رژیم بینالمللی حقوق بشر* و تنوع فرهنگی
تعریف رژیم بین المللی
هرچند تعریفهای گوناگونی از مفهوم "رژیم بین المللی" ارائه شده، اما شاید خلاصهترین آنها تعریفی باشد که استیون کراسنر این این پدیدار به دست میدهد. از نظر او رژیم بینالمللی رویههای تصمیمگیری، اصول، هنجارها و قواعد ضمنی و آشکاری است که انتظارات کنشگران در یک عرصه خاص روابط بینالملل حول آنها به هم نزدیک میشوند. بنیان اصلی شکل گیری چنین پدیداری نیاز کنشگران عرصه بینالمللی به همکاری با یکدیگر است. نیاز به همکاری نیز از ضرورت حفظ امنیت بوجود میآید.
از سوی دیگر بنا به توصیف اُران یانگ، نظامها ترتیبات تخصصیتری هستند که به فعالیتها، منابع یا عرصههای جغرافیائی کاملاً تعیین شده مربوط میشوند و اغلب برخی از زیر مجموعههای اعضای جامعه بینالمللی را در بر میگیرند. به عبارت دیگر رویههای تصمیمگیری، اصول، هنجارها و قواعد ضمنی و آشکاری که انتظارات کنشگران در یک عرصه خاص روابط بینالملل حول آنها به هم نزدیک میشوند ترتیبات خاصی را برای فعالیتها، منابع یا عرصههای جغرافیائی معیّن بوجود میآورند تا در چارچوب آن همکاری بینالمللی در عرصه مورد نظر تحقق یابد و امنیت بین اعضای رژیم را تأمین کند.
رژیم ها و سازمانهای بین المللی
موارد متعددی میتوان بر شمرد که یک سازمان بینالمللی معرف یک نظام است. مانند اوپک که در چارچوب آن دولتهای صادر کننده نفت حول رژیمی با یکدیگر همکاری میکنند که بر اساس اصول، هنجارهای و قواعد مورد توافق در باره نحوه سهم بری از بازار نفت با یکدیگر توافق و همکاری میکنند. اما سازمان بینالمللی جزء ذاتی یک رژیم بینالمللی نیست. برای مثال تا پیش از فروپاشی شوری رژیم حقوق دریای خزر بر پایه یک سلسله قواعد، هنجارها و اصول مورد توافق ایران و شوروی استوار بود و دو دولت در این چارچوب با یکدیگر همکاری داشتند بدون آنکه سازمانی شکل گرفته باشد. به عبارت دیگر سازمان بینالمللی تنها یکی از ابزارهای به اجرا درآوردن رژیم بینالمللی است.
حقوق بشر
هنگامی که از حقوق بشر صحبت میکنیم باید دو معنا را که در فارسی با یک واژه بیان شده از هم تمیز دهیم. بطور خلاصه واژه حقوق به سه معنا مورد استفاده قرار گرفته است: جمع حق، قانون و علمی که این دو را میشناساند (علم حقوق). مورد اخیر از بحث ما خارج است. اما حق را از نظر بحث حاضر میتوان کیفیتی در نزد انسان دانست که با آن اختیار مییابد فعل یا ترک فعلی را انجام دهد. بخشی از این حقها را انسانها خود به وجود میآورند. مانند حق عبور بی ضرر از آبهای سرزمینی یک دولت برای دولتهای دیگر. بخشی دیگر ذاتی دانسته شدهاند. مانند حقوق بشر. قانون نیز در واقع قالب بیان حق است. به بیان دیگر یک حق میتواند به صورتهای مختلف قالب ریزی شود. برای مثال یک نظام حقوق احتمال دارد حق مالکیت فردی را محدود به اموال شخصی کند، نظام دیگر آن را محدود به عرصه و اعیان سازد و نظام دیگر معادن و ذخایر زیر زمینی را نیز در مالکیت شخص صاحب زمین بشناسد.
با توجه به آنچه گفته شد، وقتی از حقوق بشر به معنای عام صحبت میکنیم مجموعه حقهائی است که انسان ذاتاً دارند و بدون آن نمیتوانند از حیات مبتنی بر هویت و کرامت انسانی برخوردار باشند و زمانی که از رژیم بینالمللی حقوق بشر صحبت میکنیم مجموعه رویهای تصمیمگیری، قواعد، اصول و هنجارهائی مد نظر است که بر پایه آنها دولتها بایکدیگر در زمینه رعایت حقوق بشر توافق میکنند. این رژیم وجود مفاهیم کلی حقوق بشری و چگونگی حرکت به سمت اجرائی شدن آنها را مشخص میسازد. همچنین سازوکارهائی را بوجود آورده است که بر اجرای این حقوق نظارت شود. به عبارت دیگر دولتها توافق کردهاند در مورد اجرای مفاهیم کلی حقوق بشر و نظارت بر اجرای آن با یکدیگر همکاری کنند تا حیات کریمانه و مبتنی بر هویت انسانی حفظ گردد، جوامع دچار آشوب و غلیان نشوند و احتمالاً صلح و امنیت بینالمللی در خطر نیفتد.
