رزمایش واشنگتن- تل آویو به تعویق افتاد

توقف پشت چراغ قرمز منطقه

۲۷ دی ۱۳۹۰ | ۱۲:۰۴ کد : ۱۸۹۷۱۴۷ اخبار اصلی
گفتگوی دیپلماسی ایرانی با دکتر محمدعلی بصیری، استاد دانشگاه و کارشناس مسایل امریکا، در خصوص دلایل به تعویق انداختن رزمایش آمریکا-رژیم صهیونیستی
توقف پشت چراغ قرمز منطقه
 دیپلماسی ایرانی : ایالات متحده و رژِم صهیونیستی روزهای سخت اختلاف را پشت سرمی گذارند.خاورمیانه ای که قرار بود در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا به ثبات رسیده و آرامش رت تجربه کند برخلاف وعده های آقای رئیس جمهور هر روز دستخوش تحولی تازه و البته چرخش های ضدآمریکایی بیشتر می شود. تا دیروز بهار عربی و خیزش های مردمی عرصه را بر اسرائیل و رفیق قدیمی اش تنگ کرده بود و امروز اما و اگرهای برنامه هسته ای ایران که خاری به چشم تل آویوی است که خود انباری از تسلیحات کشتارجمعی و هسته ای را بی اندک مواخذه ای در خود جای داده است. رزمایش نظامی مشترک میان امریکا و رژیم صهیونیستی به تعویق افتاد. این تعلل در همکاری های نظامی موجی از تحلیل ها را به دنبال خود داشت. پیش از این اعلام شده بود که بیش از 5 هزار نیروی آمریکایی در این مانور قدرت مشترک حضور خواهند داشت اما فعلا این داستان تا شش ماه دیگر جامه عمل نخواهد پوشید. دیپلماسی ایرانی با دکتر محمدعلی بصیری، استاد دانشگاه و کارشناس مسایل امریکا، درباره دلایل به تعویق افتادن این رزمایش گفتگویی داشت که در زیر می‌خوانید:

آیا دلیل اصلی به تعویق افتادن رزمایش واشنگتن تلاویو اختلاف میان اسراییل و امریکا بر سر اقدامات نظامی در منطقه است؟

در قرن گذشته دموکرات‌ها نشان دادند که بحران‌های بین‌المللی را از طریق قدرت نرم حل و فصل می‌کنند.اقدام نظامی و جنگ جزو سیاست‌ آنها نیست، برعکس جمهوری‌خواهان که اقدامات نظامی سرلوحه آنهاست. آقای اوباما نیز در مسایل منطقه‌ای، همین چارچوب را دنبال می‌کند. از جمله این موضوعات، مساله هسته‌ای ایران است که امریکا حداکثر با فرستادن هواپیمای جاسوسی پهباد، ترور دانشمندان هسته‌ای، تبلیغات و تحریم‌ها ایران را تهدید می‌کند. در حالیکه اسراییل دولت تروریسیتی است که از طریق قدرت سخت و سلاح تثبیت شده و تا به امروز هم موانع را از این طریق از سر راه برداشته است. رژیم صهیونیستی در برخورد با ایران بسیار مصر است که از طریق اقدامات نظامی عمل شود، اما به دلیل آنکه توان و جایگاهی ندارد و ضربه‌پذیر است، تلاش می‌کند تا متحدین خود از جمله امریکا را تحریک کند و با امکانات مالی و نظامی آنها این هدف را دنبال کند.

دلیل اصلی سیاست عدم اقدام نظامی امریکا چیست؟

امریکا و غرب پس از دو جنگ سخت عراق و افغانستان و بحران مالی که امروزه با آن دست‌به گریبان هستند، توانایی به راه انداختن جنگ سومی را ندارند. این مساله را خود امریکایی‌ها هم اعتراف کرده و بارها تاکید کردند که دست زدن به جنگ دیگر خودکشی نهایی است و ممکن است کشور امریکا را به فروپاشی و تجزیه همانند شوروی سابق سوق دهد. در نتیجه امریکایی‌ها از یک سو فشارهای اسراییل را در رابطه با مقابله با ایران در قالب مانور نظامی تحمل می‌کند، از سوی دیگر به این واقعیت واقفند که توان آن را ندارند حتی به تعبیری توان مالی چنین مانوری را نیز ندارند که در نهایت هم به برخوردی منجر شود. بنابراین به دلیل آنکه این توان وجود نداشته و آن اراده هم  در سیاست خارجی نیست، تمامی این مسایل دست به دست هم داده تا این مانور انجام نشود. چراکه مانور نظامی بدین معناست که ما آمادگی برخورد داریم و میدان عملی را برای نیروها بازسازی می‌کنند که اگر درگیری نظامی شود، آنها راحت‌تر بتوانند مقابله کنند.

