن رژیم در داخل امریکا هستند که سعی می کنند از طریق بحث ایران، نه تنها امریکا را وارد یک درگیری با ایران کنند بلکه مسائل داخلی اسرائیل و مسائل منطقه ای خود را نیز تحت الشعاع این هیاهو قرار دهند.

 

نقش برجسته اسرائیل و طرفداران رژیم صهیونیستی

در بین تحلیل گران مسائل استراتژیک در دهه اخیر تغییر تعادل قوای منطقه ای و به هم خوردن مناسبات سنتی استراتژیک نقطه اجماعی است. در این به هم ریختگی، برآمدن قدرت منطقه ای ایران یکی از نقاط مشترکی است که تمام تحلیل گران در مورد آن توافق نظر نسبی دارند. بر آمدن قدرت ایران ساختار دهنی و استراتژیک رژیم صهیونیستی را دستخوش ناآرامی کرده است و رژیم صهیونیستی در پی محدود کردن، مهار کردن و بدون تردید از بین بردن قدرت ایران است.

اما استراتژیست های رژیم صهیونیستی به خوبی می دانند که این اقدامات یعنی مهار و تخریب قدرت ایران، به تنهایی از عهده آن ها بر نمی آید. لذا وارد کردن امریکا به منازعه ای جدی و خونین با ایران یکی از اهدافی است که برخی از استراتژیست های رژیم صهیونیستی نه فقط در حال حاضر بلکه از ابتدای دهه نود میلادی تا به حال در پی آن بوده اند. یکی از نویسندگان چپ اسرائیل به نام ایزاک شاهاک (Isaac Shahak) قبل از جنگ امریکا و عراق در مقاله ای به این نیت شناسی در بین استراتژیست های اسرائیلی پرداخته و یادآور شد که اسرائیل به دنبال چنین تنشی است.

اگر هیاهوسالاری برای کاندیداهای حزب جمهوری خواه، راه مفری برای پوشاندن فقر و ضعف تحلیلی و فقدان راه حل است، برای رژیم صهیونیستی، این هیاهو در بطن خود به دنبال یک هدف استراتژیک است و آن کاهش قدرت ایران از طریق مشغول کردن ایران با ایجاد در گیری بین ایران و مناطق پیرامونی و ایجاد درگیری نظامی میان ایران و ایالات متحده است. جالب آن که در داخل امریکا خصوصا در چند سال گذشته نسبت به نقش تنش آفرین و هیاهوگرایانه اسرائیل در مورد ایران حتی در بین نخبگان حاکم نگرانی هایی به وجود آمده است. انتشار کتاب معروف لابی اسرائیلی (Israeli lobby ) توسط دو دانشمند علوم سیاسی رئالیست امریکا یعنی میرشایمر و والتز پرتوی از این نگرانی است. از انتشار آن کتاب تا انتشار مقاله اخیر مجله فارین پالیسی به مارک پری (Mark Perry) در مورد استفاده اسرائیل پاسپورت های امریکایی برای تعامل و همکاری با جندالله علیه ایران که بسیار قابل توجه است، نگرانی از نقش آتش افروزانه رژیم صهیونیستی در مناقشات مربوط به ایران و امریکا را در میان بخشی از نخبگان امریکا به تصویر می کشد.

در این میان باید در نظر داشت که حزب جمهوری خواه علی رغم تمایلات کهن و سنتی در سال های اخیر گرایش بیشتری نسبت به رژیم صهیونیستی پیدا کرده و از تمایل و گرایش حزب دموکرات نسبت به اسرائیل تا حدودی پیشی گرفته است. به گونه ای که در حال حاضر یکی از شاخصه های سنجش مناسب بودن و خوب بودن یک کاندید در حزب جمهوری خواه، میزان تمایل او به رژیم صهیونیستی است.

در مجموع نقش اسرائیل در این غوغا و هیاهوسالاری در خور دقت و توجه است. اما چه این هیاهوسالاری در اثر فقدان راه حل و یا نقش برجسته رژیم صهیونیستی باشد، نسبت به نتیجه آن نمی توان بی تفاوت و بی توجه بود.

 

عوارض و نتایج این بحث ها

نتیجه این هیاهوسالاری صهیونیست محور هر چه باشد، تندتر شدن بحث مربوط به ایران در داخل ایالات متحده است. این تند تر شدن به نوبه خود فشاری به دولت اوباما وارد خواهد کرد و دولت اوباما که مخصوصا در دو سال گذشته سیاست های بسیار تند و خصمانه ای علیه ایران دنبال کرده است را تندتر خواهد کرد. به عبارت دیگر دولت اوباما باید نشان دهد که در مورد ایران دچار ضعف و وادادگی نشده و تندتر از محافظه کاران است. این مسابقه در تندروی در سیاست های عملی موثر خواهد بود و در منازعه بین دولت و کنگره طرفدار اسرائیل، دولت عقب نشینی خواهد کرد.

اما در عین حال باید در نظر گرفت که این سخنان و هیاهو درباره ایران که بعضا کم سابقه و بی سابقه بوده است، از طرف ایران بدون واکنش نخواهد بود. هر چند که کاندیداهای جمهوری خواه برای مصارف داخلی به بحث ایران چسبیده اند، و هرچند که باراک اوباما برای دوباره برگزیده شدن به اسرائیل تمایل بیشتری نشان می دهد، اما هر سخن و حرفی در مورد ایران در داخل ایران و در منطقه خاورمیانه و بلکه در سطح جهان اثرگذاشته و واکنش های مخصوص به خود را در پی دارند.

به قول گری سیک، از مشاوران امنیت ملی کارتر که در برنامه تلویزیونی اخیر چارلی رز در امریکا سخن می گفت، نمی توان در مورد کشوری این قدر بی حساب و کتاب سخن گفت و توقع داشت آن کشور نسبت به امنیت خود بی تحرک و ساکن بنشیند. بحث های مربوط به حمله نظامی که محصول این فضای هیاهوسالارانه است، نه فقط واکنش ایران بلکه واکنش دیگر بازیگران بین المللی را در برداشته است.

دینامیزم ناشی از این سخنان و موضع گیری ها را نمی توان صرفا در قالب مناسبات دو جانبه ایران و امریکا نگریست. پیامدهای جهانی این مباحث ممکن است جهان را وارد مرحله جدیدی از ساختارهای معنایی و مادی کند.


نظر شما :