ایران شرط عقل را رعایت می‌‍‌کند

۰۵ دی ۱۳۹۰ | ۱۷:۳۴ کد : ۱۸۹۶۵۰۱ اخبار اصلی
چندی است که دیگر سخنی جدی و عملی درباره گفتگوهای میان تهران و 1+5 به میان نمی آید و گویی گزینه های سه گانه فشار، تهدید و جنگ، به ترتیب برای مهار قدرت هسته ای ایران در دستور کار غربی ها قرار گرفته است.
ایران شرط عقل را رعایت می‌‍‌کند

دیپلماسی ایرانی: هفته پیش و درست یک روز پس از آنکه علی اصغر سلطانیه اعلام کرد که تهران آماده برقراری گفتگویی تازه با غرب درباره برنامه هسته ای ایران و رفع ابهامات آن است، سخنگوی آژانس انرژی اتمی نیز در مصاحبه ای کوتاه اعلام کرد که آژانس درحال کار روی یک سفر احتمالی به ایران است، مشروط به اینکه گفتگوها چارچوب مناسب و قاعده مند مطلوب غرب را داشته باشد.

گفته شده که قرار است علی‌اصغر سلطانیه نماینده ایران در آژانس در هفته اول ژانویه 2012 با نمایندگان آژانس دیدار ‌کند تا مقدمات سفر بازرسان آژانس به ایران را فراهم کند. سلطانیه قطعا درک خوبی از روحیه غربی ها دارد که چنین زمانی را برای گفتگو با آنها انتخاب کرده است. بطور حتم فضای ذهنی و روانی آنها در هنگامه جشن های کریسمس و عید سال نو مسیحی، مساعدتر از هر زمان دیگری است و دست کم می توان درصدی از نرمش و میل به توافق و آشتی را در این روزها از ایشان انتظار داشت. اما اگر نخواهیم درس ها و اصول روان شناسی را معیار موفقیت آقای سلطانیه قلمداد کنیم، باید بگوییم که درصد عمده نرمش طرفین و میل به توافقات هسته ای از سوی ایران و غرب، نه به فضای شادی آور کریسمس ارتباط دارد و نه به حال و هوای اعیاد ایرانی و اسلامی.

شواهد و قرائن متعددی وجود دارد که بدبینانه ترین قضاوت ها را درباره آتیه گفتگوهای ایران و 1+5 پیش رو می گذارد. یکی از بدبینانه ترین تحلیل ها این است که مذاکرات هسته ای دو طرف پایان یافته تلقی می شود و نتیجه بحث های پیشین و کشمکش های یکی دو سال اخیر آنچنان مایوس کننده و به بن بست رفته پنداشته می شود که تردیدها را به این یقین رسانده است که نه ایران با امتیازها و مشوق های غربی ها کوتاه آمده و می آید و نه غربی ها حاضرند پا پس بگذارند و با غنی سازی اورانیوم و ادامه روند فعلی کنار بیایند.

اغلب ناظران و گزارشگرانی که مذاکرات چند سال گذشته ایران و 1+5 و بطور کلی تحولات سیاسی حول و حوش ایران و غرب را دنبال کرده اند به این نتیجه رسیده اند که ایران راهبرد مشخصی را در پیش گرفته و به شکل اصولگرایانه و قاطعانه ای آن را به پیش می برد. اینان معتقدند که سیاست ایران در این میدان، رویکرد تهاجمی و حمله است و درواقع ایران بهترین دفاع را در حمله می بیند و می داند که عقب نشستن مساوی است با از دست رفتن حقوق و پایمال شدن خواسته هایش. از سوی دیگر غرب نیز به این نتیجه رسیده که ایران در گفتگوهای فیمابین، جز وقت کشی و به تاخیر انداختن گزینه نظامی غربی ها، به دنبال چیز دیگری نبوده و ادامه مذاکرات نیز حاصلی به بار نخواهد آورد. این گروه از گزارشگران، سیاست های ضد ایرانی غربی ها را در شرایط فعلی - یعنی دوران پایان گفتگوها و به بن بست خوردن مذاکرات – در سه مرحله ارزیابی می کنند؛ مرحله فشار سیاسی و اقتصادی، مرحله تهدید به حمله، مرحله حمله نظامی.