مجموعه عوامل یعنی سیاست خارجی دموکرات‌ها، عدم امکان مالی واقتصادی و در کنار آن ریسکی که اگر این مانور انجام شود، احتمال درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی ایران و رقبای آنها همچون سوریه، روسیه و مصر و چین هم وجود دارد. اما در ظاهر بدین صورت وانمود می‌کنند که اختلاف‌نظر وجود دارد، درحالیکه واقعیت این عواملی است که در بالا ذکر شد.

این فرضیه تا چه اندازه صحیح است که امریکا پس از ترور دانشمد ایرانی و متهم کردن موساد و سیا از انجام این مانور صرف‌نظر کرده است؟

حداقل توافق میان امریکا و اسراییل همین ترورهاست. گرچه وزیرخارجه امریکا این ترور را محکوم و اعلام کرد که امریکا نقشی در این اتفاق‌ها نداشته است، اما رقبای جمهوری‌خواه به ایرادات خانم کلینتون انتقاد کردند که نباید در این باره صحبت می‌کرده است. تمامی این موارد ظاهری است، چراکه اگر چراغ سبز و ائتلافی میان امریکا و اسراییل نباشد، این اتفاق‌ها رخ نمی‌دهد. بنابراین این ترورها حداقل توافق میان دموکرات‌ها و اسراییل برای مقابله با برنامه‌های هسته‌ای ایران است، به تعبیر دیگر اگر امریکا کمک نکند، اسراییل هم قدمی برنخواهد داشت. چراکه اسراییل می‌داند اگر هر گونه اقدامی علیه ایران کند، ضربه‌پذیر است و هر اقدامی را با پشتوانه امریکا انجام می‌دهد. البته اسراییل به دنبال حداکثرها یعنی اقدام نظامی است، درحالیکه امریکا به دنبال حداقل‌ها یعنی تحریم بانکی و نفتی و یا اقدامات جاسوسی است.

آیا تنش در منطقه هم سبب‌ساز لغو رزمایش بوده است، با توجه به اینکه این مانور را می‌توان اقدام اولیه جهت مقابله نظامی دانست؟

زمانی تنها تنش میان ایران و غرب و یا سوریه با غرب بود. اما امروزه سقوط حسنی مبارک، دولت لیبی و آینده یمن به منافع غربی‌ها لطمه زده است. بنابراین قصد دارند تا بافرافکنی در سوریه و ایران این موضوع را جبران کنند. اما غرب شاهد مقاومت ایران و سوریه و حتی حضور قدرت‌های رقیب امریکا در صحنه است. یعنی حرکت بعدی امریکا در منطقه برای روسیه و چین بعد مرگ و حیات دارد. زمانی‌ گفته می‌شد چین با امریکا 300میلیارد دلار مراودات تجاری داشته و این درحالی است که با ایران حداکثر0 3 میلیارد دلار روابط تجاری دارد. بنابراین حاضر است که این 30 میلیارد را قربانی روابط تجاری خود با امریکا کند.در حالیکه امروزه این روند تغییر کرده است، به عبارت دیگر اقدام نظامی علیه ایران و سوریه بدین معناست که گام بعدی امریکا چین و روسیه خواهد بود و همین سناریو را برای آنها تکرار خواهد کرد. یعنی شورش‌ها داخلی و در نهایت براندازی حکومت و از بین بردن جایگاه آنها در نظم بین‌المللی و منطقه‌ای است. به همین جهت مقامات روسیه و چین بارها اعلام کرده‌اند که اقدامات غرب با منافع ملی ما در تضاد است و حتی مقامات چین از اقدام نظامی تحت عنوان جنگ جهانی سوم یاد کرده و اعلام کرده‌اند که برای مقابله با غرب آماده‌اند.

در نتیجه امریکا با توجه به این تهدید‌ها از طرف قدرت‌های جهانی و از سوی دیگر وجود مشکلات داخلی و سیاست دموکرات‌ها این مانور بزرگ اخیر را به تعویق انداخته است و ترجیح داد تا آن را انجام ندهند. چراکه این مانورها چراغ قرمزی است و احتمال درگیری شدید در منطقه وجود دارد. غرب هم در چنین شرایطی محاسبه‌ می‌کند که امروزه شرایطی نیست که برنده شود و بازنده اصلی خواهد بود، در نتیجه این مانور را رها کرده است.

 


نظر شما :