هنگامی که از هویت انسان صحبت میشود پدیداری مد نظر است که بخشی از آن به جسم او مربوط میگردد مانند قدر، رنگ مو یا چشم و جز آن. بخش دیگر هویت اجتماعی و فرهنگی است که جامعه محل تولد و رشد او به وی میدهد. بنابراین حیات کریمانه هر انسان متضمن حفظ هویتی اجتماعی و فرهنگی است که به هویت غیر جسمی او شکل داده. البته این هویت چیز ثابتی نیست و در طول زمان بواسطه تغییرات اجتماعی و فرهنگی دگرگون میشود. بنابراین حیات کریمانه نیز با این دگرگونی تغییر معنا مییابد و رویههای پیشین میبایست متناسب با این تغییر دگرگون شود که اگر چنین نشود حقوق بشر رعایت نشده است. اما تا زمانی که انسان هویت خود را از یک فرهنگ خاص میگیرد مراعات آن جزئی از رعایت حقوق بشر است و تلاش برای دگرگون ساختن آن بدون رضاین فرد و جامعه نقض حقوق بشر تلقی میگردد.
رژیم بین المللی حقوق بشر
با توجه به آنچه گفته شد فصل مشترکهای کلی مربوط به حقوق بشر و نظارت بر اجرای آنها میتواند به رژیم بینالمللی حقوق بشر شکل دهد که مبتنی بر توافقی بین دولتهاست که بر پایه مراعات ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی مورد قبول جوامع این دولت ها در کل، حاصل شده است. به عبارت دیگر مراعات اصل جهانشمولی در باره مفاهیم کلی حقوق بشر و نظارت بر اجرای آنها و رعایت اصل نسبیت در زمینه ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی مردمان خاص بنیان اصلی رژیم بینالمللی حقوق بشر است.
اصولاً قواعد حقوق بشر مناسبات انسانها بایکدیگر و همچنین مناسبات دولتها با افراد واقع در سرزمینهای تحت صلاحیتشان را تنظیم میکند و در بسیاری از موارد خارج از عرصه مناسبات بینالمللی قرار میگیرد. به عبارت دیگر مسائل مربوط به حقوق بشرعمدتاً در زمره امور داخلی قرار میگیرند. اما از آنجا که عدم رعایت حقوق انسانها میتواند نا آرامیها و غلیانهای اجتماعی را بوجود آورد که آثاری فراتر از محدوده یک کشور داشته باشد و بر جوامع دیگر و حتی بر امنیت آنها اثر بگذارد بدل به عرصهای شده که نیاز به همکاری بینالمللی را بوجود آورده است. بنابراین رژیم بین المللی حقوق بشر چیزی نیست که فقط بتوان از آن سخن گفت بلکه عملاً وجود دارد. قواعد و هنجارها و اصول تنظیم شده در عرصه بینالمللی و نهادهائی که برای نظارت بر اجرای آنها شکل گرفتهاند در مجموع رژیم بینالمللی حقوق بشر را بوجود آوردهاند.
اما این رژیم با رژیمهای دیگر مانند رژیم تنظیم کننده مناسبات دیپلماتیک و کنسولی دولتها با یکدیگر یا رژیم حاکم بر ارتباطات راه دور تفاوت دارد. در رژیمهای اخیر یک سلسله حقوق و تعهدات برای اشخاص حقوق بینالملل در قبال یکدیگر به وجود میآید. به عبارت دیگر قواعد، هنجارها و اصول بین دولتها به اجرا در میآید. در حالی که در رژیم بینالمللی حقوق بشر یک سلسله حقوق عینی برای افراد، به صورت فردی و جمعی، تنظیم شده و هر دولت در چارچوب چنین رژیمی موظف است آن حقوق را برای افراد تحتد صلاحیتش تأمین کند.
رژیم حقوق بشر و تغییر رفتار کشورها
تغییر رفتار یک کشور بیش از آنکه به رژیم بینالمللی ارتباط داشته باشد به رفتار مردمان آن بستگی دارد. اگر حکومت یک کشور رفتاری را داشته باشد که مردمانش آن را منطبق با هویت اجتماعی و فرهنگی خود در کل بدانند تغییر رفتار دولت نه تنها ضرورت و امکان ندارد بلکه هر اقدامی در جهت تغییر آن از جمله اقدام بخش نظارتی رژیم بینالمللی ضد حقوق بشر خواهد بود. اما از آنجا که جامعهها پویا و در حال تغییر هستند و خصوصیات اجتماعی و فرهنگی آنها دگرگون میشود چنانچه حکومت یک کشور رفتار خود را منطبق با این دگرگونی تغییر ندهد سازوکار نظارتی رژیم بینالمللی حقوق بشر میتواند بدل به ابزاری شود که مردمان آن کشور احتمالاً جامعه بینالمللی را به سمت فشار آوردن به حکومت آنان هدایت کنند.
*در عرصه بینالمللی هنگامی که از واژه رژیم در باره یک حکومت استفاده میشود استفاده کننده یک معنای منفی از آن در ذهن دارد. پیشینه آن نیز به زمان انقلاب فرانسه باز میگردد که حکومت قبل از انقلاب را رژیم قدیمی مینامیدند. اما در باره آنچه امروزه رژیم بینالمللی گفته میشود بار منفی وجود ندارد. برای مثال هنگامی که از رژیم حقوقی دریای خزر صحبت میشود کسی معنای منفی از آن در ذهن ندارد. بنابراین ترجیح میدادم به جای واژه رژیم از واژه نظام استفاده کنم. البته امروزه واژه نظام معمولاً در برابر سیستم بکار میرود. اما میشود برای سیستم از واژه سامانه استفاده کرد که در حوزههای دیگر بعنوان معادل بکار رفته است.
نظر شما :