اگر روند تقابل ایران و غرب را در این چارچوب بررسی کنیم، ظاهرا می بایست نقطه حال حاضر را در مرحله دوم یعنی "تهدید به حمله" جستجو کنیم. البته این مرحله با مرحله پیش از خود (فشار سیاسی و اقتصادی) عجین است و اثرات و پیامدهای آن فشارها قطع نشده و قرار بر قطع آن نیز نبوده است. غرب پیش بینی می کرد که فشارهای سیاسی و اقتصادی بتواند ایران را در انزوا و محاصره اقتصادی قرار دهد و ناچار به پذیرش شروط و عقب نشینی از اصولش کند. اما چنین نشد و بطور حتم نخواهد شد. ایران سیاست های اقتصادی داخلی خود را به گونه ای چیده است که گویی پیش بینی این موقعیت را داشته و خود را مهیای برخورد با امواج سهمگین تحریم ها و فشارها کرده است.

اگر دوره کنونی را دوره تبلور مرحله دوم از سیاست های ضد ایرانی غرب فرض کنیم و تهدیدهای مکرر به حمله نظامی را مرحله ماقبل حمله بپنداریم، می توانیم نوع واکنش های ایران را هم در همین راستا ارزیابی کنیم و رویارویی اطلاعاتی، رزمایشی و جنگ روانی دو طرف را بر همین مبنا تفسیر و تعبیر کنیم. به نظر می رسد تهران حتی در این مرحله نیز شوکه نشده و دست و پایش را گم نکرده است.

البته هنوز هستند افراد و جریان هایی که در ایران، گزینه حمله نظامی را غیرعملی و غیرقابل تحقق می دانند و با توجه به دشواری های اقتصادی غرب، تحولات عمیق خاورمیانه و احتمال بروز واکنش های غیرقابل پیش بینی از سوی ایران در منطقه، هرگونه حمله نظامی به تاسیسات نظامی و هسته ای ایران را خلاف منافع غرب و متحدان منطقه ای آن و در نتیجه خلاف عقل می دانند. این فکر در شرایطی اطیمنان از عدم حمله را نزد این طیف از سیاسیون ایرانی تقویت کرده است که می گویند یقینا اسراییل بدون پشتوانه امریکا قادر به انجام این کار نیست و امریکای امروز هم امریکای اوباماست و نه امریکای جورج دبلیو بوش.

البته به نظر می رسد شرط عقل حکم کرده است که پاره ای مقام های نظام، سیاست های بازدارنده ای را در پی تقویت احتمال وقوع حمله نظامی پیش بینی کنند و درواقع تحقق مرحله سوم از سیاست های ضد ایرانی غرب را صددرصد غیرمحتمل ندانسته و درصدی از احتمال را برای آن درنظر گرفته اند. این مسئله خود موجب می شود که حتی در صورت وقوع حمله، ایران بازهم دچار شوک و سردرگمی نشود و خود را برای پاسخ دهی و عکس العمل مناسب آماده کرده باشد.

سخن اینجاست که شرایط و ایده آل های ایران و غرب به جایی رسیده که مرحله ماقبل جنگ یا تهدید به حمله نام گرفته است. دست کم در خوانش فضای رسانه ای و جنگ روانی موجود می توان چنین استنباطی را داشت و با علم به این موضوع، وضعیت را برای رودررویی با هر گونه واقعیت ممکن و محتمل، آماده کرد.

وقتی علی اصغر سلطانیه به خبرگزاری فرانسه گفت "به محض اینکه تعطیلات به پایان برسد با هرمن ناکارتس دیدار و مقدمات بازدید نمایندگان آژانس را از ایران فراهم می‌کنیم" اینطور برداشت کردیم که به زعم زعمای ایران، احتیاط و دفع شر، شرط عقل است و عقل حکم می کند که به استقبال مرحله سوم از برنامه های ضد ایرانی غرب نرویم و لااقل شرایط را به مرحله اول برگردانیم. اگر غرب بپذیرد که وارد گفتگوهای تازه شود و نگرش تیره و بدبینانه خود را به مذاکرات کنار بگذارد و آن را قابل خروج از بن بست بداند، ادامه یافتن تحریم های اقتصادی و فشارهای سیاسی را نیز می توان نوعی پیروزی و حرکت رو به جلو برای ایران دانست؛ چرا که قطعا مرحله سوم (حمله نظامی) مجددا به فراموشی سپرده می شود و گفتگوها آغاز می شود و تا تهدیدی دیگر می توان منتظر وقوع تحولات و اتفاقات جدید در ایران و منطقه و جهان نشست. 

  

نظر شما :